نویسنده:
رضا فضلعلی
|
۲۸ آبان ۱۴۰۱
از ویژگی های زندگی هر روزه یک دیپلمات روسی در طول سه سال بیدار شدن در ساعت 7:30 صبح، بررسی اخبار و رانندگی به طرف محل کار در هیئت نمایندگی روسیه در دفتر سازمان ملل مستقر در ژنو بود. روال زندگی ساده و قابل پیشبینی بود، ولی روز ۲۴ فوریه فرق داشت. وقتی نگاهی به تلفنم انداختم، با اخبار تکان دهنده و دلخراشی مواجه شدم.: نیروی هوایی روسیه شهرهای خارکف، کیف و اودسا در اوکراین را بمباران می کرد. نیروهای روسی در حال خروج از کریمه و حرکت به سمت جنوب شهر خرسون بودند. موشک های روسی ساختمان ها را به ویرانه تبدیل کرده و ساکنین را مجبور به فرار کرده بودند. فیلم هایی از انفجارها را با آژیرهای حمله هوایی تماشا می کردم، و مردمی که وحشت زده به هر سویی می دویدند. اگرچه اخبار را از سوی غربیان شنیده بودم، اما برایم غیر قابل تصور بود. به عنوان فردی که در اتحاد جماهیر شوروی متولد شده، از روی گزارشهای حمله متوجه شدم که تهاجمی قریب الوقوع در پیش است.