عراق مدنی یا عشیرهای
نویسنده: ابوالقاسم قاسم زاده
بزرگترین آفات مدنیت و استقرار حاکمیت مدنی در سراسر کشورهای منطقه عشیرهگرایی و تفکر و باورهای قبیلهایست. این گزاره از شمال آفریقا تا لبنان و سوریه در کنار سواحل مدیترانه و از عربستان تا عراق و دیگر کشورهای عربی در کناره دریای عمان و خلیجفارس دیده میشود. در این کشورها وجود بهرهگیری از بسیاری از تکنولوژیها و ابزار مدرن در زندگی فردی و اجتماعی و حتی آموزشهای زیستمدنی در این کشورها و جوامع، همچنان سیطره «عشیرهگرایی» تعیینکننده و در مراحلی موجب ظهور و بروز تضادها و تقابلهای خونین و بحرانآفرین میشود!
این وضعیت از مهمترین پدیدههای تاریخی ـ سیاسی است که باید به صورت تاریخی ـ علمی آن را بررسی کرد و شناخت. تاریخ عراق به خصوص تاریخ سیاسی ـ اجتماعی معاصر این کشور نشان میدهد مانع بزرگ برای استقرار و دوام حاکمیت مدنی در این کشور، استمرار «عشیرهگرایی» است. آنچه که در روزهای اخیر در بغداد و چند شهر دیگر آن اتفاق افتاد و رسانههای غربی و به خصوص اسرائیلی با شیطنت از آن با عنوان «جنگ شیعه ـ شیعه» در عراق و یا «جنگ داخلی» یاد کردند نشان داد که همچنان از دوران حاکمیت صدام تا امروز که عراق با قانون اساسی جدید، دارای دولت و حکومت مدنی و دموکراسی شده است. هنوز که هنوز است تضادها و منافعگرایی عشیرهها در عراق، تعیینکننده است!
البته سیر تاریخی و فداکاریهای عشیره یا طایفه «صدریون» در عراق نه تنها انکارناپذیر است. بلکه بخش مهمی از مبارزات در عراق علیه استعمار انگلیسیها در تاریخ این کشور و از مبارزه مستمر علیه دولت بعثی صدامحسین و دیکتاتوری او در عراق بوده است. در حالیکه همچنان تا امروز طایفه صدریون از محرومترین اقشار در کشور عراقاند! در این نوشته قصد نقد شرایط زندگی مردم عراق یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه را ندارم. اما این واقعیت که اغلب سران طوایف و عشیرهها اصلیترین مأموریت اجتماعی ـ سیاسی خود را به جای بقاء مدنیت و دمکراسی در کشور، حراست از منافع طایفهای و حتی فربهسازی ثروت فردی و خانوادگی خود قرار دادهاند، غیرقابل انکار است. بحران کنونی در عراق بحران شدت فقرزدگی بخش وسیعی از مردم است که در کنار آن غارت ثروت عمومی و کشور غنی خود را در دایره معدود و محدود از مدیریت حاکم میبینند! معاون سابق عربی و آفریقای وزارت خارجه ما، در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد به درستی این واقعیت تلخ در عراق را شرح داده و نوشته است:
«مقتدی صدر با روکردن برگ جدید بازی خود، در سخنانی رسانهای از معترضان خواست ظرف یک ساعت مناطق حضور خود را ترک کنند؛ در غیر اینصورت بهگونه دیگری اقدام میکند و از آنها اعلام برائت خواهد کرد. فرمانی که به سرعت منجر به پایینآمدن سطح درگیری و بازگشت امور به شرایط پیش از بحران اخیر شد. این تحول اگرچه آتش بحران رو به اوج جاری را مهار کرد، اما طبیعی است که نمیتواند به کلان بحران موجود در سیاست و حکومت عراق جدید پایان دهد که در دو سال اخیر و به ویژه پس از انتخابات پارلمانی اخیر، بیش از پیش بروز ظهور یافته است. بحرانی که از بسترها و زمینههای واقعی و تاریخی برخوردار است و در افق قابل پیشبینی همچنان ادامه خواهد یافت. عراق، همچون بسیاری دیگر از کشورهای عربی، از هنگام فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری نظام و چارچوب سرزمینی جدید خود تا سقوط نظام بعثی (۲۰۰۳)، از مشکلات تاریخی و عمیق رنج برده است که میتواند در چارچوب مثلث بحرانی هویت، مشروعیت و کارآمدی نمایانده شود. در عراق پساصدام، نظام جدیدی شکل گرفت که انتظار میرفت جهت حل این بحرانها حرکت کند؛ اما به دلایل مختلف داخلی و خارجی، چنین نشد.
در بعد داخلی، میراث سنگین نظام به کلی متمرکز و اقتدارگرای بعثی و صدامی آنچنان سنگین بود که پیامدهای آن هنوز نیز ادامه دارد. نظامهای اینگونه، دوبار، ملت و کشور خود را ویران میکنند: یک بار در هنگام سیطره بر مقدرات امور و بار دیگر پس از فروپاشی و به هم ریختن همه امور. تجربه عراق پساصدام و لیبی پساقذافی با همه تفاوتهای موجود در دو کشور، از این زاویه به هم نزدیک و پندآموز است.
تنها یک نکته از دهها نکته نهفته در این موضوع این است که در کشوری که مخالفان و احزاب و گروههای معارضه بهطور مستمر سرکوب شوند و نتوانند به صورت قانونی فعالیت و تجربهآموزی کنند، حتی در صورت بروز شرایط استثنایی و تغییر بنیادین در نظام موجود، نیروهای جایگزین از سنت دموکراتیک برای رقابت قانونی با یکدیگر و توانایی و کارآمدی ضروری برای ادامه بهینه امور کشور برخوردار نخواهند بود.
در بعد خارجی نیز، فروپاشی نظام صدام، از آنجا که به تغییر توازن سیاسی و مذهبی در درون عراق و برآمدن قدرت شیعیان از یکسو و تحول در موازنه قدرت منطقهای و افزایش حضور و نفوذ منطقهای ایران از سوی دیگر انجامیده بود، با مخالفت تقریباً همه همسایگان دیگر این کشور همراه و پترودلارها و ارادههای سیاسی مختلف با یکدیگر تجمیع شد تا تجربه عراق جدید و دموکراتیک تثبیت نشود.
سیاستی که در حکم ریختن بنزین بر آتش بحرانهای سهگانه پیش گفته بود و از جمله به زایش تندروترین جریانهای تروریستی در قالب داعش انجامید. گروهی که محصول پیوند دو مدرسه سرآمد در خشونت و ترور (اسلام القاعدهای و ناسیونالیسم بعثی) بود و با دامن زدن به جنگ طایفهای و مذهبی، عراق جدید را تا لبه پرتگاه فروپاشی پیش برد، اما در نهایت با تدابیر متقابل به کار گرفته شده از سوی نیروهای سیاسی عراق جدید، نقشآفرینی یگانه مرجعیت و حمایت ایران، این امکان برای داعش و حامیان خارجی آن فراهم نشد. با این حال آثار این آتشافروزی، به فرسایش مفرط نظام جدید و در حال شکلگیری و تشدید بحران کارآمدی در آن انجامید که در اساس همانگونه که اشاره کردیم نتیجه میراث کشور بر باد ده نظام سابق بود.»
نکته پایانی در این نوشته، رصدکردن مستمر و حساسیت رژیم صهیونیستی از حوادث عراق است. رژیم صهیونیستی میداند که دولت کنونی عراق حلقه وصل تهران ـ ریاض شده است و خبر دیدار وزراء خارجه ایران و عربستان که قرار بود همین روزها در بغداد صورت بگیرد، چند روز پیش علنی شد. شدت خبرسازی و ایجاد جریان خبری «عراق بحرانزده» و یا «دولت عراق در حال فروپاشی» و نقد و تفسیرهای شبکههای فارسیزبان در لندن و نیویورک، حکایت از نگرانی از سرگیری روابط رسمی و عادی تهران ـ ریاض، همچنین محوریتیافتن بغداد ـ تهران ـ ریاض در حل اختلافها و مسائل حوزه کشورهای خلیجفارس است.
منبع:
https://www.ettelaat.com
شنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۱