نگاهی راهبردی به عملیات سپیدهدم اسرائیل
نویسنده: سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق
در 5 اوت، ارتش اسرائیل (IDF) عملیات هوایی سپیده دم (Breaking Dawn) علیه نوار غزه را آغاز کرد و زیرساختهای جهاد اسلامی فلسطین (PIJ) را هدف قرار داد. این حمله ماهیت پیشگیرانه ای داشت؛ چرا که پنج روز قبل، اسرائیل باسم السعدی، یکی از رهبران ارشد این سازمان را که در کرانه باختری فعالیت میکرد، دستگیر کرده بود. پس از دستگیری، تنشها به سرعت بالا گرفت و اسرائیلیها خود را برای انتقام گیری احتمالی از سوی جهاد آماده کردند؛ جادههای جنوب اسرائیل بسته شد و سربازان به مرز غزه اعزام شدند. در نهایت، دولت نخست وزیر یائیر لاپید تصمیم به انجام حملات هوایی قبل از تحقق تهدید جهاد اسلامی گرفت.
جنگی تنها سه روز به طول انجامید و در مجموع 147 حمله هوایی انجام شد و در عرصه میدانی با پیروزی نظامی برای ارتش اسرائیل به پایان رسید که توسط بسیاری از ناظران داخل اسرائیل نیز تحسین شد. در داخل محافل سیاسی اسرائیل، جنگ برای افزایش محبوبیت لاپید خوب عمل کرد. با این حال، لاپید به عنوان یک شخصیت میانهرو و بدون پیشینه امنیت ملی، با انتخابات سختی در ماه نوامبر روبروست. نظرسنجیها تاکنون نشان میدهد که حزب او، یش عتید (Yesh Atid)، بعید است که اکثریت را در کنست به دست آورد در حالی که نخستوزیر سابق نتانیاهو در حال آماده شدن برای بازگشت است.[1]
جای تعجب نیست که واکنشهای بینالمللی به این عملیات بسیار مهمتر بود. چندین سازمان غیردولتی این واقعیت را محکوم کردند که ارتش اسرائیل به حمله جهاد اسلامی پاسخ نداد، اما جنگ را آغاز کرد. به طور گستردهتر، پوشش رسانههای بینالمللی نشاندهنده احساس عمیق خستگی و ناامیدی در مورد منازعه اسرائیل و فلسطین بود. در چهارده سال گذشته، فراوانی جنگها بر سر غزه باعث شده است که بسیاری از رسانهها هر کدام را به گونهای پوشش دهند که گویی دنبالهای بیهوده بر جنگ قبلی است. با این حال، این جنگ ارزش نگاهی دقیقتر را دارد؛ نه به این دلیل که نقطه عطفی است، بلکه به این دلیل که برخی روندهای اساسی در مناقشه اسرائیل و فلسطین و همچنین در سیاست بین فلسطینیها را برجسته میکند.
کارزار نظامی چشمگیر
اولین ارزیابی از جنگ این است که جهاد اسلامی نشان داد که قدرت کمتری نسبت به آنچه میتوان داشت را در اختیار دارد. در بیست و چهار ساعت اول درگیری، اسرائیلیها توانستند دو فرمانده نظامی مهم این سازمان یعنی تیسیر جباری و خالد منصور را حذف کنند. این ترورهای هدفمند در واقع رهبری جهاد در غزه را تا حد معناداری تضعیف کرد و هماهنگی بین شین بت (Shin Bet)- سرویس امنیت داخلی اسرائیل که بر نهادهای سیاسی و نظامی در غزه نظارت میکند - و ارتش اسرائیل را آشکار کرد.
با در نظر گرفتن این حملات به عنوان اعلان جنگ، جهاد اسلامی با شلیک حدود 1100 راکت و خمپاره به اسرائیل مقابله کرد. اما این حملات شکست خورد زیرا یا در مناطق خالی از سکنه فرود آمدند یا توسط گنبد آهنین رهگیری شدند. حتی برخی از موشکها به جای اسرائیل در غزه فرود آمدند. گزارش اولیه از غزه مبنی بر اینکه حمله ارتش اسرائیل باعث کشته شدن کودکان در اردوگاه آوارگان جبالیا شده است، توسط دولت اسرائیل تکذیب شد و ادعا کرد که این کشتار در اثر شلیک موشک از خود غزه انجام شده است.[2] مجدداً، سیستم دفاع موشکی اسرائیل عملکرد چشمگیری را با میزان رهگیری 97 درصد گزارش کرد.[3] در نتیجه، تعداد تلفات در اسرائیل بسیار کم بود و تنها 70 نفر مجروح شدند. تلفات انسانی برای فلسطینیان بسیار برجسته بود، با 46 کشته (از جمله 17 کودک) و 360 زخمی.[4]
برخلاف حزبالله لبنان در ژوئیه 2006 یا حماس در چهار جنگ بزرگ گذشته که از سال 2008 در غزه درگیر شد، جهاد اسلامی ثابت کرد که قادر به وارد کردن آسیب جدی به اسرائیل نیست. پس از سه روز، ساختار نظامی آنچنان بههمریخته بود که احتمالاً فرماندهان ارتش اسرائیل را که در ابتدا برای یک کارزار یک هفتهای آماده کرده بودند، غافلگیر کرد. در مجموع، جهاد اسلامی تنها در سه روز متحمل یک ضربه بزرگ شد و به گفته مقامات اسرائیلی آنها را به دهه گذشته برد.[5] این اولین درس - ضعف راهبردی جهاد اسلامی - نه تنها برای تحلیل نظامی مهم است، بلکه ما را از تحولات سیاسی داخل غزه آگاه میکند.
سیاست در فلسطین
یکی دیگر از درسهای کلیدی از جنگ سه روزه عدم وجود همبستگی راهبردی بین جهاد اسلامی و حماس بود. این بزرگترین قمار یائیر لاپید بود؛ شروع یک حمله علیه یک سازمان فلسطینی با پیشبینی اینکه دیگری ساکت بماند. این قمار مبتنی بر این ایده بود که حماس با مداخله چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارد. در ظاهر، حماس و جهاد اسلامی هر دو شریک محور مقاومت علیه اسرائیل هستند. نیروهای آنها ممکن است دارای روابط شخصی و پیوندهای ایدئولوژیک باشند، اما روابط بین رهبری دو سازمان مبهم است. سیاست جهاد اسلامی متفاوت است. از آنجایی که این تشکیلات هیچ مسئولیت حکومتی ندارد و میتواند از انتقادات نسبت به عملکرد حکمرانی در غزه دور بماند ولی به راهبردی هیچ برنامهای به جز مقاومت نظامی در برابر اسرائیل ندارد و رهبران آن اسلامگرایان سرسختی هستند که هرگز نشانهای از عملگرایی نشان ندادهاند. در نتیجه، عملیات سپیده دم ممکن است در خدمت خنثی کردن و منزوی کردن جهاد اسلامی نیز بوده باشد. در واقع این عملیات یک جنبه پنهان از محور مقاومت را به چالش کشید و تکه تکه بودن واقعی چشمانداز سیاسی فلسطین را آشکار کرد.
با این حال، این یک قمار مخاطره آمیز است که میتواند به طور غیرمستقیم حماس را قدرتمند کند. ممکن است حماس صرفا نظارهگر نبرد بوده باشد و حتی علیرغم درخواست اسرائیل و مصر برای جلوگیری از حملات موشکی جهاد اسلامی نیز اقدامی انجام نداد. مشخص نیست که آیا این محدودیت عمدی بوده یا ناشی از عدم نفوذ حماس بر فرماندهان جهاد است. در پایان، حماس روی حصار نشست زیرا این راحتترین گزینه بود؛ ارتش اسرائیل تواناییهای یکی از رقبای بالقوه حماس در غزه را کاهش داد و در عین حال بر تسلیح مجدد خود که پس از جنگ سال گذشته آسیب زیادی دید، تمرکز کرد. این ممکن است به حماس در نبرد با فتح نیز کمک کند. آخرین جنگ ماه مه 2021 اعتبار تشکیلات خودگردان فلسطین را در چشم فلسطینیان تضعیف کرده بود. به نظر میرسد که مردم غزه و کرانه باختری به طور فزایندهای حماس را تنها سازمانی میدانند که میتواند از آنها در مقابل ارتش اسرائیل دفاع کند. با افزایش گمانهزنیها در مورد جانشینی محمود عباس، این عملیات اخیر احتمالاً محبوبیت حماس را تثبیت خواهد کرد.علاوه بر این، مانند حماس در غزه، حزبالله لبنان نیز در کنار آن ایستاد. دبیر کل آن حسن نصرالله ممکن است این عملیات را محکوم کرده و از عملیات جهاد اسلامی تمجید کرده باشد، اما این سازمان نیز از وارد شدن به درگیری خودداری کرد. از نگاه برخی تحلیلگران این جنگ منعکسکننده شکافهایی در راهبرد نیابتی ایران نیز بود. فقدان واکنش حماس و حزب الله، محدودیتهای توانایی تهران برای تکیه بر شبکهای از نیروهای نیابتی و بسیج آنها را در یک جنگ چندجانبه نشان داد.
میانجیگری مصر
سرانجام پس از سه روز درگیری، آتشبس با میانجیگری دولت مصر با بیانیهای رسمی انجام شد. مجدداً، مصر ثابت کرد که یک بازیگر اساسی در جلوگیری از تشدید تنش است. مانند درگیری ماه مه 2021، این امر با هماهنگی نزدیک بین مصریها و قطریها تسهیل شد. آشتی بین قاهره و دوحه پس از بحران 2017-2020 به هر دو طرف اجازه داد تا دوباره در مورد مسئله غزه درگیر شوند. قطر همچنان حامی مالی کلیدی حماس است و اسرائیل و مصر به طور عملی این واقعیت را میپذیرند تا از فروپاشی کامل غزه جلوگیری کنند.
اما مصر خود را در موضع حساسی در قبال مسئله غزه میبیند. از یک سو، قاهره ممکن است خنثی کردن گروههای اسلامگرای فعال در مرزهای خود را یک تحول مثبت برای منافع امنیتی خود بداند. اما از سوی دیگر نمیخواهد در چشم جوامع عرب به عنوان شریک همدست اسرائیل در مناقشه دیده شود. در حالی که آتشبس تصویب شد و نخستوزیر لاپید با رئیسجمهور عبدالفتاح السیسی تماس گرفت تا از میانجیگری قاهره از او تشکر کند، دیپلماتهای مصری نگرش اسرائیل را محکوم کردند. در همان روز، نماینده مصر در سازمان ملل، اسرائیل را متهم کرد که به شهرکنشینان، تحت حمایت پلیس، اجازه ورود به محوطه مسجدالاقصی را داده و وضعیت قانونی و تاریخی آن مکان مقدس را نقض میکند.[6]
جدای از آن، جنگ به دخالت قابل توجهی از سوی بازیگران بینالمللی منجر نشد. مهمتر از همه، دولت جو بایدن، بار دیگر ثابت کرد که علاوه بر ابراز حمایت خود از اسرائیل و درخواست مبهم برای کاهش تنش، تمایلی به مداخله در درگیریها ندارد. رئیسجمهور ایالات متحده طی صحبت در روز اعلام آتشبس، حمایت طولانی و تزلزلناپذیر خود از حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حملات را یادآور شد. او با دقت در مورد موضوع تلفات غیرنظامیان اظهار داشت که دولت او از تحقیقات به موقع و کامل در مورد همه این گزارشها حمایت میکند.[7]
بازگشتی شکننده به وضعیت موجود
علیرغم تمام نظرات مثبت تحلیلگران نظامی در اسرائیل درباره عملکرد ارتش در طول عملیات سپیدهدم، این مداخله اساساً معادله درگیری اسرائیل و فلسطین را تغییر نداد. در بهترین حالت، فعلاً جهاد اسلامی را از لیست تهدیدهای جدی علیه اسرائیل حذف میکند. اما این یک برد تاکتیکی است، نه چیزی بیشتر.
پس از تسلط حماس بر غزه در سال 2007، نخستوزیر وقت نتانیاهو تخمین زد که بهترین پاسخ، مهار نوار غزه از طریق محاصره است. از آن زمان به بعد، سالها جنگ بین ارتش اسرائیل و حماس، افکار عمومی اسرائیل و جامعه بینالملل را غیر حساس کرده است و این تصور را به جای گذاشته است که تنها گزینه واقعبینانه، پذیرش وضعیت موجود و هر از چند گاهی مداخله نظامی در این زمینه است. اما حفظ چنین تفکری هم به دلایل بشردوستانه و هم به دلایل راهبردی مشکلساز است.
در سطح بشردوستانه، عواقب آن برای 2 میلیون جمعیت غزه که از یکی از بالاترین نرخهای بیکاری در جهان رنج میبرند، غمانگیز بوده است. ژوئن گذشته، طی مطالعهای تخمین زده شد که از هر پنج کودک غزه، چهار کودک از افسردگی رنج میبرد.[8] در غیاب زیرساختهای عمومی مناسب و مواجهه با کمبود برق، مردم غزه اساساً در حالت صرفا بقا قرار میگیرند. در همین حال، در جنوب اسرائیل، درگیری به یک روند عادی جدید منجر شده است، که در آن شهرهایی مانند سدروت آکنده از پناهگاهها (از جمله در زمینهای بازی کودکان) شده است. دولت اسرائیل ممکن است عملکرد گنبد آهنین را ستایش کند، اما اختلالات استرسزا که ناشی از منظم بودن حملات راکتی است همچنان هزینه بالایی برای جمعیت آن منطقه دارد.
حتی در سطح راهبردی، وضعیت کنونی اسرائیل نیز مبهم است. در کوتاهمدت، ممکن است برای برنامهریزان نظامی اطمینانبخش باشد که به عملیاتی مانند سپیدهدم به عنوان راهی برای بازگرداندن قدرت ارتش اسرائیل به غزه و کاهش قدرت آتش گروههای اسلامگرا نگاه کنند. اما این چارچوب تحلیل، چرخهای از جنگهای لاینحل را تداوم میبخشد. حماس ممکن است از پیوستن به این جنگ خودداری کرده باشد، اما همانطور که ذکر شد، دلیل اصلی آن احتمالا این بود که حماس بیشتر به تجدید تسلیح ساختار نظامی خود اهمیت میداد تا دفاع از یکی از رقبای خود. در درازمدت، ارتش اسرائیل ممکن است حملات مؤثر در غزه را دشوار و دشوارتر بداند. قدرت آتش سازمانهایی مانند حماس و جهاد اسلامی در نهایت دوباره افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، گسترش فناوریهای نظامی، مانند پهپادها و کیتهای هدایت دقیق در دست بازیگران غیردولتی، آیندهای تاریک را برای توانایی اسرائیل در حفاظت از قلمرو خود نشان میدهد. این بدان معناست که سامانههای مؤثر اما پرهزینهای مانند گنبد آهنین باید دائماً ارتقاء یابند و در نتیجه، این نشان میدهد که اسرائیل به طور فزایندهای برای تکمیل قابلیتهای خود به ایالات متحده تکیه خواهد کرد.
به عبارت دیگر، منطق راهبردی اسرائیل برای ادامه مسیر حتی مبتنی بر ارزیابی واقعبینانه از محیط امنیتی نیست. در عوض، این نتیجه یک مصالحه است؛ در غیاب یک راه حل سیاسی، راه حل کوتاهمدت مدیریت به جای حل پایدار مناقشه حاکم است. مسلماً این واقعیت که سیاست فلسطین اساساً توسط بنبست فتح و حماس برای بیش از یک دهه متوقف شده است، این باور را تقویت میکند که درگیری غیرقابل اجتناب است. در حال حاضر، اسرائیلیها به سرعت تحولات جنگ گذشته غزه را فراموش خواهند کرد و دوباره بر انتخابات آینده تمرکز میکنند؛ به جز ساکنان جنوبی که احتمالاً از شروع مجدد آژیرهای موشک میترسند. در همین حال، در غزه نیز مردم برای کشتهشدگان خود عزاداری خواهند کرد و حماس به تسلیح مجدد خود ادامه خواهد داد، در حالی که نظارت دقیقی بر رام الله تا روز خروج محمود عباس از صحنه سیاست فلسطین دارد.
[1] https://www.haaretz.com/israel-news/elections/2022-08-08/ty-article/pro-netanyahu-bloc-loses-projected-majority-in-election-polls-after-gaza-fighting/00000182-7ec1-d25a-afe2-7ef382e80000
[2] https://www.timesofisrael.com/israel-says-gaza-terrorists-failed-rocket-launch-kills-several-palestinian-children/
[3] https://www.reuters.com/world/middle-east/israel-says-iron-dome-shoots-down-97-gaza-rockets-2022-08-07/
[8] https://resourcecentre.savethechildren.net/document/trapped-the-impact-of-15-years-of-blockade-on-the-mental-health-of-gazas-children/
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « نگاهی راهبردی به عملیات سپیدهدم اسرائیل »، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/6/9
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.