پیامدهای احتمالی توافق گازی اسرائیل و لبنان
نویسنده: سید حامد حسینی؛ پژوهشگر مهمان سابق
بر اساس نقشه هایی که هر دو بازیگر در سال 2011 به سازمان ملل ارسال کردند، لبنان و اسرائیل بر سر منطقه دریایی به وسعت 860 کیلومتر مربع (332 مایل) دچار اختلاف شدهاند. این منطقه سرشار از گاز طبیعی و نفت است. از سال 2020، پنج دور مذاکرات غیرمستقیم در مورد این موضوع تحت حمایت سازمان ملل و میانجیگری ایالات متحده برگزار شده است که آخرین دور آن در می 2021 برگزار شد. به نظر میرسد در برهه کنونی توافق تعیین مرزهای دریایی با میانجیگری ایالات متحده بین لبنان و اسرائیل در مراحل پایانی خود قرار دارد. مقامات لبنانی و اسرائیلی میگویند که این توافق به زودی امضا خواهد شد، اگرچه هنوز بحثهای مهمی ادامه دارد و این احتمال وجود دارد که توافق نهایی به زودی محقق نشود.
سفیر آمریکا در لبنان، پیشنهاد کتبی عاموس هوکشتاین، میانجی آمریکایی را به میشل عون و نجیب میقاتی تسلیم کرد.[1] بر اساس گزارش رسانههای لبنانی، این متن حاوی پیشنهاد نهایی ایالات متحده است. بنا بر گزارشها، لبنان نیز فهرستی از اصلاحات پیشنهادی را به ایالات متحده ارائه کرده است؛ با این حال، دولت اسرائیل این اصلاحات پیشنهادی را رد کرده است.
پیشنهاد ایالات متحده شامل جدایی کامل بین مرز دریایی و زمینی است و به لبنان کنترل میدان قانا (Qana) را میدهد در حالی که اسرائیل کنترل کامل بر میدان کاریش (Karish) را حفظ میکند. این پیشنهاد، خط 23 را به عنوان خط مرزی دریایی که لبنان به سازمان ملل ارسال کرده بود حفظ میکند و به لبنان اجازه میدهد تا کاوش در میدان قانا را آغاز کند. علاوه بر این، این توافق شامل به رسمیت شناختن چیزی است که اسرائیل آن را خط شناورها مینامد که از منطقه روش هانیکرا (Rosh Hanikra) در مرز با لبنان تا پنج کیلومتر در مسیر دریا امتداد مییابد. همه چیز از دیدگاه دولت لبنان خوب به نظر میرسد و حزب الله ممکن است آن را به عنوان یک پیروزی برای ارتقا جایگاه و مقبولیت خود قلمداد کند و ادعا کند که از منافع لبنان محافظت کرده است. با این حال، شیطان در جزئیات نهفته است.
اکتشاف
اول، اگرچه لبنان تمام میدان قانا را به دست میآورد، اما فقط حق اکتشاف، حفاری و استخراج گاز را دارد. با این حال، ادعای اسرائیل در قانا ممکن است جبران شود. یائیر لاپید، نخست وزیر اسرائیل، فاش کرد که اسرائیل از گازی که لبنان در منطقه مورد مناقشه استخراج میکند، حق امتیاز دریافت خواهد کرد.[2] قرارداد حق امتیاز بین اسرائیل و کنسرسیوم گازی به رهبری شرکت انرژی فرانسوی توتال که مجوز لبنان برای استخراج گاز از میدان قانا را دارد، انجام خواهد شد.
میدان گازی کاریش در جنوب غربی خط 23 قرار دارد، به این معنی که تحت کنترل کامل اسرائیل باقی خواهد ماند. میدان شمال شرقی یعنی قانا، به سمت لبنانیها خواهد رفت و اسرائیل از ادعای خود صرف نظر کرد. در مقابل، اسرائیل در حال کار بر روی فرمولی با شرکت انرژی فرانسوی توتال است تا بخشی از درآمد حاصل از میدان گازی قانا را به دست آورد. اینکه آن عدد نهایی برای بخشی از درآمدها چگونه تعیین شود ممکن است توافق نهایی را برای هر دو طرف ایجاد کند یا آن را شکست دهد.[3]
دوم، علیرغم تمام سخنان آتشین بر سر تهدیدات حزبالله برای حفظ حقوق و منافع گاز لبنان، اما حزبالله نیز در نهایت با خواستههای اسرائیل موافقت کرد. این روند احتمالا روایت و استراتژی آنها را برای مدت طولانی مشخص میکند و مهم نیست که چقدر آن را در جزئیات تغییر دهند. به باور برخی تحلیلگران به نظر میرسد که حزب الله به این دلیل این توافق را پذیرفت که تهدیدات آنها در برهه کنونی قابلیت عملیاتی شدن لازم را نداشت و حزب الله نمیتوانست به جنگ با اسرائیل بپردازد. البته این واقعیت جدید ممکن است در درازمدت روایت مقاومت را تضعیف کند.
در سالهای پس از جنگ 2006، حزبالله به دو درک حیاتی دست یافت: اینکه تهدید موشکها و پهپادهای آن میتواند بیش از خود تسلیحات، منافعی را به دست آورد. آنها همچنین متوجه شدند که جنگ دیگر میتواند عواقب بدتری نسبت به امتیاز دادن به دشمن قسمخورده برای این گروه داشته باشد. علاوه بر این، کیفیت نیروی رزمی آن به دلیل درگیری بعدی آن در جنگ سوریه کاهش یافته است و آن را وادار کرده است که در هنگام استخدام مبازران جدید، کمیت را به کیفیت ترجیح دهند. پس از جنگ داخلی سوریه بسیاری از واحدهای حزب الله اکنون با مسائل جدیدی مواجه شدهاند و این گروه به زمان، منابع و بودجه بیشتری برای بازسازی آنها برای جنگ نیاز دارد. در همین حال، حامی اصلی حزبالله یعنی جمهوری اسلامی ایران، در موقعیت خوبی برای تامین مالی کامل این گروه یا بازسازی زرادخانهاش نخواهد بود، مگر اینکه بنبست بر سر توافق هستهای شکسته شود. بنابراین، رهبری این گروه امیدوار بوده است که تهدید جنگ، طرفین را زودتر به یک معامله سوق دهد.
سوم، در حالی که میدان کاریش گاز دارد، اما قانا هنوز یک چشمانداز است. تنها زمانی که حفاری انجام شود، همه متوجه خواهند شد که چه میزان گاز در قانا وجود دارد. سالها طول میکشد تا لبنان مزایایی ببیند، البته اگر منابع گازی چشمگیری در قانا پیدا شود.[4] تا آن زمان، اقتصاد لبنان ممکن است کشور را به سمت وخامت اقتصادی بدتر و بیثباتی بیشتر سوق دهد. سرمایهگذاران بینالمللی که ممکن است امروز با این توافق تشویق شوند، احتمالا در صورت بروز بیثباتی، دیگر در لبنان سرمایه گذاری نکنند.
منافع
لبنان و اسرائیل لاجرم با صداهای انتقادی که آنها را به امتیاز دادن به طرف مقابل متهم میکنند، روبرو میشوند. با این حال، هر معاملهای مستلزم امتیازاتی است و به نظر میرسد این معامله برای اقتصاد هر دو بازیگر مفید باشد. اسرائیل شروع به استخراج گاز و صادرات آن به اروپا خواهد کرد که به دلیل جنگ روسیه با اوکراین دچار بحران انرژی شده است. علاوه بر این، لبنان در بحبوحه بحران اقتصادی که از سال 2019 آن را فلج کرده است، به شدت به درآمدهای مالی نیاز دارد. با تهدیدات جنگی کمتر و توافق انرژی، لبنان میتواند از جایگاه جدیدی در بازار بینالمللی انرژی بهره مند شود.
در حالی که اقتصاد اسرائیل سود بیشتری میبرد، نگرانیهای زیادی وجود دارد که درآمدهای لبنان طبق معمول در گرداب فساد ناپدید شود. علاوه بر این، بدون اصلاحات جدی در بخش انرژی، مانند ایجاد یک صندوق توسعه و ثروت ملی، مردم و نهادهای لبنان ممکن است هیچ دستاورد واقعی را نبینند. به همین دلیل ضروری است که تلاشهای بینالمللی پس از نهایی شدن توافق ادامه یابد تا اطمینان حاصل شود که لبنان بلافاصله اجرای این اصلاحات را آغاز میکند.
به گفته برخی کارشناسان، در صورت امضای این قرارداد دریایی، میتواند نقطه عطفی در روابط اسرائیل و لبنان باشد. به ویژه در کمک به کاهش تنشها و اجازه دادن به هر دو طرف، به ویژه لبنان که با کمبود نقدینگی برای سرمایهگذاری در اکتشافات احتمالی گاز مواجه است. در درازمدت، این معامله فرصتی برای انتقال لبنان از روایت جنگ و درگیری داخلی به صلحسازی و توسعه اقتصادی است. حزب الله و طبقه سیاسی کنونی به روشهای قدیمی خود پایبند خواهند ماند، اما معاملهای مانند این توافق، یک مشارکت است؛ به ویژه با داشتن سهم احتمالی اسرائیل در میدان قانا. خواه ناخواه، منافع مشترک اقتصادی واقعیت جدیدی را تحمیل خواهد کرد که مذاکرات مؤثرتر و سودمندتر از جنگ و درگیری است. این اتفاق جدید به لبنان با فرصتهای سرمایهگذاری کمک خواهد کرد و انزوای آن را خواهد شکست.
بنا بر قاعدهای نانوشته، زمانی که اسرائیل و لبنان در اکتشاف گاز در امتداد مرزهای یکدیگر دارای منافع مشترک باشند، ثبات و همکاری بیش از تهدیدها، درگیریها و خصومتها ترجیح داده میشود. در نهایت، در آن سناریوی احتمالی، دیگر تهدیدهای حزب الله ارزش و توجیه خود را تغییر خواهد داد و مرحله بعدی احتمالا شاهد راهحلهای دیپلماتیک بیشتر از درگیری خواهد بود. گام بعدی مذاکرات بر سر مرزهای زمینی و مزارع شبعا (Shebaa) خواهد بود. موفقیت توافق مرز دریایی ثابت خواهد کرد که تنها این تمایل هر دو طرف، همراه با مذاکرات دیپلماتیک، میتواند به عقبنشینی اسرائیل از مزارع شبعا و پایان درگیری در سراسر مرز منجر شود. این مرحله زمان بیشتری میبرد و بسیار پیچیدهتر خواهد بود؛ با این حال، غیرممکن نیست و احتمالاً تنها راه پیش رو است.
[1] https://www.france24.com/en/live-news/20221001-lebanon-receives-us-offer-over-israel-maritime-border-deal
[2] https://english.alarabiya.net/News/middle-east/2022/10/02/Lapid-says-draft-Lebanese-maritime-border-deal-guards-Israel-s-interests
[3] https://www.middleeasteye.net/news/israel-lebanon-maritime-deal-domestic-pressures-deflates-gas-optimism
[4] https://www.bbc.com/news/world-middle-east-63073538
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « پیامدهای احتمالی توافق گازی اسرائیل و لبنان»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/7/25
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.