معمای اطلاعاتی سقوط حلب

نوع مطلب: مقاله

حلب تنها در عرض چند روز سقوط کرد و به دست مخالفان بشار اسد (ائتلافی که تحریرالشام یعنی همان جبهه النصره سابق سرکردگیش را بر عهده دارد) افتاد. مخالفین اسد به گرفتن حلب بسنده نکرده و تا دروازه‏های شهر حما رسیده‏اند. این اتفاقات در مدت تنها چند روز و با  کمترین تلفات و مشاهده مقاومت از سوی ارتش سوریه و نیروهای همپیمانش به راستی مایه تعجب است. مخالفین 4 سال از ابتدای جنگ داخلی سوریه کوشش کردند حلب را تصرف کنند اما نتوانستند. آنها تنها بر نیمه شرقی شهر مسلط شدند. حتی ارتش سوریه با کمک روسیه و ایران، بیشتر از یک سال کوشش کرد تا نیمه شرقی حلب را محاصره و مخالفین را به خروج و تسلیم وا دارد. عملیاتی که به بهای هزاران کشته (از جمله صدها مدافع حرم ایرانی، فاطمیون افغان و زینبیون پاکستان و نیز نیروهایی از حزب الله و حشد شعبی عراق) حاصل شد. این بار اما مخالفین نه فقط همه حلب بلکه همه حومه‏های آن را تصرف کردند. حجم غنایم نظامی که به دست مخالفان افتاده باور نکردنی است. تقریباً همه آن زیرساختهای نظامی که سوریه با کمک ایران از زمان تسلط بر حلب در سال 2016 ساخته و پرداخته بود (از جمله فرودگاه‏های نظامی کویرس و ابوظهور و کارخانجات نظامی سفیره) به دست مخالفان افتاده است. چرا چنین اتفاقی و آن هم در این لحظه افتاد؟

برخی همه چیز را به گردن اسرائیل می‏اندازند و می‏گویند به مجرد آتش‏بس اسرائیل با حزب الله، حمله به حلب شروع شد. اما حقیقت این است که اگر مخالفین زمان‏شناس بودند باید همزمان با اسرائیل جبهه حلب را فعال می‏کردند. اما تردیدی هم در این نیست که حملات هوایی مکرر اسرائیل به سوریه در یک سال گذشته، به شدت موجبات تضعیف نظامی ارتش و دولت سوریه را فراهم کرد. فرماندهان ایرانی در سوریه جملگی توسط اسرائیل به شهادت رسیدند. ذخایر عمده مهمات در سوریه بر اثر این حملات آسیب دید. نیروهای حزب الله از سوریه خارج شده بودند و حضور کم رنگی در این کشور داشتند زیرا برای مقابله با اسرائیل به لبنان رفته بودند. بخش زیادی از نیروهای ایرانی هم سوریه را ترک کرده بودند زیرا باقی ماندن در سوریه به منزله ترور شدن توسط اسرائیل بود. ایران از چند سال قبل بخش عمده نیروهای فاطمیون و زینبیون را هم از سوریه مرخص کرده بود زیرا به نظر می‏آمد نیازی به خدمت نظامی آنان نیست. مخاصمه در سوریه، یک مخاصمه «کم شدت» و «منجمد» به نظر می‏آمد که به تبادل آتش روزمره با ادلب، ترور و خرابکاری در درعا و عملیات‏های داعش در اعماق بادیه سوریه محدود است. حضور نظامی روسیه هم در سوریه به شدت کم شده است. از زمان حمله نظامی روسیه به اوکراین در فوریه 2022، روسیه بخش عمده نیروی هوایی و نفرات زمینی خود را از سوریه خارج کرد. همین طور گروه واگنر که حالا منحل شده و ارتش خصوصی پوتین به رهبری پریگوژین بود هم سوریه را ترک کرد تا به مسلخ اوکراین برود. همزمان سرویس اطلاعاتی اوکراین هم تماسهای گسترده‏ای با مخالفان اسد برقرار کرد. هدف اوکراین (چنانکه هم اکنون این کار را در سودان و مالی هم انجام می‏دهد) آسیب زدن به نیروهای روسیه یا گروه واگنر در هر جای جهان است. چند ماه قبل ویدیوهای ادعایی از عملیات سرویس اطلاعاتی اوکراین در سوریه پخش شد که در آنها با پهپادهای انتحاری یا بمب کنار جاده، علیه نیروهای بشار اسد یا سوریه عملیات می‏کنند. تردیدی نیست که تجربه و توان قابل توجه اوکراین در کاربرد پهپادها در ایجاد توانمندی برای مخالفان اسد که «نیروی هوایی فقرا» را برای خود تشکیل دهند به کار آمده است.

اما شاید باز هم همه اینها برای تبیین چرایی این شکست مفتضحانه ارتش سوریه در حلب و پیرامون آن کافی نباشد. نه کاهش شدید حضور نظامی روسیه و ایران در سوریه؛ نه خروج حزب الله لبنان از سوریه؛ نه تاثیر ضربات هوایی اسرائیل و نه اقدامات اوکراین در حمایت از شورشیان سوری نمی‏تواند علت اصلی این فروپاشی برق آسای ارتش سوریه باشد. اینجا باب «نظریه‏های توطئه» مطرح می‏شود که هیچ راهی برای اثباتشان نیست اما راه برای رد کردنشان باز است. از جمله مشهورترینهایشان که در چند روز اخیر مطرح شده‏اند اینها هستند:

  • نتانیاهو به روسیه مهلت داده که به حضور ایران در سوریه را خاتمه دهد زیرا سوریه دیگر نباید پُلی برای انتقال کمک ایران به حزب الله لبنان باشد. پوتین هم با اردوغان به توافق دست یافته تا مخالفین سوری، مسیرهای عمده شرق به غرب سوریه را تصرف و قطع کنند و ایران دیگر نتواند از مسیر زمینی سوریه برای انتقال کمک و سلاح به حزب الله استفاده کند. البته بعداً اسرائیل به روسیه کمک خواهد کرد که از طریق آمریکا، مساله اوکراین هر چه زودتر به پایان برسد.
  • اسرائیل به دنبال نظم جدید در خاورمیانه است و پس از ضربه به حماس و حزب الله به سراغ بشار اسد و سوریه رفته است. پس از آنکه بشار در اخراج ایران از سوریه تردید نشان داد، اسرائیل از طریق یک عملیات نفوذ پنهانی در صفوف ارتش سوریه و با ارعاب و تهدید فرماندهان، موجبات فروپاشی جبهه حلب را فراهم کرد. اسرائیل همین طور کمک اطلاعاتی قابل توجهی به مخالفین کرده تا از مطمئن‏ترین راه ممکن حلب را تصرف کنند.

ما برای فهمیدن اینکه این توصیفات از تحول رخ داده چه قدر واقعی هستند یا زاییده تخلیات راهی نداریم. در فهم پدیده‏ها و از جمله سقوط حلب به جای آنکه «معمای اطلاعاتی» بسازیم باید از گرفتار شدن در آن اجتناب کنیم. معمای اطلاعاتی اصولاً جوابی ندارد زیرا در زمره رازهایی است که امکان فهم آن نیست. در منطق هم اصولاً نمی‏توان مجهول را نقطه فهم معلوم قرار داد زیرا غیرممکن است از مجهولات بتوان معلومات را بهتر درک کرد. بر عکس باید از آنچه میدانیم یعنی معلومات به سمت درک مجهولات حرکت کنیم. در ماجرای سقوط سریع حلب، آنچه معلوم است وضعیت آشفته و شکنندگی کامل وضعیت سوریه اعم از دولت و ارتش آن است. در همه چهار سال گذشته که سوریه آرامش نسبی را شاهد بود، هیچ مساله اساسی این کشور حل نشده بود. بشار اسد قرار بود احتمالاً چند دهه دیگر حکومت کند و تکلیف انتخابات آزاد، حقوق شهروندی و آزادی سیاسی، به سیاق گذشته تعیین شود. برنامه‏ای برای بازسازی کشور و مقابله با فقر فزاینده وجود نداشت. حتی هیچ اقدامی برای اعلام عفو عمومی و بازگشت 6 میلیون سوری که در خارج از کشور هستند صورت نمی‏گرفت. وضعیت غیرعادی گویی قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند. در حالی که اقتصاد ویران شده سوریه در باتلاق تسلط مافیای مواد مخدر فرو می‏رفت، یکپارچگی سرزمینی بی معنا و حضور نیروهای خارجی در کشور ادامه یافته است، همه شرایط برای فروپاشیدن نظم امور فراهم است. ارتش سوریه هیچ گاه در نبردهای قبلی خود هم ایستادگی چندانی از خویش نشان نمی‏داد. از سال 2014 به بعد و پس از سقوط ادلب، نقش ارتش سوریه در درگیری‏ها تابعی از حضور میدانی نیروهای ایران و تحت حمایت آن و سپس پشتیبانی روسیه بود. این بار اما چند سال پس از آنچه در گذشته رخ داده بود، ارتش سوریه، ضعیف‏تر و بی‏روحیه‏تر از گذشته است. همه آنچه در حلب رخ داده مجدداً در نقاط دیگر سوریه هم قابل تکرار است. از همین رو نباید به دنبال توضیحی خارق العاده برای چنین شکستی بود. ارتش سوریه توان مقابله طولانی مدت با جریانات جهادی سوری که اراده و شهامت بالایی برای جنگیدن و از جان گذشتن دارند ندارد. کاسته شدن از حضور نظامی روسیه، ایران و حزب الله در سوریه، مناسبترین زمین را برای مخالفان فراهم کرد تا دست به یک عملیات بزرگ بزنند. صد البته که کمکهای اوکراین و چراغ سبز ترکیه به آنان برای عملیات در کنار تجهیز و تمرینات چند سال گذشته آنان به منظور اقدام در این روزهای سرنوشت ساز، نقش مهمی در موفقیت ابتدایی آنان داشته است. آنچه سرنوشت سوریه را در روزها و هفته‏های آتی تعیین خواهد کرد هم نه اقدامات دولت و ارتش این کشور که نقشی است که ایران و روسیه در حمایت از دولت و ارتش سوریه ایفا خواهند کرد. البته باید دید این دوره دوم «همکاری ایران و روسیه در سوریه» با چه واکنشی از سوی آمریکا، اسرائیل و ترکیه مواجه خواهد شد.


نویسنده

امین پرتو

دکتر امین پرتو پژوهشگر مهمان سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دکترای رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای پرتو مسائل خاورمیانه و اندیشه های سیاسی می باشد.