جنگ داخلی سوریه؛ پایان دهمین سال و آغاز یازدهمین سال
نویسنده: امین پرتو مدیر گروه مطالعات سوریه پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
زمانی جان کری، وزیر خارجه آمریکا در دوران اوباما گفته بود که جنگ داخلی سوریه، «پیچیده ترین بحرانی است که در سراسر عمرش دیده و یا حتی در کتابها خوانده است.» به گفته او «هیچ عقلی نمیتواند دریابد که در سوریه چه خبر است؟» این گفته چندان هم پربیراه نیست. انبوهی بازیگر دولتی و غیردولتی، از درون و بیرون منطقه خاورمیانه، در این بحران طولانی درگیر هستند. همین تعداد زیاد بازیگران و منافعی که هیچ گونه با هم جفت و جور و همراه نمی شوند، وضعیتی لاینحل برای سوریه پدید آورده است. این وضعیت در آن زمان هم برای آمریکا گیج کننده بود: به خصوص وقتی که نیروهای ارتش آزاد سوریه که سی.آی.ای آنها با به موشکهای تاو آمریکایی مجهز کرده بود، به سوی نیروهای کُرد موسوم به «قوات دموکرات سوریه» آتش می گشودند که از سوی پنتاگون مسلح شده و آموزش می دیدند.
در ده سال گذشته، هیچ بازیگر اصلی حذف نشده تا معادله میدانی در جنگ داخلی سوریه ساده تر شود. مخالفان، هر چند اسم و رسم بسیار عوض کردهاند و هر چند اکنون بیشتر نیروی نیابتی ترکیه در همه جا (از خود سوریه تا لیبی و قره باغ) هستند، اما کماکان نیروی باقی مانده معارض در برابر دولت مرکزی محسوب می شوند. کُردها، با همه ترسها و بیم ها از رها شدن از جانب آمریکا، اما هم چنان به در دست نگه داشتن شرق فرات مطمئن هستند. دولت سوریه هم به رغم همه مشکلاتش بر سر کار باقی مانده است. شاید امیدهای بشار اسد بیشتر از بقیه بازیگران داخلی باشد. یازدهمین سال جنگ داخلی سوریه، سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری هم هست و چنانکه مشخص است بشار اسد دیگر بار در این انتخابات پیروز خواهد شد و تا سال 2028 بر مسند قدرت باقی خواهد ماند. این یعنی در سوریه، هیچ چیز در سطح سیاست داخلی تغییر نخواهد کرد و عوض نخواهد شد.
اسد امیدهای دیگری هم دارد؛ هر چند که این امیدهای دیگر، به اندازه پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری، محتوم نیست. یک امیدواری، خاتمه تحریم اقتصادی سوریه موسوم به قانون سزار است که دونالد ترامپ آن را اجرا کرد. از زمان اجرای این قانون، ارزش پوند سوریه در برابر دلار آمریکا، در عرض یک سال، یک شانزدهم شد. امید اسد این است که بایدن، مانند بسیاری سیاستها و تصمیمات دیگر ترامپ که آنها را به زباله دان فرستاده، این یکی را هم به سرنوشت مشابهی دچار کند و یا آنکه دست کم در مورد اجرای آن، انعطاف نشان دهد. امید دیگر اسد آن است که آمریکا سوریه را ترک کند و یا اینکه در مورد نحوه تعامل خود با کُردها و نفت سوریه که در کنترل آنها است انعطاف نشان دهد. بایدن اما آن قدر مشغولیت دارد که سوریه در فهرست هیچ یک از اولویتهایش نباشد. هر چند، در هر بحثی با ایران، خواه ناخواه مساله سوریه هم مطرح خواهد شد. اما در سوی دیگر این اسرائیل است که ایستاده و اگر نتواند در مورد ایران، امتیازی از آمریکا بگیرد، بدون تردید، همه کوشش خود را خواهد کرد که مانع از تغییر وضعیت به سود محور مقاومت در مجاورت خود شود.
در این میان روسیه که از همه بازیگران، دیرتر به بحران سوریه پیوست وضعیت عجیب تری دارد. برای بسیاری متخصصان مسائل روسیه، تحلیل استراتژی مسکو در مورد سوریه هم مساله ای غامض و پیچیده است. روسیه توانست در سوریه پیروزی کسب کند؛ اما این پیروزی چه ارزش و بهایی برای مسکو و البته به طور مشخص ولادیمیر پوتین داشته است؟ روسیه در سیاست خارجی خود، مانند ورزش ملیش، شطرنج، صبر و حوصله بسیار و البته ابهام و پیچیدگی بسیار بیشتر دارد اما حقیقت این است که برای کرملین، ساعت مسابقه در سوریه به انتها رسیده: روسیه در جلوگیری از حملات هوایی اسرائیل به سوریه هم ناتوان مانده است. همین طور آمریکا نیروهای نظامی خود را در سوریه باقی گذاشته و حتی تقویت کرده است. سوریه، در گرداب تحریم و ویرانی و محاصره اقتصادی و سیاسی باقی مانده و مسکو نمی تواند کار زیادی برای اسد، بیش از تحویل اسلحه و مهمات، آن هم نه از انواع پیشرفته آن صورت دهد. زمانی جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت ترامپ گفته بود که اگر روسیه فکر می کند آمریکا اوکراین و کریمه را با سوریه معاوضه خواهد کرد، «کور خوانده است و آمریکا خریدار متاع روسیه نیست.» چند ماه دیگر شش سال از آغاز عملیات نظامی مستقیم روسیه در سوریه خواهد گذشت و آنچه مسکو میتواند به عنوان دستاورد از آن یاد کند چندان روشن نیست.
صدمات انسانی و نظامی که مسکو متحمل شده بسیار کم بوده؛ دست کم تا حدی به این سبب که نیروهای پیمانکار خصوصی موسوم به واگنر، نقش بیشتری از نیروهای نظامی رسمی در میدان نبرد داشتهاند. اما سوریه به جز آنکه حاصل اقتصادی برای روسیه نداشته، فاقد حاصل سیاسی هم بوده است. البته اگر حاصل سیاسی را چیزی بیشتر از گشت زنی مشترک با نیروهای ترکیه در طول نقاط تماس بدانیم. روسیه، ناگزیر از دادن سهمی از سوریه به ترکیه و پذیرفتن آنکارا در این میدان بود. این امید بزرگتر که وقتی ترکیه نمی تواند با آمریکا و اروپا در هیچ زمینه ای همکاری کند، بهتر آنکه با روسیه در مورد سوریه همکاری کند. اما ترکیه بیشتر از هر بازیگر دیگری برای مسکو قابل اعتماد نیست. همانطور که تصادم دو طرف در لیبی نشان داد، ترکیه از اینکه روسیه سبک عمل خود در سوریه را به الگویی برای منطقه بدل کند ممانعت کرد.
برای سوریه، بیم آن هست که کشور به یک سومالی جدید در خاورمیانه بدل شود. نمونه مشابهی از آن اکنون در یمن وجود دارد. کشور، فروپاشیده و ویران، گرفتار گرسنگی و قحطی و دچار اضمحلال نهادی شده است. گرچه وضعیت سوریه، از نظر میزان آوارگان، تخریب زیرساختها، عدم توجه بین المللی و تحریم ها، به مراتب بدتر از یمن است. تداوم این وضعیت سوریه به سود هیچ بازیگری جز اسرائیل نیست. اما به جز مردم سوریه که بزرگترین بازندگان جنگ داخلی ده ساله کشور هستند، بقیه بازیگران یعنی روسیه، اروپا، آمریکا و همسایگان سوریه از ادامه این وضعیت زیان خواهند دید. فقر و ویرانی و فروپاشیدن، تنها مزرعه جدیدی برای تولید آوارگان، تروریسم و افراط گرایی خواهد بود. زمستان مخاصمه در سوریه ممکن است تا مدتها ادامه داشته باشد، اما کوچکترین تحول داخلی یا خارجی (مرگ یک مقام سیاسی، یک رئیس جمهور تازه در کاخ سفید یا تحریک خارجی) ممکن است آتش جنگ داخلی سوریه را مجدداً داغ کند.
جهت ارجاع علمی:
امین پرتو، «جنگ داخلی سوریه؛ پایان دهمین سال و آغاز یازدهمین سال»، انتشار در سایت: 99/12/25
نویسنده
امین پرتو
دکتر امین پرتو پژوهشگر مهمان سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دکترای رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای پرتو مسائل خاورمیانه و اندیشه های سیاسی می باشد.