مسیر باریک به سوی خاورمیانه جدید

نوع مطلب: ترجمه

مسیر باریک به سوی خاورمیانه جدید

دستور منطقه ای برای مهار ایران برای همیشه

دانا استرول[1]  2 آوریل 2025

ترجمه: محمد عثمانی

رژیم ایران بیش از هر زمان دیگری از زمان انقلاب اسلامی 1979 در داخل کشور آسیب پذیرتر و در خارج از کشور در معرض دید قرار گرفته است. قبل از حمله حماس در 7 اکتبر 2023 به اسرائیل و متعاقب آن جنگ چند جانبه اسرائیل علیه منافع ایران، سرمایه‌گذاری‌های عظیم ایران در زرادخانه موشکی، برنامه تسلیحات هسته‌ای و شبکه بازیگران نیابتی‌اش در منطقه، استراتژی ایالات متحده در قبال خاورمیانه را به شدت محدود کرده بود. تحلیل­گران سیاست متمرکز واشنگتن بر ایران درباره این­که چه ترکیبی از ابزارها عملاً از تجاوز ایران جلوگیری می کند، اختلاف نظر داشتند، اما آنها به طور کلی توافق کردند که اگر تهران بیش از حد تحت فشار قرار گیرد، فهرستی از گزینه های تلافی جویانه را حفظ خواهد کرد که خطر جنگ تمام عیار را به همراه دارد. چهار رئیس جمهور متوالی ایالات متحده - جورج دبلیو بوش، باراک اوباما، دونالد ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود و جو بایدن - همگی به استفاده از دیپلماسی و تحریم ها برای بازدارندگی رضایت دادند و هرگز اجازه حملات نظامی در داخل خاک ایران را ندادند.

موفقیت‌های عملیاتی اسرائیل این پیش‌تصورات را در هم شکسته و دریچه‌ای از فرصت را برای پایان دادن به برچیدن شبکه تهدید منطقه‌ای ایران و ساختن خاورمیانه امن‌تر و باثبات‌تر باز کرده است. رهبران کلیدی در سراسر به اصطلاح محور مقاومت ایران کشته شده اند و ده ها هزار رزمنده مورد حمایت ایران از میدان نبرد خارج شده اند. زرادخانه های محور ویران شده اند و اسرائیل مجموعه نظامی-صنعتی ایران را که زمانی آنها را دوباره پر می کرد، تنزل داده است. هنگامی که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در ماه دسامبر از دمشق گریخت، رهبران تهران یک متحد مهم را از دست دادند که به آنها کمک کرده بود تا سوریه را به مرکز ترانزیتی تبدیل کنند که برای تامین مجدد سلاح، بودجه و جنگجویان شبه نظامیان نیابتی خود استفاده می کردند. دو حمله موشکی بالستیک این کشور به اسرائیل در سال 2024 شکستی بود که قدرت بازدارندگی و همچنین روحیه گروه‌های وابسته به آن را تضعیف کرد و ارزش تهران را به عنوان حامی زیر سوال برد.

صحنه برای یک چارچوب سیاسی جدید آماده شده است که می تواند بوروکراسی های فاسد و ضعیفی را که ایران از آنها تغذیه می کند اصلاح و تقویت کند و رهبران سازشکار مستعد نفوذ ایران را جایگزین کند. جلوگیری از بازپس گیری قدرت مخرب ایران در خاورمیانه را نمی توان به اسرائیل واگذار کرد که فاقد منابع، ساختار ائتلافی و دهه ها تجربه پس از جنگ برای تأمین نظم منطقه ای جدید و صلح آمیزتر است. همچنین نیروی نظامی به تنهایی نمی تواند از عقب نشینی ایران جلوگیری کند. تنها یک فرآیند سیاسی می تواند به آن دست یابد - و ایالات متحده در بهترین موقعیت برای رهبری این راه است.

اما گام‌هایی که ترامپ در ماه‌های اول دوره دوم ریاست جمهوری خود برداشته است، استفاده از این فرصت نسلی را برای واشنگتن دشوارتر می‌کند. ترامپ ممکن است بر این باور باشد که سرکوب بدنه دیپلماتیک وزارت خارجه و کارکنان کمک های خارجی، اجتناب از تعامل با دولت جدید سوریه، اعمال تحریم های جدید علیه ایران، و تشدید حملات نظامی علیه نیروهای نیابتی ایران در یمن، استراتژی ایالات متحده را متمرکز کرده و نشان دهنده بازگشت به کمپین «فشار حداکثری» است که او در دوره اول ریاست جمهوری خود علیه ایران به کار برد. اما رویکردی که تنها بر یک ابزار سیاست خارجی اقدام نظامی استوار است، به ایالات متحده اجازه نخواهد داد تا از ضعف ایران سرمایه گذاری کند. در عوض، ترامپ باید اقدامات سختگیرانه را با دیپلماسی خلاق ترکیب کند که فراتر از تماس تلفنی با سران کشورها و جستجوی توافقات قابل مشاهده است. ایالات متحده، اسرائیل و بسیاری از کشورهای عربی اکنون یک هدف مشترک برای رهایی خاورمیانه از نفوذ ایران دارند - اتفاق نظر نادری. واشنگتن باید این سهامداران را گرد هم آورد تا طرحی واقع بینانه برای حکومت، امنیت و بازسازی غزه طراحی کند. باید به وضوح بیان کند که چه سرمایه گذاری های بلندمدتی در امنیت خاورمیانه انجام خواهد داد. و به جای توقف کمک ها، باید یک استراتژی روشن برای ثبات منطقه و پاسخگویی به نیازهای مردم آن ارائه دهد که منابع بیشتر، نه کمتر، برای مقابله با سندیکاهای جنایتکار که نفوذ ایران را برای مدت طولانی حفظ کرده اند، در دسترس قرار دهد.

بدون چنین استراتژی، خاورمیانه نمی تواند دستاوردهای نظامی چشمگیر اسرائیل علیه ایران را تحکیم کند. رهبران تهران در حال حاضر در حال حرکت برای بازگرداندن قدرت از دست رفته خود هستند: به عنوان مثال، برخی تحلیل‌ها نشان می‌دهند که جمهوری اسلامی به دامن زدن به خشونت فرقه‌ای که در ماه مارس در سوریه رخ داد کمک کرده است. اگرچه تهران یک تکذیب آشکار را صادر کرد، اما از یک دولت ضعیف در دمشق سود می برد. یک شانس واقعی برای قرار دادن خاورمیانه در مسیری متفاوت پدید آمده است. اما اگر ایالات متحده فرصت رهبری خود را هدر دهد، این شانس ممکن است برای نسل‌ها دیگر تکرار نشود.

اسرائیل در فاصله یک سال و نیم بسیاری از متحدان ایران را به زانو درآورد. بازیگران کلیدی مورد حمایت ایران در خاورمیانه ظرفیت خود را برای حفظ کمپین های جدی ضد شورش و تسلط بر دولت های ضعیف خاورمیانه از دست داده اند. تا آگوست 2024، نیروهای دفاعی اسرائیل اعلام کردند که 22 گردان از 24 گردان حماس را "برچیده" کرده، بیش از نیمی از فرماندهان نظامی آن را کشته و بیش از 17000 جنگجوی درجه یک حماس را نابود کرده است. ارتش اسرائیل بسیاری از زیرساخت‌های تونل حماس در غزه و تأسیساتی را که گروه تروریستی از آن برای ساخت هواپیماهای بدون سرنشین، موشک‌ها و مهمات دیگر استفاده می‌کرد، خنثی کرده است. تمایل حماس برای موافقت با آتش بس مرحله‌ای در ژانویه نشان‌دهنده وخامت آن است: رهبران آن می‌دانند که بقای این گروه منوط به پایان دادن به عملیات نظامی اسرائیل است.

در همین حال، سپاه رهبری حزب الله - شریک ایران در لبنان - از بین رفته است. حملات هوایی اسرائیل بیش از 70 درصد از موشک های راهبردی دوربرد، موشک های ضد هوایی، موشک های ضد کشتی و موشک انداز های کوتاه برد این گروه را منهدم کرده است. تهران با اعتراف به ضعف حزب‌الله، به رهبران بازمانده این گروه دستور داد تا با آتش‌بس در ماه نوامبر با شرایط مطلوب اسرائیل موافقت کنند. حزب الله مجبور شد از جنگ غزه، کارزار خود علیه اسرائیل را قطع کند، که ضربه بزرگی به تلاش های ایران برای محاصره اسرائیل در حلقه آتش بود. و در ماه فوریه، لبنان دولت جدیدی را تشکیل داد که برای اولین بار در دهه‌ها، سیاستمداران وابسته به حزب‌الله را کنار گذاشت.

ایران نتوانست از اسد، تنها رئیس دولت خاورمیانه که می تواند به عنوان یک شریک استراتژیک به حساب آورد، محافظت کند. پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال 2011، ایران حدود 30 تا 50 میلیارد دلار برای تقویت رژیم اسد، استقرار افسران ایرانی، هدایت سربازان پیاده خارجی به سوریه و ارائه حمایت های لجستیکی و عملیاتی گسترده سرمایه گذاری کرد. در ازای آن، اسد به ایران اجازه داد تا از کشورش برای ایجاد شبکه منطقه‌ای خود استفاده کند و کنترل انبارها و فرودگاه‌ها را به ایران داد و به آن اجازه داد تا پول و مواد لازم برای نیروهای نیابتی ایران را در سراسر خاک و حریم هوایی سوریه منتقل کند. پس از آن که ائتلاف ضد اسد به رهبری گروه شورشی حیات تحریر الشام (HTS) یک راهپیمایی برق آسا در دمشق انجام داد و پایتخت را بدون مقاومت جدی تصرف کرد، اتحاد دوجانبه سودمند بین تهران و دمشق به طور ناگهانی در دسامبر پایان یافت.

در نهایت، استراتژی تهران برای نمایش قدرت در خارج از کشور برای محافظت از خود در داخل نتوانست اسرائیل را از حمله دو بار به خاک خود در سال 2024 بازدارد. تخریب دفاع هوایی استراتژیک ایران توسط اسرائیل و حملات این کشور به تاسیسات دفاعی- صنعتی ایران، برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را برملا کرد و به شدت ظرفیت آن را برای تولید تسلیحات متعارف کاهش داد. از همه مهمتر، عملیات اسرائیل مانع ترس از حمله به داخل خاک ایران را کاهش داد. در آوریل 2024، ایران به قتل دو ژنرال ارشد ایرانی در دمشق توسط اسرائیل با حمله موشکی و پهپادی به خاک اسرائیل پاسخ داد. اما یک پدافند هماهنگ چندجانبه به رهبری ایالات متحده و متشکل از ظرفیت‌های نظامی اسرائیل، عرب و اروپا، تقریباً تمامی موشک‌های کروز و پهپادهای ایران را قبل از رسیدن به حریم هوایی اسرائیل رهگیری کرد. سپس، در اکتبر گذشته، اسرائیل با کمک ایالات متحده، به طور موثر از خود در برابر رگبار هماهنگ‌تر ایران با بیش از 180 موشک بالستیک دفاع کرد. این رویدادها نشان داد که حملات متعارف ایران را می توان شکست داد و کشورهای همسایه را می توان برای پیوستن به یک دفاع هماهنگ در برابر تجاوز ایران متقاعد کرد.

آماده ثابت

اسرائیل از طریق عملیات های رزمی قدرت ایران را به میزان قابل توجهی تنزل داده است. اما مرحله جنگ که پس از عملیات جنگی، که دکترین نظامی ایالات متحده آن را "تثبیت" می نامد، به همان اندازه مهم است. برای جلوگیری از چرخه‌های بیشتر خشونت و محروم کردن بازیگران بدخواه از فرصتی برای سرمایه‌گذاری از سردرگمی پس از جنگ، تثبیت شامل برقراری مجدد امنیت اساسی است که مردم می‌توانند به آن اعتماد کنند، ارائه خدمات حیاتی مانند برق و سرویس‌های بهداشتی، توقف وخامت اقتصادی پس از جنگ، و کمک به دولت‌های جدید در بازسازی جوامع خود. این مرحله از جنگ - که ذاتاً سیاسی است - نمی تواند تنها توسط نیروهای یونیفرم پوش انجام شود: دیپلمات ها، کارشناسان فنی پس از جنگ، رهبران محلی و بازیگران جامعه مدنی باید به آنها بپیوندند، حتی اگر برخی اقدامات جنبشی ادامه یابد.

خاورمیانه برای ثبات استراتژیک آماده است. در حال حاضر، رهبران جدید در بیروت و دمشق در تلاش هستند تا کشورهای خود را از نفوذ ایران بر امنیت و سیاست خود دور کنند. جوزف عون، رئیس سابق ارتش لبنان، در یک چالش مستقیم با حزب‌الله، علناً خواستار خلع سلاح همه گروه‌های مسلحی شد که خارج از اختیارات دولت فعالیت می‌کنند. او به ارتش لبنان دستور داده است تا در جنوب کشور مستقر شوند و خلع سلاح حزب الله را کامل کنند. سازمان ملل متحد از سال 2006 خواستار چنین خلع سلاحی شده است. اما تنها اکنون، با توجه به انحطاط عملیاتی حزب الله، اراده سیاسی جدید بیروت و نظارت مستقیم نظامی ایالات متحده، این امکان برای تحقق یافتن وجود دارد.

در سوریه، احمد الشرع، با شبکه‌های غیرقانونی تجارت اسلحه و مواد مخدر وابسته به ایران در مرز لبنان مقابله می‌کند و جسورانه ایران را به دامن زدن به بی‌ثباتی در منطقه متهم کرده است. دولت موقت او یک گفتگوی ملی برای ترسیم آینده سوریه تشکیل داده، توافق نامه های ادغام با سایر گروه های مسلح امضا کرده است، و بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط ایالات متحده برای خنثی کردن توطئه های سازمان تروریستی دولت اسلامی (همچنین به عنوان داعش) عمل کرده است. اگرچه مقامات ایالات متحده در مورد پیوندهای گذشته او با القاعده نگران هستند، این تلاش های اولیه شرع نشان دهنده تمایل به مشارکت سیاسی و همکاری امنیتی است که در صورت پرورش، می تواند سنگری در برابر مداخله ایران باشد که از شکاف های فرقه ای و فلاکت اقتصادی تغذیه می کند. مردم لبنان و سوریه با درک این موضوع که چنگال خفه شدن ایران شل شده است، به جای گروه های غیردولتی
برای بازسازی زندگی خود به دنبال کمک به دولت های خود هستند .

رهبران تهران در حال حاضر برای جبران قدرت از دست رفته خود حرکت می کنند. اما بدون کمک و مشارکت خارجی و در غیاب هر گونه چشم‌اندازی برای ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فراگیر جوامع رنج‌دیده در سراسر خاورمیانه مجبور خواهند بود برای بقای روزانه خود به شبکه‌هایی که خارج از دستگاه دولت، از جمله شبکه‌های غیرقانونی، فعال هستند، تکیه کنند. این به نوبه خود باعث تضعیف دولت های آنها خواهد شد. رهبران ایران متوجه موج جدید رهبران ملی‌گرا شده‌اند که تمایلی به اتخاذ مسیر خود ندارند و می‌دانند که بسیاری از مردم عادی آرزوی رهایی از چنگال اوباش محور را دارند. اما ایران به طور کامل قصد دارد نفوذ منطقه‌ای خود را بازگرداند: بهروز اثباتی، ژنرال عالی رتبه رژیم، در یک سخنرانی در ماه دسامبر که برنامه‌های تهران برای جذب شورشیان جدید در سوریه را افشا می‌کرد، اعلام کرد که کشورش موفق خواهد شد به تدریج «لایه‌های اجتماعی» عمیق نفوذ را که در زمانی که اسد قدرت را در دست داشت، دوباره فعال کند.

برکناری اسد یک فرصت نسلی برای قرار دادن سوریه در مسیری باثبات است، مسیری که در آن دیگر به عنوان پایگاهی برای قدرت نمایی ایران عمل نمی کند. اما مهم نیست که احمد الشرع چقدر بخواهد یک دهه از نفوذ ایران را رها کند، اگر از تحریم های تحت رهبری ایالات متحده رهایی پیدا نکند، نمی تواند این کار را انجام دهد. و بدون حمایت خارجی قابل توجه مشروط به دستیابی به معیارهای حکومتی واقع بینانه، او نمی تواند بحران انسانی و اقتصادی سوریه را مهار کند بی ثباتی که در خدمت منافع ایران است.

ایران همچنان در جاهای دیگر جای پای قابل توجهی دارد. حماس علیرغم وضعیت تنزل یافته خود، هیچ نشانه ای مبنی بر پذیرش شکست خود ارائه نکرده است و رهبران آن در حال مذاکره برای آینده ای نیستند که در آن از حکومت غزه دست بکشند. حماس در حال حاضر از کمبود منابع، منحرف کردن کمک های بشردوستانه و اعمال کنترل بر توزیع آن سود می برد. این کشور در خلأ حاکمیتی غزه، اعتبار تلاش‌های واکسیناسیون فلج اطفال در سال 2024 را که توسط سازمان ملل با حمایت اسرائیل و ایالات متحده اجرا شد، به دست می‌آورد. این کشور با شبکه های جنایتکار برای اخاذی از غیرنظامیان و سازماندهی مراسم مفصل رهایی گروگان ها برای نشان دادن قدرت مداوم خود کار می کند. از 7 اکتبر، تخمین زده می‌شود که این گروه بیش از 10000 عضو جدید جذب کرده است و سرمایه‌داران آن می‌دانند که چگونه از شکاف‌های موجود در رژیم تحریم‌های تحت رهبری ایالات متحده اجتناب کنند و یک سبد سرمایه‌گذاری جهانی به ارزش صدها میلیون دلار را مدیریت کنند. رهبران اسرائیل در برابر بیان هرگونه دیدگاهی برای حکومت فلسطینی غیرحماس در غزه مقاومت کرده‌اند، و پیشنهادی که کشورهای عربی در نشست ماه مارس در قاهره ارائه کردند، خواستار انحلال حماس نبود.

حملات اسرائیل به حزب الله این گروه را عمیقاً ضعیف کرده است. اما رهبران جدید بیروت خود وارث یک دولت ضعیف و توخالی شده اند. برای از بین بردن کامل حزب الله، آنها به کمک نیاز دارند. با این حال، اندکی پس از تحلیف عون در ژانویه، دولت ترامپ ده ها میلیون دلار کمک امنیتی به نیروهای مسلح لبنان را متوقف کرد. حتی قبل از 7 اکتبر، ایالات متحده (و بسیاری دیگر از بازیگران بین المللی) با توجه به تسخیر نهادهای دولتی توسط حزب الله، به جز کمک های مستقیم بشردوستانه در سطح محلی، حمایت دیگری از لبنان ارائه نکردند. با این حال، علیرغم تغییرات گسترده ای که به بیروت رسیده است، واشنگتن رویکرد خود را برای کمک ها تعدیل نکرده است. نعیم قاسم، رهبر جدید حزب‌الله، قبلاً اشاره کرده بود که انتظار دارد تلاش‌های اصلاحی بیروت با شکست مواجه شود و درخواست عون برای خلع سلاح را رد کرد. اگر دولت لبنان نتواند به سرعت کمک های اقتصادی و بازسازی را ارائه کند، حزب الله ممکن است بار دیگر با کسب کرسی های مجلس در انتخابات پارلمانی سال آینده، دولت را ربوده باشد. این کشور در حال حاضر برای تسلیح و تامین مالی مجدد و تقویت حمایت مردمی خود تلاش می کند و هزاران دلار به عنوان غرامت به لبنانی هایی که خانه هایشان در جریان کارزار اسرائیل ویران شده است، ارائه می دهد.

گاوچران تنها

ایران برای بازگرداندن قدرت خود نیز برای نهادینه کردن نفوذ خود در عراق و یمن تلاش خواهد کرد. سیاست در بغداد و صنعا هنوز به شدت تحت تأثیر تهران است و گروه‌های غیردولتی مسلح وابسته به ایران از هر دو کشور برای نمایش قدرت استفاده می‌کنند. با کاهش نفوذ حزب الله، حوثی های مستقر در یمن به عنوان بیمه نامه جدید ایران وارد عمل شدند و تحریکات خود را به کارزار اسرائیل در غزه گره زدند. از 7 اکتبر، آنها تاکتیک‌ها و قابلیت‌های موشکی خود را بهبود بخشیده‌اند و در روابط عمومی باهوشی حضور پیدا کرده‌اند. آنها همچنان به حکومت صنعا، چاپ پول، جمع‌آوری مالیات، هدایت کمک‌های بشردوستانه برای اهداف خود و حتی دریافت 500 میلیون دلار از عربستان سعودی در ماه دسامبر برای حمایت بودجه ادامه می‌دهند. نه حملات چندجانبه به رهبری آمریکا به اهداف نظامی حوثی‌ها و نه حملات اسرائیل به زیرساخت‌های بندری و انرژی، حملات حوثی‌ها به ترافیک دریایی در دریای سرخ را تا زمان اجرای آتش‌بس ژانویه در غزه متوقف نکردند. و حملات قاطعانه در ایجاد فرصتی برای رهبری جدید یمن یا قطع تسلیحات، آموزش و پشتیبانی فنی که ایران به یمن می‌فرستد، ناکام ماند.

ترامپ نام حوثی ها را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی، که سلف او در سال 2021 لغو کرده بود، بازگرداند. این به رهبران حوثی ها که نه به خارج سفر می کنند و نه حساب های بانکی بین المللی دارند، آسیبی نمی رساند. با این حال، اقتصاد ویران شده یمن را بیشتر تضعیف خواهد کرد و به غیرنظامیانی که از اثرات بیش از یک دهه جنگ داخلی رنج می‌برند آسیب می‌رساند و فرصت‌هایی را برای ایران ایجاد می‌کند تا قدرت خود را گسترش دهد. در عراق، تلاش های آمریکا و اسرائیل برای کاهش نفوذ ایران به دلیل نقش عراق در میزبانی از نیروهای آمریکایی برای مبارزه با داعش محدود شده است. با پیش بینی فشار ایالات متحده و اسرائیل، گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در حال نهادینه کردن منافع خود در بغداد، تثبیت خود در سیستم سیاسی عراق و همکاری نهادهای دولتی برای تضمین بقای شبکه تهدید ایران هستند. محمد شیعه السودانی، نخست وزیر عراق، برخی از سیاست های مضر برای تهران را اتخاذ کرده است، از جمله ممانعت از سفر جنگجویان مورد حمایت ایران به سوریه و ابراز تمایل برای ادامه میزبانی از نیروهای آمریکایی. اما واشنگتن هیچ تلاشی برای پاداش دادن به این تلاش ها انجام نداده است، در عوض کمک به جوامعی که توسط داعش وحشت زده شده اند را متوقف کرده و برنامه هایی را که از توسعه اقتصادی عراق حمایت می کنند، متوقف کرده است. در ماه مارس، دولت ترامپ همچنین به معافیت تحریم‌ها پایان داد که به عراق اجازه می‌داد برق از ایران خریداری کند، تصمیمی که بر شبکه برق شکننده عراق در آستانه ماه‌های گرم تابستان تاکید می‌کند و سودانی را آسیب‌پذیرتر می‌کند.

اکثر مقامات ایالات متحده بر اساس این باور جدید عمل می کنند که از آنجایی که رژیم ایران در اوج آسیب پذیری قرار دارد، اکنون زمان آن است که موضع سخت تری اتخاذ کند. بلافاصله پس از روی کار آمدن ترامپ در ژانویه، او فرمان اجرایی را صادر کرد که در آن کمپین «فشار حداکثری» خود را برای پایان دادن به تهدید هسته‌ای رژیم، «کاهش برنامه موشکی بالستیک و توقف حمایت از گروه‌های تروریستی» بازگرداند. او چندین دور جدید از تحریم‌های آمریکا را اعلام کرد، از جمله بسته‌هایی که برنامه هواپیماهای بدون سرنشین تهران، صادرات نفت این کشور و شبکه‌های جنایی فراملی را هدف قرار می‌دهند که دامنه تروریسم تحت حمایت ایران را تقویت می‌کند. دولت او همچنین صفحه‌ای از کتاب بازی اسرائیل را برای تضعیف قدرت پیش‌بینی ایران با آغاز یک کمپین نظامی علیه حوثی‌ها در یمن وام گرفت و دامنه حملات قبلی و محدودتر ایالات متحده را برای هدف قرار دادن پرسنل، زیرساخت‌های نظامی و ساختمان‌های دولتی گسترش داد.

تحریم‌ها و حملات نظامی می‌توانند اجزای یک استراتژی موفق باشند، اما در این لحظه فرصت، نمی‌توانند به تنهایی بایستند. ایالات متحده به یک سیاست تعامل چندجانبه برای ارائه دیدگاهی مثبت برای خاورمیانه عاری از نفوذ مخرب ایران نیاز دارد. فقدان تعامل واشنگتن در سوریه، جایی که دولت شارا مکرراً و علناً تمایل خود را برای مقابله با نفوذ ایران، مبارزه با تروریسم فراملی و حفظ مرز صلح آمیز با اسرائیل ابراز می کند، شدیدترین است. با درک این فرصت، سران کشورهای اردن، قطر، عربستان و ترکیه و همچنین هیئت های بلندپایه اروپایی قبلا با رهبران جدید دمشق دیدار کرده اند. اما ایالات متحده عمدتاً در حاشیه های دیپلماتیک باقی می ماند. برخی نگرانی ها منطقی است. شارا هنوز آزمایش نشده است. اما او به حمایت بین‌المللی بسیار مصمم‌تری نیاز دارد تا حکومت او توسط خرابکاران به چالش کشیده نشود. و باید مجموعه ای واقع بینانه از معیارهای عملکردی به او داده شود تا انگیزه تلاش های مستمر برای ثبات کشور و رهایی از تحریم های ایالات متحده باشد تا یک اقتصاد مشروع بتواند خود را بازسازی کند.

در جایی که دولت ترامپ در حال تعامل است، رویکرد یکجانبه و واکنشی آن خطر تضعیف نتایج پایدار را به همراه دارد. بداهه گویی آشفته آن در غزه دور شدن از پیشنهادات برای «مالکیت» بر این سرزمین و در عین حال به نوعی جابجایی میلیون ها ساکن غیرنظامی برای آغاز مذاکرات مستقیم با حماس یک وقفه شدید از یک سال و نیم گذشته دیپلماسی ایالات متحده است، زمانی که مقامات ایالات متحده ایجاد یک نتیجه پایدار برای غزه را در اولویت قرار دادند که نیازهای اسرائیل، همسایگان و اسرائیل، امنیت غیرنظامی، و همسایگان اسرائیل را تقویت کرد. این رویکرد در نهایت منجر به آتش‌بسی چند هفته‌ای شد که به گروگان‌های اسرائیلی اجازه بازگشت و کمک‌های بشردوستانه به غزه را داد. در مقابل، رویکرد کنونی احتمالاً در میان انبوهی از پیشنهادهای ناهماهنگ و غیرواقعی، فلج سیاست را به همراه خواهد داشت، که زمینه‌های حاصلخیز را برای سازماندهی مجدد حماس و ایران ایجاد می‌کند.

گل به خودی

زمانی که ترامپ با خود ایران سروکار داشت، قبل از تماس با رهبر انقلاب علی خامنه ای برای آغاز مذاکرات، از ایجاد حمایت بین المللی خودداری کرد. او با نادیده گرفتن نیاز به مشورت با متحدان و شرکای منطقه‌ای، اشتباهی را تکرار می‌کند که واشنگتن هنگام تنظیم توافق هسته‌ای 2015 مرتکب شد: در آن زمان، عدم مشورت با اسرائیل و پایتخت‌های عربی تنش قابل توجهی ایجاد کرد و زمانی که ترامپ در سال 2019 اقدام به خروج از آن کرد، توافق را با طرفداران کمتری رها کرد. برای بقای آن ضروری می داند. اما ایالات متحده نمی تواند اقتصاد ایران را فرو بپاشد یا حتی بدون حمایت گسترده تر حملات نظامی انجام دهد. این کشور به همکاری چین، بزرگترین واردکننده نفت ایران، و کشورهای خاورمیانه که میزبان پایگاه ها و نیروهای آمریکایی هستند، نیاز دارد. این کشور به حمایت پایتخت های اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل نیاز دارد. و بدون همسویی بین‌المللی بسیار گسترده‌تر در مورد مؤثرترین راه برای منزوی کردن تهران، رژیم از روابط خود با پکن و مسکو برای مقاومت در برابر هرگونه تلاش ایالات متحده برای گرفتن امتیازات معنی‌دار استفاده خواهد کرد.

واشنگتن باید به طور دقیق نحوه کاهش تحریم ها را برای بازیگرانی که فعالیت های تحریمی را متوقف می کنند، بیان کند. بازنگری در تحریم‌ها در سوریه پس از اسد بسیار مبرم است، اما دولت ایالات متحده همچنین باید مسیری را برای تسکین اقتصادی معنادار برای خود ایران تنظیم کند اگر تهران گام‌های لازم را برای محدود کردن برنامه هسته‌ای خود و تلاش‌هایش برای بی‌ثبات کردن سایر کشورها بردارد.

ایالات متحده باید منابع و تخصص غیرنظامی را پشت استراتژی منطقه‌ای خود قرار دهد، حتی در حالی که دیگران را تشویق می‌کند تا بار را به اشتراک بگذارند. کمک و تخصص فنی ارائه شده توسط غیرنظامیان عنصر اصلی عملیات تثبیت است. ایالات متحده چندین دهه و صدها میلیون دلار سرمایه گذاری کرد تا ساختارهای بوروکراتیک، سپاه شاغلین و تخصص در ایجاد انواع ابتکارات مالی ادغام شده و برنامه های کمک هوشمندی را ایجاد کند که به کشورها اجازه می دهد با موفقیت از درگیری خارج شوند. این ابزارها و مهارت‌ها برای تحکیم دستاوردها علیه ایران حیاتی خواهند بود: جوامعی که توسط خشونت ویران شده‌اند می‌خواهند بازسازی شوند، اما رهبران جدید آن‌ها فاقد تخصص لازم در زمینه حکمرانی، تکنوکراتیک و اقتصادی برای رسیدگی به چالش‌های منحصربه‌فرد جوامع پس از جنگ هستند. نظامیان عادی خاورمیانه آمادگی لازم برای خلع و ادغام مجدد گروه های مورد حمایت ایران را ندارند.

اما ثروت تجارب ایالات متحده در برقراری ثبات در حال حاضر به هدر می رود، زیرا واشنگتن به طور سیستماتیک نیروی کار متمرکز بر کمک خود را کاهش داده و از بین می برد. آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده - که به نظر می‌رسد ترامپ مصمم به ویران کردن آن است - دفتر ابتکارات انتقال را در خود جای داده است، نهادی که برای پر کردن شکاف‌ها در توسعه و کمک‌های بشردوستانه طراحی شده است. دفتر عملیات درگیری و تثبیت وزارت امور خارجه - که از بودجه کمکی که ترامپ در تلاش برای توقف آن است تأمین می شود - در کمک به کشورها برای جبران خسارات وارده توسط بازیگران مسلح غیردولتی تخصص دارد و از «مشاوران تثبیت» اختصاصی برای اعزام به مناطق درگیری استفاده می کند.

یک شانس واقعی برای قرار دادن خاورمیانه در مسیری متفاوت پدید آمده است:

دولت ترامپ در نظر دارد که دقیقاً در زمانی که دیپلمات ها باید مسئولیت های بیشتری را در پی تحولات نظامی مهم سال 2024 به عهده بگیرند، به شدت نیروهای دیپلماتیک وزارت امور خارجه را کاهش دهد. کمک های ثبات به عراق، سوریه و یمن را دقیقاً در زمانی که چنین کمکی می تواند بیشترین سود را داشته باشد، متوقف کرده است. همانطور که دولت لبنان متعهد به خلع سلاح حزب الله شد، به طور موقت کمک نظامی به نیروهای مسلح لبنان را متوقف کرد. و کمک های مالی امنیتی به نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین را که همکاری امنیتی خود با اسرائیل در کرانه باختری را برای به چالش کشیدن قدرت حماس در آنجا حفظ کرده اند، به حالت تعلیق درآورد. اگر ایالات متحده امیدوار است شبکه نفوذ منطقه ای ایران را به طور کامل از بین ببرد، باید کمک غیرنظامی ارائه دهد و در عین حال دیگران را برای تقسیم بار فشار دهد. اگر استراتژی خود را گسترش ندهد، بهترین ابزاری را که برای حمایت از ظهور بازیگران جایگزین در اختیار دارد، کنار خواهد گذاشت.

در نهایت، ایالات متحده باید به شرکای منطقه‌ای خود تضمین‌های واضح‌تری در مورد تعهدات امنیتی خود بدهد، حتی در شرایطی که از شرکای خود می‌خواهد که به نوعی همکاری امنیتی چندجانبه که در برابر حملات موشکی بالستیک ایران بسیار موفق بود، ادامه دهند. ایالات متحده به طور قابل توجهی موقعیت نظامی خود را در خاورمیانه پس از 7 اکتبر افزایش داد. این ستون فقرات پشتیبانی اطلاعاتی، تسلیحات و مشارکت فعال در دفاع اسرائیل به اسرائیل کمک کرد تا بر هدف قرار دادن شبکه تهدید ایران تمرکز کند و چشم انداز استراتژیک در منطقه را به طرز چشمگیری تغییر دهد. این پایه حمایت نظامی باید همچنان پابرجا بماند، زیرا منطقه تمرکز خود را به سمت ثبات قرار می دهد.

برای به حداکثر رساندن فشار بر حوثی‌ها، ایالات متحده باید بسته کمکی مشخصی را طراحی کند که آماده است در صورت کنار گذاشتن کنترل حوثی‌ها به مردم یمن ارائه دهد. این کشور باید به طور فعال شرکای خود را در کمپین نظامی خود برای بازگرداندن آزادی دریانوردی در دریای سرخ مشارکت دهد و روشن کند که آماده حمایت از کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی است که تحت تهدید تجاوز حوثی ها نیز قرار دارند. تعهد به حفظ موقعیت نظامی بالا در میان مدت همچنین نشان دهنده عزم ایالات متحده در قبال تهران است و به دیگر رهبران منطقه در خط مقدم نبرد علیه ایران اطمینان می دهد. در عراق و سوریه، واشنگتن باید فعلاً نیروهای خود را در زمین حفظ کند و اطمینان حاصل کند که نشان دهنده حمایت خود از شهروندان هر دو کشور است. در لبنان، باید نقش نظارتی فعالی را که ارتش ایالات متحده در تلاش برای خلع سلاح حزب الله ایفا کرده است، حفظ کند و در صورت برداشتن گام های بیشتر به سمت اصلاحات، به رهبران جدید بیروت حمایت مستقیم کند.

حفظ حضور نظامی سرمایه‌گذاری‌ای است که ایالات متحده باید همزمان با گذار خاورمیانه، رهبران جدید حمایت مردمی و ظهور ترتیبات امنیتی جدید انجام دهد. همچنین باید تحریم‌ها را کاهش دهد زیرا رهبران جدید سوریه به اهداف حکومت‌داری خوب دست می‌یابند، کمک‌ها و کمک‌های فنی را به جوامع آسیب‌پذیر افزایش می‌دهند، و برای تشکیل یک چشم‌انداز واقعی و واقعی برای نظم منطقه‌ای عاری از سلطه ایران، شرکای محلی و بین‌المللی را تشکیل می‌دهند. تلاش‌های گذشته تهران برای بی‌ثبات کردن دولت‌های منطقه، تحت سلطه‌شدن مردم آن، به چالش کشیدن منافع ایالات متحده و گسترش وحشت در خارج از کشور تنها به این دلیل به نتیجه رسید که دولت‌های تحت حکومت، فاسد و از نظر سیاسی ضعیف را هدف قرار دادند. هدف اصلی استراتژی تثبیت باید حمایت از ظهور دولت‌های شفاف‌تر و پاسخگوتر باشد که انحصار خود را در استفاده از زور، ظرفیت خود برای رساندن رفاه به مردم خود و تمایل خود برای مقابله با نفوذ ایران حفظ کنند. برخلاف دهه‌ها تفکر متعارف، معلوم شد که یک لشکرکشی استثنایی می‌تواند جایگاه منطقه‌ای ایران را به میزان قابل توجهی تنزل دهد. اکنون، ایالات متحده باید سهم خود را برای رهبری یک تلاش غیرنظامی غیرعادی مشابه انجام دهد تا این تغییر دائمی شود.

 

  1. دانا استرول مدیر تحقیقات موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک است و از فوریه 2021 تا فوریه 2024 به عنوان معاون دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در خاورمیانه خدمت کرده اس


نویسنده

محمد عثمانی

محمد عثمانی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در سیاست خارجی و تمدن ایرانی می باشد. وی دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی دانشگاه فردوسی است. حوزه مطالعاتی آقای عثمانی روندهای فکری در خاورمیانه می باشد.