مهار ترکیه پس از فروپاشی حکومت اسد: رقابت ژئوپلیتیکی و نقش اسرائیل وغرب در تضعيف آنکارا
بابک شفیعی، دانش آموخته دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی، تهران
چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه پس فروپاشی حکومت اسد عمیق شده است. این تحول نهتنها نقطه عطفی در پویاییهای داخلی سوریه بود، بلکه تغییرات مهمی را در توازن قدرت منطقهای رقم زد. با عدم حضور مستقیم نظامی ایران و کاهش مداخله روسیه( به دلیل جنگ اوکراین) خلأ قدرتی ایجاد شده که بازیگران منطقهای و بینالمللی را به رقابت برای گسترش نفوذ خود واداشته است. یکی از پیامدهای مهم این تغییر، افزایش حضور ترکیه در شمال سوریه است که شامل حمایت آنکارا از گروهه مسلح، تحریرالشام به رهبری احمد حسین الشارع میشود. همزمان، اسرائیل فعالیتهای نظامی خود را در نزدیکی دمشق تشدید کرده است تا از تبدیل شدن سوریه به پایگاهی برای گروههای همسو با ایران جلوگیری کند. در همین حال، نیروهای کرد در شمال شرقی سوریه، با حمایت ایالات متحده، نقش مهمی در تحولات اخیر ایفا کردهاند. آنها با کنترل مناطق نفتخیز و استراتژیک، موقعیت خود را بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی در معادلات قدرت تثبیت کردهاند. این روند، تنش میان کردها و ترکیه را افزایش داده است، زیرا آنکارا افزایش قدرت کردها را تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی خود تلقی میکند. چنین شرایطی به پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی منطقه افزوده و تضاد منافع میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی را تشدید کرده است.
پس از فروپاشی حکومت اسد، برخی تحلیلگران پیشبینی میکنند که عراق، یمن در نهایت ایران به کانون توجه استراتژیهای ژئوپلیتیکی غرب تبدیل شوند. با این حال، تحولات اخیر ترکیه نشان میدهد که ترکیه بهطور فزایندهای در مرکز سیاستهای مهار غربی قرار گرفته است. این تغییر ناشی از چندین عامل کلیدی است:
نخست، جنگ اوکراین نفوذ جهانی روسیه را کاهش داده و محاسبات استراتژیک قدرتهای غربی را تغییر داده است. پیشتر، ایالات متحده ترکیه را متحدی مهم در برابر گسترش نفوذ روسیه میدانست، اما با فرسایش قدرت روسیه، واشنگتن دیگر آنکارا را بهعنوان سد نفوذ(کانتیمنت[1] جورج کنان در زمان جنگ سرد) در برابر مسکو تلقی نمیکند. علاوه بر این، رویکرد عملگرایانهتر ایران، نیاز به استفاده از ترکیه بهعنوان وزنه تعادل در برابر تهران را کاهش داده است. در نتیجه، اهمیت ژئواستراتژیک ترکیه برای غرب کاهش یافته و آسیبپذیری آن در برابر فشارهای خارجی افزایش پیدا کرده است.
دوم، سیاست خارجی تهاجمی ترکیه، از جمله جاهطلبیهای نئوعثمانی و پانترکیستی، موجب تنش با قدرتهای منطقهای و بینالمللی شده است. آنکارا در سالهای اخیر روابطی پرچالش با اسرائیل، روسیه، یونان و برخی کشورهای اروپایی داشته است. گسترش نفوذ ترکیه در بالکان و آسیای مرکزی، اختلافات آن با یونان بر سر مرزهای دریایی در شرق مدیترانه، و نقشآفرینی آن در مناقشاتی همچون قرهباغ، باعث نگرانی فزایندهای در میان سیاستگذاران غربی شده است. همچنین، حضور فزاینده اقتصادی و نظامی ترکیه در آفریقا، بر حساسیتهای ژئوپلیتیکی قدرتهای بزرگ افزوده است.
حال با توجه به حضور منطقه ای فعال ترکیه از منظر ژئوپلیتیکی(تاریخ، جغرافیا، استراتژِی(قلمرو خواهی و بقاء))، اسرائیل ترکیه را رقیبی راهبردی در خاورمیانه میداند. برخلاف سایر قدرتهای منطقهای مانند ایران، مصر، عربستان سعودی یا عراق، ترکیه دارای ترکیبی از قدرت نظامی، انعطافپذیری اقتصادی و نفوذ ایدئولوژیک است که آن را به چالشی بلندمدت برای منافع اسرائیل تبدیل کرده است. دکترین امنیتی اسرائیل، که بر پیشبینی تهدیدات آتی و برنامهریزی راهبردی بلندمدت تأکید دارد، ترکیه را قدرتی در حال ظهور میبیند که نیازمند مدیریت و مهار است.
در این راستا، اسرائیل از طریق راهبردهای چندبعدی به دنبال محدود کردن نفوذ آنکارا است. یکی از این راهبردها، گسترش همکاریهای امنیتی و اقتصادی با کشورهای همسو در شرق مدیترانه، از جمله یونان و قبرس، برای ایجاد موازنه در برابر ترکیه است. همچنین، احتمالا پس از وقایع اخیر، اسرائیل روابط خود را با برخی کشورهای عربی از طریق توافقات عادیسازی (پیمان ابراهیم) تقویت خواهد کرد تا ائتلافی گستردهتر علیه جاهطلبیهای منطقهای ترکیه شکل دهد. علاوه بر این، اسرائیل با تشدید حملات هوایی در سوریه تلاش میکند تا از تبدیل این کشور به یک عمق استراتژیک برای آنکارا و گروههای نیابتی آن جلوگیری کند.
رویکرد چندبعدی اسرائیل برای محدودسازی نفوذ ترکیه
برای تحقق این هدف، اسرائیل رویکردی چندوجهی را در پیش گرفته است. یکی از عناصر کلیدی این راهبرد، بهرهگیری از نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در غرب بهمنظور شکلدهی به سیاستهایی است که مانع گسترش ترکیه میشوند. روابط مستحکم اسرائیل با محافل سیاسی ایالات متحده و اروپا، همراه با همکاری این کشور با لابیهای ارمنی و یونانی، به اعمال فشار دیپلماتیک و اقتصادی بر آنکارا منجر شده است. این فشارها بهویژه در حوزههایی همچون خرید تسلیحات (خروج از برنامهF35 و خرید سامانه پدافندی S400 از روسیه و....)، توافقات تجاری و ائتلافهای منطقهای نمود یافته است.
یکی دیگر از ابعاد حیاتی استراتژی اسرائیل، بهرهبرداری از آسیبپذیریهای داخلی ترکیه است. تلاش برای کودتای ۲۰۱۶ علیه دولت اردوغان، که از دید بسیاری نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ترکیه محسوب میشود، از سوی برخی بهعنوان نشانهای از تلاشهای خارجی برای بیثباتسازی این کشور تفسیر شده است. هرچند این کودتا ناکام ماند، اما شکنندگیهای نظام سیاسی ترکیه را نمایان ساخت و احتمال تلاشهای آتی برای بیثباتسازی را برجسته کرد.
در آینده، اسرائیل ممکن است اقداماتی را برای تشدید شکافهای داخلی در ترکیه انجام دهد. این اقدامات میتواند شامل پشتیبانی از جنبشهای کرد، دامن زدن به بیثباتی اقتصادی از طریق نهادهای مالی بینالمللی و تقویت گروههای مخالف در داخل ترکیه باشد. با برجستهسازی چالشهای داخلی آنکارا، اسرائیل درصدد است تا تمرکز ترکیه را بر مسائل داخلی معطوف کرده و بدین ترتیب توانایی آن را برای پیشبرد قدرت در عرصه خارجی محدود کند.
راهبردهای گستردهتر غرب و کاهش نفوذ ترکیه
فراتر از اسرائیل، منافع استراتژیک گستردهتر غرب نیز حکایت از تلاشی هماهنگ برای مهار نفوذ ترکیه دارد. غرب همواره با دیده احتیاط به قدرت ترکیه نگریسته است، بهویژه با توجه به سابقه این کشور بهعنوان مرکز امپراتوری عثمانی. کشورهای اروپایی، بهطور خاص، همواره در تلاش بودهاند تا از ظهور مجدد ترکیه بهعنوان یک قدرت مسلط جلوگیری کنند. این نگرانیها با رقابت اقتصادی فزاینده ترکیه با بازارهای اروپایی و افزایش جسارت نظامی آنکارا تشدید شده است.
ایالات متحده نیز در عین حفظ همکاریهای نظامی با ترکیه، رویکرد خود را تعدیل کرده است. واشنگتن روابط خود را با رقبای منطقهای ترکیه، از جمله یونان، قبرس و نیروهای کرد در سوریه، گسترش داده است. استقرار پایگاههای نظامی آمریکا در یونان و گسترش همکاریهای دفاعی میان واشنگتن و آتن، نشاندهنده تغییرات راهبردی است که وابستگی آمریکا به ترکیه را کاهش داده است.
علاوه بر این، آسیبپذیریهای اقتصادی ترکیه، این کشور را در برابر فشارهای خارجی مستعد کرده است. اقتصاد ترکیه با چالشهایی از جمله تورم، کاهش ارزش پول ملی و افزایش بدهیها مواجه است. این مشکلات اقتصادی، اهرمهای فشاری را برای قدرتهای غربی فراهم آورده تا از طریق ابزارهای مالی همچون تحریمها، محدودیتهای تجاری و کاهش سرمایهگذاری، سیاستهای ترکیه را تحت تأثیر قرار دهند. در صورتی که آنکارا به رویکرد تهاجمی خود در سیاست خارجی ادامه دهد، ممکن است با مجموعهای از اقدامات اقتصادی هماهنگ مواجه شود که هدف آن تضعیف زیرساختهای اقتصادی ترکیه است.
آیا ترکیه به هدفی برای مهار تبدیل خواهد شد؟
با توجه به روندهای کنونی، ترکیه ممکن است به هدف اصلی راهبردهای مهار غربی تبدیل شود. کاهش ارزش استراتژیک این کشور برای غرب، آنکارا را با چالشهای فزایندهای روبهرو کرده است که میتواند بلندپروازیهای سیاست خارجی آن را محدود کند. تشدید رقابت با اسرائیل، همراه با فشارهای اقتصادی و سیاسی غرب، نشان میدهد که ترکیه ممکن است در آینده با محدودیتهایی مشابه سایر قدرتهای منطقهای مواجه شود.
هرچند ترکیه از ظرفیتهای نظامی و اقتصادی قابلتوجهی برخوردار است، اما افزایش انزوای بینالمللی و آسیبپذیریهای داخلی میتواند این کشور را در معرض تلاشهایی برای بیثباتسازی قرار دهد. در صورتی که اسرائیل و متحدان غربیاش بتوانند راهبردهای خود را با موفقیت اجرا کنند، آنکارا ممکن است ناگزیر به بازنگری در اهداف منطقهای خود و اتخاذ موضعی تدافعیتر شود. جایگاه ژئوپلیتیکی ترکیه به میزان توانایی این کشور در مدیریت چالشهای پیشرو بستگی دارد. اگر آنکارا بتواند ائتلافهای جدیدی ایجاد کند، روابط اقتصادی خود را متنوع سازد و تنشهای داخلی را کنترل نماید، ممکن است بتواند در برابر فشارهای خارجی مقاومت کند. اما در صورتی که نتواند خود را با شرایط متغیر وفق دهد، ممکن است به هدف اصلی راهبردهای مهار غرب تبدیل شود.
نتیجه گیری
تحولات ناشی فروپاشی دولت سوریه، خاورمیانه را بهطور اساسی دگرگون کرده است. در حالی که در ابتدا توجهها معطوف به عراق، یمن یا ایران بود، ترکیه بهتدریج به یکی از نگرانیهای اصلی قدرتهای غربی تبدیل شده است. کاهش اهمیت راهبردی، افزایش رقابتهای منطقهای و آسیبپذیریهای اقتصادی، چالشهای ترکیه را تشدید کردهاند. اسرائیل، بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی این راهبرد، نقش محوری در پیشبرد و اجرای سیاستهایی برای محدودسازی نفوذ ترکیه ایفا میکند. از طریق تلاشهای دیپلماتیک، فشارهای اقتصادی و ائتلافهای راهبردی، اسرائیل و شرکای غربی آن درصدد کنترل بلندپروازیهای منطقهای ترکیه هستند. در حالی که چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه در حال تحول است، توانایی ترکیه در مقاومت در برابر این فشارها، آینده آن را بهعنوان یک قدرت منطقهای تعیین خواهد کرد و مشخص میکند که آیا آنکارا میتواند با بهرهگیری از دیپلماسی متوازن، ائتلافهای راهبردی جدید و اصلاحات اقتصادی، جایگاه خود را حفظ کند یا تحت فشارهای فزاینده، به تعدیل سیاستهای منطقهای و کاهش نقشآفرینی خود تن در میدهد.
[1] Containment