جامعه شناسی مقایسه ای علویهای ترکیه و سوریه
به قلم: دکتر حسن صادقیان، عضو گروه یک و پژوهشگر مهمان در گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی ترکیه
در خصوص جامعهشناسی مقایسهای علویهای[1] ترکیه و سوریه شاخصههای متعددی را میتوان احصا کرد؛ معهذا در این مقال تمرکز اصلی بر سه شاخص مهم جامعهشناسی 1. دینی- عقیدتی 2. فرهنگی- اجتماعی 3. سیاسی- ساختاری میباشد.
1. دینی- عقیدتی
دین از جمله پدیدههایی است که در معرض برداشتها و تلقیهای متعدد و گاه متعارض واقع شده و دچار انشعاب و واگرایی پیروان آن گردیده است. با مطالعه سیر تطور ادیان مختلف و از جمله مسیحیت و اسلام، میبینیم که بعد از فاصله گرفتن از دوران پیامبران الهی، پیروان آنها به گروههای مختلف تقسیم شده و چه بسا در مقابل همدیگر صفآرایی کردهاند و این امر، مقدمه تشکیل فرق مختلف مذهبی بوده است. شیعه نیز به عنوان یکی از مذاهب بزرگ اسلامی، دچار انشعاب گشته و عالمان دینی، فرق منشعب از شیعه را تا مرز 72 نیز برشمردهاند.
اگرچه به لحاظ تاریخی، علویان بخشی از پیکر جهان تشیع محسوب میشوند که به درازای هزارسال، در بخشهایی وسیعی از آسیای غربی و از جمله در ترکیه و سوریه پراکنده هستند[2][3]. اگرچه تأثیر و تأثر متقابلِ عوامل مختلف ساختاری- کارگزاری و محیطی، میان جامعه علوی در اقصی نقاط جهان به ویژه علویان ترکیه و سوریه تفاوتهای شکلی و عرضی ایجاد کرده است؛ اما به زعم نگارنده، به لحاظ ماهیتی و ذاتی تفاوتی عمیق و بنیادی میان علویان نیست و در اصل، همه گروهها و جریانهای علوی ریشه در مکتب اهل بیت(ع) دارند. معهذا، آنچه شناخت علویان را دشوار ساخته، این است که علویگری، اصول اعتقادی مکتوب و نظاممند ندارند و اصول و عقاید موجود اغلب شفاهی است. هرچند به نظر میرسد منابع مکتوب محدودی که راجع به علویان سوریه وجود دارد، قابل استنادتر از منابع مکتوب محدود متعلق به علویان ترکیه است.
عقاید علویان بر امامت تکیه دارد و پس از مقوله توحید و نبوت، امامت مهمترین مقام در اندیشه آنان محسوب میشود؛ لیکن معنویتگرایی علوی، بیشتر به تصوف و اندیشههای صوفیانه نزدیک است و به کمالات معنوی و وصول به تعالی با استفاده از راهنماییهای مرشدان علوی در قالب «چهار باب و چهل مقام[4]» تأکید دارد. هر چند در بحث تفاوت میان علویان سوریه و ترکیه، میزان توجه و پایبندی به اصول تصوف به ویژه قالب چهار باب و چهل مقام، در میان علویان سوریه بسیار ضعیف بوده و دیگری محلی از اعراب ندارد.
2. فرهنگی – اجتماعی
علیرغم ویژگیهای متعدد و متکثر، شِمای کلی هویت فرهنگی- اجتماعی علویان را میتوان در 2 بُن یا رگه اصلی متصور شد: 1. محافظهکاری، 2. تساهل و تسامح.
1. رگه «محافظه کاری»، متأثر از تفاوت و تغییر در شکل و عَرَض است؛ به عبارتی دیگر، رهبران جامعه علوی به منظور انسجامبخشی به ساختار هویتی و مراقبت و محافظت از تهدیدات استحالهگری، همواره تمسک به اندیشههای محافظهکارانه را در دستور کار دادهاند. این روند از قدیمالایام در اقصی نقاط علوینشین اعم از سوریه و ترکیه و بالکان حاکم بوده و اکنون هم پایدار است؛ معهذا با توجه به اینکه عموماً فرهنگ «ددهگری» در جامعه علوی سوریه کمتر محلی از اعراب دارد، و متقابلاً در جامعه ترکیه و بالکان و با درصدی کمتر در اروپا همچنان جزو محورهای هویتی مهم محسوب میشود، میزان محافظهکاری جامعه علویان سوریه در قبال مناطق دیگر کمتر است.
تفاوت دیگر به بود و نبود فرهنگ «جمعخانه» در میان علویان سوریه و دیگر مناطق بر میگردد. فرهنگ «جمعخانه» در میان جامعه علوی ترکیه یک اصل بنیادین است که اساساً به مثابه پایگاه هویتی و مکانیسم دسترسی به مقام و منصب، تعریف و نقشآفرینی میکند. در مناطق بالکان و اروپا هم با کمی تفاوت چنین فرهنگی دایر است. اما در سوریه، فرهنگ «جمع خانه» دیگر محلی از اعراب ندارد و محل عبادت، همانند دیگر جوامع مسلمان مسجد میباشد. بنابراین عدم وابستگی رهبران علوی سوریه به فرهنگ جمعخانه و ددهگری، از میزان محافظهکاری آنها هم کاسته است.
2. رگه «تساهل و تسامح»، از دیگر ویژگیهای جامعه علوی در اقصی نقاط جهان است. در اصل، ریشه این رگه را باید در ماهیت دینی و اعتقادی آنها جستجو کرد. علویان آناتولی از همان قرون دهم و یازدهم میلادی یعنی دوران سلجوقیان اول و سلجوقیان آناتولی و بعدها در دوره امیرنشینهای عثمانی و دولت عثمانی و جمهوریت، متأثر از تأثیرات طریقتی و تصوفی، چارچوبهای دینی متساهلانهای را در پیش گرفتند؛ طوری که به اسلام جامعه علوی آناتولی، «اسلام مردمی» نام نهادند که در مقابل «اسلام حکومتی» قرار داشت. همچنین به لحاظ اعتقادی هم، علویان به اصل «راه یکی است ولی ادامه راه هزار و یکی» باور دارند؛ به این معنا که اگرچه حقیقت واحد است ولی تجلی آن، همه جا را گرفته و هرکس امکان دسترسی به آن را دارد. همه دارای جنبههایی از حق هستند و به همین دلیل باید محترم فرض شوند و هیچ کس نمیتواند خود را بر دیگران تحمیل کند.
این ویژگی، شاید به تعبیری بنمایه مشترکی است که تقریباً بخش بزرگی از گروههای مختلف علوی در اقصی نقاط جهان بر آن تأکید دارند. شایان ذکر است این تسامح و تساهل در شعائر دینی و عبادی هم رواج دارد و اتفاقاً همین موضوع باعث شده است این گروه از جوامع اهل بیتی همواره در مظان اتهام و انحراف از مسیر راستین قرار بگیرند. به هر تقدیر، بخشی از این انحرافات واقعیات دارد و همانطور که گفتیم متأثر از عوامل مختلف ساختار، کارگزار و محیطی است.
3. سیاسی- ساختاری
علویان در طول تاریخ، به دلیل تضاد و تقابل با ایدئولوژی و تفکر ساختار سیاسی حاکم، همواره در حاشیه قرار گرفته و نقش اپوزیسیون را ایفا کردهاند. علویان ترکیه، اگرچه در دوره سلجوقیان آناتولی به دلیل استقبال و پذیرش گسترده آحاد مردمی و نفوذ آنها در ساختار حکومتی امیرنشینها، از قدرت و جایگاه قدرتمندی برخوردار شدند؛ طوری که متأثر از بذل و بخشش امیران ترکمن در وقف و اعطای روستاها و حمایت از ساخت مراکز و خانقاهها، این گروه به نیروی مهم و نقش آفرین در تحولات سیاسی و حکومتی مبدل گشتند. اما بعدها با حاکم شدن دولت عثمانی که از مذهب اهل سنت- حنفی حمایت و به آن انتظام بخشید، عملاً گروههای علوی بهلحاظ سیاسی و ساختاری در حاشیه قرار گرفتند. [5]در دوره جمهوری هم، در اوایل به جهت حاکم شدن ساختار سیاسی لائیک- سکولار، علویان از فشارها و محدودیت های حکومتی نسبتاً رها شدند؛ اما دیری نپایید بار دیگر روندهای ایدئولوژیک بر ساختار سیاسی ترکیه بازگشت فلذا شاهد سختگیریها و حذف آنها از شاکلههای حکومتی هستیم. هر چند در دو دهه اخیر، علیرغم حاکم شدن ساختار حکومتیای که در ظاهر گرایشات اسلامگرایانه دارد، متأثر از توسعه روندهای دموکراتیک، فضا برای حضور و نقشآفرینی جامعه علوی در ابعاد مختلف به ویژه در عرصه سازماندهی و تشکیلاتی، فراهم شده است.
علویان سوریه هم اگرچه در دوره حاکمیت امپراتوری عثمانی، دچار مصائب و مشکلات متعدد بودند؛ اما با پایان جنگ جهانی اول و شروع قیمومت فرانسه بر سوریه، فضا برای حضور و نقشآفرینی علویان در عرصه سیاسی و ساختاری فراهم شد. با به قدرت رسیدن حافظ اسد، ساختار قدرت سیاسی تا حدودی به سوی نخبگان علوی سوق یافت و تقریباً بیشتر پستهای کلیدی و امنیتی در اختیار نخبگان علوی قرار گرفت و این وضعیت در دوره بشار اسد هم به نوعی ادامه یافت. هر چند با تحولات بیداری عربی، یعنی از سالهای 2011 به بعد قدرت حکمرانی ساختار حاکم عملاً محدود شد؛ طوریکه بعد از حدود یک دهه حکمرانی متزلزل و محدود، در تاریخ 8 دسامبر 2024، بر اساس شورش مخالفین و توطئه کشورهای منطقهای و جهانی، دولت بشار اسد سقوط کرد. این رخداد، بار دیگر جامعه علوی سوریه را از عرصه حکومتی و سیاسی حذف و به حاشیه برد.
در پایان خاطرنشان می شود بعد از تحولات اخیر منطقه غرب آسیا و تغییر در نظام سیاسی کشور سوریه، وضعیت جامعه علوی این کشور به جهت علوی بودن ساختار حاکمیت قبلی تضعیف خواهد شد و چه بسا همانند گذشته، دچار محدودیتها و سرکوبهای شدید هم بشوند. همچنین به صورت کلی جایگاه و موقعیت علویان در ترکیه و دیگر نقاط جهان را هم تحتالشعاع قرار داده و بعید نیست برخی ملاحظات و محدودیتها علیه آنها هم اعمال شود. معهذا، علویها برای حفظ ماهیت هویتی و جایگاه و موقعیت خودشان [در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی]، میبایست بر خلاف رویه گذشته که بر دو ساحت 1. مفصلبندی مؤلفههای زیست علوی و تثبیت آنها حتی به شکل ظاهری و 2. غیریتسازی با گفتمانهای غیر، تأکید میشد؛ یک بازنگری در مفصلبندیهای هویتی- اعتقادی و همچنین نوع و شیوه ارتباط با گفتمانهای غیر انجام دهند. در جهان فعلی دیگر نمیتوان با غیریتسازی و ضدیت با غیر و پیروی از سیاست تقیه و مکتوم نگهداشتن اصول اندیشه و آرمان، به حیات ادامه داد. وحدت درونی و همگرایی بیرونی نیاز ضروری جامعه علوی جهان امروز است.
[1] - بهلحاظ جمعیتی، آمارهای متناقضی از میزان نفوس جامعه علوی مطرح است؛ معهذا طبق تحقیقات و پژوهشهای مختلف، طبق آمار غیر رسمی حدود بیست میلیون علوی در کشور ترکیه، حدود پنج میلیون نفر در منطقه غرب آسیا با محوریت سوریه، نزدیک به سه میلیون نفر در منطقه بالکان با محوریت آلبانی، بیش از یک میلیون نفر در کشورهای اروپایی با مرکزیت کشور آلمان، و حدود پانصد هزار نفر در کشورهایی نظیر آرژانتین، برزیل و ... اقامت دارند.
[2] - گروهی از نویسندگان معتقدند که محمد بن نصیر نمیری، فرقه نصیریه یا علویان سوریه را از زمان امام حسین عسکری(ع) بنیاد نهاد. زمان ظهور و بروز علویان آناتولی- ترکیه را هم به دوره سلجوقیان و به ویژه تاریخ حضور حاج بکتاش ولی در این منطقه نسبت میدهند.
[3] - در حدود یک قرن اخیر علویها به مناطق بالکان و اروپا هم مهاجرت نمودند.
[4] - علویان ترکیه در باورهایشان بر چهار باب یا چهار رکن تکیه دارند که این چهار باب عبارتند از: «شریعت»، «طریقت»، «معرفت» و «حقیقت». هر کدام از این ارکان چهارگانه، دارای ده مقام است که در مجموع چهل مقام تشکیل میشود.
[5] - در این میان، همراهی علویان با دولت صفوی هم مزید بر علت مذکور شد.