منازعات جاه طلبانه؛ ایالات متحده، ایران و رقابت برای نفوذ در خاورمیانه
منازعات جاه طلبانه؛ ایالات متحده، ایران و رقابت برای نفوذ در خاورمیانه[1]
نویسنده، افشون استوار
سال انتشار؛ 2024، انتشارات دانشگاه آکسفورد
تهیه؛ دکتر شهاب دلیلی، مدیر گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن های اساسی در باب خاورمیانه
افشون استوار، دانشیار مطالعات امنیت ملی در دانشکده تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی در مونتری کالیفرنیا است. استوار به طور منظم یادداشت ها و مقالاتی با موضوع منازعات و امنیت در خاورمیانه برای مجلات فارین افرز، فارین پالیسی، واشنگتن پست، پولیتیکو و گاردین می نویسد. کتاب «منازعات جاه طلبانه؛ ایالات متحده، ایران و رقابت برای نفوذ در خاورمیانه» در سال 2024 در انتشارات دانشگاه آکسفورد برای اولین بار منتشر شده است.
ایده و مسئله اصلی نویسنده در این کتاب
افشون استوار در این کتاب معتقد است که حمله 2022 روسیه به اوکراین شباهت فراوانی به حمله 2003 آمریکا به عراق دارد. به عقیده او حمله آمریکا به عراق فضای مناسبی به ایران داد تا نفوذ خود را در خاورمیانه بیشتر از پیش کند. تهران نیز به تجربه دریافت که می تواند از فضای جنگی ایجاد شده حداکثر بهره برداری داشته باشد؛ در نتیجه این تجربه را در مورد جنگ در یمن، عراق، سوریه، لبنان، غزه و در تازه ترین مورد جنگ در اوکراین نیز دنبال کرد. با این تفاوت که تا قبل از حمله روسیه به اوکراین این تجربه صرفا به خاورمیانه محدود بود و پس از فوریه 2022 قرار بود در شرق اروپا نیز دنبال شود. فارغ از این ادعا که ایران به روسیه در جبهه اوکراین پهپاد ارسال کرده یا نه، افشون استوار معتقد است که تهران به مسکو کمک تسلیحاتی کرده تا شکست های شرق شهر خارکیف در سپتامبر 2022 را با پهپادهای شاهد 136 ایرانی جبران کند (استوار، 2024 : 3). استوار معتقد است اهمیت ادعای دخالت ایران در جبهه اوکراین و کمک تسلیحاتی به روس ها، بیشتر از فروش اسلحه، به معنای عزم جزم تهران برای به چالش کشیدن هژمونی غرب است. او معتقد است که رقابت آمریکا و ایران از مرزهای خاورمیانه فراتر رفته و در اثر جنگ اوکراین به شرق اروپا کشیده شده است. مضاف بر این که کمک تسلیحاتی تهران به مسکو 1. نشانه شکست غرب در مهار ایران و 2. تبدیل شده ایران به قدرتی فرامنطقه ای است.
بهار عربی، دومین تحولی است که به زعم استوار وضعیت را برای بهره برداری تهران مهیا کرد. بهار عربی بی ثباتی منطقه را به نفع ایران تشدید کرد. ایران به اسم مقابله با مخالفان بشار اسد از فرصت حضور نظامی در این کشور بهره بردار کرد تا نفوذ خود را افزایش دهد. با گسترش داعش در منطقه و به خصوص در عراق، بغداد نیز از تهران درخواست کمک کرد و به این ترتیب حضور نظامی ایران در این کشور نیز افزایش یافت. در ادامه و به درخواست تهران، مسکو نیز در 2015 حضور نظامی خود در خاورمیانه را افزایش داد. با آغاز جنگ داخلی در یمن، ایران برای چندمین مرتبه فرصتی مشابه فرصت حمله 2003 آمریکا به عراق را به دست آورد تا از منازعات منطقه سود ببرد. رفتار تهران باعث تغییر رفتار بازیگران دیگر شد. برای مثال آنکارا نیز با تقویت صنعت پهپادی خود به صدور تسلیحات به منطقه و فراتر از آن اقدام کرد و بیش از شش کشور از اتیوپی، اوکراین، قرقیزستان، سومالی و مراکش تا پاکستان خریدار تسلیحات ترکیه شدند.
استوار تلاش دارد به مخاطب این نکته منتقل کند که برای مطالعه منازعات ایران و آمریکا در خاورمیانه نباید به دو بازیگر (تهران و واشنگتن) یا یک منطقه (خاورمیانه) محدود شد. تلاش تهران برای برتری نفوذ در خاورمیانه و رقابت با هژمونی آمریکا باید ذیل کارزار تهران علیه تل آویو، رقابت با ریاض و به طور کلی فراز و فرودهای سیاست های منطقه ای دیگر بازیگران رصد و وارسی شود.
ساختمان استدلالی کتاب
به عقیده استوار، تصور آمریکا و ایران از نظم جدید منطقه در دورترین فاصله از هم قرار دارد. واشنگتن در دوره جرج دبلیو بوش امیدوار بود که بتواند دموکراسی لیبرال را به عراق بیاورد و عراق دموکراتیک را به سرآغازی برای گسترش دموکراسی در کشورهای اقتدارگرای منطقه تبدیل کند. تا به این ترتیب منطقه ای با ثبات تر، مرفه تر و سازگار با ارزش های غربی ساخته شود، که رابطه دوستانه ای با اسرائیل دارد. اما تصور ایران کاملا برخلاف این بود. تهران به دنبال این بود که به سلطه آمریکا در خاورمیانه پایان دهد، محور مقاومت را تقویت و اسرائیل را نابود کند. استوار معتقد است این اهداف از 1979 مطرح شده بود اما در اثر حمله 2003 آمریکا به عراق احیاء شد و جان دوباره ای گرفت. ایران از این حمله و بعدتر از بهار عربی بهره برداری کرد تا به اهداف خود دست یابد. طنین مبارزه با آمریکا به سیاست های منطقه ای تهران محدود نبود و با سیاست های روسیه و چین در راستای تضعیف نظم لیبرال جهانی همسو بود.
استوار برای ساختمان استدلالی خود هفت پایه و رکن اصلی را در نظر می گیرد؛
1. رقابت ایران و آمریکا برای افزایش نفوذ در خاورمیانه به طوری وسعت و گسترش یافته که سایر قدرت های منطقه (ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و اسرائیل) نیز به تکاپو افتاده اند تا نفوذ منطقه ای خود را گسترش داده و نظم مطلوب و مورد نظر خود را دنبال کنند.
2. مداخله نظامی آمریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر، باعث کاهش نفوذ منطقه ای آمریکا در خاورمیانه شد. حمله آمریکا به عراق و وضعیت پسا بعثی در عراق باعث رنجش خاطر بسیاری از شرکای منطقه ای واشنگتن شد. سیاست های متناقض آمریکا در قبال بهار عربی این رنجش ها را تشدید کرد. آمریکا در سایه سیاست چرخش به آسیا و مهار چین، بیشتر از خاورمیانه به منطقه آسیا پاسفیک و اقیانوس آرام اهمیت و اولویت داد. با کاهش حضور آمریکا در منطقه، نفوذ ایران افزایش یافت. کشورهای عربی از ناتوانی واشنگتن در مهار روند صعودی نفوذ ایران و پایان دادن به برنامه هسته ای و تسلیحات استراتژیک تهران، اعتماد خود را به آمریکا، به عنوان منبعی برای تضمین امنیت از دست دادند.
3. با کاهش نفوذ آمریکا، بازیگران منطقه به قدرت نظامی به عنوان بخشی از سیاست خارجی خود نگاه کردند. آمریکا نیز بار تأمین و تضمین امنیت منطقه را به دوش کشورهای منطقه انداخته بود. در نتیجه عصری از رقابت های فزاینده استراتژیک آغاز شد. رقابتی طولانی که پایانی نداشت.
4. ایران برای به چالش کشیدن آمریکا، محاصره اسرائیل و غلبه بر همسایگان عرب خود موضع تهاجمیتری گرفت و باعث تشدید بی ثابتی در منطقه شد. نیروهای نیابتی ایران به این آشفتگی دامن زدند. مکانیسم تهران این بود که گروه های مسلح در کشورهای ضعیف را تقویت و حمایت کند و از آن ها برای گسترش نفوذ خود در منطقه بهره برداری کند.
5. منازعه تهران ـ تل آویو بی ثبات کننده ترین رقابت منطقه خاورمیانه است و بیش ترین پتانسیل ایجاد جنگ گسترده منطقه ای را دارد. انگیزه ایران از حمایت از لبنان، سوریه، غزه و کرانه باختری ایجاد چالش برای موجودیت اسرائیل بود و در مقابل تل آویو نیز به دنبال تلافی جویی است. گسترش وسعت جغرافیای این رقابت در کنار حمایت های واشنگتن از اسرائیل باعث درگیر شدن بخش اعظم منطقه خاورمیانه با این موضوع شد.
6. ایران با پیشی گرفتن از رقبا، نفوذ خود را در عراق، سوریه و یمن بیشتر از قبل کرد؛ اما علی رغم تمام امکانات نتوانست این وضعیت را به نفع خود عادی سازی کند. به عقیده استوار، تهران بیشتر از این که بتواند نظم جدیدی را جایگزین کند، در ایجاد بی نظمی جدید موفق بوده است (استوار، 2024 : 91).
7. در نهایت استوار تأکید می کند که «نظم جدیدی در خاورمیانه در حال ظهور است؛ با این توضیح که نه فعلا تثبیت شده و نه تطابقی با تصور نظم جدید مورد نظر واشنگتن و تهران دارد». نظم جدید بیشتر از هر چیزی در سایه استقلال استراتژیک و عدم تعهد ژئوپولیتیکی شکل گرفته است. از منظر بازی با حاصل جمع صفر، این نظم موفقیتی برای تهران محسوب می شود؛ چون نفوذ آمریکا در میان متحدان منطقه ای خود کاهش پیدا کرده و با فاصله گرفتن سیاست خارجی آن ها از آمریکا شده است. به عقیده استوار خاورمیانه به سمت دوره پساآمریکایی حرکت کرده اما نباید این دوره را به اشتباه ایران محور بدانیم و بنامیم. گروه های نیابتی ایران در کشورهای ضعیف منطقه نمی توانند دولت های کشور خود را تقویت کرده و ثبات را به کشور برگردانند؛ چه برسد به آن که بتوانند بلوک جایگزین و قابل اتکائی برای ایران در منطقه ایجاد کنند.
سخن آخر
استوار در این کتاب به بررسی مداخله آمریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر، واکنش های ایران و در نهایت بازتاب تصمیمات و اقدامات تهران و واشنگتن در منطقه می پردازد. او با روایتی خطی وقایع را بیان می کند تا درهم تنیدگی رقابت ها و رویارویی های ایران و آمریکا در مجموعه ای پیچیده تر و گسترده تر را نشان دهد. او تأکید دارد که مخاطب نباید در این بررسی تأثیر سایر بازیگران منطقه ای مثل ترکیه، عربستان، اسرائیل امارات و قطر را اندک بداند یا نادیده بگیرد. استوار در این کتاب در درجه اول به کنش بازیگران دولتی و رهبران آن ها می پردازد و درجه دوم به کارگزاران غیر دولتی و جنبش های اجتماعی ـ سیاسی توجه می کند.
[1] - Afshon Ostovar (2024) Wars of Ambition: The United States, Iran, and the Struggle for the Middle East. New York, Oxford University Press
نویسنده
شهاب دلیلی (مدیر گروه)
شهاب دلیلی مدیر گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانش آموخته دکتری اندیشه سیاسی است. حوزه مطالعاتی دکتر دلیلی اندیشه سیاسی و مباحث مربوط به هویت و نظام انتخاباتی در خاورمیانه است.