عربستان؛ مهره واشنگتن در بازی حذف ایران؟

نوع مطلب: مقاله

بهادر نوکنده؛ عضو گروه یک و پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه

آمریکا کارفرمای جدید عربستان سعودی

در اوایل قرن بیستم، در دورانی که امپراتوری‌ها در حال تغییر بودند، بریتانیا با نگاهی راهبردی به قلب شبه‌جزیره عربستان، شخصیتی را یافت که می‌توانست مهره‌ای در بازی بزرگ استعمار باشد: عبدالعزیز بن سعود. این رهبر جوان، که در بیابان‌های نجد رشد کرده بود، توسط افسر بریتانیایی، ویلیام شکسپیر، کشف شد و به نماینده ارشد بریتانیا در منطقه، پرسی کاکس، معرفی گردید. کاکس، که نگاهی دقیق به سیاست‌های کلان منطقه داشت، او را "رهبری بدوی اما مستعد کنترل" توصیف کرد؛ فردی که می‌توان از او برای مدیریت قبایل پراکنده و پیشبرد منافع امپراتوری بهره برد.نقطه عطف این همکاری در سال ۱۹۱۵، هنگام امضای معاهده دارین، رقم خورد. در این نشست تاریخی، بریتانیا نه‌تنها حمایت خود را از عبدالعزیز اعلام کرد، بلکه نقشه‌ای برای آینده‌اش ترسیم نمود. جان فیلبی، مشاور نظامی بریتانیا و یکی از شاهدان این ماجرا، بعدها نوشت: "پرسی کاکس پس از اعطای عنوان سلطان به عبدالعزیز، وعده داد که در آینده، او را به پادشاهی نجد و حجاز و سایر مناطق تحت کنترلش خواهد رساند. بریتانیا حتی نام حکومت آینده را نیز پیشنهاد داد: پادشاهی عربستان سعودی."خود عبدالعزیز هیچ‌گاه از نقش بریتانیا در صعودش به قدرت غافل نبود. در یکی از سخنانش اعتراف کرد: "پرسی کاکس برای من همچون پدر و مادر است. او بود که مرا از هیچ به این جایگاه رساند. اگر او فرمان دهد، حتی نیمی از سرزمینم را نیز تسلیم خواهم کرد!"اما داستان عربستان سعودی پس از جنگ جهانی دوم، هنگامی که امپراتوری بریتانیا افول کرد، رنگی تازه به خود گرفت. جای استعمارگران کهن را قدرتی جدید گرفت: ایالات متحده آمریکا. از دوران روزولت تا ترامپ، نفوذ آمریکایی‌ها در این کشور بی‌وقفه ادامه یافت. حتی زمانی که ترامپ عربستان را "گاو شیرده" خواند، هیچ اعتراضی از سوی حکام ریاض شنیده نشد. او در نخستین سفرش به این کشور، میلیاردها دلار قرارداد بست و خزانه آمریکا را از ثروت سعودی‌ها پر کرد؛ تکرار همان الگویی که پیش‌تر توسط بریتانیا پایه‌ریزی شده بود. برخی از تحلیلگران این وضعیت را به "سندرم گاو شیرده" تشبیه کرده‌اند، بیماری‌ای که قرن‌ها پیش، یکی از شاهزادگان بویی در دوران عباسیان را نیز به دام خود کشیده بود.این روایت، تنها بخشی از بازی بزرگ قدرت‌هایی است که سرنوشت عربستان سعودی را شکل داده‌اند؛ کشوری که همواره میان دستان بازیگران جهانی دست‌به‌دست شده و سرنوشتش را دیگران رقم زده‌اند.

نقش عربستان در حذف هژمونی ایران به دستور آمریکا

عربستان سعودی، به‌عنوان یکی از متحدان کلیدی ایالات متحده در منطقه، همواره نقشی محوری در استراتژی‌های آمریکا برای مهار و تضعیف نفوذ ایران ایفا کرده است. این سیاست، به‌ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ و تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه، به یکی از ارکان سیاست خارجی ریاض تبدیل شد. آمریکا، به‌عنوان هژمون جهانی، از عربستان به‌عنوان ابزاری برای مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران استفاده کرده و در این مسیر، حمایت مالی، تسلیحاتی و دیپلماتیک قابل‌توجهی به این کشور ارائه داده است.

۱. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران: آغاز سیاست مهار ایران

یکی از نخستین نشانه‌های نقش‌آفرینی عربستان در این استراتژی، حمایت گسترده مالی از رژیم صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی علیه ایران (۱۹۸۰-۱۹۸۸) بود. ریاض در این دوره بیش از ۲۵ میلیارد دلار کمک مالی در اختیار بغداد قرار داد و همراه با کویت، تأمین مالی ماشین جنگی عراق را بر عهده گرفت. هدف عربستان، جلوگیری از گسترش نفوذ انقلاب اسلامی ایران به جهان عرب و تضعیف قدرت نوپای جمهوری اسلامی بود.

۲. سیاست نفتی عربستان و ضربه به اقتصاد ایران

عربستان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت، همواره از سلاح نفتی برای ضربه‌زدن به اقتصاد ایران استفاده کرده است. نمونه بارز آن، کاهش عمدی قیمت نفت در سال‌های ۱۹۸۶، ۲۰۱۴ و ۲۰۲۰ بود که در هر سه مورد، فشار اقتصادی شدیدی بر تهران وارد کرد. این اقدام که معمولاً با هماهنگی واشنگتن صورت می‌گرفت، باعث کاهش درآمدهای ارزی ایران و تضعیف قدرت اقتصادی و نظامی آن شد.

۳. حمایت از گروه‌های معارض و جنگ‌های نیابتی

پس از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ و افزایش قدرت شیعیان در عراق، عربستان تلاش کرد با حمایت از گروه‌های سنی‌مذهب، نفوذ ایران در بغداد را محدود کند. حمایت ریاض از گروه‌های تکفیری و سلفی در عراق و سوریه، بخشی از این راهبرد بود. علاوه بر این، در سوریه، عربستان نقش اصلی در حمایت از گروه‌های مسلح مخالف بشار اسد ایفا کرد؛ سیاستی که با هدف حذف متحدان منطقه‌ای ایران صورت گرفت. در یمن نیز، از سال ۲۰۱۵، عربستان با حمایت آمریکا و امارات، جنگ گسترده‌ای را علیه جنبش انصارالله آغاز کرد تا مانع از تقویت یک متحد دیگر ایران در منطقه شود.

۴. نزدیکی به اسرائیل برای مقابله با ایران

یکی از مهم‌ترین تحولات سال‌های اخیر، عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی در چارچوب پیمان ابراهیم و همکاری اطلاعاتی و نظامی این دو علیه ایران است. اسرائیل و عربستان در سال‌های گذشته همکاری‌های گسترده‌ای در زمینه اطلاعاتی و امنیتی علیه تهران داشته‌اند و برخی از عملیات خرابکارانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران نیز به هماهنگی این دو کشور نسبت داده شده است.

۵. فشار بر ایران در مجامع بین‌المللی

ریاض همواره در مجامع بین‌المللی، از جمله سازمان ملل و شورای همکاری خلیج فارس، تلاش کرده تا ایران را به‌عنوان یک تهدید امنیتی معرفی کند. حمایت عربستان از تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران و تلاش برای انزوای دیپلماتیک تهران، بخش مهمی از استراتژی این کشور در راستای مهار هژمونی ایران بوده است.

نتیجه‌گیری: آیا عربستان موفق شده است؟

علی‌رغم تمامی اقدامات عربستان برای حذف هژمونی ایران، جمهوری اسلامی همچنان یکی از بازیگران کلیدی منطقه محسوب می‌شود و نفوذ آن در محور مقاومت (لبنان، سوریه، عراق، یمن و فلسطین) حفظ شده است. اما فشارهای اقتصادی، تحریم‌ها، جنگ‌های نیابتی و تغییر موازنه‌های قدرت در خاورمیانه، بدون شک هزینه‌های زیادی بر ایران تحمیل کرده‌اند. با ادامه رقابت ژئوپلیتیکی میان تهران و ریاض، آینده این تقابل وابسته به تحولات جهانی، سیاست های ترامپ، و سیاست‌های منطقه‌ای خواهد بود.


نویسنده

بهادر نوکنده

بهادر نوکنده پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. نامبرده دانشجو مقطع دکتری رشته روابط بین‌الملل در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) است. حوزه مطالعاتی وی شامل ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه می‌باشد. این پژوهشگر، عضو پیوسته گروه ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه و عضو وابسته گروه بررسی سیاست خارجی لبنان و فلسطین و رژیم اسرائیل و گروه بررسی مسائل ژئوپولیتیک می‌باشد.