توازن طوایف در لبنان: بنیان‌های ثبات یا بستر بحران؟

نوع مطلب: مقاله

محمدرضا صادقی ؛ عضو گروه یک و پژوهشگر مهمان

لبنان به‌عنوان کشوری با تنوع طایفه‌ای گسترده، همواره بر اساس یک الگوی توازن میان طوایف مختلف اداره شده است. این توازن که در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور منعکس شده، نتیجه‌ای از توافق‌های تاریخی، از جمله میثاق ملی ۱۹۴۳ و توافق طائف ۱۹۸۹، است. اما این سازوکار در عین حفظ تعادل، شکننده و مستعد بحران بوده و هرگونه تلاش برای تضعیف یکی از طوایف می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای در ابعاد مختلف به همراه داشته باشد.

 ۱. بنیان‌های توازن طایفه‌ای در لبنان

 زمینه‌های تاریخی و اجتماعی

لبنان کشوری با تنوع دینی و طایفه‌ای گسترده است که شامل مارونی‌ها، سنی‌ها، شیعیان، دروزی‌ها و دیگر گروه‌های مذهبی می‌شود. این تنوع از دوران امپراتوری عثمانی وجود داشت، اما پس از فروپاشی این امپراتوری و تشکیل لبنان بزرگ در سال ۱۹۲۰ تحت قیمومیت فرانسه، به شکلی رسمی‌تر در ساختار حکومتی منعکس شد.

 نظام طایفه‌ای و میثاق ملی (۱۹۴۳)

پس از استقلال لبنان، میثاق ملی ۱۹۴۳ بنیان‌های تقسیم قدرت میان طوایف را مشخص کرد. این توافق نانوشته میان رهبران مسیحی و مسلمان بر پایه این اصل استوار بود که رئیس‌جمهور از مسیحیان مارونی، نخست‌وزیر از مسلمانان سنی و رئیس پارلمان از مسلمانان شیعه باشد. این توافق به نوعی توازن قدرت میان طوایف اصلی کشور را تضمین کرد.

 جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰) و پیامدهای آن

جنگ داخلی لبنان باعث تغییرات مهمی در ساختار طایفه‌ای شد. پس از جنگ، توافق طائف (۱۹۸۹) جایگزین میثاق ملی شد و توازن قدرت را بازتعریف کرد. بر اساس این توافق:

 • اختیارات رئیس‌جمهور مارونی کاهش یافت و قدرت بیشتری به نخست‌وزیر سنی داده شد.

 • پارلمان به‌طور مساوی بین مسیحیان و مسلمانان تقسیم شد.

 • زمینه‌هایی برای ادغام نیروهای شبه‌نظامی و اصلاح نظام طایفه‌ای فراهم شد، هرچند که طایفه‌گرایی در ساختار سیاسی همچنان باقی ماند.

 ساختار سیاسی و انتخاباتی لبنان

سیستم سیاسی لبنان کنسوسیونال (توافقی) است، به این معنا که تصمیم‌گیری‌ها بر اساس اجماع میان طوایف انجام می‌شود. علاوه بر سه مقام اصلی کشور، توزیع سهمیه‌ای در پارلمان، کابینه، و دیگر نهادهای دولتی نیز بر اساس سهم طوایف صورت می‌گیرد. در انتخابات مجلس، کرسی‌های پارلمان به نسبت جمعیت هر طایفه اختصاص داده می‌شود، اما رأی‌گیری در حوزه‌های مختلط انجام می‌شود، که باعث ایجاد ائتلاف‌های بین‌طایفه‌ای می‌شود.

 نقش بازیگران داخلی و خارجی

طایفه‌گرایی لبنان نه‌تنها از عوامل داخلی، بلکه از نفوذ قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز تأثیر می‌پذیرد. کشورهای منطقه‌ای مانند ایران، عربستان سعودی، سوریه و قدرت‌های بین‌المللی مانند فرانسه و ایالات متحده، هر یک از گروه‌های مختلف در لبنان حمایت می‌کنند، که این موضوع بر موازنه طایفه‌ای تأثیرگذار است.

 

 چالش‌های توازن طایفه‌ای

 • تغییرات جمعیتی: میزان زاد و ولد در میان طوایف مختلف یکسان نیست و این می‌تواند در درازمدت باعث تغییر توازن قدرت شود.

 • نظام سهمیه‌بندی: هرچند این سیستم مانع درگیری‌های مستقیم می‌شود، اما از سوی دیگر مانع توسعه دموکراتیک و شکل‌گیری حکومت کارآمد شده است.

 • تأثیر بحران‌های منطقه‌ای: هر بحران منطقه‌ای، به‌ویژه در سوریه، عراق و فلسطین، بر موازنه قدرت طایفه‌ای در لبنان اثر می‌گذارد.

لذا می توان گفت توازن طایفه‌ای لبنان یک سیستم پیچیده است که از طریق توزیع قدرت میان طوایف مختلف، دخالت بازیگران خارجی و سازوکارهای سیاسی توافقی حفظ می‌شود. این مدل، هرچند از بروز درگیری‌های گسترده جلوگیری کرده، اما مشکلات ساختاری عمیقی نیز به همراه داشته که اصلاح آن‌ها همچنان چالشی بزرگ برای لبنان محسوب می‌شود.

این سیستم که به‌عنوان کنفسیونالیسم سیاسی شناخته می‌شود، تضمین‌کننده حضور نسبی تمام طوایف در قدرت است، اما هم‌زمان می‌تواند زمینه‌ساز بن‌بست‌های سیاسی و رقابت‌های بین‌طایفه‌ای شود.

۲. پیامدهای تضعیف یا تحت فشار قرار گرفتن یک طایفه

در طول تاریخ لبنان، هرگونه تلاش برای تضعیف یکی از طوایف، نه‌تنها به بی‌ثباتی داخلی بلکه به تنش‌های منطقه‌ای منجر شده است. برخی از مهم‌ترین پیامدهای چنین روندی عبارت‌اند از:

الف) بحران‌های سیاسی و خلأ قدرت

اگر یکی از طوایف احساس کند که از سهم مشروع خود در قدرت محروم شده، احتمال دارد که از سازوکارهای رسمی خارج شود. نمونه‌ای از این وضعیت را می‌توان در بحران ریاست‌جمهوری لبنان (۲۰۱۴-۲۰۱۶) و (۲۰۲۵-۲۰۲۲) مشاهده کرد که ناشی از عدم توافق گروه‌های سیاسی بر سر انتخاب رئیس‌جمهور بود. این بن‌بست‌های سیاسی می‌تواند به خلأ قدرت و از کار افتادن نهادهای حکومتی منجر شود.

ب) تشدید شکاف‌های اجتماعی و بازتولید هویت‌های طایفه‌ای

سیاست‌های تبعیض‌آمیز یا اعمال فشار بر یک طایفه می‌تواند منجر به تقویت هویت‌گرایی طایفه‌ای و افزایش شکاف میان گروه‌های مختلف شود. این امر زمینه را برای افراط‌گرایی و درگیری‌های داخلی فراهم می‌کند. جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰) نمونه‌ای از تبعات چنین شکاف‌هایی بود که به‌دلیل احساس نابرابری و توزیع ناعادلانه قدرت میان طوایف آغاز شد.

ج) افزایش مداخلات خارجی و رقابت‌های منطقه‌ای

لبنان به دلیل جایگاه ژئوپلیتیکی خود، همواره عرصه رقابت قدرت‌های منطقه‌ای مانند ایران، عربستان سعودی، ترکیه و کشورهای غربی بوده است. در شرایطی که یکی از طوایف احساس کند تحت فشار است، ممکن است به حمایت خارجی متوسل شود. نمونه‌ای از این وضعیت را می‌توان در حمایت عربستان از گروه‌های سنی و حمایت ایران از گروه‌های شیعه مشاهده کرد. این رقابت‌ها، نه‌تنها بحران‌های داخلی را تشدید می‌کند، بلکه استقلال سیاسی لبنان را نیز تضعیف می‌نماید.

د) بروز تنش‌های امنیتی و درگیری‌های مسلحانه

یکی از خطرناک‌ترین پیامدهای تضعیف یک طایفه، حرکت این گروه به‌سوی مقاومت مسلحانه و درگیری‌های خیابانی است. لبنان در سال‌های اخیر شاهد تنش‌هایی میان گروه‌های مسلح وابسته به طوایف مختلف بوده است؛ از درگیری‌های طرابلس میان گروه‌های سنی و علوی گرفته تا تنش‌های بیروت میان حزب‌الله و گروه‌های رقیب. چنین وضعیتی می‌تواند زمینه را برای بازگشت جنگ داخلی یا بی‌ثباتی گسترده در کشور فراهم کند.

لزوم حفظ تعادل در یک ساختار شکننده

لبنان در طول تاریخ خود نشان داده که حفظ تعادل میان طوایف، اگرچه دشوار، اما ضروری است. هرگونه تلاش برای به‌حاشیه‌راندن یا تضعیف یک طایفه، نه‌تنها به فروپاشی نظم سیاسی بلکه به تشدید درگیری‌های داخلی و مداخلات خارجی منجر خواهد شد. راهکار پایدار برای لبنان، حرکت به‌سوی اصلاحات ساختاری، توزیع عادلانه منابع و تقویت دولت ملی به‌جای طایفه‌گرایی سیاسی است. در غیر این صورت، کشور در معرض دوره‌های مکرر بحران و بی‌ثباتی قرار خواهد گرفت.

در پایان با توجه به اتفاقات اخیر و تحرکات دولت جدید لبنان باید گفت دولت آقای نواف سلام این موضوع را مدنظر داشته باشد که هرچند حزب الله در دوران تضعیف شده قرار دارد اما اگر کار به بقای این سیستم و طایفه شیعه برسد قطع به یقین اولین تبعاتش برچیده شدن دولت نواف سلام خواهد بود زیرا طوایف لبنان همیشه برقرارند اما دولت های مختلف در طول تاریخ لبنان بسیار آمده و رفته اند با عمرهای کوتاه و بلند سیاسیشان که نشان از تدبیر آنها در مدیریت گسل های اختلاف و همچنین پذیرش آنها توسط طوائف بوده است. دو نکته مهم پایانی که باید بیان داشت این موارد است که اول بصورت مشخص عمر دولت نواف سلام به دلیل تنوع بالای گرایشات سیاسی و تضاد بیش از حد أحزاب حاضر در دولت قطعا کوتاه خواهد بود هرچند نواف سلام با پرچم تکنوکراسی سعی بر تشکیل دولت نموده است، حال با این نحوه مدیریت سلام در خصوص ایجاد فشار بر یکی از مهمترین طوایف لبنان قطعا دولتش زودتر از موعد برچیده خواهد شد. و نکته دوم حزب الله نماینده یکی از سه طایفه اصلی لبنان است که قطع به یقین به راحتی اجازه تضعیف بیشتر خود و جایگاه طایفه خود را نخواهد داد و این امر می تواند حذف دولت نواف سلام در گام اول و ایجاد بحران های داخلی و فعال شدن گسل های طایفه ای را در پی داشته باشد.


نویسنده

محمدرضا صادقی

محمدرضا صادقی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. وی دانشجو/دانش‌آموخته مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) در رشته روابط بین‌الملل است. حوزه مطالعاتی نامبرده شامل بررسی مسائل راهبردی و استراتژیک روابط بین‌الملل و پژوهش در حوزه خاورمیانه، به‌ویژه منطقه شامات می‌باشد. او عضو پیوسته گروه بررسی جامعه و سیاست خارجی لبنان، فلسطین و رژیم اسرائیل و عضو وابسته گروه‌های بررسی مسائل ژئوپولیتیک و استراتژیک خاورمیانه و گروه مطالعات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه می‌باشد.