آینده حزب الله پس از نصرالله؛ گروه سیاسی داخلی یا جهادی منطقه ای

نوع مطلب: مقاله

عملیات هفت اکتبر ۲۰۲۳ در منطقه خاورمیانه موجب یک جنگ تمام عیار شد که به مدت یک سال و اندی به طول انجامید. براساس برآوردهای گروه حماس در نوار غزه این عملیات در صورت همراهی تمام عیار بازیگران همسو با او یعنی جمهوری اسلامی ایران، حزب الله، سوریه، عراق و انصارالله یمن باید به نابودی اسرائیل ختم می شد اما به دلیل محاسبات اشتباه این گروه از یک پیروزی تاکتیکی تبدیل به یک تغییرات راهبردی کلان در سطح منطقه و تضعیف نسبی جبهه مقاومت یا همان حامیان آرمان فلسطین در منطقه غرب آسیا شد.

 این تغییرات راهبردی و معادلات جدید امنیتی تاثیر زیادی بر دو بازیگر موثر این گروه متحد یعنی سوریه با نظام بشار اسد و حزب الله لبنان به رهبری سید حسن نصرالله گذاشت. در این تغییرات شاهد بودیم که در سوریه نظام حاکمه به رهبری بشار اسد سقوط نمود و یک حاکمیت متضاد با آرمان فلسطین مستقر شد و در لبنان نیز گروه حزب الله که بازیگر موثر میدانی و تعیین کننده جبهه مقاومت بوده است با ترور رهبران و فرماندهان میدانی اش به ویژه سید حسن نصرالله، هرچند در میدان جنگ جلوی پیشروی ارتش اسرائیل را تا حدود زیادی به داخل لبنان گرفت، اما دچار خسارات سنگینی شد که موجب تضعیف جایگاه این گروه در ساختار سیاسی داخلی لبنان شده است.

با بررسی فضای سیاسی داخلی لبنان شاهد آن هستیم که در اولین اتفاق مهم در دوران آتش بس فی ما بین حزب الله و اسرائیل یعنی انتخاب ریاست جمهوری لبنان، به دلیل تضعیف جایگاه ساختار سیاسی حزب الله این گروه نتوانست همچون سال ۲۰۱۷ که با فتوحات خود در جبهه مبارزه با داعش در سوریه توانسته بود نامزد مدنظر خود را بر مسند ریاست جمهوری بنشاند، موثر عمل نماید لذا سعی نمود با همراهی جریان اکثریت احزاب سیاسی در انتخاب آقای جوزف عون نقش عنصر نامطلوب را بازی نکند و حداقل های خود را در دوران جدید سیاسی لبنان حفظ نماید.

لذا می توان گفت به دلیل ضربه مهلکی که بر بدنه فرماندهی حزب الله به ویژه با ترور سیدحسن نصرالله توسط اسرائیل وارد آمد تا حد زیادی این بازیگر موثر منطقه ای دچار تضعیف در ایفای نقش موثر خود شد و در فضای داخلی نیز با توجه به ورود این گروه به مناقشه ای غیرملی و نامربوط به مصالح لبنان که بیشتر یک مناقشه ی ایدئولوژیک می توان به حساب آورد موجب شد تا قشر خاکستری سیاسی و همچنین احزاب سیاسی مخالف که به دلیل موفقیت های حزب الله در جنگ ۲۰۰۰ و سپس جنگ۲۰۰۶ و بعد چالش تهدید امنیتی داعش در مرزهای لبنان همراه و یا سکوت کرده بودند، سکوت و یا احزاب مخالف شروع به عقده گشایی نموده و جبران گوشه نشینی سال های گذشته را نمایند.

ترور سید حسن نصرالله به دلیل محبوبیت او و نقش موثرش در ایجاد و بسط و تقویت جایگاه حزب الله در لبنان در دوران ۳۲ ساله دبیرکلی اش شاید یک دلیل دیگر بر تضعیف بیشتر این گروه در لبنان و منطقه بود زیرا او به واسطه موفقیت های راهبردی در عرصه منطقه و فضای داخلی لبنان و دفع تهدیدات حول لبنان توانسته بود از خود یک شخصیت کاریزماتیک و قهرمان در عرصه اعراب خاورمیانه و مردم لبنان بسازد. نصرالله با بسط و تقویت و گسترش ساختار حزب الله در عرصه های مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ... البته با حمایت جمهوری اسلامی ایران توانست اسرائیل که در چند مرحله در حال تجاوز به منافع و اراضی لبنان بود شکست داده و وادار به عقب نشینی نماید و حتی در آخرین قدم قبل از بحران اخیر در خصوص تبیین مرزهای میدان کاریش با بازیگری موثر و استفاده از ابزار نظامی سیاسی خود اسرائیل را وادار به رسمیت شناختن سهم مرزی که مدنظر دولت لبنان بود، نماید.

او در این چند سال و تشکیلات تحت امر او توانسته بودند روند صعودی تقویت جایگاه خود را طی نموده و به یک بازیگر میدانی منطقه ای تبدیل شوند. اما ترور او و فرماندهان رده بالای حزب الله و هزینه جنگی که در جنوب و بیروت و مناطق شیعه نشین با اسرائیل اتفاق افتاد موجب شد تا جای خالی او عرصه اوج گیری مخالفان و حتی همپیمانان مسیحی در مخالفت با ورود حزب الله به جنگ در حمایت از عملیات هفت اکتبر شود که شاید بتوان گفت اگر ترور سیدحسن نصرالله اتفاق نمی افتاد فشارهای داخلی و خارجی تا این حد نمی توانست حزب الله را در فضای داخلی و خارجی لبنان تضعیف نماید.

 لذا می توان گفت سخت ترین ضربه به سیستم حزب الله که توانست به شدت تبعات سختی را برای این مجموعه به وجود آورد ترور سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی الدین بوده است. حزب الله در دوره جدید با توجه به ساختار فرماندهی او که از مدیریت جهادگرایان به عرصه مدیریت سیاسیون تبدیل شده است محتاطانه خواهد بود تا بتواند فشارهای سیاسی اجتماعی داخلی را که گروه های مخالف سیاسی اش در حال تحمیل بر او هستند را مدیریت کند. همانطور که در خصوص انتخاب ریاست جمهوری آقای عون و در مخالفت با نحوه انتخاب نخست وزیر آقای نواف سلام و کابینه او با همراهی حرکت امل به جبهه مخالفان فهماند که همچنان حداقل های حزب الله و طایفه شیعه در عرصه داخلی لبنان موثر است و بدون همراهی آنها نمی توان حرکتی را پیش برد تا از نقشه حذف کامل و انزوا خود جلوگیری نماید.

 هرچند می توان تضعیف حزب الله را صحه گذاشت همانطور که خانم لینا خطیب در یادداشتی در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۴ با عنوان پس از مرگ نصرالله، حزب الله با چالش های استثنائی روبه رو است در موسسه ایتالیایی آموزش سیاست بین الملل منتشر نمود[1]، به خوبی توانست چند بعد اشتباه محاسباتی حزب الله در مقابله با اسرائیل و ضربات سنگین این رژیم به حزب الله را توصیف نماید اما خانم خطیب به چند مورد توجه ننموده است اول اینکه حزب الله نیروی تحت امر و مطیع محض جمهوری اسلامی ایران نمی تواند باشد بلکه به دلیل اشتراک منافع و ایدئولوژیک است که ما شاهد تقارب بسیار نزدیک فی ما بین حزب الله و جمهوری اسلامی ایران هستیم. هر دو سوی این رابطه به دنبال تامین منافع خود از روابط فی مابین است همانطور که جمهوری اسلامی ایران از حمایت حزب الله در بسط و گسترشش و تقویتش توانسته ابزاری برای مدیریت ایجاد بحران از سوی بزرگترین تهدید امنیتی منطقه ای خود اسرائیل ایجاد نماید، حزب الله توانسته با جذب حمایت های جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان گذشته از هیچ و یک طایفه به رسمیت نشناخته شده در جامعه داخلی لبنان به قدرت بسیار مهم در عرصه سیاست داخلی لبنان و منطقه تبدیل شود آنطور که کشورهای دیگر لبنان را امروز در دستان حزب الله می بینند. حزب الله از حمایت های جمهوری اسلامی یک شبه دولت بنا نموده است که می توان گفت در بعضی از موارد از جمله در اقتصاد، فرهنگ، نظامی، خدمات عمومی و بهداشتی و ... به مراتب از دولت مستقر لبنان قوی تر و بهتر عمل می نماید. لذا می توان گفت آنطور که حزب الله بازیگر مطیع و تحت امر می خوانند اشتباه است بلکه این گروه و جمهوری اسلامی ایران یک رابطه دو سر برد فی مابین دارند و دو متحد راهبردی تمام عیار محسوب می شوند.

 و یا خانم حنین غدار که طی یادداشتی در موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک در سپتامبر۲۰۲۴ با عنوان مرگ نصرالله چه تاثیری می تواند بر شبکه حزب الله داشته باشد[2] به تضعیف حزب الله و ورود جامعه جهانی برای حمایت از تشکیل دولت مستقل لبنانی گفته و بیان داشته است که گروه های داخلی می توانند با تشکیل یک ائتلاف داخلی قوی از همه طوایف به خصوص شیعیان مخالف حزب الله این گروه را به آرامی از عرصه سیاست داخلی لبنان به گوشه ای برای حذف هدایت کنند که باید گفت این نوع تفکر خوشحالی مفرط بدون واقع بینی از فضای داخلی به دلیل تصعیف حزب الله است. زیرا حزب الله با همان وضعیت تضعیف شده فعلی خود انتخاب آقای عون در جایگاه ریاست جمهوری را به چالش کشید و با تعیین شروط خود با رای به عون اجازه انتخاب رییس جمهور فعلی لبنان را داده است. و یا با عدم حضور نمایندگان حزب الله و امل به دلیل عدم هماهنگی انتخاب نخست وزیر توسط ریاست جمهوری بر خلاف وعده پیشین چند مدت است که جلسات پارلمان لبنان حدنصاب لازم برای به رسمیت رسیدن تشکیل را ندارد. حزب الله تضعیف شده همچنان حداقل اثراتش می تواند تعیین کند که سیاست در فضای داخلی لبنان به کدام سو رود و این همراهی کنونی این گروه در واقع در جهت ترمیم جایگاه اجتماعی اش در داخل لبنان است تا به عنوان عنصر نامطلوب شناخته نشود اما قطعا در خصوص خطوط قرمزش با مدیریت صحنه، اجازه شکل گیری فضای رادیکال بر علیه خود را نخواهد داد. و اما در خصوص حمایت جامعه بین المللی برای روی کار آمدن دولت مستقل لبنانی، بنده تنها به نطق برخی نماینده پارلمان لبنان خانم حلیمه قعقور نماینده مستقل از منطقه الشوف-عالیه که تمایلات سیاسی و فکری اش به سمت کشورهای غربی است اشاره می نمایم که در جلسه انتخاب آقای عون در پارلمان از فشار کشورهای مختلف برای انتخاب آقای عون که اولویت هیچ یک از گروه های سیاسی برای ریاست جمهوری لبنان نبوده است می گوید[3] و این خود نشان می دهد ائتلاف جهانی نیز به دنبال تامین منافع خود است نه تشکیل دولت مستقل لبنانی که مدنظر خانم غدار بوده است.

لذا می توان در پایان گفت حزب الله در دوران پسانصرالله در چند بعد چند موقعیت مختلف خواهد داشت که در وهله اول می توان گفت به دلیل تضعیف در زمان فعلی تمرکز این نهاد با توجه به جایگزینی مدیریت توسط فرماندهان جهادی به وسیله شخصیت های سیاسی، در جبهه داخلی و ترمیم جایگاه و وجه اش می باشد تا بتواند نه برای بقا که بقای او قطعی است به دلیل عقبه مستحکم و شیعی لبنانی در جامعه داخلی بلکه برای ترمیم جایگاه خسارت دیده اش محتاطانه و با حفظ خطوط قرمزش عمل نماید. اما در بعد نظامی جهادی این بازسازی ساختار قطعا برای بازیگران متضادش گران تمام خواهد شد لذا در حوزه جهادی و سیستم داخلی با جایگزینی نسل جوانی روبرو هستند که ناشناخته برای دستگاه های امنیتی بوده و در ایدئولوژی و افکار اعتقادی به مراتب قوی تر از فرماندهان گذشته و آموزش دیده و بحران های همچون مقابله با داعش در سوریه و جنگ با اسرائیل را در زمره تجارب خود دارند و مهمترین خصوصیت در آنها به واسطه جوانیشان عدم رفتار محتاطانه و رعایت برخی ملاحظات در قبال بحران های آینده خواهد بود که این امر می تواند در سالهای بعد و در بحران های بعدی حتی ساختار راس مدیریتی این تشکیلات را برای همگام سازی با خود و تصمیماتش تحت فشار قرار داده و همسو نماید. لذا می توان گفت حزب الله دوران بعد از نصرالله را برای مقطعی نسبتا میان مدت مجموعه ای همراه با تصمیم جمعی در فضای داخلی لبنان به جای مجموعه ای موثر تمام عیار ترسیم نمود که با حفظ خطوط قرمزش سعی بر رفتار محتاطانه دارد تا بتواند خود را بازیابی نماید اما این مجموعه در بلند مدت می تواند با تقویت خود در بحران های پیش رویش قوی تر از گذشته ظاهر شود همانطور که تجربه در قبال گروه های جهادی در خاورمیانه از جمله حماس و انصارالله و ... نشان داده است که در قبال بحران هایی که گذراندند، سیستم خود را تقویت و قوی تر از قبل ظاهر شدند.


نویسنده

محمدرضا صادقی

محمدرضا صادقی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. وی دانشجو/دانش‌آموخته مقطع دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) در رشته روابط بین‌الملل است. حوزه مطالعاتی نامبرده شامل بررسی مسائل راهبردی و استراتژیک روابط بین‌الملل و پژوهش در حوزه خاورمیانه، به‌ویژه منطقه شامات می‌باشد. او عضو پیوسته گروه بررسی جامعه و سیاست خارجی لبنان، فلسطین و رژیم اسرائیل و عضو وابسته گروه‌های بررسی مسائل ژئوپولیتیک و استراتژیک خاورمیانه و گروه مطالعات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه می‌باشد.