بحران‌ها و فرصت‌ها: تحلیل استراتژی ترامپ و چشم‌انداز توافق با ایران

نوع مطلب: مقاله

بهادر نوکنده؛ پژوهشگر مهمان و عضو گروه یک

مقدمه

پس از بحران کریمه که از فوریه ۲۰۱۴ در شبه‌جزیره کریمه آغاز شد، قیمت نفت در بازارهای جهانی به شدت افزایش یافت. این افزایش قیمت، دنیا را ناچار به استفاده از منابع نفتی ایران و ونزوئلا برای کنترل قیمت‌ها کرد. افزایش قیمت نفت، به ویژه در ایالات متحده، منجر به افزایش تورم شد. در آن زمان، آمریکا با بدهی‌های کلان ملی روبه‌رو بود و مردم این کشور نیز بدهی‌های بسیاری به شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی داشتند. افزایش قیمت نفت به افزایش هزینه حامل‌های انرژی در ایالات متحده انجامید، که این امر توان خرید مردم را کاهش داد و بسیاری را در پرداخت قبوض دچار مشکل کرد. این وضعیت به کاهش پرداخت بدهی‌ها به بنگاه‌ها و در نهایت ورشکستگی آنها منجر شد. دومینویی از تورم شکل گرفت که بدهی ملی آمریکا را به رقم بی‌سابقه ۸.۶ تریلیون دلار رساند.در چنین شرایطی، آمریکا برای کنترل بحران اقتصادی، توافق برجام را به نتیجه رساند. این توافق امکان ورود نفت ایران به بازار جهانی را فراهم کرد و به کاهش قیمت‌ها کمک کرد. اما در دوره نخست ریاست جمهوری دونالد ترامپ، وی به دلایل متعددی از این توافق خارج شد.یکی از مهم‌ترین دلایل خروج ترامپ از برجام، حل بحران کریمه توسط آنگلا مرکل و افزایش تولید نفت آمریکا بود که به استخراج روزانه ۱۳ میلیون بشکه رسید. با کاهش وابستگی آمریکا به نفت ایران، ترامپ دیگر برجام را به نفع ایالات متحده نمی‌دید. از سوی دیگر، این توافق دستاورد اقتصادی قابل‌توجهی برای او به همراه نداشت و بیشتر منافع آن نصیب اروپا و دیگر کشورها می‌شد. در سال ۲۰۲۵، ترامپ در پاسخ به پرسشی درباره شروط ۱۲ گانه پمپئو برای مذاکره با ایران، اظهار داشت که تنها یک شرط ضروری است: ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد. این تغییر موضع، نشان‌دهنده بازنگری اساسی ترامپ در سیاست خود نسبت به جمهوری اسلامی ایران است.اکنون این پرسش مطرح می‌شود که رویکرد جدید ترامپ در قبال ایران چگونه خواهد بود؟ آیا او به دنبال توافقی جدید خواهد رفت یا مسیری متفاوت را در پیش خواهد گرفت؟

استراتژی تجاری ترامپ: ابزار تعرفه‌ها

سیاست ترامپ بر اساس شعار اول آمریکا نهادینه شده است.ترامپ 2025 هدفش این است که صنایع را در آمریکا رونق دهد و سیاست تعرفه ای دور نخست خود را افزایش دهد. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری (۲۰۱۷۲۰۲۱) از تعرفه به عنوان ابزاری تأثیر گذار در جنگهای تجاری خود با کشورهای اصلی شریک نجاری ایالات متحده استفاده کرد. از عمده ترین کشورهای هدف جنگ تعرفه ای دوره اول ریاست جمهوری ترامپ می توان به چین کانادا کشورهای حوزه، بورو، مکزیک، ژاپن، هند،آرژانتین، برزیل و ترکیه اشاره کرد. مهم ترین و جنجالی ترین عملکرد ترامپ در زمینه دستکاری تعرفه ها در برابر چین بود که به اقدامات تلافی جویانه چین و سپس آغاز جنگ تجاری بین دو کشور منجر شد. ترامپ تعرفه های متعددی بر محصولات و کالاهای وارداتی از اروپا وضع کرد که بخشی از سیاست تجاری او برای کاهش کسری تجاری این کشور در برابر این اتحادیه بود این کار در برخی موارد به نتایج ملموس برای ایالات متحده منجر شد و در برخی حالت های دیگر باعث شروع مذاکراتی دو جانبه گردیده ترامپ با کانادا نیز درگیر جنگ تعرفه‌ای شد.در نتیجه تهدیدهایی برای اعمال تعرفه های هر چه بیشتر بر واردات کالا بالاخص مواد خام از این کشور انجام داد که برخی از این تهدیدها مانند تهدید به افزایش تعرفه چوب نرم واردانی، جنبه عملیاتی به خود گرفت و باعث افزایش هزینه تمام شده در صنایعی هم چون ساخت و ساز در ایالات متحده شد که از این مواد اولیه به عنوان نهاده تولیدی استفاده میکردند ترامپ بسیاری از این تهدیدها را به منظور فشار بر کانادا برای دستیابی به یک توافق تجاری جدید و جایگزین برای توافق نامه تجارت آزاد امریکای شمالی (NAFTA) مطرح می کرد که بر اساس آن به تدریج بیشتر تعرفه ها و سایر موانع تجاری بر روی محصولات و خدماتی که بین ایالات متحده، کانادا و مکزیک مبادله حذف می‌شد.در نهایت این تهدیدها به توافق نامه جدیدی تحت عنوان USMCA  توافقنامه تجارت آزاد ایالات متحده مکزیک (کانادا) منتهی شد که به طور خاص بر کاهش تعرفه ها و ایجاد مزایای تجاری برای همه طرفها تمرکز داشت و علاوه بر کانادا ترامپ بر بقیه کشورهای قاره آمریکا بالاخص کشورهای برزیل و آرژانتین نیز تعرفه هایی وضع کرد. علاوه بر تعرفه های فولاد و آلومینیوم در سال ۲۰۱۸ ، واردات مواد غذایی از این کشورها نیز مشمول تعرفه شد ز ترامپ از وضع تعرفه ها و تهدید به افزایش آنها به عنوان ابزاری برای کنترل مهاجرت غیرقانونی از مکزیک استفاده کرد.این تهدیدات باعث شد که مکزیک در نهایت اقداماتی برای تقویت نظارت بر مرزها و جلوگیری از عبور مهاجران غیر قانونی انجام دهد و در این زمینه به دنبال توافقی با آمریکا باشد. ترامپ ژاپن را نیز به اعمال تعرفه های بیشتر بر بسیاری از کالاهای وارداتی - از خودرو گرفته تا لوازم الکترونیک و غیره - تهدید کرد که باعث شد در سپتامبر ۲۰۱۹ ایالات متحده و ژاپن توافق تجاری دو جانبه ای امضا کردند که در آن بسیاری از تعرفه ها بر محصولات کشاورزی و خودروهای ژاپنی کاهش یافت. همچنین این توافق به کشاورزان امریکایی اجازه داد دسترسی بیشتری به بازار ژاپن داشته باشند و در مقابل برای برخی از کالاهای صنعتی ژاپن به ویژه در بخشهای الکترونیک و خودرو شرایطی فراهم آمد که تحت تأثیر تعرفه ها قرار نگیرند.ترامپ در برابر هند و ترکیه نیز از تعرفه‌ها به عنوان ابزار فشار استفاده کرد به طور خاص ترامپ مزایای هند و ترکیه را در سامانه عمومی ترجیحات (GSP) لغو کردی بسیاری از اقتصاددانان و نهادهای مختلف اقتصادی انتقاداتی بر راهبرد ترامپ در زمینه استفاده از تعرفه‌ها به عنوان ابزار جنگ تجاری مطرح کرده اند و عمدتاً معتقدند تعرفه ها باعث افزایش تورم و کاهش تولید شده و به مثابه مالیات بر مصرف کنندگان امریکایی عمل کرده و هزینه های آنها را بالا برده است.

چالش‌ها و فرصت‌های توافق احتمالی با ایران

ترامپ برای دوره دوم ریاست جمهوری خود نیز به استفاده از تعرفه برای برخورد با کشورهای مختلف و امتیازگیری از آن ها اصرار دارد؛ از جمله ،چین مکزیک کانادا و کشورهای بریکس را تهدید به افزایش تعرفه ها کرده است. افزایش تعرفه ها از چند کانال بر افزایش تورم اثرگذار است کانال اول افزایش سریع قیمت کالاها و خدمات مصرفی است که مستقیم خود را در هزینه سبد مصرفی خانوار نشان می دهد کانال دوم از طریق افزایش هزینه نهاده‌های وارداتی است که از طریق افزایش هزینه تولید، به مثابه تکانه طرف عرضه عمل میکند و قیمت کالاهای تولیدی را افزایش می دهد اختلال به وجود آمده در زنجیره تأمین براثر وضع تعرفه ها نیز می‌تواند بر عرضه اقتصاد اثر منفی داشته باشد.در نهایت هر افزایش تعرفه‌ای می‌تواند به دنبال خود اثراتی بر انتظارات تورمی داشته باشد و در گام بعدی موجب افزایش تورم شود - در صورت افزایش تعرفه‌ها در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ پیش بینی می‌شود. ترامپ برای مهار این تورم برنامه اش این است که قیمت انرژی در این کشور را ثابت نگه دار تا بتواند تورم را مهار کند.او به دنبال توقف جنگ روسیه و اوکراین و تزریق نفت جمهوری اسلامی ایران به سیکل جهانی به نفع خویش هست.راه کار بلند مدت او افزایش استخراج نفت از طریق هوش مصنوعی و ورود به عرصه های جدید حوزه نفتی است که این راهبرد به دلیل هزینه بالا،زمان بالا و موانع زیست محیطی برای او هدفی دور تر است.به همین دلیل هدف نزدیک او حل کردن پرونده ایران و برداشتن تحریم های نفتی ایران برای منافع ملی خود یعنی مهار تورم داخلی بسیار اهمیت دارد.ترامپ با پرونده های سنگینی چون وضعیت اقلیمی آمریکا که منجر به آتش سوزی و خسارت 300 میلیون دلاری برای آمریکا شد،پرنده چین،پرونده جنگ با گلوبال ها و گرفتن باج از اروپا مواجهه است.توافق با ایران میتوان آورده نفتی و کاهش هزینه ها برای ثبات رژیم صهیونیستی را برای او به ارمغان بگذارد.به همین جهت به دنبال توافقی سریع می باشد.اما این توافق قطعا برای جمهوری اسلامی ایران به فرض منعقد شدن بازه زمانی نهایتا دوساله به دلیل ثبات اقتصادی آمریکا دارد و تجربه برجام و نگاه اقتصادی ترامپ نشان داده که پس از ثبات زیر توافق نامه ها می زند به همین دلیل جمهوری اسلامی بعدتوافق احتمالی باید سریعا در این تنفس اقتصادی احتمالی اصلاحاتی را انجام دهد.

اصلاحات پیشنهادی در صورت دستیابی به توافق:

  1. اصلاحات اقتصادی و رفع سوءمدیریت‌ها.
  2. بازسازی شبکه بانکی و کاهش حجم دولت.
  3. مدیریت ناترازی انرژی و تمرکز بر انرژی‌های پاک.
  4. خروج از اقتصاد نفتی و ایجاد تنوع در منابع درآمدی.

در واقع جمهوری اسلامی ایران باید از این فرصت به وجود آمده در جهت اصلاح امور استفاده کند و نه اینکه این توافق احتمالی را دائمی و اقتصاد را بر پایه این توافق تنظیم کند بلکه توافق را فرصتی کوتاه بداند برای اصلاح.


نویسنده

بهادر نوکنده

بهادر نوکنده پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. نامبرده دانشجو مقطع دکتری رشته روابط بین‌الملل در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد شاهرود) است. حوزه مطالعاتی وی شامل ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه می‌باشد. این پژوهشگر، عضو پیوسته گروه ملاحظات استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه و عضو وابسته گروه بررسی سیاست خارجی لبنان و فلسطین و رژیم اسرائیل و گروه بررسی مسائل ژئوپولیتیک می‌باشد.