سرشت، عملکرد و غایت لابی‌گری اسرائیل

نوع مطلب: متن های اساسی در خاورمیانه شناسی

عنوان کتاب: لابی‌گری برای صهیونیسم در دو سوی اطلس[1]

نویسنده: ایلان پاپه

مشخصات نشر: انتشارات وان‌ورلد، چاپ ۲۰۲4

به قلم: محمد محبوبی، عضو گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن‌های اساسی در باب خاورمیانه

مقدمه

به دنبال گشایش بایگانی‌های اسرائیل و دسترسی آزادانه‌تر به اسناد دست‌اول 1948 به بعد، نسل جدیدی از پژوهشگران و دانشگاهیان اسرائیلی در اواخر دهۀ 1980 ظهور پیدا کردند که به «تاریخ‌نگاران جدید» مشهور شدند. تاریخ‌نگاران جدید اسرائیل با تولید موجی از آثار انتقادی، به جدال روایت پذیرفته‌شدۀ صهیونیستی از تاریخ منازعۀ اعراب و اسرائیل رفتند و به بازنگری و نقد تاریخ‌نگاران قدیم جهان عبری پرداختند. بنی موریس، آوی شلایم، سمحا فلاپان، شلومو سند و یوری دیویس شماری از تاریخ‌نگاران جدید هستند، اما در جامعۀ خوانندگان فارسی‌زبان بی‌تردید ایلان پاپه سرشناس‌ترین نویسندۀ تاریخ‌نگاری جدید اسرائیل به شمار می‌رود.

ایلان پاپه متولد 1954، پژوهشگر سیاسی و تاریخ‌نگار اسرائیلی و یهودی است که تحصیلاتش را در دانشگاه‌های عبری اورشلیم و آکسفورد پشت سر گذاشت و رساله‌اش را با راهنمایی استاد سرشناس علوم سیاسی، آلبرت حورانی، تکمیل کرد. او سال‌ها در دانشگاه حیفا به تدریس و پژوهش پرداخت تا این که در سال 2007 از اسرائیل به بریتانیا مهاجرت کرد و کارش را در دانشگاه اگزتر ادامه داد. شهرت پاپه در علم سیاست، برآمده از دیدگاه‌های انتقادی‌اش به تاریخ‌نگاری رسمی اسرائیل است و از این رو، به‌عنوان یک اسرائیلی ضدصهیونیست شناخته می‌شود. پاپه اگرچه بیش از بیست عنوان کتاب منتشر کرده، اما تاکنون تنها هشت عنوان از آثارش به فارسی ترجمه شده است. پاپه در آخرین اثرش که چند ماه قبل، در ژوئن 2024، روانۀ بازار نشر شده، به بررسی ماهیت پدیدۀ لابی صهیونیسم در آمریکا و بریتانیا پرداخته است.

مسئلۀ اصلی، مفروض و فرضیات پاپه

پاپه در ابتدای کتاب، پرسش و مسئلۀ بنیادینش را به صراحت بیان می‌کند: چرا اسرائیل در دو لابی بزرگی که در دو سوی اقیانوس اطلس دارد، مبالغ هنگفتی را سرمایه‌گذاری می‌کند؟ و چرا هنوز خواهان به رسمیت شناخته شدن مشروعیت خود در غرب است؟ به بیانی دیگر، فارغ از معاملات تسلیحاتی، کمک‌های اقتصادی و حمایت بی‌قیدوشرط دیپلماتیک، چرا نخبگان اسرائیل هنوز فکر می‌کنند مشروعیت رژیم متبوعشان در بریتانیا و ایالات متحده محل بحث است؟

در پاسخ به این پرسش‌های اساسی، پاپه یک مفروض، سه فرضیه و یک مشاهدۀ آشکار را مطرح می‌کند و همگی را در سرتاسر کتابش بسط می‌دهد. تنها مفروض پاپه این است: کسانی که جنبش صهیونیسم و پس از آن، رژیم صهیونیستی را رهبری کردند، از بی‌عدالتی ذاتی این پروژه یا لااقل از ابعاد غیراخلاقی راه‌حلی که برای مشکل یهودی‌ستیزی در اروپا اجرا کردند، آگاه بودند. معنای دیگر چنین مفروضی آن است که تصمیم‌گیران اسرائیلی امروزه می‌دانند افراد پرشماری در سراسر جهان، پروژۀ صهیونیسم را پروژه‌ای ظالمانه و استعماری می‌بینند. اکنون پاپه با تکیه بر همین مفروض، می‌کوشد تا فرضیه‌هایش را به اثبات برساند.

طبق فرضیۀ اول پاپه، لابی‌های اسرائیل نشان می‌دهند صهیونیست‌ها به شدت تلاش دارند یکتایی و بی‌همتایی، یا دست‌کم برتری اخلاقی خودشان را به نمایش بگذارند. علتش آن است که رهبران جنبش صهیونیسم و سپس رژیم صهیونیستی در وهلۀ نخست نیاز داشتند خودشان را متقاعد کنند که نحوۀ رشد صهیونیسم در فلسطین قدیم، موقعیت اخلاقی استثنایی و منحصربه‌فردی را به وجود آورده بود که با هیچ پروژۀ استعماری دیگری قابل‌مقایسه نیست. آنها نیاز داشتند چنین چیزی را باور کنند، هرچند برخی صهیونیست‌ها از مبانی قابل‌مناقشه و بحث‌برانگیز این پروژه مطلع بودند.

فرضیۀ دوم پاپه آن است که چون جنبش صهیونیسم از همان ابتدا نسبت به خود چنین تردیدی داشت، از طرح مباحث اخلاقی و تعامل وسیع با جوامع چشم پوشید و تمام تلاش‌هایش را بر روی نخبگان متمرکز کرد که به پول، ارتباطات و حمایت فراوانی نیاز داشت. زمانی که این نیروهای لابی‌گر در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا گسترش یافتند و مستقر شدند، توانستند در مقایسه با سایر لابی‌ها موفقیت بی‌نظیری کسب کنند.

در سومین فرضیۀ او بیان شده که نفوذ سیاسی انباشته‌شده برای نخبگان، لابی‌های صهیونیستی بسیار قدرتمندی در دو سوی اقیانوس اطلس ایجاد کرد؛ لابی‌هایی که نمایندۀ نهادها و منافع خاص خودشان بودند. لذا گاهی اوقات این لابی‌ها به‌جای آن که در راستای منافع رژیم اسرائیل عمل کنند، برای حفظ قدرت خودشان کار می‌کنند. سرانجام پاپه مشاهدۀ آشکارش را هم بیان می‌کند: ادراک اسرائیل از فقدان مشروعیتش و ضرورت حمایت‌گیری مداومش، محصول ناکامی صهیونیسم در پروژۀ استعمار شهرک‌نشینی است که از سال 1882 آغاز شد.

ماهیت و غایت لابی‌گری اسرائیل

همان‌طور که همگان می‌دانند، لابی‌گری به حمایتی اشاره دارد که بازیگران دولتی یا غیردولتی یا حتی حلقه‌های قدرت، برای تغییر سیاست‌های دولتی یا افکار عمومی به‌کار می‌گیرند. لابی‌گری سنت رایجی در دالان‌های پارلمان بریتانیا و کنگرۀ ایالات متحده است؛ اما به اعتقاد پاپه، لابی‌گری حامی اسرائیل پدیدۀ منحصربه‌فردی است که در مناسبات سنت مرسوم نمی‌گنجد. پاپه به اجمال توضیح می‌دهد لابی‌گران حامی اسرائیل، عملاً «سازمان‌های وابسته به اسرائیل» هستند که صرفاً برای ‌تأمین منافع این رژیم فعالیت نمی‌کنند، بلکه گاهی به منظور اجرای پروژه‌های بلندمدت و مأموریت‌های دیگر، مانند لابی تسلیحات و تنباکو، به‌کار گرفته می‌شوند.

پاپه به نقل از پژوهشگران دیگر، بیان می‌کند لابی‌گری حامی اسرائیل در آمریکا و بریتانیا، دو ساحت رسمی و غیررسمی دارد. او اما پا را کمی فراتر می‌گذارد و الگوی تازه‌ای از لابی‌گری اسرائیل بیان می‌کند: بعضی از این لابی‌ها، حامی منافع صهیونیسم و اسرائیل است، اما برخی دیگر صدای جوامع یهودی ساکن آمریکا و بریتانیاست و منافع آنها را دنبال می‌کند. لذا مجموعه‌هایی مانند کنفرانس رؤسای سازمان‌های یهودی بزرگ آمریکا[2] یا انجمن نمایندگان یهودیان بریتانیا[3] شاید نتوانند هم‌زمان هم سفارتخانه‌های اسرائیل و هم جامعۀ یهودیان آن کشورها را نمایندگی کنند و به دنبال تأمین منافعشان باشند.

پاپه پس از بحث و بررسی پدیدۀ لابی‌گری اسرائیل در گذر تاریخ، از زمان پیدایش تا به امروز، به فرضیه‌های نخستش بازمی‌گردد و آنها را در قالب سه نتیجه‌گیری ارائه می‌دهد. او توضیح می‌دهد از زمان پیدایش لابی صهیونیست‌ها در اواسط قرن نوزدهم، فعالیت این لابی در وهلۀ اول برای به چالش کشیدن روایت فلسطینی‌ها نبود. صهیونیست‌ها این وظیفه را برعهدۀ دو نهاد دانشگاه و سینمای گذاشته بودند که دانش دربارۀ اسرائیل و فلسطین را تولید کنند؛ اما لابی آنها اساساً فلسطینی‌ها را مانعی بر سر راه استعمار و صهیون‌سازی فلسطین نمی‌دانست. از روزهای آغاز جنبش صهیونیسم، فلسطینی‌ها ابتدا نادیده گرفته و سپس پاک‌سازی نژادی شدند. پاپه بیان می‌کند: «چالش [لابی‌های اسرائیل] فلسطینی‌ها نبودند؛ بلکه نحوۀ توجیه کاری بود که با آنها انجام می‌شد.» به بیانی دیگر، اسرائیل مسلماً مسئلۀ فلسطین را «حل‌شده» می‌بیند، اما دیگران این‌طور فکر نمی‌کنند و لابی اسرائیل می‌کوشد سایرین را هم متقاعد به پذیرش همین نتیجه کند.

در کنار توجیه شیوۀ رفتار با فلسطینی‌ها از بعد انسانی، هدف دیگر این لابی توجیه اخلاقی کل پروژۀ اسرائیل در منطقه است؛ یعنی تأسیس رژیم اسرائیل در 1948، رسمیت بخشیدن به کرانۀ باختری و محاصرۀ نوار غزه. پاپه در این خصوص تصریح می‌کند، «معتقدم لابی‌گری بسیار شدید و گاهی شرورانه، به دلیل آن است که هادیان و مجریانش می‌دانند کل پروژه‌ای که از آن محافظت می‌کنند، از نظر مردم زیادی از جمله افرادی که خودشان آنها را شایسته و شریف می‌دانند، مبانی اخلاقی بسیار بحث‌برانگیزی دارد.» از این رو، لابی صهیونیسم متحدانش را در بین راست‌گرایان افراطی شمال جهانی و رژیم‌های اقتدارگرا و دیکتاتور جنوب جهانی پیدا کرده است؛ به‌ویژه در دو کرانۀ اطلس، جایی که ملاحظات اخلاقی نقش چندانی در سیاست حکومت‌ها ایفا نمی‌کند.

پاپه از همین رهگذر وارد دومین نتیجه‌گیری خود می‌شود: پس از جنگ جهانی دوم، این لابی به سرعت متوجه شد به‌کارگیری ادبیات استعماری متداول در جنبش صهیونیسم و اقدامات استعماری در میدان، با اجماع نوظهور برای استعمارزدایی در تضاد است. بنابراین لابی صهیونیست‌ها، نخبگان فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به‌عنوان جامعۀ هدف خود برگزید؛ گروهی که تعهدشان به نظام ارزشی جدید در حد حرف بود و در مقام عمل، پایبندی چندانی به استعمارزدایی نداشتند. بنابراین با پایان جنگ جهانی دوم، نخبگان غربی و شمال جهانی بخش اساسی متحدان این لابی را شکل می‌دادند.

هرچه لابی‌گری اسرائیل در سطح نخبگان شمال جهانی موفقیت‌آمیز بود، تلاش‌های اسرائیلی‌ها در شکل‌دهی افکار عمومی پیروزی قابل‌توجهی نداشت. «تولید دانشی که از مطالبات فلسطینی‌ها حمایت می‌کرد نیز باید سرکوب می‌شد.» از حوالی دهۀ 1980 لابی اسرائیل تلاش کرد از طریق نفوذش در ایالات متحده و بریتانیا، تمام روایت‌هایی که صهیونیست‌ها را به چالش می‌کشند، کنترل کند. در این مقطع، لابی وسواس شدیدی به مدیریت تمام گفت‌وگوها دربارۀ اسرائیل و فلسطین از خود نشان داد و هر شکستی در چنین اقداماتی را به‌مثابه تهدیدی علیه اسرائیل قلمداد می‌کرد. لابی اسرائیل در جاهایی مانند دانشگاه‌ها، کلیساها، شوراهای شهر و مراکز اجتماعات محلی حضور پررنگی یافت اما نتوانست بر افکار عمومی و سیاست از پایین تأثیر قابل‌توجهی بگذارد.

سومین نتیجه‌گیری پاپه مربوط به فعالیت لابی اسرائیل در اواخر قرن بیستم و قرن بیست‌ویکم است. در این دوره، مشاهده می‌شود هدف اصلی لابی در بسیاری از موارد، نه تأمین منافع اسرائیل، بلکه حفظ بقای خود و کسب قدرت است. پاپه ویژگی برجستۀ لابی‌گری اسرائیل در این مقطع را «عطش قدرت» می‌داند. بخش پایانی کتاب پاپه، هنگامی به رشتۀ تحریر درآمد که عملیات 7 اکتبر 2023 آغاز شده بود؛ لذا پاپه عملکرد لابی اسرائیل پس از واقعۀ 7 اکتبر را بیان می‌کند و با پیش‌بینی آیندۀ لابی، کتاب را به پایان می‌برد. پاپه در انتهای کتابش می‌نویسد لابی اسرائیل در آمریکا و بریتانیا توانسته گروه‌های ذی‌نفوذ جداگانه‌ای را گرد هم آورد و یک سپر بین‌المللی برای محافظت اسرائیلی‌ها در برابر نقض حقوق بشر تشکیل دهد؛ اما اکنون، شکاف‌هایی در این سپر بین‌المللی به وجود آمده و احتمال دارد این شکاف‌ها در سال‌های آینده بیشتر شوند.

پاپه تمام نتیجه‌گیری‌های فوق را در خلال ارائۀ روایتی از تاریخ لابی‌گری اسرائیل بیان می‌کند و در جریان توضیح وقایع تاریخی مختلف، به این موارد ارجاع می‌دهد. در مجموع، کتاب «لابی‌گری برای صهیونیسم در دو سوی اطلس» علاوه بر این که فهم تازه‌ای از ماهیت، اهداف و عملکرد لابی‌های اسرائیل در آمریکا و بریتانیا ارائه می‌دهد، روایت فشرده‌ای از تاریخ لابی‌گری نیز ارائه می‌دهد که بیانگر اشخاص، گروه‌ها و سازمان‌های مختلفی است که در این عرصه فعال بودند.

 

[1] Pappé, Ilan (2024). Lobbying for Zionism on Both Sides of the Atlantic. London: Oneworld Publications.

[2] Conference of Presidents of Major American Jewish Organizations

[3] Board of Deputies of British Jews


نویسنده

محمد محبوبی

محمد محبوبی پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. نامبرده دانشجو مقطع دکتری رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران است. حوزه مطالعاتی وی شامل مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌باشد. این پژوهشگر، عضو پیوسته گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن‌های اساسی در باب خاورمیانه و عضو وابسته گروه بررسی مسائل ژئوپولیتیک و استراتژیک خاورمیانه و گروه مطالعات مسایل خلیج فارس و شبه جزیره عربستان می‌باشد.