شاید مذاکره، شاید جنگ؟

نوع مطلب: مقاله

رضا فضلعلی

در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران انواع صداهای تهدید به جنگ علیه ایران مدام از طرف حاکمان کاخ سفید (دموکرات و جمهوری‌خواه) بیش از بیست سال است که در ایالات متحده شنیده می‌شود، اما تا این لحظه به دلیل اینکه در بیشتر مواقع، تصمیم‌ها علیه اقدام نظامی قانع‌کننده‌تر و صریحتر بوده، به زمان دیگری موکول شده است، ایشان براین باورند که هنوز توانایی‌های هسته‌ای ایران‌ کامل نمی‌باشد. زمانی با اتحاد جامعه بین‌الملل، ایران نیازمند اثبات اهداف هسته‌ای کاملاً صلح‌آمیزش بود، زیرا به مرور زمان به دلائل گوناگون بتدریج سلب اعتماد شده بود، آری اتحادی خواسته یا ناخواسته در جهت تحریم ایران اتفاق افتاد که هم باعث عدم حمله نظامی شد و هم هزینه‌های فراوانی را به ایران تحمیل کرد که جمهوری اسلامی را وارد مذاکره نمود.

به اعتقاد غرب حمله نظامی هرج و مرج و بی ثباتی بیشتری را به خاورمیانه وارد می‌کند، خصوصا در زمانی که واشنگتن  بر مناطق دیگر می‌خواهد تمرکز کند، منابع قابل توجهی از آمریکا را مشغول به خود می‌کند و اگر حملات نظامی نیز موفقیت‌آمیز نباشد، بدون شک اعتبار ایالات متحده تضعیف می‌شود. حتی دقیق‌ترین حملات ممکن است فقط هسته‌ای شدن ایران را به تاخیر بیندازد پس احتمال شکست را هم نمی‌توان فراموش کرد. بر این اساس بهترین و بادوام ترین راه حل برای این موضوع، از نگاه کاخ سفیدنشین‌ها توافق دیپلماتیک است.

اما امروزه، اقدام نظامی دیگر مانند گذشته چندان شسته رفته بنظر نمی‌رسد، زیرا برنامه هسته‌ای ایران دیگر نوپا نیست. در عین حالی که غرب معتقد است، ایران  نسبت به چند سال پیش آسیب‌پذیرتر شده و شبکه‌ها و شرکای منطقه‌ای تاحدود زیادی ضعیف شده‌اند، برای نمونه اسرائیل چندین بار در سال 2024 به اهدافی در داخل مرزهای ایران حمله کرد. غرب نباید فراموش کند، تهران تقریباً همه چیزهایی را که برای ساختن یک سلاح مورد نیاز است را در اختیار دارد. بدون تردید سالهاست که تحریم‌های سختی علیه ایران وجود دارد، اما این تحریم‌ها دائماً توسط چین، هند، روسیه و دیگران به شکلهایی نقض می‌شوند. شاید از سرگیری اجرای کامل تحریم‌ها غیر ممکن نباشد، اما در حال حاضر که واشنگتن با بحران‌های داخلی نیز مواجه است و به همکاری با چین بیشتر نیاز دارد، در عین حالی که روابط روسیه با ایران به واسطه روابط دفاعی متقابل ظاهراً از گذشته بیشتر شده، انگیزه های تهران برای هسته‌ای شدن نیز افزایش یافته است. با توجه به خطرات اقدام نظامی، براین اساس ایالات متحده باید با حسن نیت تلاش نهایی دیگری برای مذاکره درجهت توقف برنامه هسته‌ای تهران در اوایل دولت ترامپ انجام دهد، در غیر اینصورت ممکن است چاره‌ای جز حمله‌ای زود هنگام برای جلوگیری از هسته‌ای شدن جمهوری اسلامی ایران در جهان نداشته باشد. لذا لازم است که واشنگتن، در حالی که حتی برای یک بار دیگر مسیر دیپلماتیک را امتحان کند، احتمالا طرحی برای اقدام نظامی نیز آماده ارائه خواهد داشت، بگونه‌ای که ایران متوجه واقعی بودن این تهدید بشود.

با وجود اینکه متاسفانه در حال حاضر وحدت جامعه بین‌المللی در افزایش فشار و نظامی‌گری نسبت به ایران تا حدودی دیده می‌شود، لیکن راهکارهای زیادی برای دادن فرصت نهایی به دیپلماسی وجود دارد، که شاید مهمترین آن، عدم اطمینان مقامات آمریکایی از موفق بودن یا نبودن حمله نظامی است! ایالات متحده و شرکای آن ممکن است ابزاری برای نابودی تمام تاسیسات اصلی هسته‌ای ایران داشته باشند. اما این تضمینی برای از بین بردن تمام مواد هسته‌ای کشور، یا در واقع همه تجهیزات هسته‌ای آن نیست، زیرا برخی از آنها می‌توانند در انبارهای عمیق پنهان شوند. ایران احتمالا می‌تواند در واکنش سریع به حملات نظامی، مقداری از اورانیوم بسیار غنی‌شده خود را در سایت‌های مخفی جهت تولید سریع بمب‌های متعدد نیز حفظ کند.

قبل از برجام اگر ایران توسط یک قدرت هسته‌ای مانند ایالات متحده برای ایجاد بازدارندگی، مورد حمله قرار می‌گرفت، احتمالا می‌توانست با مشروعیت بین‌المللی بیشتری با اورانیوم غنی شده‌ای که در دست داشت، اقداماتی انجام دهد. لذا براین باورم عناصر ضروری ساخت بمب برای ایران شناخته شده است و می‌تواند جهت مونتاژ سریع مورد استفاده قرار گیرد. به همین دلیل توافق هسته‌ای 2015 یا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، به جای تجهیزات تسلیحاتی یا موشکی، بر جلوگیری از دستیابی به مواد هسته‌ای متمرکز بود.

در واقع، توسعه چندین دهه تخصص هسته‌ای به این معنی است که ایران می‌تواند سلاح بسازد، حتی اگر حملات نظامی تمام تجهیزات و مواد موجود آن را غیرقابل استفاده کند. بدون تردید بازگرداندن برنامه هسته‌ای زمان می‌برد، اما حمله‌ای که نطنز و دیگر سایت‌ها را نابود کند، پایان چالش‌ها نبوده و نخواهد بود، مانند شهادت و ترور محسن فخری‌زاده، در سال ۲۰۲۰ یا حمله به سایت تولید سانتریفیوژ ایران در سال ۲۰۲۱؛ همانگونه که عملیات "اُپرا" یا "بابِل" یعنی بمباران رآکتور "اوسیراک" در عراق (1981) به برنامه هسته‌ای آن پایان نداد و برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق حتی در سال‌های بعد نیز تشدید شد، یا بمباران رآکتور "الکبار" در عملیات "باغ میوه"،  سوریه در سال 2007 تا حدودی موفقیت آمیزتر نیز بود، اما فرو رفتن این کشور در جنگ داخلی ارزیابی وپیامدها و اثرات بلندمدت این حمله بر تصمیم‌گیری آن را بسیار دشوار می‌کند. به همین علت هزینه‌های بالای حمله به ایران باعث می‌شود که ایالات متحده دیپلماسی را دوباره امتحان کند.

برای جلوگیری از پیشرفت‌های هسته‌ای ایران، ایالات متحده ممکن است مجبور باشد به ایران حمله‌های مقطعی و موردی کند یا حمله‌‌ی بزرگی را انجام دهد، تهاجمی که هدفش حذف نیروهای امنیتی یا حاکمیتی باشد. با این فرض که واشنگتن توانایی کامل آنرا در بلند مدت داشته باشد اما هر دو راه غیر عقلانی بنظر می‌رسد، زیرا این بدان معناست که حملات به ایران مشکلات اعتباری را برای رهبران ایالات متحده ایجاد می کند، به ویژه اگر واشنگتن مجبور شود در نهایت از حملات خود دست بردارد و تهران نیز در این بین موفق به تولید سلاحی شود! احتمالا حاکمان جدید کاخ سفید معتقدند: «حتی پس از شروع این حملات، تصور اینکه چرخشی سریع به سمت دیپلماسی وجود داشته باشد، بدون تغییرات در حکومت ایران دشوار است، حتی تغییر رژیم به خودی خود تضمینی برای نتیجه بهتر، چه در مورد برنامه هسته‌ای و چه سایر فعالیت‌های مخرب رژیم نخواهد بود. اگر جمهوري اسلامي فرو بپاشد، چه بسا از نگاه آنان رژيمی خشن‌تر جايگزين خواهد شد. شاید هم وارد آشوب و هرج و مرج شود، در عین حال بسیاری از مخالفین وضع موجود که شاهد بهار عربی بوده‌اند، نیز نگران خطرات بی‌ثباتی خواهند بود».

حمله نظامی به ایران بدون توجه به نتیجه، بدلیل افزایش هزینه‌ها در این مقطع زمانی، منابع ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد. با وجود پیچیدگی وضعیت بین‌المللی امروز همانند ادامه جنگ روسیه و اوکراین، این خطر وجود دارد که چین نیز به تایوان حمله کند و تقریباً کل خاورمیانه ناآرام‌تر شود. در بهترین حالت اگر کشورهای منطقه یا شرکای واشنگتن نسبت به اقدام نظامی آمریکا تردید داشته باشند یک کارزار نظامی جدید علیه ایران بر ایالات متحده سنگینی خواهد کرد.

 توافقی سخت ولی ممکن

 هزینه‌های بالای حمله به ایران به این معنی است که ایالات متحده مجبور است تا دیپلماسی را دوباره امتحان کند. زیرا دیپلماسی در زمینه کُند کردن پیشرفت‌های هسته‌ای ایران کارنامه موفقی دارد، لذا علیرغم شرایط ناپایدار، می‌توان با خوش‌بینی به توافقی امیدوار بود. ابتکارات اروپا در اوایل دهه 2000 منجر به تعلیق کوتاه مدت فعالیت‌های هسته‌ای ایران شد . با وجود اینکه توافقات در بلندمدت ریشه‌دار نشد، روسیه و چین مجبور به حمایت از تحریم‌های سازمان ملل نیز شدند. در سال 2013، برنامه اقدام مشترک، پیشرفت‌های هسته‌ای ایران را متوقف کرد تا دو سال مذاکراتی که منجر به برجام شد، امکان پذیر شود. برجام بخش‌های قابل توجهی از برنامه هسته‌ای ایران را به طور کامل مسدود کرد و در عین حال آن را تحت نظارت بین‌المللی شدیدتر قرار داد.

اگر هر یک از این ابتکارات در نهایت با شکست روبرو شود با وجود اینکه از نگاه غرب ایران مسئول پایان توافق‌های تعلیق مورد مذاکره اروپا بود، لیکن تهران به برجام پایبند بود، واقعیتی که حتی دولت اول ترامپ نیز در گزارش‌های اجباری خود به کنگره درباره این توافق به آن اذعان داشت: که ناکامی روند برجام  به علت خروج یک جانبه دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا در اولین دوره ریاست جمهوری بود. براین باورم که ترامپ دقیقاً به این دلیل آخرین توافق را از بین بُرد، تا بتواند مهندسی جایگزین بهتری از برجام را ترتیب دهد. گفتگوها برای بازگرداندن آمریکا و ایران به پایبندی کامل و متقابل به برجام در سال‌های 2021 و 2022 به دلیل عدم اعتماد ایرانی‌ها به آمریکا برای اجرای توافق پس از انتقال قدرت و به دلیل امتناع آمریکا بدون در نظر گرفتن موارد دیگر به پایان رسید. اگر ترامپ (دوم) با یک توافق جدید با رویکردهای دیپلماتیک موافقت کند، ایران شاید باور کند که این توافق پابرجا خواهد ماند، زیرا اکثر دموکرات‌ها از دیپلماسی حمایت کرده‌اند و با توافق ترامپ احتمالا جمهوری‌خواهان نیز پشتیبانی خواهند کرد.

اگرچه توافقی سخت در پیش‌رو خواهد بود لیکن این توافق نسبت به دیگر گزینه‌ها هم قابل دستیابی و هم ارجح است. ترامپ (دیروز و امروز) به آنچه که به عنوان یک توافق «ساده» برای جلوگیری تسلیحات هسته‌ای ایران علاقه نشان داده است، اما پیچیدگی شرایط در هر توافقی نیز موثر است. برای نمونه تهران و واشنگتن درباره اینکه محدودیت‌های برنامه هسته‌ای ایران تا کجا باید پیش برود، یا شکل رفتار منطقه‌ای ایران و همچنین تضمین‌های امنیتی پایدار، قابل تایید و اجرا جهت رفع تحریم‌ها برای ایران اهمیت بسزایی دارد. برای رسیدن به چنین توافقی مذاکرات گسترده و بدون واسطه لازم است؛ جنگ روسیه در اوکراین و تنش‌های بین پکن و واشنگتن تنها دو عامل تحریک‌کننده هستند که سازماندهی چنین فرآیندی را امروز بسیار دشوار می‌کند، لذا مذاکرات چندجانبه در مقطع فعلی برای دو طرف بسیار دشوار و البته حساس است، اما این امیدواری وجود دارد که با صرف زمان و خلاقیت کافی، تهران و واشنگتن بتوانند به نوعی به توافق برسند.

گزینه‌های احتمالی پیش‌رو

علیرغم آسیب‌های ظاهری استراتژیک ایران، که عمدتاً در نتیجه حملات حدودا یک سال گذشته اسرائیل به ایران و نیروهای طرفدارش وارد شده، اگر ایالات متحده رویکرد «فشار حداکثری» را برای نرم کردن ایران برای مذاکرات بعدی دنبال کند، ایران می‌تواند خواسته یا ناخواسته با مخفی کردن مواد هسته‌ای خود، ساخت بمب و خروج از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای یا هر سه مورد بصورت تلافی جویانه اقدام کند. در اینصورت اگر تلاش‌ها برای دستیابی به یک توافق شکست بخورد، ایالات متحده شاید مایل به استفاده از گزینه نظامی شود.

از نظر غرب: «تسلیحات هسته‌ای ایران تهدیدی کوتاه مدت برای ایالات متحده نخواهد بود. تعداد تسلیحات هسته‌ای خود واشنگتن بسیار بیشتر از ذخایر ایران است و ایران همچنان در حال توسعه توانایی موشک‌های بالستیک قاره پیما است. با این حال، اگر ایران بخواهد تسلیحات هسته‌ای تولید کند، سایرین در خاورمیانه را نیز تشویق می‌کند که این کار را انجام دهند، آنگاه بیش از گذشته مسابقات تسلیحاتی آینده، خطر جنگ هسته‌ای را نیز افزایش خواهد داد. حتی اگر ایران تسلیحات هسته‌ای را به گروه‌های مقاومت منتقل نکند و  تصمیمی برای تجهیز آنان به موشک‌های بالستیک نداشته باشد، زرادخانه هسته‌ای می‌تواند به هدفی برای گروه‌های تروریستی یا جنایتکار تبدیل شود و بسیاری از شرکای غرب در تیررس آن قرار گیرند، بنابراین، جهانی که در آن ایران دارای تسلیحات هسته‌ای باشد، برای ایالات متحده و شرکای آن بسیار خطرناک خواهد بود».

غرب بر این باور است که حمله به مراکز هسته‌ای ایران مزایای راهبردی فراتر از جلوگیری هسته‌ای شدن یک دشمن خطرناک خواهد داشت. برای مثال، چه بسا حمله به تاسیسات اتمی ایران، باعث افزایش منابع هر چند محدودش گردد. بدون تردید کشوری که دوباره به عقب برگردد، بیش از هر زمان دیگری برای تهدید منافع ایالات متحده مبارزه و تلاش خواهد کرد. این کشور باید همزمان با احیای برنامه هسته‌ای خود،  به بازسازی حزب‌الله، تجدید نیروی موشکی و مدیریت مشکلات اقتصادی خود نیز تعادل برقرار کند، همه اینها در حالی است که ایران هنوز تحت تحریم است. به بیان ساده، با این فرض که حملات واشنگتن به اندازه‌ای پیش رود که در نهایت موفق به جلوگیری از تسلیحات هسته‌ای ایران شود، تمام سیستم‌ها و روش‌های بازدارندگی اصلی خود را از دست می‌دهد و دیگر نمی‌تواند به سلاح‌های هسته‌ای روی آورد. لذا ایران باید انتخاب‌های عملی برای جهت‌گیری استراتژیک خود داشته باشد. چنانچه مشاهده می‌کنیم در سومین روز 2025 وزیر امور خارجه ایران موضوع آغاز مذاکرات هسته‌ای را برای چندمین بار مطرح کرد.

شاید ایالات متحده بتواند تاسیسات هسته‌ای شناخته شده ایران را نابود کند، اما این به تنهایی مانع دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای نمی‌شود. چنین گزینه‌هایی احتمالاً به بیش از یک دور حمله، حضور نظامی طولانی مدت ایالات متحده و هم‌پیمانانش برای گسترش حملات خود فراتر از تأسیسات هسته‌ای، حتی برای هدف قرار دادن تصمیم گیرندگان ایران نیاز دارد. با این تفکر و رفتار ایالات متحده باید حملاتی را انجام دهد که بر دارایی‌های ایران یا نیروهای امنیتی متمرکز باشد، حتی اگر باعث بی‌ثباتی داخلی شود، پس باید به این فکر کند که چگونه این حملات را طراحی کند تا پیامدهای منفی آن بی‌ثباتی را کاهش دهد. صحبت‌های بی‌پرده در مورد حملات به اصطلاح ساده یا اینکه واشنگتن چگونه می‌تواند یک چالش چند دهه‌ای را از طریق چند پرواز با بمباران حل کند، ممکن است برای مردم عادی جذاب به نظر برسد؛ اما هیچ جایگزینی برای ارزیابی جدی، صادقانه و مستمر از این که چه نوع حملاتی موثر هستند، چه مدت باید ادامه داشته باشند، چقدر هزینه دارند و چگونه از بدترین نتایج جلوگیری می‌کنند، وجود ندارد!

بدون شک اقتدار واشنگتن نسبت به مسائل هسته‌ای تهران محدود است. هیچ کس در ایالات متحده نمی‌داند که مقامات ایرانی واقعاً به چالش‌های فعلی خود چگونه نگاه می‌کنند، شاید بازگشت تحریم‌های فشار حداکثری، و ضرباتی که ایران قبلاً از اسرائیل دریافت کرده است، همراه با اقتصاد در حال مبارزه‌اش، محرکی برای انتخاب و تغییر رویکرد تسلیحاتی به سمت هسته‌ای شدن را به همراه بیاورد! پس سیاستگذاران آمریکایی باید با مدیریتی عقلانی در محاسبات تسلیحات هسته‌ای ایران برای اجتناب از این نتایج این فرصت محدود را از دست ندهند.

آری زمان آن فرا رسیده است که واشنگتن تمامی گزینه‌ها و اقدامات افراطی را در نظر بگیرد. زمانی که ایالات متحده در مورد برجام مذاکره کرد، براین باور بود که نگه داشتن ایران تا یک سال، زمان مورد نیاز برای تولید مواد هسته‌ای قابل استفاده کافی برای سلاح هسته‌ای لازم است که به ایالات متحده و شرکای آن فرصت‌هایی داده شود تا به نتیجه دیپلماتیک و در صورت لزوم، به اجماعی جهانی در جهت یک واکنش نظامی، دست یابند. این باور پس از آنکه ایران تولید اورانیوم با غنای 60 درصد را پس از بد عهدی‌های غرب آغاز کرد مدت‌هاست که از بین رفته است. فراموش نکنیم سکوت نسبی بحران هسته‌ای کنونی بین ایران و ایالات متحده بیش از آنکه خودداری از جانب تهران یا دیپلماسی مؤثر باشد نشان از ماهیت و وجود خشمگین چالش‌ها در موارد دیگر نیز می‌باشد. واشنگتن بایستی قبول کند که هیچ تضمینی وجود ندارد این بحران برای مدت طولانی‌تری بی‌حرکت بماند. این واقعیت است که نیروی نظامی برای جلوگیری از شکست هسته‌ای ایران شاید برای غرب ضروری باشد، ولی به عنوان یک شکست سیاسی هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه آنرا باید تلقی کرد. براین اساس با این وجود که جنبه‌های منفی درگیری نظامی بسیار جدی است، اما راه امن‌تر و کم هزینه‌تر برای هردو طرف تلاشی دیگر برای یک مذاکره عقلانی است.


نویسنده

رضا فضلعلی

رضا فضلعلی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه روندهای فکری در خاورمیانه  است. نامبرده دانش آموخته دکتری علوم سیاسی گرایش مسایل ایران در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده مسائل خاورمیانه و تروریسم نوین است.