جنگ در منطقه: نگاهی فرهنگی

نوع مطلب: مقاله

دکتر رویا خوشنویس؛ پژوهشگر مقیم در مرکز علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه 

در تاریخ ۲۶ نوامبر کابینه امنیتی اسرائیل شروع آتش بس ۶۰ روزه در منطقه را اعلام  کرد. متخصصان تاریخ خاورمیانه می‌دانند که این منطقه بارها و بارها چنین آتش‌بس‌ها و زمانهای تعیین شده را به خود دیده است. و به همین دلیل هیچ گاه با نگاه  خوش باورانه به این گونه صلح‌های موقت نگاه نمیکنند. جدای از این بحث که بر اساس تجربه با اطمینان می‌توانیم بگوییم که اسرائیل همچنان دنبال پیشروی بیشتر در منطقه است، نیاز است که دریچه تحلیل را بازتر کنیم و به جنگ در منطقه به عنوان یک «فرهنگ» جا افتاده و قدمت دار نگاه کنیم. بحثی نیست که اسرائیل یک کشور استعمار کننده و اشغال کننده است و این کشورگشایی را به بیرحم‌ترین شکل ممکن ادامه‌ می‌دهد. اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که مسئله‌ای که ما را در مورد این آتش بس ناامید می‌کند، مسئله‌ی «جنگهای فرهنگی» یا Culture Wars  است. این اصلاح دو معنا میتواند داشته باشد: جنگ بر سر فرهنگها، و یا فرهنگی که به وجود آورنده و روشن کننده‌ی جنگ است.

جدای از اینکه جنگها را بر سر تصاحب سرزمین و بین ملتها بدانیم، باید آگاه باشیم یکی از ابزارهای مهم جنگ‌ها قدرتنمایی فرهنگی است. در توضیح آتش پراکنی اسرائیل در منطقه بیشتر از همه به وعده‌های آیین یهودیت اشاره می‌شود. بر اساس این وعده که همگی به آن آگاه هستیم سرزمینی در غرب بین النهرین و تا مرز رود نیل به قوم یهود وعده داده شده است. از طرفی دیگر، این منطقه در میان مسلمانان به عنوان اولین قبله‌ی نمازهای پنج ‌گانه تعیین شده است. و به همین صورت بعد از گذشت بیش از یک قرن از قرارداد سایکس پیکو و تقسیم ناآگاهانه‌ی کشور عثمانی، این منطقه نتوانسته ‌است توازن درستی بین دو فرهنگ تمامیت‌خواه ایجاد کند و در راه صلح همواره به بن بست رسیده است. نه حقوق دانان، نه سیاست‌مداران، نه صلح طلبان و نه جنگ جویان و اسلحه فروشان، هیچ کدام هنوز نتوانسته‌اند راه حل درستی برای این تنش نا تمام ارائه دهند.

در سال ۲۰۲۱ اندرو آنتونی نویسنده‌ی روزنامه‌ی گاردین مطلبی نوشت با عنوان «تمام چیزی که می‌خواستید از جنگ فرهنگها بدانید اما می ترسیدید که پرسش کنید.» به این نکته اشاره میکند که «جنگ‌های فرهنگی» چیزی هستند که:

سیاست‌مداران دوست دارند آنها را تحریک کنند، دانشگاهیان دوست دارند آنها را تحلیل کنند. با این حال اکثر مردم حتی نمی‌دانند که چه چیزی هستند. (اندرو انتونی، روزنامه گاردین)

اصطلاح «جنگ‌های فرهنگی» اولین بار در مورد دعوای میان کلیسای کاتولیک و دولت آلمان در سال 1870 به عنوان  KulturKampf   به کار برده است. جنگهای فرهنگی به معنای تنش فرهنگی میان دو گروه فرهنگی متفاوت است که تلاش میکنند تا فرهنگ مسلط یک جامعه باشند و آداب و رسوم و اعتقادات خود را در صدر تعیین هویت یک سرزمین و یا یک جغرافیای به خصوص قرار دهند. نکته مهم در مورد این جنگ‌ها و تنشها این است که اولا در بین گروه‌های الیت و قوی‌تر جامعه به وجود می‌آید.  و به همین دلیل آنها توانایی بیشتری برای تولیدات فرهنگی و ارجاعات تاریخی برای دفاع از مواضع خود دارند. معمولا اعتقادات تندرو و ارتدوکس در درجه اول سیستم هایی هستند که در وحله اول خود را تمامیت خواه و به حق میدانند. و در درجه دوم تصمیمات خود را با ارجاع به مذهب و تاریخ آنچنان به حق میدانند که تلاش برای عوض کردن اعتقادات آنها نه تنها سخت بلکه غیر ممکن است. دوما، این جنگ‌ها که بر سر اعتقاد و فرهنگ گذشته هستند، شروع به بازآفرینی آن فرهنگ با حال و هوای دفاعی و مظلوم نمایی می‌کنند و به بیانی دیگر فرهنگ جنگیدن و دفاع کردن را مدام در طول تاریخ بازتولید می‌کنند.  به بیانی دیگر، اگر مفهوم فرهنگ را به عنوان مجموعه‌ای از باور‌ها، درک‌ها و رفتار‌های مشترک درک کنیم که برای ارتقای موفقیت یا بقا در جهان تکامل یافته است، منطقی است که بگوییم محیط پر تنش جنگ، فرهنگ خود را ترویج می‌کند- و این کار را در سطوح مختلف انجام می‌دهد.

در اینجا چند سوال مهم به وجود می آید: آیا بعضی از ملتها از دل جنگیدن برای بدست آوردن زمین و امکانات اقتصادی بیشتر به وجود آمده‌اند؟  آیا توان نظامی و جنگی کشورها از دل فرهنگ آنها بیرون می‌آید؟ آنها چگونه ایدئولوژی پایداری را به مردم خود دیکته میکنند؟ چه فرهنگهایی جنگ‌جو باقی می‌مانند و چه فرهنگهایی راه صلح را در پیش می‌گیرند؟ آیا فرهنگهایی که تاریخ طولانی دارند جنگجو‌تر بوده‌اند؟ و دارای استراتژی‌های جنگی بهتری‌ هستند؟

کتاب «جنگ و فرهنگ در تاریخ جهان»[1] به این نکته اشاره میکند که «اعتقادات در جنگ‌ها اهمیت دارند. ماشین‌ها افراد را می‌کشند اما این اعتقادات هستند که مکان ماشین‌ها را تعیین میکنند، چگونگی استفاده از آنها را مشخص میکنند و بهترین زمان استفاده از آنها را تعیین میکنند. اگر مورخان امور نظامی تا به عصر امروز علاقه داشتند که بفهمند سلاح‌ها از کجا آمده اند، اکنون علاقه مندند که به این بپردازند که چه ایده‌هایی منجر یه ساخت این چنین سلاح‌هایی شده است. نگاه سنتی به نوع جنگ‌ها این بود که سربازان سلاحها را در بهترین مکان برای گرفتن بهترین نتیجه قرار میدهند. در سالهای اخیر این دیدگاه تغییر کرده است. آنها به این نتیجه رسیده اند که تعیین استراتژی‌های مختلف در جنگها بسیار «فرهنگی» است.»

مسئله‌ی مهم این است که فرهنگ همیشه دارای تعریفی انتزاعی  است. ما از فرهنگ همیشه به عنوان نوعی اعتقاد و باور مثبت و تأثیر گذار یاد کرده ایم. از «فرهنگ داشتن» به عنوان متمدن بودن و شهروند جهان مدرن یاد می‌کنیم و «فرهنگ نداشتن» شامل حال آنهایی می‌شود که متمدن نیستند و یا آداب و رسوم جغرافیایی خاص را رعایت نمی‌کنند. ولی آیا می‌توانیم بگوییم فرهنگ یک ملت «جنگی» است و فرهنگی ملتی دیگر، «جنگی» نیست؟ آیا فرهنگ جنگی همیشه وجود داشته است و نام مدرن و امروزی آن «فاشیسم» است؟

https://en.wikipedia.org/wiki/Culture_war

https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/07439156221103852

https://www.encyclopedia.com/religion/legal-and-political-magazines/culture-wars

https://www.theguardian.com/commentisfree/2022/may/16/are-culture-wars-distraction-critical-race-theory

https://www.theguardian.com/world/2021/jun/13/everything-you-wanted-to-know-about-the-culture-wars-but-were-afraid-to-ask

https://www.google.com/books/edition/Warfare_and_Culture_in_World_History_Sec/3gO5DwAAQBAJ?hl=fa&gbpv=1&dq=Warfare+and+Culture+in+World+History&printsec=frontcover

 

[1] Warfare and Culture in World History written by Wayne E.Lee, New York University Press, 2020.


نویسنده

رویا خوشنویس

رویا خوشنویس پژوھشگر مقیم در مرکز پژوھشھای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده نفر نخست المپیاد بین المللی خاورمیانه شناسی مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد.