روابط ایران و عربستان در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ
نویسنده: جواد حیران نیا، مدیر گروه مطالعات مسائل خلیج فارس و شبه جزیره عربستان
به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و تجربه یک دور ریاست جمهوری او، دلالتهایی برای نظم امنیتی منطقه خلیج فارس خواهد داشت و میزان همراهی اعراب منطقه با این سیاستها را در کانون توجه قرار خواهد داد.
ارتشبد «فیاض بن حامد الرویلی» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عربستان سعودی، روز یکشنبه 20 آبان 1403 با حضور در محل ستاد کل نیروهای مسلح با سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح دیدار و گفتوگو کرد.
روابط دوجانبه و مناسبات دفاعی از جمله محورهای گفتوگوی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عربستان سعودی با سرلشکر باقری بود.
سرلشکر باقری در این دیدار گفته است که معتقدیم همکاریهای بین نیروهای مسلح دو کشور با وجود اشتراکات و ظرفیتهای فراوان میتواند افزایش یابد.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران با تاکید بر ارتقا سطح همکاری در حوزههای دفاعی و تبادل تجربیات در بخشهای آموزشی و ورزشی افزوده بود: علاقهمند هستیم نیروی دریایی ارتش عربستان در سال آینده در رزمایش دریایی ایران با حضور یگانهای شناور و یا بصورت ناظر شرکت نماید.
در این سفر، ارتشبد فیاض بن حامد الرویلی نیز ارتقا سطح همکاری در حوزههای مختلف بین نیروهای مسلح دو کشور را مورد ارزیابی و تاکید قرار داد و گفته بود توافق پکن مبنای خوبی برای افزایش همکاریهای دوجانبه دوکشور میباشد و ما این توافق را بعنوان یک فرصت راهبردی تلقی میکنیم.
وی همچنین با اهمیت نقشآفرینی و تأثیرگذاری دو کشور در همگرایی کشورهای اسلامی و منطقه بر ادامه مراودات سیاسی و دفاعی دو کشور تاکید کرد.
این دیدار در حالی انجام شد که «دونالد ترامپ» از حزب جمهوری خواه در آمریکا قدرت را به دست گرفته است. بر همین اساس برخی ناظران معتقد هستند ترامپ دوباره چک سفید امضایی در اختیار ریاض قرار خواهد داد تا با ایران تقابل کند. این موضوع در حالی است که نتانیاهو در اسرائیل نیز در قدرت است و افراد تندرویی چون «اسرائیل کاتس» را در وزارت جنگ منصوب کرده و وزارت خارجه را نیز به «گیدئون صعر» سپرده است.
این تحولات نشان از تشدید تنشهای منطقه ای با محوریت آمریکا و اسرائیل علیه ایران دارد. اما اینکه اعراب خلیج فارس چون عربستان تا چه اندازه در این سیاست می گنجند مستلزم بررسی شرایط منطقه در حال حاضر و قیاس آن به دوره اول ریاست جمهوری ترامپ (2016-2020) دارد.
به طور کلی سیاست خارجی ترامپ در خصوص منطقه خلیج فارس و نقش بازیگران منطقه ای چون عربستان، اعطای چک سفید امضا به عربستان و اسرائیل و کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران بود.
در چنین نظم بر آمده از بهار عربی در منطقه، مثلث عربستان-امارات؛ و ایران و مقاومت؛ و محور اخوانی ترکیه-قطر ایفای نقش کردند.
«توافق ابراهیم» و حمایت آمریکا از عربستان در تقابل با ایران و محور مقاومت، تشدید تنش بین ریاض و تهران را به حداکثر خود رساند. بحثهایی چون ایجاد ناتوی عربی با محوریت آمریکا و اعراب خلیج فارس نیز از سوی واشنگتن مطرح شده بود.
تشکیل سیستم دفاع مشترک با هدایت و رهبری آمریکا و با حضور اسرائیل و اعراب خلیج فارس نیز وجه آرمانی این ائتلاف ضد ایرانی بود که البته شکل نگرفته است.
در پاسخ، ایران در تلاش است تا روابط خود را با عربستان سعودی، بحرین و امارات بهبود بخشد و از سیستم دفاع هوایی یکپارچه ایالات متحده، اسرائیل و اعراب جلوگیری کند. در حقیقت، ایران نگران است که همگرایی بیشتر اعراب خلیج فارس با اسرائیل موجب «کسری موازنه» علیه خود و متحدان منطقهای آن شود.
برای مقابله با این روند همگرایی، ایران به دنبال «مجمع گفتگوی منطقهای» متشکل از هشت کشور است که در حاشیه مجمع عمومی امسال سازمان ملل برگزار میشود. این نشست به ابتکار دبیرکل سازمان ملل متحد بر اساس قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل است که به جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸ پایان داد و قرار است ایران، عراق و شش کشور عربی در شورای همکاری خلیج فارس حضور داشته باشند.
این ایده که توسط دولت قبلی حسن روحانی نیز دنبال شد، با افزایش تنش ها پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای ۲۰۱۵، در سال ۲۰۱۸ مورد استقبال کشورهای عربی قرار نگرفت. با وجود این، این ابتکار عمل پس از سرگیری روابط عادی بین ایران و عربستان سعودی در توافقی که با میانجیگری چین انجام شد، مورد توجه جدیدی قرار گرفت. با این حال، بعید است که نتایج مهمی داشته باشد.
بر این اساس بود که اسرائیل از ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا برای اروپا یا (EUCOM) به ستاد مرکزی نیروهای ارتش آمریکا موسوم به سنتکام (CENTOM) منتقل شد تا همکاری آن با اعراب خلیج فارس و علیه ایران و محور مقاومت تشدید و عمیق شود.
حضور اسرائیل در ستاد مرکزی نیروهای ارتش آمریکا (سنتکام) تمرکز اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل بر ایران را در قالب یک رژیم امنیتی جدید بیشتر خواهد کرد.
انتقال همکاریهای نظامی آمریکا و اسرائیل از یوکام به سنتکام یکی از آخرین تصمیمات حمایتی دونالد ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود، در تأیید درخواست اسرائیل پیش از پایان دوران ریاستجمهوری وی بود و دولت بایدن نیز تمامی تصمیمات دولت ترامپ در مورد اسرائیل و «پیمان ابراهیم» را مورد تأیید مجدد قرار داد و از ادامهٔ عملی شدن آن حمایت کرد.
بر همین اساس نخستین رزمایش دریایی مشترک ناوگان پنجم دریایی آمریکا(مقر در بحرین) و نیروی دریایی اسرائیل در چارچوب انتقال اسرائیل به زیرمجموعهٔ نظارتی سنتکام، ستاد مرکزی نیروهای ارتش آمریکا در دریای سرخ برگزار شد.
قرار گرفتن اسرائیل ذیل سنتکام از آنجا اهمیت می یابد که «نفتالی بنت» نخست وزیر وقت اسرائیل در دیدار اخیر خود با «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد ایجاد تشکیل ناتوی خلیج فارس با حضور اسرائیل، اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس را داده بود.
اما حملات حوثی های یمن به آرامکوی عربستان و عدم حمایت آمریکا از ریاض تجریه تلخی را به ریاض داد. عربستان متوجه شد عدم درگیری شدن آمریکا در یک درگیری مستقیم با ایران به معنای کاهش اهمیت منطقه از یک سو و تامین امنیت منطقه با هزینه کشورهای منطقه از سوی دیگر است.
دیگر خبری از «تهدید کشورهای منطقه به مثابه تهدید منافع حیاتی آمریکا» در نطقهای آتشین ریگان نبود و آمریکا صرفا می خواست «حامی» (supporter) و نه «رهبر» (leader) نظم منطقه باشد. حضور اسرائیل در مکانیسمهای امنیتی منطقه هم این موضوع را نشان می داد.
در واقع دولت آمریکا در حال تغییر از حضور نظامی گسترده به سمت راهبرد موازنه بخشی فراساحلی و درصدد است تعهدات امنیتی بیش از حد خود در خاورمیانه را کاهش دهد تا بتواند بر مهار چین تمرکز کند.
با تشدید تنش میان ایران و اسرائیل و تهدید شدن این کشورها از سوی ایران و محور مقاومت نیز به ریاض خاطر نشان کرد تعمیق روابط با اسرائیل نمی تواند امنیت آنها را تضمین کند.
از سوی دیگر مسائل و مشکلاتی که عربستان با آن در منطقه دست و پنجه نرم می کرد موضوعی بود که ریاض باید خود حل و فصل می کرد. جنگ یمن موضوعی نبود که آمریکا توان خارج کردن عربستان را از آن داشته باشد. یا حتی می توان گفت آمریکا تمایلی هم به آن نداشت.
پس از چندین سال جنگ، عربستان سعودی به اهداف خود در یمن نرسید، در حالی که حوثی ها به سلاح های پیشرفته تری دسترسی یافتند که به راحتی می توانند تأسیسات نفتی عربستان را هدف قرار دهند.
بر این اساس ریاض در راستای «استقلال استراتژیک» از آشتی با ایران با وساطت چین حمایت کرد تا جنگ یمن حل شود و در درگیری ایران و اسرائیل بتواند سیاست «مصون سازی» (hedging) را دنبال کند.
پیشبردن سیاست «مصون سازی» برای ریاض دشوار خواهد بود ولی در نظم آمریکایی-اسرائیلی برای منطقه خلیج فارس این موضوع را برای ریاض اجتناب ناپذیر کرده است.
با حضور ترامپ احتمالا سیاست عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل به ویژه بعد از جنگ غزه دنبال خواهد شد. موضوع مهم در این میان میزان درگیر شدن و همگرایی اعراب خلیج فارس با این نظم جدید است. اگر این کشورها بخواهند روند همگرایی با اسرائیل-امریکا را تا حد تشکیل سیستم دفاع مشترک برسانند از سوی ایران برتابیده نخواهد شد.
عربستان سعودی که تاکنون به توافق ابراهیم نپیوسته، سعی کرده هرگونه گرم شدن روابط با اسرائیل صرفاً دوجانبه باشد و تهدیدی برای ایران به تصویر کشیده نشود. نگرانی ایران بیشتر در زمینه اتحادهای امنیتی بالقوه میان اعراب خلیج فارس و اسرائیل است، مفهومی که گاهی از آن به عنوان «ناتوی عربی» یاد می شود. بر این اساس، ایران نمی گذارد سنتکام جاه طلبی دیرینه خود را برای ایجاد ساختار دفاع هوایی یکپارچه با اسرائیل و شورای همکاری خلیج فارس محقق کند.
بر این اساس به نظر می رسد در عین اینکه عربستان سعی دارد روابط خود با ایران را در عرصه نظامی هم تقویت کند، خارج از بازی و منطق نظم آمریکایی-اسرائیلی عمل نخواهد کرد. اما ریاض خود را تمام و کمال در آن نظم قرار نخواهد داد. چرا که تجربه دوره اول ترامپ نشان داده بازی تمام و کمال در نظم امریکایی-اسرائیلی نمی تواند برای آن امنیت به بار آورد. به ویژه که چشم اندازهای اقتصادی 2030 عربستان به ثبات منطقه ای نیاز دارد.
از سوی دیگر ایران نیز معتقد است توافق با عربستان سعودی با میانجیگری چین می تواند به گسترش روابط با چین و مقابله با تلاش های آمریکا برای عمل به عنوان «یکپارچه کننده امنیتی» در منطقه کمک کند.
بر همین اساس رویکرد «نگاه به شرق» نزد این کشورها نیز تقویت شده است و چین سرمایه گذاری های زیادی در این کشورها داشته است. این موضوع ناشی از الزامات نظم جدید جهانی است که کشورهای منطقه را به نوعی از «استقلال استراتژیک» سوق داده است. در چنین نظمی، کشورهای منطقه همه تخم مرغهای خود را در سبد آمریکا قرار نخواهند داد.
در واقع، قدرت های منطقه ای از توانایی و قابلیت لازم برخوردار نیستند که بتوانند به جایگاه هژمون منطقه برسند و به همین دلیل سعی می کنند به عنوان قدرت های میانی ترتیبات جدیدی خلق کنند و در مناطقی که آمریکا فاقد اهرم قدرت و چانه زنی است، به دنبال راه حل های منطقه ای باشند. هم زمان، کشورهای منطقه که در ابتدا با توافق هستهای ایران مخالف بودند، به دنبال گفتوگو با تهران درباره موضوعاتی هستند که از مذاکرات هستهای حذف شده است.
بر این اساس می توان پیش بینی کرد ترامپ برای ایجاد نظم مد نظر خود با همراهی اسرائیل، دست بازی نخواهد داشت. عربستان، امارات و بحرین به دیپلماسی با ایران روی آورده اند و درک کرده اند چتر امنیتی آمریکا تا چه میزان بر سر آنها متزلزل است.
نویسنده
جواد حیران نيا (مدیر گروه)
جواد حیران نیا مدیر گروه مطالعات خلیج فارس و کشورهای همجوار در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای حیران نیا مسائل خاورمیانه و مطالعات خلیج فارس می باشد.