تکنوژئوپلتیک؛ جنگ تکنولوژی ایالات متحده و چین و چالش دولت دیجیتال
این کتاب در مرکز مطالعات خاورمیانه در دستور کار ترجمه قرار رفته است.
محمد مهدی گلشاهی
نوشتار حاضر در پی آن است که با توصیف شرایط به وجود آمده ناشی از توسعه فناوری ها به ویژه اینترنت و رمز ارز ها و نقش آن ها در تغییر رقابت های سیاسی به ویژه در عرصه ژئوپلتیکی با مفاهیمی چون جنگ تکنولوژی،جنگ سایبری،جنگ هکر ها وجنگ هیبریدی به این سوال پاسخ دهد که فناوری چگونه مرز های سنتی ژئوپلتیک را در عرصه بین المللی در نوردیده و دولت ها را با یک با رویکردی جدید به تکنولوژی در قالب تکنو_ژئوپلتیک مواجه ساخته است و این تغییرات در عرصه تکنولوژی،چگونه در عرصه بین المللی سبب جنگ سردی جدید در قالب رقابت بین چین و ایالات متحده در عرصه های اقتصادی، نظامی و سیاسی شده است؟ چین چگونه با اتکا به توسعه تکنولوژی در عرصه های مختلف چون هوش مصنوعی،کوانتوم و سوخت هیدروژن و جایگاه سیاسی خود در عرصه بین الملل توانسته به موازنه قوای سیاسی و اقتصادی در مواجهه با ایالات متحده دست یابد؟ و این فرآیند چه راهی را پیش روی سایر کشور ها قرار داده است ؟ کتاب مذکور در پنج فصل شامل جنگ اقتصادی چین و ایالات متحده، فناوری ملی در مقابل فناوری جهانی،فناوری 5G و مواجهه چین و آمریکا با سایر قدرت ها،ظهور الگوی چینی فناوری و دولت پانوپتیک و طرح کلی از دولت دیجیتال می شود که نوشتار حاضر به توضیح جنگ تکنولوژی میان ایالات متحده و چین و نقش آن در معادلات آتی اقتصاد سیاسی بین الملل خواهیم پرداخت.
1.تکنو_ژئوپلتیک و تغییر بنیان قدرت
آن چه در عصرحاضر با عنوان تکنوژئوپلتیک یا ژئوپلتیک انتقادی[1] از آن یاد می شود،نتیجه تغییر رویکرد به جغرافیا و عوارض سرزمینی به عنوان عوامل تعیین کننده ی قدرت دولت هاست.این مفهوم یعنی ژئوپلتیک در ابتدا مبتنی بر بررسی تأثیرات جغرافیا بر سیاست بهویژه در مقیاس بینالمللی بود اما پس از انقلاب اطلاعات در دهه ی 1990 و جهت گیری پساساختاری نسبت به سیاست با این ایده که فناوری،فرهنگ و اقتصاد عواملی محوری جدید در شکل دهی به قدرت دولت ها در عرصه سرزمینی هستند.ژئوپلیتیک انتقادی به عنوان رویکردی جدید به سیاست های سرزمینی دولت ها شکل گرفت که در چارچوب آن دولت_ملت ها تنها واحدهای مشروع تحلیل ژئوپلیتیک نیستند و نقش شرکت های خصوصی،فناوری های جدید و بازار های سرمایه چون ارز دیجیتال و بورس در شکل دهی و تغییر شکل محیط جغرافیایی و تبدیل آن به یک گفتمان مسلط،به عنوان ژئوپلیتیک موضع طرفدارن نظریه کلاسیک ژئوپلتیک را به چالش کشیده است.در این چارچوب اگر در گذشته ژئوپلیتیک روشی برای تحلیل سیاست خارجی بود که به دنبال درک،توضیح و پیشبینی رفتار سیاسی بینالمللی عمدتاً،براساس متغیرهای جغرافیایی چون موقعیت فیزیکی، اندازه،آب و هوا، توپوگرافی، جمعیت شناسی، منابع طبیعی شکل می رفت در رویکرد جدید سه عامل : دسترسی دولت به اطلاعات، ثروت و ارتباطات با محوریت فناوری مورد بحث است . بنابراین در این رویکرد رفتار دولت ها در سیاست خارجی نه براساس توانایی های جغرافیایی صرف بلکه براساس نفوذ فرهنگی در نقاط مختلف جهان،توانایی هایی چون هک و حمله سایبری به سایر کشور ها،توانایی اقتصادی چون تولید ریزتراشه ها،میزان سرمایه در گردش در بازارهای مالی چون ارز دیجیتال و میزان سرمایه گذاری بر فناوری های نوظهور چون هوش مصنوعی سنجیده می شود بنابراین این دو رویکرد به ژئوپلتیک به فرآیندهایی اشاره دارد که از طریق آنها پراتیک سیاسی با تعریف سرزمینی پیوند خورده است و در قالب توانایی های سخت و نرم قابل توضیح است بر این اساس هر میزان تکنولوژی یک کشور در حوزه اقتصادی و نظامی پیشرفته تر باشد ظرفیت رقابتی و گزینه های سیاست خارجی آن بیشترخواهد بود ، به عبارت دقیق تر ما به عصری وارد شدیم که سیطره ی فناوری قدرت دولت ها را نیز به چالش کشیده است و چالش حکمرانی و چگونگی دست یابی به استقلال فناوری را پیش روی دولت ها قرار داده است.
2.تکنولوژی و جنگ اقتصادی : تفاوت الگوی چین و ژاپن
اگر در قرن بیستم رقابت شوروی و ایالات متحده نزدیک به نیم قرن در قالب رقابت تسلیحاتی نمود پیدا می کرد.در عصر حاضر Tech_WAR جنگ تکنولوژی با محوریت اقتصاد جایگزین رقابت تسلیحاتی در قرن بیستم شده است.رقابتی که از جنگ تعرفه ها، جنگ تراشه ها به تلاش برای تغییر در سیستم عامل های PC و تلفن های همراه و حتی رقابت در جایگاه یابی در بازار ارز های دیجیتال توسعه پیدا کرده است.روندی که بیش از هر چیز یادآور رقابت اقتصادی ژاپن و ایالات متحده در دهه ی هشتاد میلادی است که با به چالش کشیدن اقتصاد ملی ژاپن و سیطره یافتن الگوی بازار آزاد در عرصه جهانی پایان یافت اما اکنون به گفته تاکشی آبه Takeshi Abe اقتصاددان نامی ژاپنی،جنگ تجاری ترامپ با چین که از آوریل 2018 شروع شده است به پنج دلیل محوری به نفع آمریکا پایان نخواهد یافت ، بلکه سبب خواهد شد برنامه اعلام شده چین در سال 2020 مبنی بر استقلال فناوری عملیاتی شود . این پنج عامل مشابه با رقابت دهه ی هشتاد ژاپن و ایالات متحده به شرح زیر است :
- (حجم تولید) : ژاپن در قرن گذشته قبل از جنگ جهانی دوم (جنگ جهانی دوم)، با توسعه و تجهیز محصولات نساجی فشار زیادی را بر صنعت نساجی ایالات متحده ایجاد کرده بود و پس از جنگ جهانی دوم، با یک وقفه ی دو دهه ای در دهه ی 1960 صنایع نساجی و سنگین ژاپن از همتایان خود در ایالات متحده پیشی گرفت و سبب شد تا ژاپن به سرعت از زیر آوارهای پس از جنگ نجات یابد و به ابر قدرت صنعتی جهان تبدیل شود.درست روندی که چین از دهه ی 1970 به بعد در پیش گرفت و با سرمایه گذاری بر تولیدات محصولات ارزان با محوریت اقتصاد ملی و سرمایه داری صنعتی در اواخر دهه ی نود میلادی به عنوان یک قدرت نو ظهور اقتصادی نمود پیدا کرد با این تفاوت که اقتصاد ژاپن با ارزیابی اشتباه سیاستگذاران ژاپنی به تعمیق بیشتر وابستگی متقابل لیبرالیستی به ایالات متحده تمرکز کرد و چین به توسعه اقتصاد ملی با محوریت ممنوعیت واردات کالا های مصرفی و آزاد گذاشتن ورود کالا های صنعتی و سرمایه گذاری خارجی مبتنی بر سرمایه داری کمونیستی اقدام کرد و نرخ ارز پایه را به نفع اقتصاد ملی کاهش داد تا صادرات محصولات چینی را تداوم بخشد.در حالی که می توان،رکود اقتصادی ژاپن موسوم به «دهه گمشده» را نتیجه همراهی کامل اقتصاد این کشور با تعمیق بیشتر وابستگی متقابل لیبرالیستی ایالات متحده در نظر گرفت که با توسعه جنگ تعرفه ها شرکت های ژاپنی را با مشکلات فراوانی مواجه ساخت.
- (جایگاه در نظام بین الملل) : چین امروزی مانند ژاپن پس از جنگ جهانی دوم نیست.نظام اقتصادی چین سرمایهداری دولتی (یا سوسیالیسم با ویژگیهای چینی) است و قانون اساسی آن برگرفته از معاهدهای پس از جنگ نیست که به عنوان طرف شکست خورده امضا شده است و چین به عنوان متحده آمریکا در صحنه بین المللی نقش آفرینی کند.بنابراین چین برای مقابله با جنگ تجاری آمریکا و چین، چه به صورت دوجانبه یا چندجانبه باشد، انعطافپذیری و گزینههای بیشتری خواهد داشت. به عنوان مثال، در اواخر ژوئن 2018، بانک خلق چین - بانک مرکزی چین - یک جریان نقدی اضافی به مبلغ 100 میلیارد یوان چین را وارد بازار چین کرد.این افزایش نقدینگی با هدف،تقویت مصرف داخلی به منظور محافظت در برابر هرگونه شوک خارجی بالقوه ناشی از جنگ تجاری ایالات متحده و چین بود.بنابراین چین با ذخیره ارزی گسترده توان کنترل قیمت و شکل دهی به بازار مصرف در داخل دارد در حالی که ژاپن پس از جنگ جهانی دوم تنها تولید کننده محصولات برای بازار های اروپا،آمریکا و آسیا بود و به اندازه اروپا و ایالات متحده بازار مصرف نداشت.
- (توان مصرف) : اقتصاد ژاپن پس از جنگ جهانی دوم به ایالات متحده و اروپا متکی بود،از سال 1980 تا 2000، صادرات ژاپن به ایالات متحده 25 تا 35 درصد از کل صادرات ژاپن بود.در همین دوره، اروپا 5 تا 12 درصد از کل صادرات ژاپن را دریافت کرد.از آنجایی که بازار آمریکا و اروپا 30 تا 50 درصد از صادرات ژاپن را جذب می کرد،اقتصاد ژاپن به ایالات متحده و اروپا وابسته بود.در مقابل، تجارت بینالمللی چین به غرب متکی نبوده است و چنان که گفته شد یک بازار گسترده در داخل و جنوب شرق آسیا را از دهه 1990 تا 2014، مد نظر قرار داد.تجارت چین با ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و فرانسه کمتر از 25 درصد از کل حجم تجارت چین را تشکیل می داد.تحت "ابتکار کمربند و جاده" (BRI)، چین همچنان به تضعیف وابستگی خود به بازارهای غربی ادامه می دهد. این عوامل تا حدی توضیح می دهند که چرا چین توانست تعرفه ها را به عنوان اقدامی تلافی جویانه علیه جنگ تجاری آمریکا و چین افزایش دهد. کاری که ژاپن در 1960 قادر به انجام آن نبود چرا که از هر لحاظ به دلایل معاهده های پس از جنگ جهانی دوم به اروپا و ایالات متحده وابسته بود.
- (قدرت ژئوپلتیک) : توانایی چین در شکل دهی به پلتفرم ها و سیستم های امنیتی بومی در مقابل نمونه های غربی از سویی و استقلال نظامی چین با نیروی نظامی زبده در کنار سرمایه گذاری بیش از 100 میلیارد دلاری چین بر توسعه فناوری های بومی به ویزه در زمینه اقتصاد فناوری با محوریت سرمایه گذاری بر ریز تراشه ها و اقتصاد پلتفرمی از جمله عواملی است که باعث می شود نه تنها در بلند مدت سیطره ی چین بر فناوری کاهش نیابد بلکه در زمینه جنگ تراشه ها ، حملات سایبری و توسعه پلتفرم ها به رقیب اصلی اروپا و ایالات متحده تبدیل شود چنان که در زمینه یونیکورن ها، چینی ها با تعداد 206 استارتاپ فعال با ارزش بیش 1 میلیارد دلار در مقابل 203 استارتاپ فعال آمریکایی گوی سبقت را از آمریکایی های ربوده اند و در پی سرمایه گذاری بیش از پیش در این حوزه هستند.
- (تنوع فناوری) : در نهایت دلیل برنده شدن ایالات متحده در جنگ تجاری با ژاپن همراهی اروپا و متحدانی چون بریتانیا،فرانسه و آلمان در تحریم و افزایش تعرفه کالا های ژاپن بود. در حالی که در شرایط حاضر به ویژه پس از رویکرد منفی ترامپ به اتحادیه اروپا، دولت های اروپایی به سمت همکاری هر چه بیشتر با سرمایه گذران چینی رفته اند که مثال محوری این حوزه می توان عدم حمایت اتحادیه اروپا از آمریکا در جنگ تعرفه با چین اشاره کرد که حاکی از یک جانبگی سیاست های آمریکا در عرصه بین المللی دارد بنابراین تاکشی آبه با اتکا به موارد ذکر شده بر آن است جنگ فناوری به نفع چین خاتمه خواهد یافت و امریکا همان طور که در زمینه تولیدات صنعتی مجبور به سهم بازار کالا های چینی شد در عرصه فناوری نیز ناچار به پذیرش پلتفرم های و فناوری های ساخت چین از هم روست که در تلاش است با توسعه سرمایه گذاری در بازار ارز دیجیتال به نوعی یک موازنه اقتصادی در مواجهه با سرمایه گذاری صنعتی چین ایجاد کند پس دهه آینده را می توان در مواجهه سرمایه گذاری صنعتی و مالی و مواجهه فناوری ها چینی و امریکایی برای گرفتن سهم بیشتر از بازار مصرف تکنولوژی تصویر کرد،فرآیندی که بیش از آن که تحت سیطره ی دولت ها باشد با سرمایه داری بخش خصوصی پیوند خورده و وابستگی هر چه بیشتر اقتصاد به انجمن های فنی را به ارمغان می آورد.
3.تکنولوژی از فناوری ملی تا فناوری جهانی
جنگ تکنولوژی شکل گرفته میان چین و ایالات متحده حاصل یک تجربه تاریخی از تقابل ایالات متحده با شوروی و ژاپن در عرصه سیاسی و اقتصادی در قرن بیستم ،سیاست فشار حداکثری بر ایران در قرن بیست و یکم و هم چنین سیطره آلمان بر بازار کالا های صنعتی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم است. تجربه ای که با اعلام سیاست رقابتی ترامپ در مواجهه با چین در آوریل سال 2018 با شکل دهی به جنگ تعرفه ها به ویژه تحریم و اخراج شرکت هووای از بازار های آمریکا نمود بیشتری در سیاستگذاری فناوری چین پیدا کرد و در قالب برنامه ابتکار چین در سال 2025 ( in China 2025 ‘Made ) جنبه عملیاتی پیدا کرد.این تجربیات تاریخی،نه تنها به چین بلکه به هند،کره جنوبی و اتحادیه اروپا و سایر شرکای ایالات متحده ثابت کرد که برای گذر از سلطه تکنولوژیک ایالات متحده و حفظ سهم از بازار های جهانی نیازمند شکل دهی به برنامه منسجم پیرامون ذیل سیاست فناوری ملی techno-nationalism هستند.سیاستی که خیلی زود در دستور کار کشور های مذکور قرار گرفت و هند، آلمان و ژاپن هم راستا با چین برنامه ای ده ساله را از سال 2020 تا 2030 را برای ادغام و حضور کارآمد در صنعت دیجیتال و حوزه هوش مصنوعی و مخابرات در نظر گرفتند و کره جنوبی در پی آن است که استانداردی مستقل در صنعت هیدروژن در بازار جهانی تعیین کند و در این حوزه رهبری بازار بر عهده بگیرد،این در حالی است که ایالات متحده بیش از آن که به سرمایه گذاری صنعتی معطوف شود در تلاش برای حفظ سیطره ی نظامی خود به ویژه در زمینه هوایی و هم چنین توسعه رمز ارزهاست، سیاست هایی که ایالات متحده را بیش از پیش با بحران بیکاری به ویژه در طبقه کارگر و متوسط شهری مواجه می کند و اقتصاد امریکا را به نفع سرمایه داران مصادره می کند و عملا بازار کالاهای صنعتی را به چین ، ژاپن و آلمان واگذار می کند.بنابراین توسعه تکنولوژی ایالات متحده را با این واقعیت مواجهه ساخته که به تنهایی نمی تواند در همه عرصه سیاسی و اقتصادی تعیین کننده باشد و باید چند جانبه گرایی در عرصه سیاسی و اقتصادی را پذیرا باشد،انگاره ای کتاب مذکور عامل اصلی برای گذر از سیطره نظامی ایالات متحده در نظر می گیرد و بر آن است که چین در آینده نه چندان دور به عنوان رهبر فناوری جهان با بازار گسترده مصرف در داخل کشور و شرق آسیا ،نقش تعیین کننده ای در تقسیم بازار فناوری دارد و ایالات متحده در مواجهه با این سیطره بر توسعه رمز ارز ها تکیه خواهد کرد و بازار کالا های صنعتی را به ژاپن،آلمان و هند واگذار خواهد کرد.بنابراین جنگ تکنولوژی جهان را به سمت یک تقسیم کار نه از جنس وابستگی متقابل بلکه از جنس فناوری ملی و منطقه ای سوق می دهد و اقتصاد ملی با استاندارد های متفاوت را جایگزین اقتصاد بازار آزاد با استاندارد ها یکسان خواهد کرد.فرآیندی که بیش هر چیزی،تابعی از جنگ تعرفه ها و سیاست تحریم آمریکا علیه کشور های مختلف است و در آینده نه چندان دور ایالات متحده را با چالش بنیادین در مواجهه با الگوهای متفاوت در توسعه فناوری مواجه خواهد ساخت.
[1] . critical geopolitics
نویسنده
محمد مهدی گلشاهی
محمد مهدی گلشاهی پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم سیاسی گرایش سیاستگذاری عمومی در دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حوزه مطالعاتی وی شامل علوم شناختی و تصمیم گیری اقتصادسیاسی است این پژوهشگر عضو پیوسته گروه مطالعات فناوری نو و سیاستگذاری در خاورمیانه و عضو وابسته گروه های گروه مطالعات اقتصاد سیاسی کشور های خاورمیانه و گروه مطالعات مسائل آب می باشد.