ژئوپلتیک ایران هراسی: واکاوی دکترین مداخله الهی و استراتژی پنج ستون اسرائیل در مواجه با برنامه هسته ای و نفوذ منطقه ای ایران

نوع مطلب: مقاله

محمد مهدی گلشاهی، دبیر گروه علوم شناختی، فناوری و سیاستگذاری

گزارش حاضر پیرامون این موضوع شکل گرفته است که رژیم اسرائیل چگونه با اتکا به راهبرد ایران هراسی برنامه هسته ای وحضور منطقه ای ایران را به معضل جهانی بدل کرده است و با محور قرار دادن استراتژی دفاعی خود موسوم به پنج ستون در شکل دهی به پیمان ابراهیم و خاورمیانه جدید گام برداشته است.این گزارش با اتکا به اسناد منتشر شده از موساد و گزارش های سیاستی پایگاه های معتبرخبری چون گاردین به بررسی ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی ایران هراسی می پردازد و با اتکا به استراتژی پنج ستون از ابعاد مختلف برنامه امنیتی اسرائیل در مواجهه با ایران و هم چنین راهبرد های متقابل ایران در مواجهه با اسرائیل پرده بر می دارد.

رژیم اسرائیل از بدو تحمیل به خاورمیانه با دو چالش بنیادین مواجه بوده است.نخست چالش عمق استراتژیک که ناشی از کوچک بودن،حریم اشغالی این رژیم بود و دوم مواجهه با کشور های عربی هم مرز و تازه تاسیس با جمعیت عمدتا مسلمان که در یک چالش بنیادین در چگونگی مواجهه با این مهمان ناخوانده قرار گرفته بودند. این رژیم ابتدا در جهت افزایش عمق استراتژیک و هم چنین سیطره بر منابع آبی خاورمیانه با اتکا به برتری نظامی وحمایت قدرت های استعماری چون آمریکا،انگلیس و فرانسه به ترتیب در سال های1956،1948، 1967 و 1973 چهار جنگ را با کشور های عربی خاورمیانه با محوریت عراق،مصر و سوریه در دستور کار قرار داد و هم زمان با محور قرار دادن دو دکترین مداخله الهی مبتنی بر حذف توان هسته ای و نظامی کشور های خاورمیانه  و دکترین سامسون مبتنی حفظ سیطره نظامی هسته ای در منطقه به سرمایه گذاری گسترده در حوزه توسعه کلاهک های اتمی پرداخت تا از سویی چالش عمق استراتژیک خود را با سلاح اتمی پوشش بدهد و از سوی دیگر با حذف توان اتمی و نظامی کشور های خاورمیانه به ویژه عراق و مصر به جاه طلبی های خود در گسترش مرز های سیاسی در خاورمیانه ادامه دهد.اما این روند در سال 1979 با یک چالش بنیادین مواجه شد،چالشی که استراتژی دفاعی اسرائیل را به طور کلی متحول کرد.این چالش همان تغییر رژیم سیاسی در ایران بود که ایران را از یک متحد منطقه ای ذیل دکترین پیرامونی بن گوریون به حامی اول آزادی فلسطین ذیل گفتمان انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی بدل می کرد،تغییری که نه تنها پیمان شکل گرفته میان اسرائیل و مصر با عنوان پیمان کمپ دیوید را به عنوان یک پیمان استعماری در نظر می گرفت بلکه بر تلاش تمامی مسلمان بر آزادی قدس تاکید داشت.این تغییر بنیادین از سویی یک فرصت طلایی برای دولتمردان اسرائیل محسوب می شد که با شکل دهی به گفتمان ایران هراسی از محاصره اعراب خارج شوند و از سویی دیگر آن ها را با چالش جدیدی به عنوان فلسطین به عنوان مسئله اصلی جهان اسلام مواجه ساخته بود که آرایش سیاسی و نظامی جدیدی در خاورمیانه شکل
می داد که در پنج فاز تقابل ایران و اسرائیل قابل بررسی است.

فاز اول این مواجهه را می توان فاز بازآرایی سیاسی نامید،که از سال 1979 تا سال 2000 ادامه دارد، در این یرهه هر دو بازیگر سیاسی با توجه به شرایط جدید شکل گرفته سعی در شبکه سازی در مواجهه با یکدیگر دارند  اما حمله صدام به ایران و شکل گیری جنگ تحمیلی هشت ساله به عنوان طولانی ترین جنگ قرن بیستم از سویی و مواجهه آمریکا با ایران در عرصه بین المللی مانع از محور شدن جدال علنی ایران و اسرائیل و مسئله شدن فلسطین به عنوان چالش محوری خاورمیانه در بازه ذکر شده شد اما در این دوره تغییر و تحولاتی شکل گرفت که زمینه شکست پروژه توسعه مرز های اشغالی اسرائیل در خاورمیانه را رقم زدو اعم این تحولات به شرح زیر است:

1. حمله همه جانبه اسرائیل به لبنان در سال 1982 به بهانه مواجهه وحذف ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) در جنوب لبنان با عنوان عملیات صلح برای جلیل که عملا تلاشی بود برای حاکم کردن یک دولت حامی اسرائیل در لبنان در نهایت در سال 1985 با حمایت و همکاری جنبش امل و حمایت ایران سبب شکل گیری اولین
 هسته های مقاومت اسلامی و در نهایت شکل گیری حزب الله لبنان شد.این روند یعنی توسعه جنگ داخلی لبنان در دو جناح با محوریت سوریه،حزب الله لبنان و شبه نظامیان شیعه در تقابل با اسرائیل و ارتش جنوب لبنان (مسیحیان مارونی) تا سال 2000 میلادی ادامه داشت تا در نهایت با شکست مذاکرات اسرائیل با سوریه و هم چنین شکست ارتش جنوب لبنان از حزب الله لبنان و عقب نشینی اسرائیل از کشتزار های شبعا عملا خاک لبنان از نیرو های اسرائیلی و متحدان آن تخلیه شود و حزب الله به عنوان یک گروه سیاسی-نظامی نو ظهور، نفوذ خود را در لبنان تازه استقلال یافته افزایش دهد این رویداد و حوادث پس از آن عملا  اولین نقش آفرینی غیر مستقیم ایران در شکست سیاست های اسرائیل در منطقه بود که در ذیل گفتمان نوپای المقاومه و الممانعه در مواجهه با اسرائیل شکل گرفته بود.

2.شکل گیری انتفاضه اول از 1987 تا 1993 که در نهایت منجر به رسمیت شناختن ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین ) در دو پیمان اسلو 1 در سال1993 و اسلو 2 در سال 1995 شد و در چارچوب آن تشکیلات خودگردان فلسطین بر مبنای قطعنامه 242 و 338 شورای امنیت با سطح محدودی از قدرت اجرایی ، مسئولیت اداره دو بخش کرانه باختری و نوار غزه در اختیار گرفت و حکومت خودگردان فلسطین  توسط اسرائیل و آمریکا به رسمیت شناخته شد.پیمانی که  از طرف ایران با انتقادات فراوانی مواجه شد چرا که آزادی کامل فلسطین را عملا زیر سوال برده بود و شکل گیری کشور مستقل فلسطینی با مرز های مشخص را نادیده گرفته بود اما در نهایت زمینه ی
شکل گیری معادلات جدیدی را در سرزمین های اشغالی گشوده بود،روندی که پس از قدرت گرفتن نیروهای حماس در انتخابات  سال 2006 غزه  و در دست گرفتن اداره غزه مستقل از تشکیلات خودگردان، زمینه توسعه گفتمان مقاومت این بار در خاک سرزمین های اشغالی را فراهم آورده بود.

فاز دوم مواجهه ایران و اسرائیل را می توان شکل گیری محور مقاومت نامید که در بازه سال 2000 تا 2007 قابل بررسی است.در این دوره پس قدرت گرفتن نسبی حزب الله در لبنان،اسرائیل با یک چالش جدی در مواجهه نظامی با کشور های عربی قرار گرفت تا پیش ازشکست اسرائیل  از حزب الله لبنان  و خروج اسرائیل از جنوب لبنان این رژیم توانسته بود با اتکا به قدرت نظامی خود، مرز های سیاسی خود را توسعه دهد اما پیروزی یک گروه شبه نظامی شیعه در مواجهه با ارتش کلاسیک اسرائیل،معادلات امنیتی خاورمیانه به نفع دولت های عربی تغییر داد.چرا که برای اولین بار ارتش اسرائیل در مواجهه با نیروهای نظامی کشور های عربی وادار به عقب نشینی شده بود و از سوی دیگر با این واقعیت روبرو بود که احتمالا گروه های شبه نظامی دیگری در مواجهه با اسرائیل شکل خواهند گرفت. نگرانی که به فاصله کم از یک دهه پیرامون مرز های اسرائیل جنبه عملیاتی پیدا کرد.حادثه یازده سپتامبر 2001 و زمینه سازی برای حضور دوباره آمریکا در منطقه پس از فروپاشی شوروی هر چند در ابتدا با توسعه گفتمان اسلام هراسی و در ذیل آن ایران هراسی همراه با تهدیدهای مکرر ایران از سوی مقامات آمریکایی و اسرائیلی چون جورج بوش و آریل شارون همراه بود اما با سقوط دولت صدام حسین در سال 2003 در عراق  و هم چنین شکست اسرائیل از لبنان در جنگ سی و سه روزه عملا این فرصت را به ایران داد تا با تکیه بر تنها متحده عرب خود در زمان جنگ تحمیلی یعنی سوریه با سرمایه گذاری بر توسعه محور مقاومت در قالب شکل دهی و تجهیز شبه نظامیان شیعه و سنی در عراق،سوریه،لبنان و نوار غزه در راستای تحقق آرمان فلسطین در مواجهه با محور غربی _عبری حلقه ی امنیتی اطراف مرز های اسرائیل ساماندهی کند و اسرائیل را با یک چالش اساسی در اطراف مرزهای خود مواجه کند،راهبردی که در کنار توسعه توان موشکی و پهبادی به عنوان حلقه اصلی دکترین دفاعی ایران در قالب عمق راهبردی خودنمایی می کند.   

فاز سوم مواجهه ایران و اسرائیل را باید توسعه ایران هراسی و جنگ های نیابتی نام گذاری کرد که از 2007 تا 2017 به طول انجامید.در این راستا ابتدا در سال 2007 مئیر داگان با همراهی و سرمایه گذاری بیش از سی میلیاردی آمریکا برنامه عملیاتی خود موسوم به پنج ستون[1] را به ویلیام جوزف برنز معاون بخش خاورمیانه وزارت خارجه آمریکا و کارشناس ارشد سیا در امور خاورمیانه ارائه داد [2]  و با محور قراردادن ایران هراسی زمینه شکل گیری خاورمیانه جدید را در قالب یک ائتلاف سیاسی- اقتصادی علیه ایران و محور مقاومت ترسیم کرد.محور های پنج گانه برنامه داگان عبارتند از 1.رویکرد سیاسی با محوریت ایران هراسی که برنامه این بخش از استراتژی داگان  شامل امنیتی کردن برنامه هسته ای و نظامی ایران در جهت همسو کردن کشور های عربی منطقه با اسرائیل،
زمینه سازی برای ایجاد اختلافات سیاسی
مذهبی در کشور های حامی مقاومت و تجزیه آن ها به کشور های کوچکتر یا با حاکمیت های چند گانه شیعه، سنی و کرد بود و در نهایت شکل دهی به یک رقابت تسلیحاتی بین کشور های حاشیه خلیج فارس در مواجهه با ایران که با نفوذ و سیطره بیش از بیش اسرائیل و آمریکا در منطقه همراه می شود،جزء اصلی ترین محورهای این فاز از برنامه پنج ستون را تشکیل می دادند.  2.دیپلماسی مخفی و اقدامات پنهان این بعد برنامه مئیر داگان تکمیل کننده دکترین مداخله الهی[3] اسرائیل است تا با محور قرار دادن ترور دانشمندان وحمله سایبری به زیر ساخت های نیروگاه های هسته ای قدرت چانه زنی هسته ای ایران با غرب را کاهش دهد 3. مقابله با ورود فناوری به ایران این بخش از استراتژی داگان هم تحریم برنامه هسته ای و هم
برنامه ی موشکی ایران را مد نظر قرار داده است تا در نبود فناوری نوین دفاعی و هسته ای ایران قدرت توازن
 منطقه ای خود را در این عرصه ها از دست بدهد. 4.رویکرد اقتصادی:تحریم اقصادی بخش اصلی ژئوپلتیک ایران هراسی است که با اتکا به امنیتی کردن وضعیت برنامه ای هسته ای ایران از سال 2006 و 2007  به این سو در ذیل قطعنامه های 1737 و 1747 شورای امنیت سازمان ملل و توسعه تحریم های مشابه معشیت مردم ایران را هدف قرار داده است تا از راه فشار افکار عمومی برنامه هسته ای ایران و حمایت از محور مقاومت را به  چالش بکشاند
 5. اجبار تغییر رژیم سرمایه گذاری بر شکاف های قومیتی در داخل مرزها و ناامن کردن مرز های ایران با شکل دهی و حمایت از داعش که به نوعی حائل محور مقاومت و مرز های سرائیل محسوب می شود ،بخشی دیگری از استراتژی داگان بود که در قالب جنگ های نیابتی محور عربی
عبری و محور مقاومت نمود پیدا کرد که این محور از برنامه های داگان با سرمایه گذاری مالی ایران در شکل دهی به محور های جدید مقاومت و سیطره عملیاتی ایران در منطقه با شکست کامل مواجه شد.

فاز چهارم مواجهه ایران و اسرائیل را باید از سال 2017 تا سال 2023 با عنوان پیمان ابراهیم[4] و خاورمیانه جدید در نظر گرفت که اسرائیل در راستای طرح های مئیر داگان پس از شکست داعش از محور مقاومت و هم چنین حفظ دولت بشار اسد به عنوان بخش اصلی محور مقاومت با اتکا به ایران هراسی و اختلافات منطقه ای ایران و
کشور های عربی ابتدا در سال 2020 زمینه شکل گیری پیمان ابراهیم با کشور های امارات،بحرین ،عمان و سودان را فراهم آورد و سپس با سفرجو بایدن به عربستان در سال 2022 زمینه نقش آفرینی عربستان در این پیمان را فراهم آورد و با تکیه بر یک نیاز جهانی یعنی انتقال کالا  اقدام به شکل دهی کریدور غربی مدیترانه با مرکزیت اسرائیل کرد.اقدامی که در ابتدا با توجه وسعت اسرائیل غیر عملی به نظر می رسید اما سرمایه گذاری اسرائیل بر اختلافات منطقه ای بین ایران و کشور عربی به ویژه عربستان از یک سو و همراهی و نیاز ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا  به کریدور انتقال کالا در مواجهه با قدرت در حال توسعه چین از سوی دیگر سبب شد تا کشور های منطقه در یک مشارکت اقتصادی با محوریت هند اقدام به شکل دهی به کریدور اقتصادی هند،خاورمیانه و اروپا[5] در ذیل پیمان ابراهیم کنند و این کریدور را به عنوان جدی ترین مسیر انتقال کالا به اروپا و سپس آمریکا در برنامه
 G20در سال 2024 قرار دهند.برنامه ای که با همکاری هند،ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی، امارات متحده عربی،اتحادیه اروپا[6] ، ایتالیا، فرانسه ،آلمان و اسرائیل عملیاتی می شود و ارزش تقریبی 47 تریلیون دلاری برابر تقریباً نیمی از تولید ناخالص داخلی جهان و بازار مصرف 2.25 میلیارد نفری را در برمی گیرد و به عبارت دقیق تر جایگاه اسرائیل در نظام اقتصادی جهان را تثبیت می کند و مسئله فلسطین را به عنوان یک مسئله حاشیه ای مبدل می کند،هر چند ایران با محور قرار دادن دو کریدور شمال به جنوب و کریدور آبی-خاکی جاده ابریشم از نقش موثری در ترانزیت کالا برخوردار خواهد بود اما تحریم های دامنه دار آمریکا و اتحادیه اروپا  و چالش به وجود آمده در روابط روسیه و کشور های غربی در جنگ اوکراین ،موضع ایران را در این رقابتی کریدور با چالش مواجه ساخته است.

فاز پنجم و نهایی مواجهه ایران و اسرائیل را می توان مواجهه مستقیم نام گذاری کرد که پس از حملات هفتم اکتبر معروف به طوفان الاقصی و شکل گیری جنگ غزه، تقابل ایران و اسرائیل را وارد فاز جدیدی کرده است.
در این راستا حمله ی هوایی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه،پاسخ متقابل ایران با بزرگترین حمله پهبادی تاریخ درخاک اسرائیل، ترور اسماعیل هنیه در تهران و افزایش تنش ها در مرز های لبنان حاکی از شکل گیری معادلات جدیدی در منازعه ایران و اسرائیل و مسئله فلسطین است که با شکل گیری ابعاد مختلف جنگ در حوزه اقتصادی، سیاسی و نظامی ادامه دارد.بنابراین با در نظر گرفتن تحولات شکل گرفته در یکسال اخیر،ایران نیازمند آرایش جدید  سیاسی
_ اقتصادی است تا از سویی در رقابت کریدوری شکل گرفته موازنه را برقرار کند و از سوی دیگر با حفظ توان بازدارندگی خود از کنش های رو به افزایش اسرائیل جلوگیری کند که این امر نیازمند به کارگیری دیپلماسی هوشمند در سیاست خارجی دولت حاضر است تا به اتکا به تمام ظرفیت های اقتصادی،سیاسی و ژئوپلتیکی ایران و با در پیش گرفتن سیاست تنش زدایی در منطقه و جهان از تاثیر لابی گری اسرائیل در سیاست های منطقه ای جلوگیری کند و نسبت به جانمایی اقتصادی و سیاسی ایران در منطقه اقدام نماید.

منابع

- Israeli National Security (2019-2020), INSS, at: http://www.INSS.ORG.IL/publication/israels-national security-doctrin-report

_jeremy Bob,Yonah,Evyatar,ILAN(2023)Target Tehran: How Israel Is Using Sabotage, Cyberwarfare, Assassination – and Secret Diplomacy – to Stop a Nuclear Iran and Create a New Middle East,Publisher: Simon & Schuster .

_ Sadeghi-Boroujerdi,Eskandar(2017)SectarianizationMapping the New Politics of the Middle East, Editors NADER HASHEMI DANNY POSTEL,Publish by Oxford Univercity Press.

_ Melamed,Avi(2022) Inside the Middle East Entering a New Era, Publish by Skyhorse.

_https://www.theguardian.com/world/us-embassy-cables-documents/120696

_ Bhatt,Yagyavalk, Roychoudhury,Jitendra(2023)India-Middle East-Europe EconomicCorridor (IMEC) Publish by King Abdullah Petroleum Studies and Research Center (“KAPSARC”)

 

[1] .five pillars

[3] . Divine Intervention

[4] . Abraham Accords

[5] . India-Middle East-Europe Economic Corridor

[6] .  European Union


نویسنده

محمد مهدی گلشاهی

محمد مهدی گلشاهی پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم سیاسی گرایش سیاست‌گذ‌اری عمومی در دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. حوزه مطالعاتی وی شامل علوم شناختی و تصمیم گیری اقتصادسیاسی است این پژوهشگر عضو پیوسته گروه مطالعات فن‌اوری نو و سیاست‌گذاری در خاورمیانه و عضو وابسته گروه های گروه مطالعات اقتصاد سیاسی کشور های خاورمیانه و گروه مطالعات مسائل آب می باشد.