انتخابات و دموکراتیزاسیون در خاورمیانه عربی
Mahmoud Hamad and Khalil alAnani (2020) Elections and Democratization in the Middle East; The Tenacious Search for Freedom, Justice, and Dignity. Palgrave Macmillan.
نوشته محمود حمد و خلیل العنانی
چاپ اول، سال 2020 در پالگریو مک میلان
تهیه: دکتر شهاب دلیلی، مدیر گروه مطالعات پیشرفته متون اساسی
محمود حمد استاد دانشگاه قاهره در مصر و خلیل العنانی استاد دانشگاه جرج واشنگتن در آمریکا در کتاب «انتخابات و دموکراتیزاسیون در خاورمیانه» با زیر عنوان تلاشی مستمر برای رسیدن به آزادی، عدالت و کرامت انسانی، وضعیت انتخابات در مسیر دموکراتیزاسیون در خاورمیانه را بررسی کرده اند.
حمد و العنانی معتقد هستند که جهان عرب در دروازه ورود به عصر انتخاباتی جدیدی قرار دارد؛ دورانی که مشارکت سیاسی به عنوان یکی از زیباترین وعده های دموکراسی گسترش پیدا کرده اما در مواردی زشتی هایی را نیز با خود به همراه آورده است. حمد و العنانی در این کتاب تلاش داشته اند تا نشان دهند چه بخشی از دوران انتخاباتی جدید تحت تأثیر میراث گذشته و دوران اقتدارگرایی و چه بخشی جدید و تحت تأثیر بهار عربی است به عقیده آنها پاسخ به این سوال نگران کننده است. به بیان آنها دموکراسی زیباست چون پاسخگویی، برابری و... را نوید می دهد اما رهبران سیاسی جهان عرب سیاست هایی را اتخاذ می کند که می تواند تفرقه افکن باشد و شفافیت را از بین ببرد، شکاف ایجاد کند و باعث تشدید بی ثباتی شود.
در سال های اخیر پژوهش های میان رشته ای با محوریت دموکراسی و اقتدارگرایی در خاورمیانه افزایش چشم گیری داشته است. رژیم های سیاسی اقتدارگرا در خاورمیانه عربی به طور مرتب از مکانیسم های دموکراتیک بهره برداری می کنند و این باور را به وجود آورده اند که گذر از اقتدارگرایی لزوما از دموکراتیزاسیون نمی گذرد و نظام های دموکراتیک می توانند ویژگی های غیرلیبرال نیز داشته باشند. در سایه چنین باوری روش های دموکراتیک گاه حتی حامیان و طرفداران استقرار دموکراسی را نیز ناامید می کند. خاورمیانه عربی نمونه بارز این مدعا است. مردم به ظاهر دارای حاکمیت هستند اما در واقعیت اراده اصلی تصمیم گیری را در اختیار ندارد، حتی احزاب نیز چنین اراده ای ندارند و در وضعیت بحرانی به سر می برند. اما هیچ یک از این ویژگی ها باعث کاهش جذابیت هنجارهای دموکراسی در خاورمیانه نشده است. بهار عربی نشانه ای بر این مدعا است.
با این که بعضا سازوکارهای دموکراتیک از اواسط قرن گذشته در برخی از جوامع خاورمیانه تثبیت شده اما منجر به استقرار نظام های دموکراتیک نشده است. به عقیده حمد و العنانی برای دستیابی به چرایی این وضعیت ابتدا باید مکانیسم های دموکراتیک تثبیت شده و قدیمی در خاورمیانه عربی را درک کنیم و سپس به این موضوع بپردازیم که چرا این مکانیسم ها بی معنا شده اند. در گام بعدی بر مولفه های دموکراتیک کنونی و جدیدی جهان عرب متمرکز شویم و به این سوال پاسخ دهیم که چرا این مؤلفه ها نیز پاسخ مثبتی به آرزوهای بزرگ مردم منطقه نمی دهد.
ابعاد و وجوه قدیمی
برخی تحلیل ها پیامدهای بهار عربی را بی سابقه ارزیابی می کنند، چون برایشان تازگی دارد. اما نباید فراموش کنیم که چقدر به نسل های قبلی وعده های دموکراتیک داده شد و به آنها عمل نشد. شهروندان جهان عرب تا پیش از بهار عربی به سه شیوه با وعده های دموکراتیک و بعضا با دموکراسی در عمل آشنا شدند؛ آنچنان که 1. با این که الگوی نظام های سیاسی در جهان عرب پادشاهی و سلطنتی است، اما برخی از آن ها تلویحاً اذعان دارند که هدف حاکمیت، رفاه مردم جامعه است و حاکمیت مستقر اقتدار خود را مردم می گیرد. به غیر از عربستان، مراکش و اردن (دو مورد آخر قانون اساسی مکتوب و مجلس انتخابی دارند) الباقی نظام های سیاسی در جهان عرب، خود را مردمی و برآمده از رای و نظر مردم معرفی می کنند. آنها از روز استقلال تا به امروز خود را دموکراتیک می دانند. حاکمیت در مراکش، اردن، کویت و بحرین حضور نمایندگان مردم در روند قانون گذاری را تضمین می کنند. 2. در یکی دو دهه اخیر صحبت هایی در محافل روشنفکری جهان عرب و سپس در مجامع غربی مبنی بر چانه زنی با نظام استبدادی مطرح شد؛ به این معنی که جوامع عرب در ازاء تحقق مزایای رفاهی به استمرار استقرار اقتدارگرایان رضایت دهند. با این گفتگویی بی جامعه مدنی و حاکمیت شکل گرفته اما مشکل اصلی این است که از یک سو پادشاهی های عربی هرگز دموکراسی را انکار نکرده اند و از سوی دیگر هیچ گاه در این کشورها قرارداد اجتماعی ضمنی یا عینی برای استقرار اقتدارگرایان و مستبدین وجود نداشته است. در نتیجه رژیم های سیاسی فقط وعده حاکمیت ملت را می دهند. حتی زمانی که نظام های سیاسی در این کشورها تغییر می کند و نظام پارلمانی چند حزبی بر سر کار می آید، همچنان وعده حاکمیت ملت پابرجا می ماند. به عقیده حمد و العنانی مطالبه معترضان در بهار عربی صرفا این نبود که رهبران سیاسی به نفع مردم عمل کنند، بلکه باید صدای مردم باشند و آن چه که مردم می خواهند را جامعه عمل بپوشانند. 3. مسئله مهم این بود که حاکمیت به گفتن «حاکمیت از آن ملت است» رضایت نمی دهد و علاوه بر دادن وعده های دموکراتیک از ملت می خواهد که به طور مرتب به پای صندوق های رای بیایند و در سایه رای دادن به نامزدهای انتخابات، به مقبولیت سیستم پادشاهی نیز رای بدهند.
بهین ترتیب تقریبا در تمام انتخابات جهان عرب نتیجه از قبل معلوم بود. انتخابات صرفا در این کشورها برگزار می شود تا «مخالفان به مشارکت سیاسی ترغیب شوند»، «میزان مخالفت مخالفان مشخص شود»، «مردم و مخالفان در برابر سلطنت سلطان، امیر و پادشاه تسلیم شوند» و در مواردی هم انتخابات برگزار می شود تا «مخالفان با حضور خود نتایج انتخاباتی را که از پیش مشخص شده، تأیید کنند». در واقع حمد و العنانی معتقد هستند که تمام این ویژگی ها میراثی هستند که از دوران قبل به ارث رسیده اند. برای مثال به وضعیت امروز یمن و لیبی نگاه کنید. گذشته نزدیک این دو کشور تأثیر به سزایی روی روند انتخابات و روند دموکراتیزاسیون در این دو کشور گذاشته است. یا در مراکش و ترکیه (خارج از جهان عرب) ساختارهایی وجود دارند که در نظم غیر دموکراتیک پایه گذاری شده اند اما فعالیت آن ها همچنان در دوران دموکراتیک نیز ادامه یافته است.
ابعاد و وجوه جدید
به بیان حمد و العنانی برخی از وجوه دموکراسی در جهان عرب وجود داشته اما سوال اینجاست که در اثر بهار عربی چه تغییری کرده اند؟ به عقیده آن ها به طور خلاصه سه پیشرفت به دست آمده که شامل 1) جوامع عربی که تا پیش از این انتخابات داشته اند پس از بهار عربی به طور منظم تری با انتخابات واقعی روبرو شدند. در کشورهایی که قیام بهار عربی رخ داد؛ حاکمیت برای دور نگه داشتن بازیگران مهم از روند انتخابات دیگر تلاش نکرد. البته انتخابات ریاست جمهوری مصر یک استثنا است. رد صلاحیت شرکت برخی افراد و احزاب در این انتخابات بر اساس قانون و نه ایدئولوژی سیاسی تمامیت خواه انجام شد. 2) رای دهندگان پس از 2011 به پای صندوق های رفتند و رای دادند که نتایج آن از قبل مشخص نشده بود. در اولین انتخابات پارلمانی در لیبی، تونس و مصر روند انتخابات شگفتی و تعجب رهبران احزاب را نیز برانگیخت. به این ترتیب انتخابات معناداری برگزار شد و رای دهندگان به معنای واقعی کلمه حق انتخاب داشتند. 3) اما اصلی ترین تغییر نه برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی بلکه ظهور یک حوزه عمومی عربی بود. تا پیش از این و به طور مشخص در دوران اقتدارگرایی صحبت آزادانه درباره سیاست هزینه داشت. افراد کمی درگیر مباحث سیاسی می شدند. بهار عربی سد ترس از بحث سیاسی را شکست. باید بپذیریم که این دستاورد نه محصول یک اتفاق ناگهانی، بلکه نتیجه سال ها مقابله و فرسایش مداوم تابوهای سیاسی بود.
اما به عقیده حمد و العنانی نباید این چنین تصور شود که بهشت دموکراسی در جهان عرب حاکم بوده؛ اساسا معترضان در بهار عربی به همین دلیل به خیابان آمدند. آن ها امیدوار بودند که بتواند به اهداف و خواسته ای خود دست یابند؛ اما همزمان نیز می دانستند که نمی توانند راحت و بدون هزینه به یک وضعیت نسبتا دموکراتیک دست پیدا کنند. حمد و العنانی تذکر می دهند که مسئله فراتر از موانع رسیدن به یک وضعیت ایده آل و دموکراتیک بود. مشکلات بیشتر و بیشتر شد و معترضان ناامید، ترسان و عصبانی دریافتند که به اسم دموکراسی، شیوه های زشتی حاکم شده اند. اما چگونه زیبایی ایده مشارکت دموکراتیک زمینه برگزاری انتخاباتی تا این حد زشت در جهان عرب را فراهم آورد؟ حمد و العنانی معتقد هستند که سه علت اصلی این وضعیت را به وجود آورد؛ سه علتی که در میراث اقتدارگرایی گذشته ریشه داشت؛ 1) بازیگران مشکوک وارد سیاست های و شیوه های دموکراتیک شدند. انقلابیون مخالفتی با اصول دموکراتیک نداشتند، بلکه تصورشان این بود که مخالفان آن ها مخالف اصول دموکراسی هستند. به زعم حمد و العنانی انقلابیون عربی برای مدت زیادی تحت سیطره حاکمانی بودند که با وعده دموکراسی و سازوکارهای دموکراتیک آن ها را فریفته بودند و این ترس میان انقلابیون بود که آیا همچنان در وضعیت دروغ و وعده به سر می بریم. در حالی که در کشورهای توسعه یافته معمولا سوال اصلی رقابت های انتخابات این است که چه کسانی می توانند رای بدهد و پارلمان چه اختیاراتی دارد؟ همچنین در یک رقابت انتخاباتی دموکراتیک روندها روشن، شفاف و به دور از باورهای افسانه ای و اعتقادات دینی است. در حالی که در جهان عرب باورها و اعتقادات دینی در روند مشارکت سیاسی و انتخابات تأثیرگذار بودند. 2) انفجار ناگهانی دموکراسی و شکل گیری فضای باز سیاسی پیشاانتخاباتی باعث شد تا بسیاری از مسائل بحث برانگیز گذشته که حاکمان مقتدر آنها را سرکوب کرده بودند مجددا سر باز کند و به بحث روز جامعه و مردم تبدیل شود. تفاوت های اجتماعی، بسیج نیروهای مذهبی، تفاوت های قومی ـ فرقه ای و... در دوران گذشته سرکوب می شدند و حالا در سایه فضای باز سیاسی و امکان مشارکت دموکراتیک در عرصه عمومی مطرح شدند و خود این مباحث زمینه تفرقه، شکاف و بی ثباتی را به وجود آوردند. مردم در تنش های تفرقه برانگیز فرو رفتند، بدون این که پیش از آن سازوکارهای روشنی برای مدیریت آن داشته باشند. 3) هم در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند و هم در الباقی کشورهایی که چنین تجربه ای نداشتند، تا پیش از این که بهار عربی رخ دهد، قوانین تدوین و تصویب می شدند تا حاکم و صاحبان قدرت وضعیت بهتری داشته باشند. پس از بهار عربی اما جوامع عرب به دو گروه تقسیم شدند؛ دسته ای که نتایج انتخابات آن از قبل مشخص و دسته ای که نتایج انتخابات در آن از قبل مشخص نشده است. این دو گروه در یک نقطه با یکدیگر شباهت دارند و آن اعتراض به قانون اساسی و قوانین انتخاباتی است. تجربه به هر دو دسته نشان داد که مطالبه برگزاری انتخابات با مطالبه قواعد و قوانین برگزاری انتخابات دموکراتیک تفاوت زیادی دارد. اولی می تواند زیبا باشد به شرطی که دومی را به زیبایی اجرا کنیم.
نویسنده
شهاب دلیلی (مدیر گروه)
شهاب دلیلی مدیر گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانش آموخته دکتری اندیشه سیاسی است. حوزه مطالعاتی دکتر دلیلی اندیشه سیاسی و مباحث مربوط به هویت و نظام انتخاباتی در خاورمیانه است.