نسل کشی و زمین سوخته
نویسنده؛ دکتر قاسم قاسم زاده، عضو شورای راهبردی مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
بعد از گذشت 95 روز از بحران نسلکشی در غزه (فلسطین)، اکنون اغلب رسانه های بینالمللی، در داخل اسرائیل و در اروپا و آمریکا، مدام گزارش از به بنبست رسیدن دولت نظامی نتانیاهو میدهند. گسترش حملههای هوایی ارتش صهیونیستی و ادامه بمبارانها با فرماندهی «نتانیاهو» به سوریه و لبنان و ترور دو فرمانده «حماس» و «حزبالله» در داخل خاک لبنان نشان از آشفتگی در دولت نتانیاهو دارد.
در بازبینی شرایط کنونی از ابعاد گوناگون این بحران به چند مورد مهم آن پرداخته میشود.
1 ـ مردم در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای غربی، ادامه نسلکشی ارتش اسرائیل با فرماندهی نتانیاهو را «جنایت ضدبشری» میدانند و به صورت مستمر اعتراضهای خود را علنی و سراسری کردهاند. روزی نیست که در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا و آمریکا جریانهای اعتراض مردمی از سوی رسانهها گزارش نشود. این واقعیت بحرانی تا داخل دولت نتانیاهو نیز آشکار شده است. سران ارتش اسرائیل اختلاف و شکاف از ادامه سیاست نسلکشی نتانیاهو را در نشست دولت اسرائیل آشکار کردند که خبرساز شد.
همچنین تظاهرات اعتراضی مردم در اسرائیل که خواهان برکناری فوری «نتانیاهو»اند فراگیر شده است. در چنین فضای خبری، اعتراضی، سخنگوی دولت نتانیاهو در پیام تبریک به مناسبت سال نو میلادی گفت:«جنگ کنونی طولانی مدت است و تا پایان سال نو مسیحی ادامه خواهد داشت!» شرایط در داخل اسرائیل علیرغم سانسور خبری چنان بحرانی شده است که دیگر نمیتوان بر آن سرپوش گذاشت؛ به ویژه که ضربات یمنیها بر کشتیهای تجاری اسرائیلی که محمولههای تجاری و سوخت را به بنادر اسرائیل میبردند، اکنون دولت نتانیاهو را با بحران تأمین سوخت (انرژی نفت و گاز) برای شهروندان اسرائیلی مواجه کرده است. خبرگزاریها گفتهاند، «بحران اقتصادی در داخل اسرائیل قابل انکار نیست!»
در چنین شرایطی، شهروندان اسرائیلی فرار از کشور را برقرار در کشور ترجیح میدهند. مأموریت «بلنیکن» وزیر خارجه آمریکا و سفر او برای چندمین بار به منطقه برای دیدار با سران چند کشور عربی که مدام میگوید:«این جنگ باید متوقف شود!» نشان بارز چنین بنبستی است. زیرا پذیرش بایدن برای ادامه ریاست جمهوری در انتخابات آینده در افکار عمومی آمریکا به خطر افتاده است و اعتراضهای مردمی در سراسر آمریکا علیه دولت بایدن ادامه دارد و روز به روز تشدید میشود. زیرا:
2 ـ مردم در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای غربی، جنگ ارتش اسرائیل با فرماندهی نتانیاهو را «نسل کشی نژاد پرستانه» میدانند. شعار «جنگ را متوقف کنید» در اغلب کشورهای اروپایی و آمریکا فراگیر شده است. واقعیت نیز همین است که حاصل ادامه جنگ نتانیاهو جز نسلکشی و به جا گذاشتن «زمین سوخته» نیست. او اکنون به ترور فرماندهان نظامی حماس و حزبالله در سوریه و لبنان روی آورده است.
3 ـ آینده نتانیاهو نیز براساس دو احتمال پیشبینی میشود:
اول ـ ترور او در داخل اسرائیل همچون ترور «اسحاق رابین» از سوی جریان تروریستی و راست افراطی. اکنون اغلب یهودیان «نتانیاهو» را همچون «شارون» میخوانند که آبروی اسرائیل را در تجاوز به لبنان و قتل عام فلسطینان در «صبرا و شتیلا» بُرد. نتانیاهو هم اکنون نیز «مرده متحرک» است، زیرا نه تنها در افکار عمومی مردم جهان، بلکه در داخل نیز منفور شهروندان اسرائیل و شکست خورده است.
دوم ـ این جنگ به هر صورت پایان پذیرد، اسرائیل مدتها در انزوای روابط سیاسی منطقهای و بینالمللی قرار خواهد گرفت زیرا مفهوم «صهیونیسم مترادف با نژادپرستی» که زمانی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد، بار دیگر عیان شده است.
4 ـ سه دولت آمریکا، روسیه و چین در این جنگ مواضع خود را برای جهانیان نشان دادند. دولت آمریکا (بایدن) از نفوذ صهیونیستها در آمریکا و قدرت اِپک سازمان صهیونیستی در نیویورک در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نگران است. اگرچه به صورت مستمر تا امروز خط هوایی رساندن ابزارها ی جنگی به اسرائیل را ادامه میدهد. سیاست «منافقانه» واشنگتن در این بحران چنان شده است که هیچ دولت بیطرفی سیاستهای منافقانه و دوگانه دولت بایدن در این بحران را بر نمیتابد. زیرا اسرائیل با بمب افکنها آمریکایی، غزه، لبنان و سوریه را بمباران میکند. مردم در کشورهای مسلمان و در جهان دریافتهاند که ادامه جنگ ناشی از سیاست منافقانه دولت بایدن است که از یک طرف شعار پایان جنگ میدهد و از سوی دیگر همچنان پل هوایی رساندن انواع و اقسام تسلیحات نظامی به «نتانیاهو» را ادامه میدهد.
دولت روسیه «پوتین» بیشتر تماشاگر ماجراست به ویژه که خود را گرفتار جنگ در اوکراین میبیند و در شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامهها علیه اسرائیل و درباره «جنگ غزه» و کشتار فلسطینیان با رأی مخالف یا ممتنع خود را در حاشیه نگه میدارد. اما دولت چین بیشترین منافع تجاری را از این شرایط با روابط خود با دولتهای عربی منطقه و دیگر دولتها از جمله جمهوری اسلامی ایران میبرد. اصل برای دولت چین، تجارت و روابط اقتصادی است و با تعریف «جنگ امنیتی» در غزه همواره در حاشیه این بحران نمایان میشود.