خوابی که اسرائیل برای منطقه دیده است
نویسنده: ابوالقاسم قاسم زاده، عضو شورای راهبردی مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
يکشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲
منبع:
https://ettelaat.com/fa/news/
اگر بخواهید نگاهی به تاریخ خاورمیانه از سیر تکوین و تثبیت کشور و دولت اسرائیل داشته باشید تا از صورت بندی و مفهوم رژیم صهیونیستی، به مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل و قطعنامه مصوب«3379» آن نگاه کنید، در مجمع عمومی سازمان ملل در 10 نوامبر 1975 وقطعنامه 3379، جمله و گزاره «صهیونیسم مترادف با نژادپرستی است» به تصویب رسید و با تصویب آن رژیم صهیونیستی به عنوان «رژیم نژادپرست» محکوم شد، اما این مصوبه یک هفته بیشتر دوام نیافت و با تلاش دولتهای وقت در آمریکا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس و همچنین همکاری دولت وقت شوروی سابق پس گرفته شد و در بایگانی فراموشی سازمان ملل مدفون شد.
رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تهران طی مقاله ای به سیر عملکرد دولتهای اسرائیل که تاکنون آمدند و رفتند پرداخت و اشاره کرد که همه این دولتها از کلید واژه خشونت علیه مردم فلسطین به طور ویژه و مسلمانان به شکل عام استفاده کردند و این تصادفی نبوده است.
نویسنده در این مقاله درباره سیاست کینه توزی و خشونت ورزی رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان در سراسر منطقه خاورمیانه چنین نوشته است:
«طی 12 سال اخیر، یعنی از سال 2011 به این سو، 13 میلیون نفر از جمعیت 23 میلیون نفری سوریه، آواره شده، خانه و کشور خود را ترک و روانه ترکیه، اروپا و دیگر مناطق شدند. در این مدت، حدود نیم میلیون نفر از مردم سوریه نیز کشته شدهاند. اکنون نیز قریب به دو و نیم میلیون نفر در غزه،به صورت حساب شده و سازمان یافته، تار و مار میشوند تا هیچ انگیزهای برای بازگشت به محل زندگی پیش از 7 اکتبر 2023 نداشته باشند. بیشتر هم، نزدیک به هشت میلیون فلسطینی، از وطن و خانه خود آواره شدند، به اردن و سوریه و لبنان و... پناه بردند و تاکنون با دریافت یومیه سازمان ملل روزها را میشمارند. این دهها میلیون انسان، نه قدرت انتقام دارند و نه طاقت تحمل، به زبان نیچه و ماکس شلر چنین وضعی (ناتوانی در انتقام ـ کلانگی در تحمل) منجر به ظهور و انباشت «مقاومت» شده است.»
در مسیر این تاریخ در فلسطین اشغالی با کمک کشورهای آمریکا، اروپایی و روسیه رژیم صهیونیستی دو اصل را همواره مدنظر داشته و دارد:
اول، اصل باور سرزمین صهیونیستی که گستره آن را بنیانگذاران این رژیم از «نیل تا فرات» ترسیم به آن اذعان کردهاند.
دوم کسب برتری تکنولوژیکی و علمی در خاورمیانه با همکاری 2 ابرقدرت غربی و شرقی، شاکله کتاب یا مانیفست خاورمیانه جدید که از سوی صهیونیست مشهور «شیمون پرز» تدوین شد و انتشار گسترده یافت بر محوریت برتری طلبی یا هژمونی صهیونیستی بر سراسر خاورمیانه استوار بوده است.
او در این کتاب که به زبانهای عربی و فارسی نیز ترجمه شده خطاب به همه به ویژه کشورهای عربی، خطر اصلی در سراسر منطقه را پیروزی انقلاب ایران و تشکیل جمهوری اسلامی معرفی و نقد میکند. زمان انتشار آن در اوج جنگ تحمیلی صدام علیه ایران است که در آن شعار همسویی دولتهای عربی و اسرائیل به منظور تقابل با انقلاب اسلامی ایران را با گزاره «دشمن اصلی همزیستی مسالمت آمیز اعراب و اسرائیل، ایران است، تبیین ساخت. جریان سازش از زمان ریاست جمهوری « انور سادات» در مصر با تأکید بر این گزاره که «جنگ با اسرائیل نتیجهای ندارد و از این پس سازش اعراب و اسرائیل محوریت دارد.» آغاز شد.
انورسادات به اسرائیل رفت و در «کنست» (مجلس اسرائیل) این شعار خود را با تبیین «صلح» ارائه داد. این جریان «هژمونی طلبی» صهیونیستی را ابتدا با اعلام روابط دوجانبه با دولتهای مسلمان منطقه همزمان برتری نظامی اسرائیل برنامهریزی و به اجرا در آورد تا آنجا که رژیم صهیونیستی در حالی که تا امروز عضویت «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» را نپذیرفته است، اما خود را یکی از کشورهای دارای سلاح اتمی میخواند و مانور قدرت برتر میدهد؛ آن هم در حالی که دو ابر قدرت شرقی و غربی یعنی روسیه و آمریکا و سه کشور اصلی اروپایی، (انگلیس، فرانسه و آلمان) هر پیشنهاد یا قطعنامه آژانس انرژی اتمی درباره بررسی و رسیدگی به شرایط اتمی رژیم صهیونیستی را وتو و رد کردهاند!
جریان سازش با اسرائیل تا برقراری روابط رسمی سیاسی با رژیم صهیونیستی از سوی چند دولت عربی و غیرعربی ادامه یافت. در حالی که در تقابل با هژمونی طلبی رژیم صهیونیستی بر سراسر کشورهای مسلمان، جریان «مقاومت» سر برآورد و نشان داد که «رژیم صهیونیستی» همچنان بر سلطه هژمونی تفکر نژادپرستی استوار است.
«حماس» جریان مقاومت فلسطینی در چنین شرایطی صف شکنی کرد. آن هم در حالی که «نتانیاهو» با یک رأی اضافی و حمایت راستگرایان افراطی صهیونیست در اسرائیل، نخست وزیر شد و دولت تشکیل داد. سه بار، وزیر کشور او که از افراطیون صهیونیست است، به «مسجدالاقصی» رفت و شعار ویرانسازی «گنبد الاقصی» (قبله دوم مسلمین جهان) را به طور علنی فریاد زد. حماس در چنین فضایی قیام و صف شکنی کرد و عملیات خود را «طوفان الاقصی» نامید و آن را صف شکنی «مقاومت فلسطینی» در برابر افراطیون صهیونیست در دولت نتانیاهو نامید.
صف شکنی جنبش مقاومت حماس، فریاد مظلومیت مسجدالاقصی است. بمبارانها و کشتار زنان و کودکان فلسطینی تا ویرانسازی بیمارستانها، کلیساها و مساجد توسط ارتش اسرائیل نشان داد که افراطیون صهیونیست اصل برتری نژادی و هژمونی طلبی براساس آن را از مسیر قتل عام فلسطینیان اعم از مسیحی یا مسلمان، همچنان باور دارند و اجرا میکنند، با این تفاوت که اکنون شهروندان یهودی اسرائیل با اعتراض به عملکرد دولت نتانیاهو و همراهان صهیونیست افراطی او به فرار از سرزمینهای اشغالی دست زدهاند و این بخش مهمی از چالش دولت نتانیاهو در داخل است. اکنون حماس در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی که با حمایت آمریکا و سه کشور اروپایی، آلمان، فرانسه و انگلیس به راه افتاده، ایستاده است و اسرائیل هم اکنون سنگر نژادپرستی در خاورمیانه است.