ژاپن و خاورمیانه
Japan and the Middle East
Editors: Satoru Nakamura, Steven Wright
Contemporary Gulf Studies
ویراست؛ ساتورو ناکامورا و استیون رایت
چاپ اول 2023/ پالگریو مک میلان
تهیه: دکتر شهاب دلیلی، مدیر گروه متن های اساسی در خاورمیانه شناسی
توضیح پژوهشکده: «متن های پایه و تازه» آثار جدید و مهمی هستند که به قلم دانشوران سرشناس جهان نوشته و از سوی ناشران معتبر بین المللی منتشر می شوند. از آن جا «مرور ادبیات جهانی در باب خاورمیانه شناسی» بخش مهمی از پژوهش های اساسی را تشکیل می دهد ، گروه مطالعات پیشرفته متون اساسی، بر آن است که این متن ها را به صورت هفتگی معرفی و خلاصه ای از ادعاها و یافته های نویسندگان مطرح دنیا در باب خاورمیانه را منتشر کند. انتشار این آثار لزوماً به معنای تأیید محتوای آنها نیست اما اطلاع از این آثار دوران ساز و حرفه ای می تواند راهی باشد برای رهایی از تحقیقات کلی و تکراری و غیرکاربردی در زمینه پژوهش ها و مطالعات مربوط به خاورمیانه. اعضای گروه مطالعات متن های اساسی در نشست های ماهانه خود که به صورت منظم و بسته در پژوهشکده مطالعات پیشرفته خاورمیانه برگزار می گردد این متن ها را وارسی و به بحث نهاده و موارد متناسب را جهت انتشار در سایت مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه عرضه می نماید. در نظر است هر هفته یکی از این آثار را تلخیص و منتشر کنیم.
ساتورو ناکامورا، استاد روابط بین الملل در دانشگاه کوپه (ژاپن) و دستیار ویژه سفارت ژاپن در ریاض با همکاری استیون رایت، دانشیار روابط بین الملل در دانشگاه حمد بن خلیفه (قطر) در کتاب «ژاپن و خاورمیانه[1]» به وارسی سیاست خارجی توکیو پرداخته اند. به عقیده آنها با پایان حضور بریتانیا در شرق سوئز در 1971 بخش قابل توجهی از ادبیات دانشگاهی صرفا به روابط اقتصادی و سیاسی خاورمیانه و آمریکا توجه و تمرکز کرده اند و کمتر به روابط دیگری مانند روابط ژاپن و کشورهای خاورمیانه متمرکز شده اند. این در حالی بود که ژاپن از سال 1968 به لحاظ حجم تولید ناخالص داخلی در رتبه دوم کشورهای جهانی ایستاده و قدرت اقتصادی در سطح بین الملل به حساب می آمد؛ و به تدریج در مجامع بین المللی مانند سازمان ملل یا گروه G7 نقش تعیین کننده ای به دست آورده بود. آنها در آسیای نیز بازیگری تأثیرگذار و قدرت مند شده بودند، اما پژوهش های دانشگاهی به این موضوع توجه لازم را نداشتند. با تمام این پتانسیل ها حتی کشورهای خاورمیانه نیز توجهی به گسترش روابط خود با توکیو نداشتند. با آنکه ژاپن در مقایسه با کشورهای غربی ورود دیگر هنگامی به خاورمیانه داشت، اما بازار خوبی برای صادرات انرژی خلیج فارس به حساب می آمد و توان سرمایه گذاری در این منطقه را نیز داشت. اما ناکامورا و رایت عقیده دیگری داشتند.
به باور آنها ژاپن و آسیای اسلامی از دیر باز با یکدیگر روابط نزدیکی داشته و تنها در دوره معاصر این روابط کمرنگ شده است. به عقیده آنها روابط ژئوکالچری میان ژاپن و آسیای اسلامی به زمان های بسیار دور باز می گردد. به زمانی که نقطه انتهای شرقی جاده ابریشم در شهر «نارا» پایان می یافت. این جاده دادوستد فرهنگی میان ژاپن و کشورهای خاورمیانه را تسهیل می کرد و زمینه شکل گیری روابط بین تمدنی را فراهم می آورد. به عقیده ناکامورا و رایت ژاپن خیلی پیشتر از این که انرژی موجب شهرت خاورمیانه بشود، با این منطقه در ارتباط بوده، به طوری که 49 درصد تجارت خارجی ژاپن در دهه 1920 به مقصد خاورمیانه بوده و صرفا بر اثر شوک نفتی دهه 1970توکیو به انرژی خاورمیانه وابستگی پیدا کرد و به تبع آن وارد مناقشات این منطقه شد و برای مثال به سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) اجازه داده تا در توکیو دفتر دائمی تأسیس کند و در قالب طرح «فوکودا» از حقوق مردم فلسطین در برابر اسرائیل دفاع کرد. این مسیر ادامه داشت تا این که در سال 2011 فاجعه هسته ای فوکوشیما اتفاق افتاد و ژاپن متعهد شد که تا زمان بازبینی ایمنی نیروگاه های هسته ای خود فعالیت آنها را تعلیق کند. در نتیجه برای تولید برق احتیاج بیشتری به گاز مایع (LNG) پیدا کرد و به اجبار روابط خود را با قطر به عنوان بزرگترین صادر کننده گاز مایع (LNG) در جهان گسترش داد. اما به عقیده فوکودا و رایت این تمام ماجرا نبود و ژاپن با کشورهای خاورمیانه روابط غیر نفتی نیز داشت و توکیو به این منطقه به چشم بازار کالاها و سرمایه گذاری نیز نگاه می کرد. به همین دلیل نگاه سیاست خارجی خود به خاورمیانه را تغییر داد تا بتواند هم به انرژی دسترسی داشته باشد و هم هزینه کمتری در قابل مناقشات خاورمیانه پرداخت کند. ناکامورا و رایت در این کتاب به دنبال فهم سیاست خارجی ژاپن در خاورمیانه هستند؛ آنها می خواهند دریابند که سیاست خارجی ژاپن در خاورمیانه در قالب چه تئوری و مفهومی جای می گیرد و بهتر فهمیده می شود.
«دولت واکنشی»؛ سیاست خارجی توکیو در آسیای اسلامی
به عقیده ساتورو ناکامورا و استیون رایت سیاست خارجی ژاپن در خاورمیانه را می توان در قالب ایده «دولت واکنشی» وارسی کرد. به عقیده آنها توکیو تمایلی ندارند که ابتکار عمل در این منطقه را به دست بگیرند و در عین حال نمی توانند به مناقشات این منطقه نیز بی توجه بمانند چون به انرژی این منطقه نیازمند است. آنها در خارج نزدیک و خارج دور با «آسیای اسلامی» روبرو هستند و باید سیاست خارجی روشنی در قبال آن داشته باشند، لذا نیاز است به طور همزمان انرژی و محاسبات امنیت دسترسی به انرژی را در نظر بگیرند. آنها باید به انرژی و فراتر از انرژی فکر کنند و بازی در این وضعیت مستلزم داشتن سیاست خارجی پیچیده ای است. ناکامورا و رایت در این کتاب تلاش می کنند تا از یک سو روابط متقابل ژاپن و کشورهای خاورمیانه را بررسی کنند و از سوی دیگر ماهیت این رابطه را در قالب مفهومی جدید صورت بندی و تئوریزه کنند؛ به عقیده آنها رویکرد واقع گرایی و نظریه وابستگی متقابل رابرت کوهن و جوزف نای می تواند چارچوب خوبی برای شناخت خوبی باشد.
به بیان ناکامورا و رایت این نظریه به سطوح متعدد رسمی و غیر رسمی روابط بین دولتها اشاره می کند و روابط ژاپن و کشورهای خاورمیانه نیز چنین خصیصه ای دارد. اما سوال مهمتر ناکامورا و رایت این است که این وابستگی متقارن یا نامتقارن است؟ ناکامورا و رایت در سیزده فصل این کتاب به این سوال پاسخ می دهند و در نهایت بیان می کنند که این وابستگی در حال حاضر نا متقارن و به نفع کشورهای خاورمیانه است اما توکیو با خود تنظیم گری به سمت کنترل این وابستگی حرکت می کند و با جایگزینی انرژی پاک و تجدیدپذیر وضعیت را به نفع خود تغییر خواهد داد. اما آیا می تواند از یک سیاست واکنشی در قبال مناقشات خاورمیانه نیز دور شود و به بازیگری تأثیرگذار در خاورمیانه تبدیل شود؟
[1] -Nakamura, Satoru & Wright, Steven (2023) Japan and the Middle East: Foreign Policies and Interdependence. Palgrave Macmillan Publisher
نویسنده
شهاب دلیلی (مدیر گروه)
شهاب دلیلی مدیر گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانش آموخته دکتری اندیشه سیاسی است. حوزه مطالعاتی دکتر دلیلی اندیشه سیاسی و مباحث مربوط به هویت و نظام انتخاباتی در خاورمیانه است.