چین و خاورمیانه و شمال آفریقا
CHINA AND THE MIDDLE EAST AND NORTH AFRICA
Edited by Yahia H. Zoubir
ویراسته شده توسط؛ یحیی زبیر
سال انتشار؛ سال 2023 در انتشارات راتلیج
تهیه: دکتر شهاب دلیلی، مدیر گروه متن های اساسی در خاورمیانه شناسی
توضیح پژوهشکده: «متن های پایه و تازه» آثار جدید و مهمی هستند که به قلم دانشوران سرشناس جهان نوشته و از سوی ناشران معتبر بین المللی منتشر می شوند. از آن جا «مرور ادبیات جهانی در باب خاورمیانه شناسی» بخش مهمی از پژوهش های اساسی را تشکیل می دهد ، گروه مطالعات پیشرفته متون اساسی، بر آن است که این متن ها را به صورت هفتگی معرفی و خلاصه ای از ادعاها و یافته های نویسندگان مطرح دنیا در باب خاورمیانه را منتشر کند. انتشار این آثار لزوماً به معنای تأیید محتوای آنها نیست اما اطلاع از این آثار دوران ساز و حرفه ای می تواند راهی باشد برای رهایی از تحقیقات کلی و تکراری و غیرکاربردی در زمینه پژوهش ها و مطالعات مربوط به خاورمیانه. اعضای گروه مطالعات متن های اساسی در نشست های ماهانه خود که به صورت منظم و بسته در پژوهشکده مطالعات پیشرفته خاورمیانه برگزار می گردد این متن ها را وارسی و به بحث نهاده و موارد متناسب را جهت انتشار در سایت مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه عرضه می نماید. در نظر است هر هفته یکی از این آثار را تلخیص و منتشر کنیم.
یحیی زبیر[1]، استاد روابط بینالملل در دانشکده بازرگانی دانشگاه KEDGE و پژوهشگر مهمان در مرکز بروکینگز در دوحه به همراه گروهی از نویسندگان از جمله منوچهر دراج، کامبیز زارع و دیگران در کتاب «چین و خاورمیانه و شمال آفریقا» رشد روزافزون روابط تجاری و اقتصادی پکن با کشورهای منطقه منا وارسی کرده اند تا به یک سوال مرکزی پاسخ دهند مبنی بر این که چرا برخلاف روابط تجاری و اقتصادی، پکن روابط سیاسی و امنیتی خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را افزایش و ارتقاء نداده است؟ با آن که پکن چیزی در حدود 50 درصد انرژی مورد نیاز خود را از این منطقه به دست می آورد اما چرا همچنان تلاش دارد تا روابط سیاسی و امنیتی خود با کشورهای این منطقه را محدود نگه دارد؟
پکن از دهه 2010 روابط خود با اکثر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را به صورت دو جانبه یا در قالب سازمان های چند جانبه[2] پیش برد. با راه اندازی طرح یک کمربند ـ یک جاده (OBOR) در سال 2013 و تغییر نام آن در سال 2015 به ابتکار کمربند و جاده (BRI)، روابط چین و کشورهای منطقه منا شتاب فوق العاده ای گرفت. شی جی پینگ در سخنرانی خود در سال 2014 از سطح محدود روابط اقتصادی پکن با کشورهای منطقه منا شکایت کرد و دستور افزایش بیش از پیش روابط اقتصادی چین با این کشورها تحت عنوان مدل همکاری 3+2+1 را داد. در این مدل، «یک» (1) بر اولویت همکاری بیشتر و نزدیکتر با کشورهای منطقه منا تأکید می کرد؛ «دو» (2) به معنای افزایش همکاری در دو بخش زیرساختها و سرمایه گذاری بود تا روابط چین با دولتهای عربی تعمیق یابد. این مرحله همچنین به لزوم تأسیس نهادهایی برای تقویت تجارت و سرمایه گذاری دو جانبه در صنایع انرژی، پتروشیمی، کشاورزی، تولید و خدمات اشاره دارد. شی جی پینگ در سال 2014 دستور داد که تجارت چین با کشورهای منطقه منا باید از 240 میلیارد دلار (در سال 2013) به 600 میلیارد دلار در سال 2023 ارتقاء پیدا کند. او همچنین دستور داد تا در سایه رویکرد 3+2+1 سرمایهگذاری غیر مالی چین در کشورهای عربی خلیج فارس از 10 میلیارد دلار در سال 2013 به 60 میلیارد دلار در سال 2023 افزایش پیدا کند. ضلع سوم طرح 3+2+1 نشان دهنده سه حوزه فناوری شامل «انرژی هسته ای»، «ماهواره های فضانوردی» و «انرژی های تجدیدپذیر» بود. به عقیده زبیر، چین تلاش می کند علاوه بر ارتقاء روابط تجاری و اقتصادی خود با کشورهای منطقه منا، در سه حوزه فناوریهای هسته ای، فضانوردی و انرژی تجدیدپذیر نیز روابط خود با این کشورها را گسترش دهد؛ اما تعاملات سیاسی و امنیت خود را همچنان محدود و کنترل شده نگه می دارد.
در سال 2016 چین با انتشار سند سیاستگذاری یا همان ره نامه عرب (Arab Policy Paper) نشان داد که مانند گذشته آماده است روابط خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تقویت کند و گسترش دهد؛ اما این سند به نکته مهمی اشاره داشت. در این سند پکن به پنج اصل مسالمت آمیز در روابط خود با کشورهای منطقه منا اشاره کرده بود که شامل «احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی»، «عدم تجاوز متقابل»، «عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر»، «برابری و سود متقابل» و «همزیستی مسالمت آمیز» بود. به این ترتیب چین به بزرگترین شریک تجاری برخی از کشورهای منطقه از جمله الجزایر، مصر، ایران، عمان و عربستان تبدیل شد و این موضوع برای آمریکا و اروپا نگران کننده بود. پکن در ادامه علاوه بر همکاری های تجاری، واردات نفت یا مشارکت در زیرساختها به سراغ بخش های نظامی، ارتش، سلاح، صنعت خودرو و مخابرات (ارتباطات الکترونیکی) رفت و این دقیقا نقطه ای بود که نگرانی های اروپا و آمریکا را تشدید می کرد. اما سوال زبیر و همکاران او همچنان پا بر جا بود.
چین در تمام این همکاری ها از ورود به رقابت های منطقه ای بین شرکای خود خودداری می کرد و ترجیح می داد که بی طرف بماند و نهایتا به دیپلماسی شبه میانجی گری متوسل شود. در مواقعی مانند جنگ در لیبی، سوریه یا یمن نیز آنها چندجانبه گرایی را بیش تر از هر تصمیم دیگری دنبال می کردند. به عقده یحیی زبیر چین به خاورمیانه نه به عنوان یک میدان جنگی بلکه به عنوان یک بازار نگاه می کند. او برای اثبات مدعا خود به وارسی و تحلیل سیاست خارجی پکن در قبال وقایع سال 2011 در مصر، درگیری های سودان، درگیری مصر و اتیوپی بر سر سد النهضه و... می پردازد و نتیجه می گیرد که پکن در هیچ یک از این درگیریها وارد نشده اما با تمام این کشورها روابط تجاری و اقتصادی خود را حفظ کرده است. زبیر با بررسی وقایع متعدد به این نتیجه می رسد که چین در هیچ یک از رقابت های منطقه ای وارد نشده و تا آینده نزدیک نیز نخواهد شد؛ اما به طور قطع در زمان مناسب از این درگیری و رقابت ها به نفع وضعیت خود در تایوان، سین کیانگ، تبت، مسئله حقوق بشر و حضور در دریای چین جنوبی بهره برداری کرده و خواهد کرد. با سفر سال 2022 نانسی پلوسی به تایوان، این بهره برداری اهمیت دو چندانی برای چین خواهد یافت.
یحیی زبیر و همکاران او در این کتاب از طریق بررسی وضعیت حضور چین در خاورمیانه تلاش می کنند به این سوال پاسخ بدهند که رقابت آمریکا و چین چه پیامدهایی برای روابط چین با کشورهای منا به همراه خواهد آورد؟ آیا چین می تواند نسبت به رقابت ها و درگیری های رقبای منطقه ای در خاورمیانه و شمال آفریقا سیاست عدم مداخله و بی طرفی خود را ادامه دهد؟ آیا کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا می توانند نسبت به رقابت میان چین و آمریکا بی تفاوت بوده و سیاست بی طرفی اتخاذ کنند؟ این کتاب در 32 فصل به این سوالات پاسخ می دهد.
نویسنده
شهاب دلیلی (مدیر گروه)
شهاب دلیلی مدیر گروه مطالعات ادبیات سیاسی و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانش آموخته دکتری اندیشه سیاسی است. حوزه مطالعاتی دکتر دلیلی اندیشه سیاسی و مباحث مربوط به هویت و نظام انتخاباتی در خاورمیانه است.