تقی ارانی ، ملی گرای ماتریالیست

نوع مطلب: مقاله

نویسنده: عارف مسعودی، مدیر گروه سیاست خارجی و تمدن ایرانی

 

در حوالی سال هایی که طالبوف تبریزی در رساله ی گرانمایه ی خود یعنی «مسائل الحیات»، در قلمرو عالم خیال خلاق و ‌در مصاحبت با فرزند موهوم خود « احمد» سرنمونی نفسی را بشارت می داد که به مثل امیل روسو «اهل چون و چرا» گفتن بود و می‌توانست از «خاک وطن چینی بسازد ، سنگش را بلور کند، ریگ صحرا را شیشه کند...و هر چه طبیعت در ناف او گذاشته و پنهان نموده را در آورد»، از قضا در همان تبریز طفلی زاده شد که بشارت از حلول فرزند خیالی طالبوف را می داد. این احمد هبوط یافته نامش تقی ارانی بود. او تمثال همان نفس مشروطه خواهی بود که در پی کمال مدنی، سرور ملی و رشد وطنی و تاریخی بود. نفسی که سعادت خویش را با سعادت ایران و کمال خویش را با ترقی وطن پیوند می داد.

 

به خلاف بسیاری از رفیقان دیروزش همچون عبدالصمد کامبخش که با طی طریق در محضر رفیق بزرگ استالین کبیر، اکنون در ردای مزوران و مزدوران پلیس سیاسی شوروی و راپورت چیان رضاخانی به نام نامی خلق در عوض عدالت به تقسیم رذالت و وحشت مشغول بودند، همان هایی که او را به قربان گاه سرپاس مختاری فرستادند، اندیشه و عمل تقی ارانی در برابر جزم گرایانی قرار می گرفت که ملی و چپ بودن را در راستای برنامه ای با هدف انحلال موجودیتی به نام ایران و برپایی ایرانستان، دو روش و مشی متباین اعلام نمودند. اما تالی شوم تزویر و سرسپردگی آن نارفیق تنها محدود به از میان برداشتن یکی از بهترین فرزندان ایران نماند بلکه تقی ارانی نماینده اندیشه چپ آزادی خواه و وطن دوستی بود که با خاموش شدنش جنبش ملی و چپ عدالت خواه ایرانی به گردابی فروغلتید که حاصلش سرنمونی روشنفکرانی بود که بیش از آن که حب وطن و عدالت داشته باشند گرفتار بغض و توهم سرنگونی رجاله ای به نام امپریالیسم و سرمایه داری جهانی بودند.

 

با این همه تا سال های اخیر عموم روایت ها از زندگی و مشی فکری ارانی از تاریخ نگاری نویسندگانی پیروی می کرد که با اغراضی خاص و با افسانه پردازی پیرامون ارانی در پی ارائه ی تصویری از او به عنوان یک کمونیست و انقلابی تمام عیار بودند. به مثل کامبخش در گزارش سری خود به بین الملل کمونیست تاکید کرد که او و رفقایش نباید خاطره ی ارانی را تیره و لکه دار کرده و از ارانی باید مانند بهترین انقلابی و رزمنده ی کمونیستی یاد کنند که جان خود را فدای انقلاب کبیر کمونیستی کرده است. اما در برابر چنین روایتی دسته ی دیگری از نویسندگان با بررسی نوشته ها و آثار ارانی در سال های اقامت او در برلین و در زمان همکاری او با مراکزی مانند نشر کاویانی و نشریاتی مانند ایرانشهر و نامه ی فرنگستان و بعد از بازگشت به ایران و تاسیس مجله ی دنیا بر این باورند که ارانی در طول حیات فکری کوتاه خود توانست مقدمات نظری آن نوعی از ملی گرایی را فراهم آورد که می توان آن را ملی گرایی مدنی در برابر ملی گرایی اقتدارگرا نامید. به واقع سکولاریسم رادیکال ارانی اصول ملی گرایی مدنی را با تصورات اومانیستی برای آینده ملت ایران در هم آمیخت. از نظر نویسندگانی مانند علی میرسپاسی ارانی بی وقفه در پی اشاعه ی ارزشهای علم جدید و برابری طبقاتی و جنسیتی بود اما به شیوه ای ضد استعماری برخلاف بسیاری از همتایان مدرنیست خود نسبت به تسلیم فرهنگی در برابر غرب نیز بدبین بود. او به دنبال آشتی دادن ایران با تاریخ خود قبل و بعد از فتوحات اسلامی بود؛ تاریخی از تعاملات نظری و عملی که توسط نویسندگان هوادار پاک سازی زبان فارسی به بهانه ی عربی شدن ایران انکار می شد و توسط همتایان سنت گرای آن ها به عنوان اوج تمدن ایرانی دچار نوعی رمانتیسم تاریخی شده بود. در همین حال او به دنبال آشتی دادن فرهنگ ایران با تمدن جدید غربی نیز بود. پس تصور ارانی از آینده ی ایران فراتر از ملی گرایی فرهنگی سکولارهای زمان خود و گفتمان غرب زدگی حاکم بر ایران در نیمه دوم سده بیستم قرار می گرفت.

 

ارانی به جای سرسپردگی به استالینیسم یا شبه سوسیالیسم رایج زمانه ی خود، سنت سوسیال دموکراسی را بر اساس نیازها و واقعیت مادی کشورش به شکلی که یادآور شخصیت های بزرگی مانند جواهر لعل نهرو بود بازتفسیرکرد. ایده ارانی درباب «ملی گرایی مدنی» و دیدگاه او برای قرار گرفتن ایران در مدارهای پیشرفت و توسعه ی جهانی سبب بی اعتباری مارکسیسم شوروی به عنوان تنها بدیل موجود برای جنبشهای اصلاح طلبانه جهان سوم می شد؛ آن چه که شاید عناد پلیس سیاسی شوروی و عمال آن در ایران را نسبت به او برانگیخت.

 

دهه ی ۱۳۱۰ (۱۹۳۰) مقارن با سرنمونی جریان های ضد مدرنیستی سکولار و مذهبی رقیب بود و ارانی نیز هر دو این جریانات را علناً در صفحات نشریه خود یعنی دنیا به چالش می کشید. نوشته های ارانی در این دوره بر سه ایده متمرکز بود؛ نخست، ضرورت تعلیم و تربیت ایرانیان در زمینه ی علوم و به طور کلی نقش حیاتی آموزش ملی، دوم، زبان فارسی به عنوان سنگ بنایی که هویت ایرانی مدرن و سکولار باید حول آن قوام می یافت و سوم نقد جریان ضد مدرن ملی گرایی ایرانی که ریشه در جریانهای اروپا داشت و برخی نویسندگان سکولار و مذهبی در ایران با اتخاذ آن سعی در حمله و امحا امکان تغییر اجتماعی و فرهنگی رادیکال و مترقی در ایران را داشتند.

 

برهمین اساس ملی گرایی ارانی از جنس دیگری بود. او با کناره گیری از شوونیسم فرهنگی هواداران ملی گرایی آمرانه با وجه دیگری از ملی گرایی همدلی داشت، که آن را «ملی گرایی ماتریالیستی» می نامید. از نظر ارانی ملی گرایی ماتریالیستی ریشه در عشق به ملموس ترین جنبه ها و واقعیات یک ملت دارد ، اموری مانند زمین، غذا، مردم و بهترین تجارب فرهنگی آن و قابل انطباق با یک اخلاق جهانی است. پس خصومت ملی گرایان شوونیست با دیگر فرهنگ ها، آن ها را از تعامل و بهره مندی از خرد و فناوری و دستاوردهای بالقوه ی دیگر ملت ها باز می دارد. نقد او به ملی گرایی مسلط زمانه اش بنیانی انسان شناسانه، عمل گرایانه و سیاسی داشت. به مثل از نظر ارانی هرگونه تلاش برای پاک سازی زبان فارسی از زبان عربی و دیگر زبان ها بیهوده خواهد بود. زیرا زبانی که به گونه ای دستوری و غیرواقعی تطهیر شده باشد هیچ ارتباطی با دغدغه های روزمره مردم ندارد و تأثیری بر استفاده از آن نخواهد داشت.

 

همچنین ارانی آشکارا در زمینه های سیاسی نیز با احیاگرایان زمانه ی خود به مخالف برخاست و روایت ایرانی رادیکال با اعتقاد به برتری قومی را به شدت شبیه جریان های ضد مدرنیستی اروپایی و حتی فاشیسم می دانست. از نظر او احیاگران و فاشیست ها هر دو به دنبال انکار تاریخ واقعی و جایگزینی آن با واقعیتی ابداع شده بودند. پس ایرانیان در عوض انکار حقیقت تاریخی خود باید این آمیختگی تاریخی و فرهنگی خود را ارج نهاده و آن را به مثابه یک فرصت بدانند. این مقدمات نظری حاکی از آن بود که ملی گرایی ارانی در پی ارتقا موقعیت جهانی ایران از طریق همکاری بین المللی و پرهیز از انزوای داوطلبانه و ایدئولوژیک بود. در حقیقت ملی گرایی ارانی در جستجوی تعادلی میان نیازهای وطن و ملت با نیازها و الزامات جهانی بود.

 

در نهایت با وجود آن که در فاصله ی رسیدن به برلین تا دستگیری و قربانی شدن در بیدادگاه رضاخانی در زمستان ۱۳۱۸ تقی ارانی تحولات فکری بسیاری را پشت سر گذاشت اما چند موضوع که اساس ملی گرایی ماتریالیستی و مدنی او را تشکیل می دادند، همواره در آثار و نظام فکری او ثابت ماندند مواردی مانند نقش حیاتی زبان فارسی برای ایجاد یک ایران مدرن ، تلاش برای فهم دقیق از رابطه ی ایران با جهان اسلام و غرب، بهبود جایگاه و نقش ایران در فرایندهای رو به گسترش و پیچیده ی جهانی و نقد عالمانه ی سنت گرایی و نه مذهب و زبان. از نظر ارانی پذیرفتن عناصر معینی از مدرنیته ی اروپایی یعنی تکنولوژی و دانش آن برای ایرانیان ضرورتی است که حاصل یک دیالکتیک تاریخی و فراتاریخی‌‌ است. برهمین اساس تحول اجتماعی در ایران خود تالی فرایندهای توسعه ی جهانی است و ایرانیان اگر چه می توانند مقاومتی بیهوده در برابر آن را برگزینند اما اگر خواهان پیشرفت و زندگی مطلوب به مثابه بازیگرانی فعال و تاثیرگذار در این حرکت جهانی هستند از پذیرش آن ناگزیرند. از نظر ارانی مدرنیته سرنوشت محتوم ماست و تلاش برای مقاومت و مبارزه با این دوره ی طبیعی تاریخ عملی بیهوده و پرهزینه خواهد بود.

 

جهت ارجاع علمی: عارف مسعودی، « تقی ارانی ، ملی گرای ماتریالیست»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1402/6/13


نویسنده

عارف مسعودی (مدیر گروه)

عارف مسعودی دکتری رشته علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی ، دانشگاه شهید بهشتي تهران است. ایشان در سال 2017 پژوهشگر مهمان در دانشگاه یورک (تورنتو – کانادا) بوده اند . آقای مسعودی اکنون مدیر گروه سیاست و تمدن ایرانی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه هستند


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد