افسانه جهانی شدن ؛ چرا پیوندهای منطقه ای، پیروز رقابت ها هستند؟
نویسنده: شانون کی. اُنیل
مترجم: راضیه غریبعلی
انتخاب متن و نظارت: آنا یوسفیان
تاریخ انتشار: ۲۱ ژوئن ۲۰۲۲
فارین افرز. Foreign Affairs
https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/2022-06-21
ریتم بی چون و چرا و ثابت در سیاست خارجی نشان از آن دارد که دنیا به سمت جهانی شدن گام برمی دارد. کمدها پر از لباسهای خارجی است. ماشین ها و لوازم های الکترونیکی در آن سوی آبها تولید و سپس صادر می شوند. ایالات متحده آمریکا در آسیا سرمایه گذاری می کند و هندی ها برای تحصیل به آمریکا سفر می کنند. این آمار و ارقام نشان دهنده طیف وسیعی از تبادلات بین المللی است. داد و ستد و تجارت در میان تمامی کشورها به بیش از 20 تریلیون دلار رسیده است. این رقم در مقایسه با سال 1980 رشد ده برابری داشته است. این روند بین المللی آن هم در این بازه ی زمانی، رشد بسیار چشمگیری داشته و از 500 میلیارد دلار به بیش از 4 تریلیون دلار رسیده است. که این 5 برابر شدن آمار سرمایه به سبب افزایش چشمگیر سفرهای خارجی مردم در طول این چهار دهه اخیر است. با این وجود ادعای درستی نیست اگر گفته شود روند تولید محصولات، ارائه خدمات و سفرهای مردم همگی در یک مقیاس جهانی ست. جهانی شدن، بعنوان یک درک متعارف، بیشتر شبیه یک افسانه است. واقعیت بسیار نزدیکتر به منطقه ای شدن است. هنگامی که کارخانه ها، زنجیره های تولید کالا و افراد به خارج از مرزها سفر می کنند، الزاما به معنای سفر به دور دست ها نیست، گویی آنها جایی در نزدیکی شهر و دیار خود باقی می مانند.
تجارت را در نظر بگیرید. اگر مسافت های طولانی بر فروش بین المللی محصولات تاثیر نمی گذاشت، برای یک سفر معمولی و یک خرید ساده، باید مسافتی حدود 5300 مایل طی می شد ( متوسط مسافت بین دو کشور انتخاب شده بصورت تصادفی ) در عوض ، نیمی ازچیزی که در یک سفر خارجی فروخته می شود کمتر از 3000 مایل سفر می کند، نه خیلی دورتر از یک پرواز در سراسر ایالات متحده و نه آن اندازه دور که بتوان از اقیانوس ها گذشت.
بر اساس تحقیقات انجام شده توسط بخش لجستیک شرکت (DHL) و محققان دانشگاه کسب و کار استرن در نیویورک (NYU)، اگرفاصله دو کشور برابر با نصف فاصله دو کشور دیگر باشد، این تقابل و نزدیکی تنها میزان تجارت میان دو کشورنزدیک تر به هم را، تا سه برابر افزایش می دهد. سفر و یا تجارت شرکت ها اکنون بیشتر منطقه ای ست تا جهانی. طی تحقیقات انجام شده توسط فورچن گلوبال[1] 500 از هر 3 دلاردرآمد حاصل از فروش کالا، 2 دلار آن از راه تجارت منطقه ای بدست می آید. مطالعات بر روی 365 شرکت برجسته چند ملیتی بیانگر آن است که تنها 9 شرکت به طور واقعی جهانی هستند و این بدین معناست که آسیا، اروپا و آمریکای شمالی هر کدام حداقل 20 درصد از فروش آنها را به خود اختصاص داده اند. علاوه بر این، اصطلاح مرسوم و تکراری" زنجیره های جهانی تامین کالا " نامی اشتباه است. حتی به نظر می رسد شرکت ها بیشتر تمایل دارند تا محصولات را در داخل کشور و بصورت منطقه ای تهیه و تولید کرده و به بازار ارائه دهند تا اینکه یک محصول آماده را از خارج از کشور وارد کرده و بفروشند. قطعات و تکه هایی که در تولیدات مدرن کنار هم قرار می گیرند بیشتر بین کشورهای همسایه جابجا می شوند تا مسیرهای دورتر.
جریان سرمایه گذاری بین المللی نیز بیشتر منطقه ای ست تا جهانی. خریداران برون مرزی سهام اوراق قرضه و سایر ابزارهای مالی آن طور که انتظار می رود و با توجه به گزینه های جهانی موجود، در دور دست ها سرمایه گذاری نمی کنند، به طور میانگین نهایت فاصله، میان توکیو تا سنگاپور است. سرمایه گذاری مستقیم خارجی نیز از تجارت پیروی می کند. بیش از نیمی از سرمایه گذاری های مالی خارجی به طور انحصاری در اتحادیه اروپا در جریان است. وام دهی و سرمایه گذاری های مستقیم خارجی در آسیا، از طریق بانک ها و شرکت های آسیایی رو به گسترش هستند. همچنین مردم تمایل دارند تا زندگی شان را مطابق با منطقه ای که در آن زندگی می کنند، شکل دهند. بسیاری از آنها هرگز کشورشان را ترک نکرده اند. بیش از نیمی از مردم که به کشورهای اروپایی سفر می کنند خود اروپایی ها هستند یعنی حتی آنها نیز سفرهای منطقه ای را ترجیح می دهند. این نکته حتی در میان آسیایی ها و مردم آمریکای شمالی نیز ملموس است. مردم برای مهاجرت و یا حتی ادامه تحصیل، کشوری در نزدیکی و یا همسایگی کشور خود را انتخاب می کنند. باوجود اینکه دانش اموزانی هستند که رفت و آمد بین المللی دارند وترجیح می دهند برای تحصیل و یا کار مقصدی دورتر را انتخاب کنند، هنوز نزدیک به 40% منطقه جغرافیایی که در آن متولد شده اند را ترک نمی کنند.
بیش از نیمی از جریانات بین المللی کالا، پول و اطلاعات و انسان ها حول محور سه قطب اصلی منطقه ای آسیا، اروپا و آمریکای شمالی می چرخد. رشد اقتصادی چین، کره جنوبی، تایوان و ویتنام با سرمایه گذاری های منطقه ای و داخلی شروع شد. پیشرفت چشمگیر اروپای شرقی نیز ناشی از پیوند با اروپای غربی بوده است. بین سالهای 1993 تا 2007 اقتصاد مکزیک بیش از دو برابر رشد داشته است که بخش عظیمی ازآن متاثر از توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی نفتا (NAFTA)ست که در سال 1993 بین کانادا و ایالات متحده امریکا بسته شد. نادیده گرفتن واقعیت منطقه ای شدن، پیامدهایی برای سیاست های امریکا بدنبال داشته است. با وجود اینکه توافقنامه نفتا در سال 2020 مورد بازنگری قرار گرفت، [2](USMCA) قطب آمریکای شمالی به اندازه ی همتایان آسیای شرقی و اروپایی خود متحد و یکپارچه نشد.
در صنایعی مانند وسایل نقلیه و هوافضا که زنجیرهای تامین منطقه ای آمریکای شمالی در آنها توسعه یافته است، تولید محلی برتری خود را حفظ کرده است. اما در سایر بخش ها نظیر الکترونیک و منسوجات، منطقه گرایی تکامل نیافته در آمریکای شمالی منجرشده تا این صنایع تنها به مناطقی بروند که به واسطه اتصالات منطقه ای از موقعیتی برتر برخوردارند. در حالت ایده ال ایالات متحده آمریکا برای گسترش احاطه خود به بازار و همچنین رسیدن به اهداف ژئوپولیتیکی خود، مقابله با رشد اقتصاد چین، قراردادهای بین المللی امضا می کند. گرچه در نگاه اول، بستن این قراردادها از نظر سیاسی امکان پذیر نیست ، اما یک سیاست مطمئن برای استحکام بخشیدن و حفاظت از شبکه منطقه ای ایالات متحده است که به واشنگتن اجازه می دهد تا به بخش های وسیع تری از بازارای جهانی احاطه داشته باشد و همچنان مانع پیشرفت رقبایی شود که در حال گسترش نفوذ منطقه ای خود هستند.
علل عملکرد بهتر تجارت منطقه ای نسبت به تجارت جهانی
اهمیت جغرافیایی می تواند ساده ترین علت گرایش بازارهای جهانی به سمت تجارت منطقه ای باشد. با وجود کشتی های عظیم کانتینربر، همچنان جابجایی محصولات پر هزینه و زمان بر است. سفربه فراسوی اقیانوس اطلس گاه می تواند یک هفته به زمان تحویل کالا اضافه کند. و سفری به آن سوی اقیانوس آرام، تا یک ماه زمان ورود کالا به کارخانه ها و انبارهای ایالات متحده را به تعویق می اندازد. این بدین معناست که تولیدکنندگان و فروشگاهها باید با توجه به طولانی شدن زمان تحویل، اقلام بیشتری را در انبارهای خود ذخیره داشته باشند و حتی گاهی به دلیل طی مسافت های طولانی، محصولی گم شده و یا با تاخیر به دست سفارش دهنده رسیده است. علاوه بر این، هزینه های جانبی از جمله تماس های تقریبا رایگان تلفنی - تصویری، به اشتراک گذاری فایل های مربوطه، مشکلات متعدد برقراری ارتباط جهت بررسی موقعیت کالا برای هماهنگی زمان تحویل آن، سرسام آور می شود. زبان و فرهنگ در میان کشورهای مختلف با یکدیگر متفاوت است که این تفاوت با توجه به بعد مسافت، بیشتر هم می شود و این خود می تواند یکی از دلایلی باشد که سبب می شود یک چهارم تجارت، میان کشورهایی با زبان مشترک رخ دهد. هر چه کشورها از نظر بعد مسافت به هم نزدیکتر باشند، قوانین حقوقی و هنجارهای اداری شان به هم نزدیک تر است. این وجوه مشترک، نیاز به داشتن تیم های تخصصی متشکل از وکلا، حسابداران و متخصصان منابع انسانی را از بین می برد. همچنین بعد مسافتی گاه می تواند یافتن وجوهات مشترک و ایجاد اعتماد و تفاهم برای یک تجارت را سخت تر کند.
نامی نادرست برای اصطلاح تکراری " زنجیره های جهانی تامین کالا"
پیمان های تجاری هم تمایل به منطقه ای شدن پیدا کرده اند. اگر چه در دهه 1990 سازمان تجارت جهانی (WTO)[3] تاسیس شد و تعداد اعضا و قدرت حق نظارتش روز به روز افزایش پیدا کرد، اما آنچه در این سه دهه بسیار حائز اهمیت بوده است گسترش روابط و توافق دویا چند جانبه تجارت آزاد در میان کشورهایی ست که دارای زبان و فرهنگ مشترک بوده اند و یا به اصطلاح منطقه ای هستند. باعقد قراردادهای تجاری که تنها دربرگیرنده کشورهای همان منطقه است. در اروپا نیز کشورهای اروپایی برای تجارت ابتدا یکدیگر را مد نظر قرار می دهند. بعنوان مثال، اوروگوئه با پاراگوئه و برزیل با آرژانتین قرارداد همکاری بسته است. ایالات متحده آمریکا، پس از دستیابی به یک توافق تجاری با اسرائیل، به کانادا، مکزیک و بعدها به دهها ایالت دیگر در نیمکره غربی پیوست. کشورهای آسیایی نیز ابتدا از طریق تجارت آزاد منطقه ای با کشورهای جنوب شرق آسیا و سپس از طریق مشارکت با اقتصاد جامع منطقه ای[4] ((RCEP با هم متحد شدند.
توافقنامه های جهانی مانند توافق شراکت جامع و پیشروی ترنس پسفیک[5](CPTPP) توسط واشنگتن تنظیم شد که پس ازمدتی ایالات متحده از آن کناره گیری کرد، این جدایی بیشتر یک استثنا محسوب می شود تا یک قانون. شرکت ها بسته به پراکندگی جغرافیایی خود تفاوت هایی را در سود و ضرر نهایی مشاهده می کنند. بسیاری از آنها برای کسب درآمد بیشتر به آن سوی آبها سفر می کنند در واقع به تجارت فرامرزی روی می آورند و از مزایای تجارت برون مرزی و حقوق و مزایا بهره مند می شوند. یک تحقیق آکادمیک بر روی 123 شرکت چند ملیتی نشان می دهد که بازده دارایی با گسترش تجارت های منطقه ای افزایش یافته است اما به محض آغاز تجارت های بین المللی و فرامرزی این بازده کاهش محسوسی پیدا کرده است. آمارها نشان می دهد بعد مسافتی بر روی درآمد حاصل از تجارت کشورها، تاثیر دارد. گروه مشاوره و مدیریتMcKinsey & Company این موضوع را " تاوان جهانی شدن " نامیده است. یافته ها از میان 500 شرکت چند ملیتی نشان می دهد با گسترش بعد مسافتی، تجارت ها کاهش و درآمد ها نیز کمتر شده است. به نظر می رسد بعد مسافتی مطلوب برای یک تجارت ایده ال و یک سود منطقی، کمربند حیاتی است: یعنی نه خیلی دور نه خیلی نزدیک.
قانون سه
استحکام و قدرت شبکه های منطقه ای که یک کشور به آن تعلق دارد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این زمینه، کشورهای اروپایی موقعیت خوبی دارند. اگرچه خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و بدبینی پوپولیستی اروپا ممکن است این اتحادیه را شکننده نشان دهد،اما در حقیقت قاره ی اروپا یکی از متحدترین و یکپارچه ترین شبکه های تجاری ست. پیوندهای عمیقی که کشورهای آن را به هم متصل می کند، ریشه در بیش از نیم قرن تجارت دیپلماتیک دارد که سبب ایجاد یک بازار واحد، پاسپورت و واحد ارزی مشترک شده است. امروزه اروپایی ها تولیدات داخلی خود را با یکدیگر معامله می کنند که با این حساب تقریبا دو سوم تجارت اتحادیه اروپا، در این اتحادیه باقی می ماند. به طور مشابه، سرمایه گذاری داخلی اروپا 50 درصد بیشتر از سایر نقاط جهان است. آسیا نیز از این غافله عقب نمانده است. بر طبق آمار بانک توسعه آسیایی، این میزان تجارت منطقه ای که در داخل مرزها اتفاق می افتد از 45% در سال 1990به 60% در زمان کنونی رسیده است. این آمار و ارقام نشان می دهد رشد تجاری آسیا از آمریکای شمالی نیز پیشی گرفته و به اروپا نزدیک شده است. دهه ها توسعه صادرات محور، توسط رهبران تجارت آسیایی و با حمایت بروکرات ها از طریق زنجیره های تامین تولید، سبب اتحاد میان کشورها شده است. کشورهای آسیایی تولیدات مشترک دارند و طور فزاینده ای با یکدیگر داد و ستد می کنند. تقریبا یک سوم محصولات تولید شده آسیایی در اختیارمصرف کنندگان داخلی قرار می گیرد.
اختلال در لجستیک به سبب خرابی ریل ها و سیل در بنادر، در شرایط بد آب و هوایی
کشورهای آمریکای شمالی نیز روابط تجاری شان را عمیق تر کرده اند. در پی توافقنامه نفتا تجارت میان کانادا، مکزیک و ایالات متحده آمریکا 4 برابر شده و فراتر از تجارت این کشورها با سایر کشورهای خارج از منطقه شده است. سرمایه گذاری ها نیز به سمت منطقه ای شدن گرایش پیدا کرده است. به ویژه برای مکزیک، کشوری که تا زمان امضا قرارداد نفتا در سال 1993 از هر دو دلار یک دلار آن از راه تجارت با کشورهای همسایه کسب می شد. زنجیره ی تامین محصولات کشاورزی و تولید پیشرفته آمریکای شمالی نیزاز سال 1990 گسترش یافت. این امر سبب شد تجارت منطقه ای بیش از یک چهارم افزایش یابد. با این حال، این ادغام دوام چندانی نداشت. پس از الحاق چین به سازمان تجارت جهانی در سال 2001، مبادلات تجاری کاهش پیدا کرد. از حدود 47% تجارت کل قاره ای در سال 2000 به کمتر از 39% در سال 2009 رسید. این رقم در سال 2018 تنها رشد 1% داشته و به رقم 40% رسید.
تولید به هنگام نیاز
در دوره ی همه گیری کوید19، بسته شدن مرزها و افزایش هزینه های حمل و نقل، شرکت ها را مجاب کرد تا تولید را به محل استقرار خود نزدیکتر کنند. دولت ها بر زنجیره های تولید محصولات دارویی و پزشکی تمرکز بیشتری کردند. در عین حال ، فن آوری های نوآورانه در حال رشد، شرایط آسان تری برای بخش خصوصی و گسترش تولید در نواحی گوناگون جغرافیایی فراهم کرده است. به طور ویژه، اتوماسیون، کارخانه ها و زنجیره های تامین دور افتاده را، کم اهمیت تر و کم سودتر از گذشته کرده است. از آنجایی که حسگرها به طور چشمگیری خطوط مونتاژ را کنترل می کنند و روبات ها و ماشین های مکانیزه وظایف تولید را به عهده گرفته اند وبر خطوط تولید نظارت دارند، دستمزدهای بخش تولید و نظارت کاهش پیدا کرده است. این پیشرفت تا حدی جذابیت مکانهای تولید با دستمزد پایین را کاهش داده است.
روش های نوین تولید محصولاتی مانند پرینترهای سه بعدی در حال تغییر است. افزیش تغییر روندهای تولید، منجر به باصرفه شدن تولید شده است که نیاز به کارخانه های تخصصی تر را کاهش می دهد. این دستاورد سبب کاهش تعداد نیروی کار و همچنین تغییر مهارت های مورد نیاز کارخانه ها شده است. در بسیاری از بخش ها استفاده از تکنیسین ها با حقوق بالاترنسبت به کارگران خط تولید در اولویت قرار گرفته است. این تغییر همچنین فواید مزیت مقیاس را، کاهش داده و برخی کارخانه ها را قادر می سازد تا تولید را با سود خوب بدست مصرف کننده برسانند. ارزش زمان نیز پر رنگ تر می شود. از آنجایی که مصرف کننده انتظار دارد تا محصول مورد نیازش را در زمان کوتاه تر و با کیفیت بالاتر دریافت کند، تحویل کالا به جهت بعد مسافت می تواند به معنای از دست دادن شانس فروش کالا باشد. همچنین محبوبیت کالاهای سفارشی، نیاز تولید انبوه آنها را در خارج از کشور نسبت به گذشته کاهش داده است. علاوه بر این، تغییرات جمعیتی در کشورهای در حال توسعه باعث از میان رفتن دستمزد پایین به عنوان عاملی برای جلب سرمایه گذاری شده است.
به طور مثال، زمانی در چین نزدیک به 200 میلیون کارگر از مناطق مختلف به استخدام مراکز تولیدی در آمدند که با توجه به تغییرات به وجود آمده این آمار بشدت رو به کاهش است. پس از دهه ها برنامه ریزی سخت گیرانه تنظیم خانواده ها، اکنون تعداد کارگرانی که از بازار کار خارج می شوند بیشتر از تعدادی ست که به آن وارد می شوند. انتظار می رود نیروی کار داخلی تا 20 سال آینده تا 100 میلیون نیز کاهش پیدا کند. در اروپا نیز جمعیت شاغل سیر نزولی را طی می کند. میلیون ها مجارستانی، رومانیایی و افراد ساکن در اروپای شرقی، در جستجوی یک موقعیت کاری با دستمزد بهتر به سمت کشورهای اروپای غربی مهاجرت کرده اند. این درحالی ست که به تازگی مهاجران و پناهجویان توانسته اند تا حدودی این کمبود نیروی کار را در کشورهای توسعه یافته جبران کنند.
یکی دیگر از عوامل بازدارنده جهانی شدن، تغییرات آب و هوایی ست. شرایط سخت آب و هوایی سبب جاری شدن سیل در بنادر، از بین رفتن ریل های حمل و نقل زمینی و گرفتار شدن هواپیماها در طوفان های سهمگین می شود. زنجیره های طولانی تر تولید کالا به همان نسبت آسیب پذیری و هزینه های احتمالی را افزایش می دهد.از طرفی، سیاست هایی طراحی شده تا روند گرم شدن کره زمین را از طریق کاهش گازهای گلخانه ای کندتر کند که متاسفانه این سیاست ها سبب افزایش قیمت حمل و نقل شده است. از این رو، این افزایش قیمت می تواند عامل مهمی برای تشویق شرکتها به فروش محصولات در بازارهای داخلی باشد.
قدرت سیاست
تغییرات در زمینه تکنولوژی، جمعیت و آب و هوا تنها عواملی نیستند که تجارت جهانی را به سمت منطقه ای شدن سوق داده اند. تغییرات سیاسی نیز نقش مهمی را در این میان بازی می کند. با گذشت دهه ها استقبال از اقتصاد جهانی، بسیاری از کشور ها در حال عقب نشینی از این سیاست هستند.
سازمان هشدار تجارت جهانی[6] اعلام کرده است از زمان بحران مالی جهانی 2008، اقدامات و سیاستهای حمایت گرایانه نسبت به آزادی سازی اقتصاد، سه برابر رشد کرده است. در همین حال سازمان تجارت جهانی بعنوان مجمعی برای مذاکره، در حاشیه قرار گرفته و در خصوص قوانین جدید تجاری فعالیت ندارد. تلاش های مجمع برای تغییر شکل تجارت جهانی در سال 2015، پس از پایان مذاکرات موسوم به دور دوحه به اتمام رسید. اقدامات تخصصی تر مانند تلاش برای کاهش یارانه ماهیگیری در اغلب کشورهای ثروتمند با مشکل مواجه شده است. از سال 2018، سازمان تجارت جهانی ناتوان از اعمال مجازات برای کشورهای خاطی و ناقض قوانین بوده ست، چرا که ایالات متحده چه در دوره بایدن و چه در دوره ترامپ ، از تایید قضات جدید در هئیت استیناف خودداری کرده است. در مقابل، توافقات منطقه ای بر تجارت بین المللی حاکم شده است. توافق ایالات متحده، مکزیک و کانادا روابط تجاری آمریکای شمالی را تنظیم می کند و به داوری منازعات می پردازد.
در آسیا نیز شراکت جامع اقتصادی منطقه ای، اکنون تبادلات تجاری میان 15 کشور را با حذف اکثر تعرفه ها و ترکیب قوانین الزامات مبدا، به نفع زنجیره های تولید کالاهای منطقه ای اداره می کنند. توافقنامه منطقه ای تجارت آزاد در قاره ی آفریقا نیز تمایل دارد تا اقدامات مشابه به آنچه در آسیا رخ داده، انجام دهد. آنها مصمم هستند تا مجموعه ای از قوانین و مقررات دو جانبه با یک سیستم تجاری واحد را در سرتاسر قاره آفریقا جایگزین قوانین پیشین کنند. توافقات منطقه ای اکنون قوانینی را برای بیش از نیمی از تجارت های جهانی تعیین می کنند.
منطقه ای شدن، نه جهانی شدن، تعیین کننده دستورکار شرکت ها در دهه های آینده است.
تنش های ژئوپلیتیکی، تجارت بین المللی را تهدید می کند. رقابت اقتصادی به رکن اصلی رقابت قدرت های بزرگ تبدیل شده است. با بازگشت سیاست صنعتی در بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده آمریکا موانع حمایت گرایانه ای ایجاد شده است. دولت آمریکا، باتری هایی با ظرفیت بالا و نیمه رسانا، مواد دارویی و همچنین دهها ماده معدنی و حیاتی را بعنوان مواد ضروری برای امنیت ملی کشور شناسایی کرده است و اکنون در حال اجرای سیاست های تعیین شده و صرف میلیاردها دلار برای گسترش ذخایر و افزایش ظرفیت تولید در داخل کشورهایی ست که با آنها روابط دوستانه دارد. همچنین تلاش می کند تا زنجیره های تامین جهانی را در سایر بخش ها، از نو طراحی کند. در هر نقطه ازجهان، کشورها از ظرفیت ها و امکانات خود لیستی را تهیه کرده و اطلاعات و داده ها را به آن اضافه می کنند. از آنجایی که دولت ها برای تغییر شکل فضای تجارت در بخش صنعت تلاش بیشتری می کنند، به طور آشکار یا ضمنی از سایر کشورها می خواهند تا از طریق کنترل های سیاسی و ساز و کارهای دیگر، طرف تجاری خود را مشخص کنند. این امر روابط بین المللی را محدودتر می کند. تلاش برای نوسپاری محصولات و خدمات حیاتی تقریبا همه جا در جریان است اما آنچه بیشتر کشورها را درگیر خود کرده، این است که آنها قادر نیستند تا همه محصولات به غیر از تعدادی محصولات حساس و ضروری را به مصرف کننده داخلی عرضه کنند. شاید بتوان محصولات پایه و حیاتی را در داخل کشور عرضه کرد اما برای فروش سایر محصولات نیازمند یک بازار گسترده هستند. آن دسته از شرکت ها که تلاش می کنند تا عرضه داخلی داشته باشند، به دلیل افزایش قیمت و کاهش نوآوری ورشکست می شوند. محتمل ترین سناریو این است که شرکت های چند ملیتی از زنجیره های عرضه جهانی کنار گذاشته شده شوند. منطقه ای شدن، نه جهانی شدن، دستور کار شرکت ها را در دهه های آینده مشخص خواهد کرد.
منافع آمریکا
بسیاری از تغییرات در زمینه های تکنولوژی، سیاست و جمعیت به سود ایالات متحده آمریکا ست. نقش پررنگ نیروی کار ماهر و کاهش اهمیت کار با حقوق پایین، می تواند به نفع نیروی کار آمریکایی با حقوق و دستمزد بالا باشد. مجموعه ای از مالکیت معنوی و دارایی های ناملموس که عموما شامل فناوری های نوین در کار و محل کار است، به بسیاری از شرکت های آمریکایی این اجازه را می دهد تا از مزایای بیشتری بهره مند شوند. پشتوانه های مالی خوب به معنای کسب دستاوردهای بیشتر، ثبت اختراع و همچنین تولید انبوه است. ایالات متحده همچنین دارای قوانین منظم و شفاف در زمینه تجارت است که سبب شده بسیاری از سرمایه گذاران اوراق قرضه ترجیح دهند تحت قوانین نیویورک سرمایه گذاری کنند. به طور کلی، فضای تجاری پذیرای افراد کارآفرین است. با توجه به تمامی دلایل ذکر شده، اقتصاد آمریکا در دور بعدی جهانی شدن موفق خواهد بود. اما هنوزرسیدن به این منافع برای واشنگتن حتمی نیست. بسیاری از کشورها در زمینه آموزش، تحقیقات و توسعه در حال سرمایه گذاری هستند و به فناوری های نوین روی آورده اند. علاوه براین، خریداران میلیونی ماشین های جدید، لباس و کامپیوتر، در آسیا روز به روز در حال افزایش هستند. جایی که طبقه متوسط نسبت به سایر مناطق بشدت در حال رشد است. برای دستیابی به این رشد، شرکت های چند ملیتی آمریکایی و صادرکنندگان باید به روز شوند.
ایالات متحده برای رسیدن به یک رقابت موثر، باید اصلاحاتی را در داخل کشور ایجاد کند تا بتواند از مردم و نیروی کار خود حمایت کرده و آنها را برای یک آینده اقتصادی سیال و گاها متزلزل آماده کند. این امر مستلزم گسترش شبکه های ایمنی، تضمین حقوق کارگری و بهبود فرصت های آموزشی است که سبب ارتقا توانمندی های مردم آمریکا می شود. از سوی دیگر، زیر ساخت های داخلی نیز نیازمند تغییراتی ست که بتواند هزینه های سنگین لجستیکی کالای آمریکایی را کاهش دهد. 1.2 تریلیون دلاری که در قانون سرمایه گذاری زیرساخت و مشاغل، در سال 2010 برای بهبود بزرگراه ها، پل ها، شبکه های برق و پهنای باند تصویب شده بود، می تواند شروع خوبی باشد. بهتر است برای علوم پایه، تحقیق و توسعه هزینه های بیشتری اختصاص داده شود. این سرمایه گذاری در آینده به پیشرفت های علمی و فناوری های نوین منجر خواهد شد. ایالات متحده علاوه بر سازمان دهی به تجارت داخلی، نیازمند رویکردهای استراتژیک تجاری ست. یکی از چالش های اساسی این کشور، کاهش قیمت محصولات رقابتی صادراتی در بعد وسیعی از بازارهای جهانی ست. کشورهایی که در الویت دسترسی تجاری قرار دارند، کمتر از 10% از تولید ناخالص داخلی (GDP) جهان را تشکیل می دهند و تعداد کمی از آنها جزو بازارهایی هستند که رشد سریعی داشته اند. از آنجایی که سایر کشورها به توافقات تجاری ملحق شده اند، هزینه های صادرات آمریکا به صورت نسبی افزایش یافته است.
به دلیل توافق شراکت جامع اقتصادی منطقه ای، خودروهایی که در ژاپن و کره جنوبی مونتاژ می شوند دیگر مشمول قانون تعرفه های دورقمی نیستند این در حالی ست که این تعرفه ها برای خودروهای ساخت آمریکا تغییر نکرده است. فولاد و ماشین آلات چینی وسایر محصولات با تعرفه مالیاتی کمتری نسبت به محصولات آمریکایی وارد کشور می شوند. در یک دنیای ایده آل، ایالات متحده یک برنامه تجاری قوی و جامع را دنبال می کند. پیوستن به ((CPTPP، از سرگیری مذاکرات بر سر تجارت و سرمایه گذاری ترنس آتلانتیک سبب پیوند تجاری دوباره میان آمریکا و اروپا شده است. احیای سازمان تجارت جهانی، بازارهای بیشتری را به روی کالاهای ایالات متحده باز خواهد کرد و روش های شفاف تر، منصفانه تر و سازگار با محیط زیست برای یک تجارت سودمند را تقویت می کند. ایالات متحده همچنین بهتر است رهبری خود را در نهادهای تنظیم استاندارد بین المللی بدست آورد و نقش سنتی خود را بعنوان یک قانون گذار، نه صرفا تابع قانون، احیا کند. اما تا زمانی که سیاستهای تجاری در آمریکا تغییر نکند، احتمال وقوع آنچه گفته شد بسیار کم است. در این میان، واشنگتن می تواند با روی آوردن به سمت همسایگان خود از تجارت سود خوبی کسب کند. کانادا و مکزیک به تجارت در بازارهای جهانی علاقه مند هستند. این درست جایی است که آمریکا متحمل پرداخت کامل هزینه است. اوراق بهادار حاصل از قراردادهای تجارت آزاد، نزدیک به 5/1 میلیارد مصرف کننده را تحت پوشش خود قرار می دهد که تقریبا 60% تولید ناخالص داخلی جهانی را در بر می گیرد. تغذیه زنجیره ی تامین محصولات کانادایی و مکزیکی می تواند به تولید کنندگان و قطعه سازان آمریکایی امکان دسترسی به مصرف کنندگان جهانی را بدهد که درحال حاضر از آن بی بهره هستند. بعنوان مثال، خودروهای ساخت مکزیک که در اروپا فروخته می شوند ازپرداخت تعرفه ده درصدی معاف هستند این درحالی ست که خودروهای ساخت آمریکا موظف به پرداخت آن هستند.
این تعرفه، قیمت تمام شده را تا 3000 دلار برای فوردفوکس و بیش از 4000 دلار برای آئودی مدل 5Q کاهش میدهد. قیمت تمام شده ای که کار رقابت را برای خودروسازان آمریکایی سخت کرده است. عکس این موضوع برای کارخانه های قطعه سازی آمریکایی نیز صادق است. کارخانه های مکزیکی می توانند خواستگاه 40% خودروهای درخواستی اروپا از تامین کنندگان قطعات در کشورهایی باشند که بخشی از این داد و ستد نیستند. این بدان معناست که خودروهای وارداتی ساخت مکزیک که در آلمان و یا فرانسه به فروش می رسند، کارخانه های آمریکایی را هم مشغول نگه می دارند. برای رشد بهتر و سریعتر منطقه ای شدن آمریکای شمالی، این قاره نیاز دارد تا زیرساخت های ارتباطی خود را تقویت کند. این تقویت به معنای افزودن گذرگاه های زمینی، ارتقا معابر منتهی به مرزها ، گسترش خطوط ریلی و انبارها و همچنین سرمایه گذاری برروی افراد و فناوری های مدرن جهت تجهیز کارکنان و پشتیبانی از بنادر ورودی ست. با ایجاد پل های ارتباطی سریعتر و کاهش هزینه های لجستیکی، تولیدکنندگان درآمریکای شمالی قادر خواهند بود تا محصولاتی برای رقابت در بازارهای جهانی را تولید کنند.
امکان دستیابی به یک اقتصاد رقابتی تر برای آمریکای شمالی
همانطور که قطعات و مواد اولیه ساخت محصولات در حال تبادل میان سه قاره است، این امکان باید برای نیروی کار نیز فراهم شود. مسیرهای مهاجرت قانونی بهتر و آسان تر برای تولید بیشتردر کل منطقه، مدارک و مجوزهای قابل انتقال مورد نیاز است. ویزای تجاری و امکان مهاجرت طولانی مدت، هماهنگی بیشتر در تعلیم و آموزش می تواند به رفع شکاف ها در کمبود مهارت های مورد نیاز و بهبود شرایط محیط کار کمک کند تا اطمینان بیشتری حاصل شود. این امر به ادامه رشد جمعیت در آمریکای شمالی که نقطه ای روشن است، کمک شایانی خواهد کرد. مبادلات آموزشی، یادگیری زبان، کارآموزی میان کشوری و برنامه های توسعه مهارت همگی می تواند به ایجاد نیروی کار قاره ای کمک کند تا بتوانند کسب و کارهای بهتر را جذب کرده و سرمایه گذاری های سودمندتری را جلب کنند. تشدید موانع مهاجرت تنها سبب انتقال بیشتر شرکت ها به نقاط دیگر می شود. و از آنجایی که دولت ایالات متحده سیاست های صنعتی را برای افزایش انعطاف پذیری و دسترسی به زنجیره های تامین کالای حیاتی در پیش گرفته است، کشورهای هم جوار قادربه مشارکت خواهند بود.
تنوع جغرافیایی می تواند خطرات ناشی ازبلایای طبیعی را برای ذخایر و ظرفیت تولید، خنثی کند. تولید منطقه ای می تواند بار مالی عمومی یارانه ها را کاهش دهد، زیرا کالاها در هنگام استفاده از شبکه های بین مرزی تامین کالا به احتمال زیاد قادر خواهند بود محصولاتی با کیفیت بالاتر و مقرون به صرفه تری را تولید و بفروش برسانند. تجارت منطقه ای آمریکای شمالی در سال 2009 تنها 39 سنت بود که این رقم به لطف گسترش زنجیره های تامین نساجی، ماشین آلات و تولید، رشد قابل توجهی داشته است. در این میان، هیچ یک از رهبران آمریکای شمالی آینده تجاری این قاره را در اولویت قرار نمی دهند. مکزیک نگاه به درون را توام با ملی گرایی منابع و انرژی در پیش گرفته است. این امر تهدیدی برای پایگاههای تولید مکزیک به حساب می آید. کانادا به دنبال تنوع بخشیدن به روابط تجارت بین المللی است بواسطه بهره برداری از قراردادهای تجاری با بریتانیا و اتحادیه اروپا و در آسیا بعنوان عضوی از توافقنامه شراکت جامع ترنس پسفیک (CPTPP). دولت بایدن نیز در اقدامی تکراری اما بی اساس، تجارت آمریکا را در معرض خطر قرار داده است. با این توجیح که نفتا و سایر توافقنامه های تجاری بجای کمک به کارگران آمریکایی به آنها آسیب می زند. این یک ادعای گمراه کننده است ، براساس بیشتر مطالعات انجام شده بر روی نفتا آمارهای مشاغل صادرات محور با درآمد بالا که در شرایط مطلوب تر و در بازارهای بزرگ صادراتی آمریکا به دست آمده، مورد محاسبه قرار نگرفته اند.
آنها همچنین این نکته را نادیده می گیرند که چگونه هزینه های پایین تولید در آمریکای شمالی، صنایعی مانند خودروسازی را زنده نگه داشته است و امکان رشد و رقابت در بازارهای جهانی را برای آنها فراهم کرده است. در آمریکای شمالی، یکپارچه سازی، امکان ایجاد یک بازار رقابتی تر را افزایش خواهد داد. سه دهه تجارت آزادتر، وجود زنجیره های پیچیده تامین در بخش های خصوصی و همچنین روابط فرامرزی گسترده میان جوامع و نیروی کار، بدلیل مهاجرت ده ها میلیون نفر، می تواند پویاتر و گسترده تر شود. از سوی دیگر، تجارت منطقه ای پایدارتر و عمیق تر، نیازمند تغییر در نگرش است. این امر مستلزم درک بیشتر از طبقه متوسط و کارگری ست که با ادغام بیشتر در اقتصاد جهانی از نظر مالی در وضعیت بهتری نسبت به زمانی که تجارت محدود به بازار داخلی می شود، قرار می گیرد. آمریکایی ها قادر خواهند بود شغل، سود و امنیت مالی بیشتری بدست آورند در صورتی که کشورشان تصمیم بگیرد پیشنهاد مطرح شده را بپذیرد: بودن تکه ای از کیک اقتصادی و بزرگ رو به رشد
جهت ارجاع علمی: شانون کی. اونیل، « افسانه جهانی شدن؛ چرا پیوندهای منطقه ای، پیروز رقابت ها هستند؟»، مترجم: راضیه غریبعلی، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1402/3/3
[1] Global Fortune 500
فهرستی از 500 شرکت بین المللی فعال در صنایع مختلف است که بصورت سالیانه توسط مجله فورچن رتبه بندی و منتشر می شود.
[2] United States - Mexico – Canada Agreement توافقنامه میان سه کشور آمریکا ، مکزیک و کانادا
[3] World Trade Organization
[4] Regional Comprehensive Economic Partnership Agreement
[5] Comprehensive and Progressive Agreement for Trans – Pacific Partnership
6.The Global Trade Alert نهادی غیرانتفاعی، که سیاست های تجاری را از منابع رسمی درسراسر جهان دنبال می کند.
نویسنده
آنا یوسفیان
آنا یوسفیان پژوهشگر مهمان در مرکز آنا یوسفیان پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانش آموخته مقطع دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه دانشگاه آزاد تهران مرکز است. حوزه مطالعاتی او شامل اقتصاد سیاسی گفتمان فرهنگی است. نامبرده مقالاتی به فارسی در مجلات معتبر داخلی به چاپ رسانده است. های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانش آموخته مقطع دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه دانشگاه آزاد تهران مرکز است. حوزه مطالعاتی وی شامل اقتصاد سیاسی گفتمان فرهنگی است