نیاز غرب به یک استراتژی جدید در اوکراین (میز مذاکره به جای میدان جنگ)

نوع مطلب: ترجمه

 

نویسنده: ریچارد هاس و چارلز کاپچَن ( 13 اوریل 2023)

ترجمه: رضا فضلعلی

منبع:

https://www.foreignaffairs.com/ukraine/russia-richard-haass-west-battlefield-negotiations

 

با گذشت بیش از یک سال جنگ برای اوکراین بسیار بهتر از آن چیزی بود که پیش‌بینی‌ها می‌شد. تلاش روسیه برای به زانو درآوردن همسایه خود با شکست مواجه شد. هنوز اوکراین مستقل و با دموکراسی فعالی که حدود 85 در صد از سرزمینهای اِشغال شده قبل از حمله روسیه در سال 2014 خود را در اختیار دارد، در عین حال خوش بینی برای پیش بینی نتیجه جنگ نیز دشوار است. در حالی که هزینه‌های فراوان انسانی و اقتصادی باعث شده تا مسکو و کیف برای حرکت‌های بعدی خود در جنگ آماده شوند. بر این اساس به احتمال زیاد نتیجه کشمکش، با وجود مهارت و روحیه عملیاتی بیشتر اوکراین و همچنین دسترسی این کشور به حمایت غرب و در مقابل، برتری نظامی ارتش روسیه، بدون شک پیروزی کامل اوکراین نیست، بلکه بن بستی خونین خواهد بود.

 

به این دلیل، افزایش تماس‌ها برای پایان دادن به درگیری بصورت دیپلماتیک، قابل درک و فهم‌تر است. لیکن هنوز مسکو و کیف هر دو مایل به ادامه جنگ ( برای پیروزی) هستند شرایط برای یک توافق از طریق مذاکره فراهم نشده است. به نظر می‌رسد روسیه مصمم است تا بخش بزرگی از دونباس را اِشغال کند و اوکراین نیز در حال آماده شدن حمله‌ای‌ جهت شکستن ارتباط زمینی بین دونباس و کریمه است. همانطور که همیشه "ولودیمیر زلنسکی"، رئیس جمهور اوکراین تاکید می‌کند که سرانجام راهی برای اخراج کامل نیروهای روسیه و بازگرداندن تمامیت ارضی اوکراین باز خواهد کرد.

 

لذا غرب نیازمند رویکردی است تا واقعیت‌ها را بدون زیر پا گذاشتن اصول خود بشناسد. بهترین مسیر رو به جلو، یک استراتژی دو وجهی متوالی است که ابتدا توانایی نظامی اوکراین را تقویت می‌کند و چه بسا زمانی که جنگ در اواخر امسال به پایان برسد، مسکو و کیف را از میدان جنگ به میز مذاکره سوق می‌دهد. البته غرب باید با سرعت بخشیدن به ارسال تسلیحات به اوکراین و افزایش کمیت و کیفیت آنها شروع کند.

 

هدف اصلی باید تقویت دفاعی اوکراین و در عین حال موفقیت آمیز بودن حمله احتمالی بعدی به روسیه و تحمیل خسارات سنگین باشد، تا مسکو تمایل بیشتری به راه‌ حلهای دیپلماتیک داشته باشد و مجبور به کنار گذاشتن گزینه‌های نظامی باشد. شاید با اتمام حمله، اوکراین ایده حل و فصل از طریق مذاکره را ترجیح دهد، زیرا حداکثر تلاش خود در میدان نبرد را انجام داده و در ادامه این وضع با افزایش محدودیت‌های نیروی انسانی و کمک از خارج نیز مواجه خواهد شد.

 

دومین مرحله هدف و راهبرد غرب با این‌که ممکن است حرکت دیپلماتیک شکست بخورد باید در اواخر سال جاری ارائه طرحی برای میانجی گری آتش بس در جهت روند صلحی پایدار و پایان درگیری باشد. حتی اگر تلفات و خسارات روسیه و اوکراین افزایش قابل توجهی داشته باشد، شاید یکی یا هر دوی آنها ترجیح به ادامه جنگ دهند. لیکن به دلیل افزایش هزینه‌های جنگ و چشم‌انداز آینده بن‌ بست نظامی است، با افزایش فشار باید برای آتش‌بسی که بتواند از درگیری مجدد جلوگیری کند و زمینه را برای ترک مخاصمه و صلحی پایدار فراهم کند.

 

جنگی که پایانی نخواهد داشت

در حال حاضر، راه حل دیپلماتیک دور از انتظار است. شاید"ولادیمیر پوتین"، رئیس جمهور روسیه نگران است که اگر جنگ را متوقف کند، روس‌ها او را به خاطر آغاز جنگی پرهزینه و بیهوده مقصر خواهند دانست. به هر حال نیروهای روسی هیچ یک از چهار استانی را که مسکو در سپتامبر گذشته بصورت یک‌طرفه ضمیمه کرده بطور کامل کنترل نمی‌کنند، در حالی که ناتو بزرگ‌تر و قوی‌تر شده و اوکراین بیش از هر زمان دیگری از روسیه فرمان نمی‌برد و فاصله گرفته است. لذا در ظاهر پوتین معتقد است که زمان به نفع او می‌باشد و تحریم‌های اقتصادی که هنوز نتوانسته‌ اقتصاد روسیه را زمین‌گیر و از بین ببرد و حمایت مردم از جنگ ادامه دارد، عملیاتی که بر اساس نظرسنجی‌های مرکز لوادا، هنوز بیش از 70 درصد از روس‌ها همچنان از آن حمایت می‌کنند. پوتین به ادامه روند قدرت اوکراین و حامیان غربی آن شک دارد و انتظار دارد که آنها در تصمیم خود تجدید نظر بکنند. او با اطمینان از این‌که با ورود سربازان جدیدش به جنگ، روسیه می‌تواند دستاوردهای ارضی خود را گسترش داده تا بتواند اعلام کند که مرزهای روسیه را به صورت قابل توجهی گسترش داده است.

 

رهبری و عموم مردم اوکراین به طور قابل درک به دنبال باز پس‌گیری کنترل تمام سرزمین‌هایی مانند کریمه هستند که روسیه از سال 2014 تصرف کرده است به همین علت اوکراین نیز تمایلی به حل و فصل این مناقشه ندارد. اوکراینی‌ها، همچنین مسکو را در قبال جنایات جنگی نیروهای روسی مسئول می‌دانند که باید هزینه‌های هنگفت بازسازی را بپردازند. علاوه بر این، کیف با دلایل قابل توجه و مستندی، شک دارد که آیا به پوتین برای پایبندی به توافق صلح می‌توان اعتماد کرد! لذا رهبران اوکراین خواهان افزایش کمک نظامی و اقتصادی از طرف غرب به جای مداخله دیپلماتیک هستند. ایالات متحده و اروپا کمک‌های اطلاعاتی، آموزشی و سخت‌افزاری قابل‌توجهی ارائه کرده‌اند، اما از آنجا که ارائه سیستم‌های نظامی با قابلیت‌های بیشتر، مانند موشک‌های دوربرد و هواپیماهای پیشرفته ممکن است تا سبب تحریک و استفاده روسیه از سلاح هسته‌ ای در اوکراین یا حمله عمدی به سربازان یا قلمرو یکی از اعضای ناتو شود، خودداری می‌کنند.

 

اگرچه واشنگتن به خودش حق می‌دهد که خطر تشدید تنش و درگیری را زیر نظر داشته باشد، لیکن نگرانی‌هایش بیش از حد است، از یک سو بلاتکلیفی سیاست و اهداف غرب بین انتخاب جلوگیری از شکست فاجعه‌ بار ( اوکراینی غیرمسلح تحت سلطه روسیه) و از سوی دیگر موفقیت فاجعه‌آمیز ( اوکراینی بیش از حد مسلح که پوتین را مجبور به تشدید تنش سوق بدهد) کاملاً آشکار است. بر این مبنی درک استفاده روسیه از افزایش تنش دشوار خواهد بود. بدون شک گسترش جنگ با حمله به یکی از اعضای ناتو به نفع روسیه نخواهد بود، زیرا این کشور در جنگ با اوکراین، تنها است و نیروهایش پس از یک سال جنگ به شدت تحلیل یافته‌ است. استفاده از سلاح هسته‌ای نیز کمک موثری نمی‌کند. شاید حمله اتمی باعث شود تا ناتو بصورت مستقیم وارد جنگ شود و مواضع روسیه را در تمامی اوکراین تخریب کند. در عین حال باعث دوری سیاست دو کشور چین و هند که هر دو به روسیه در مورد استفاده از سلاح هسته‌ای نیز هشدار داده‌اند، گردد. اما این تنها علت غیرقابل قبول استفاده از سلاح هسته‌ای برای غرب نیست که جایگاه روسیه را نادیده بگیرد. چرا که تسلیم شدن در برابر باج خواهی هسته‌ای‌ به سایر کشورها این امکان را می‌دهد که چنین تهدیدهایی کارساز می‌باشد و دستور کار منع اشاعه استفاده از تسلیحات هسته‌ای را به عقب می‌اندازند و قدرت بازدارندگی را تضعیف می‌کند. به عنوان مثال، چین ممکن است به این نتیجه برسد که تهدیدات هسته‌ای می‌تواند در صورت حمله به تایوان، ایالات متحده توانایی دفاع از آنجا را نداشته باشد. بنابراین زمان آن فرا رسیده است که غرب از بازدارندگی خود دست بردارد و شروع به دادن تانک‌ها، موشک‌های دوربرد و سایر تسلیحات به اوکراین کند تا بتواند در ماههای آینده کنترل سرزمین بیشتری را باز پس بگیرد. کشورهای اروپایی تحویل تانک‌های "لئوپارد" را آغاز کرده‌اند و ایالات متحده نیز متعهد شده که 31 تانک "آبرامز" را تا پاییز تحویل دهد. لیکن هر دو طرف ( اقیانوس اطلس ) باید مقدار و سرعت تحویل تسلیحات را افزایش دهند. تانک‌های بیشتر توانایی نیروهای اوکراینی را برای ضربه زدن به خطوط دفاعی روسیه در جنوب اوکراین افزایش می دهند.

 

موشک‌های دوربرد (سیستم موشکی تاکتیکی یا ATACMS) که ایالات متحده تاکنون از ارائه آن امتناع کرده است این اجازه را به اوکراین می‌دهد تا مواضع، پست‌های فرماندهی و انبارهای مهمات روسیه را در اعماق مناطق تحت کنترل روسیه هدف قرار داده و راه را برای حمله موثرتر اوکراین آماده کند همچنین ارتش ایالات متحده باید آموزش خلبانان اوکراینی را برای پرواز با F-16 آغاز کند. البته آموزش زمان می‌برد، اما شروع آن از هم اکنون به ایالات متحده این امکان را خواهد داد که هواپیماهای پیشرفته را در زمانی که خلبانان آماده هستند تحویل دهد، و این اخطاری به روسیه است که توانایی اوکراین برای آغاز جنگ در یک مسیر صعودی قرار گرفته است.

 

با وجود تمام کمک‌ های نظامی که غرب انجام می‌دهد، اما واقعیت آن است که این جنگ به سمت بن بست پیش می‌رود، بعید است که باعث تغییری شود. البته این امکان وجود دارد که حمله بعدی اوکراین به طرز غیر قابل باوری موفقیت آمیز باشد و به این کشور اجازه دهد تا تمام اراضی اِشغالی از جمله کریمه را پس بگیرد و در نتیجه شکست کاملی برای روسیه به همراه داشته باشد، حتی اگر غرب کمک‌های نظامی خود را افزایش دهد، چنین نتیجه‌ ای دور از انتظار است. اوکراین در آستانه شکست نیروهای روسیه قرار دارد. چرا که سربازان و مهمات آن در حال اتمام و اقتصاد آن همچنان رو به وخامت است، نیروهای روسی در حال پیشروی هستند و نیروهای تازه نفس نیز به جبهه وارد می‌شوند.

 

چه بسا اگر موقعیت نظامی مسکو متزلزل شود، این امکان وجود دارد که چین مستقیم یا از طریق کشورهای ثالث به روسیه کمک تسلیحاتی دهد. رئیس جمهور چین، "شی جین پینگ"، روی پوتین سرمایه گذاری بلندمدت کرده است و از آنجایی که بدون شک روسیه متحمل خسارت زیادی می‌شود‌، بی‌تفاوت نخواهد بود. سفر شی ‌جین‌پینگ به مسکو در ماه مارس بصورت کامل نشان می‌دهد که او نه تنها از موضع خود عقب نشینی نخواهد کرد، بلکه همکاری خود با پوتین را نیز افزایش خواهد داد. شاید با محاسبه او خطرات ارسال کمک نظامی به روسیه نیز بسیار اندک باشد. در حال حاضر کشور او در حال جدا شدن از غرب است و در ظاهر سیاست ایالات متحده در قبال چین، بر این اساس صرف نظر از اینکه پکن چقدر از مسکو حمایت می کند، پیچیده‌تر می‌شود.

 

با وجود تشدید کمک‌های نظامی به اوکراین، برای پیروزی در جنگ اما چشم انداز ضعیفی برای کیف وجود دارد تا قادر به بازگرداندن کامل تمامیت ارضی داشته باشد. در اواخر سال جاری، احتمالاً در ادامه بن بست جدیدی را شاهد خواهیم بود. با این اتفاق، یک سوال واضح مطرح خواهد شد: آینده چه خواهد شد؟

 

پس از بن بست

حتی از دیدگاه اوکراین، ادامه دادن به جنگ با جدیت (تمام قوا) برای رسیدن به یک پیروزی نظامی کامل ولی پُر هزینه، به نظر عاقلانه نخواهد بود. تاکنون تلفات نیروهای اوکراینی بیش از صد هزار نفر شده و بسیاری از بهترین نیروهای خود را از دست داده‌اند. اقتصاد اوکراین در حدود سی درصد کوچک شده است، نرخ فقر در حال افزایش است و روسیه همچنان زیرساخت‌های حیاتی این کشور را نابود می‌کند. حدود هشت میلیون اوکراینی از کشور گریخته‌اند و میلیون‌ها نفر دیگر در داخل کشور آواره شده‌اند. آنان نباید بدنبال دستیابی اهدافی که احتمالاً دور از دسترس هستند، و باعث خطر نابودی اوکراین شود، حرکت نمایند.

 

همانطور که رئیس جمهور ایالات متحده، "جو بایدن" عنوان کرد که در پایان این دوره جنگ، ایالات متحده و اروپا نیز دلایلی برای تغییر سیاست قبلی اعلام شده خود برای مدت طولانی در حمایت از اوکراین را خواهند داشت. بر این اساس حفظ موجودیت اوکراین به عنوان یک دموکراسی مستقل و مطمئن یک اولویت است، لیکن برای دستیابی به این هدف نیز الزامی برای بازپس‌گیری کنترل کامل کریمه و دونباس در مدت زمانی کوتاه از سوی این کشور نیست. همچنین غرب قبل از باز پس‌گیری تمامی قلمرو خود در کیف، نباید با فشار برای آتش‌بس نگران فروپاشی قوانین نظم بین‌المللی باشد. بدون شک تلاش روسیه با مقاومت اوکراین و پشتیبانی غرب، در جهت سلطه درآوردن اوکراین مسکو را با شکست قطعی استراتژیک مواجه کرده است و به کسانی که بالقوه چنین تفکری دارند نشان داده است که تصرف سرزمینی، اقدامی پر هزینه و درد سر ساز می‌باشد. آری، بسیار مهم است تا دستاوردهای روسیه را به حداقل برسانیم و با نشان دادن اینکه تهاجم، سودی ندارد، لیکن این هدف باید با دیگر اولویت‌ها نیز بررسی و سنجیده شود.

 

واقعیت این است که ادامه حمایت از کیف در مقیاس وسیع‌تر خطرات استراتژیک گسترده‌تری را به همراه خواهد داشت. جنگ آمادگی نظامی غرب را کاهش خواهد داد و ذخایر تسلیحاتی آن را خالی می‌کند. صنایع دفاعی قادر به تامین هزینه تجهیزات و مهمات اوکراین نمی‌باشند. در عین حال کشورهای ناتو نیز احتمال درگیری مستقیم با روسیه را نمی‌توانند، نادیده بگیرند. در حالی که ایالات متحده برای اقدام نظامی احتمالی در آسیا (در جهت بازدارندگی یا پاسخی به هرگونه اقدام چین علیه تایوان) و همچنین در خاورمیانه (علیه ایران یا شبکه‌های تروریستی) باید آماده باشد.

 

جنگ هزینه‌های زیادی را بر اقتصاد جهانی تحمیل می‌کند. این امر زنجیره تامین (مواد مورد نیاز) را مختل کرده و باعث تورم بالا و کمبود انرژی و مواد غذایی می‌شود. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه تخمین زده که جنگ در سال 2023 تولید اقتصاد جهانی را به میزان 2.8 تریلیون دلار کاهش خواهد داد. فشارهای اقتصادی باعث ناآرامی‌های سیاسی از فرانسه تا مصر و پرو شده است. همچنین جنگ باعث دوقطبی شدن نظام بین‌الملل می‌شود. در حالی که رقابت ژئوپلیتیکی بین دموکراسی‌های غربی و ائتلاف چین و روسیه، باعث بازگشت دنیای دو بلوکی می‌شود، لذا آشفتگی و اثرات جنگ اوکراین به بیرون از آن باعث شده تا بیشتر کشورهای جهان در حاشیه باشند و بی‌طرفی در این دوره جدید رقابت بین شرق و غرب را ترجیح دهند.

 

با این پیش زمینه، نه اوکراین و نه حامیان ناتو نمی‌توانند استمرار وحدت غرب را بدیهی بدانند. هدف آمریکا برای حفظ قدرت اروپا بسیار اهمیت دارد، اما واشنگتن با فشارهای سیاسی فزاینده‌ای برای کاهش هزینه‌ها، بازسازی آمادگی ایالات متحده و افزایش توانمندی‌های خود در آسیا نیز روبرو است. در حال حاضر که اکثریت مجلس نمایندگان جمهوری‌خواه آن را کنترل می‌کنند، برای دولت بایدن دشوار خواهد بود که بسته‌های کمکی قابل توجه بیشتری را برای اوکراین ارسال کند. شاید در صورت پیروزی جمهوری‌خواهان در کاخ سفید در انتخابات 2024، سیاست در قبال اوکراین به طور قابل توجهی نیز تغییر کند. به همین علت زمان آن رسیده تا نقشه دیگری (طرحB) را آماده کنیم.

 

رسیدن به توافقی مشترک (سناریوهای احتمالی)

با توجه به مسیر احتمالی جنگ، ایالات متحده و شرکای آن باید از هم اکنون بدنبال فراهم کردن یک پایان دیپلماتیک باشند. حتی در شرایطی که اعضای ناتو برای حمایت از حمله آینده اوکراین کمک‌های نظامی خود را افزایش می‌دهند، واشنگتن باید مذاکرات ‌(رایزنی‌ها) با متحدان اروپایی خود و کیف در مورد یک ابتکار جدید دیپلماتیک را در اواخر سال آغاز کند.

 

با این رویکرد، حامیان غربی اوکراین آتش‌بس را پیشنهاد می‌کنند، زیرا با حمله بعدی اوکراین به مرزهای خود می‌رسد. البته در حالت ایده‌آل، هم اوکراین و هم روسیه سربازان و تسلیحات سنگین خود را از خطوط درگیری‌های جدید خارج می‌کنند و در عمل یک منطقه غیرنظامی ایجاد می‌کنند. یک سازمان بی طرف مانند سازمان ملل یا سازمان امنیت و همکاری در اروپا، ناظرانی را برای نظارت و اجرای آتش بس و عقب نشینی خواهند فرستاد. غرب باید برای حمایت از پیشنهاد آتش‌بس به سایر کشورهای با نفوذ از جمله چین و هند نزدیک شود. بر این اساس کار دیپلماسی پیچیده می‌شود، اما جذب پکن و دهلی‌نو باعث افزایش فشار بر کرملین می‌شود. در صورت امتناع حمایت از آتش بس توسط چین، آن گاه پیشنهادهای همیشگی شی جین پینگ برای راه حل‌های دیپلماتیک به عنوان یک حرکت و رفتار دروغین آشکار می‌شود.

 

با این فرض برقراری آتش بس، چنین گفتگوهایی در دو مسیر موازی و برابر برای مذاکرات صلح باید دنبال شود. در یک مسیر، گفتگوهای مستقیم در مورد شراط صلح، بین اوکراین و روسیه با کمک میانجی‌های بین‌المللی، خواهد بود. در مسیر دوم، متحدان ناتو گفتگوی راهبردی را با روسیه در مورد کنترل تسلیحات و ساختار امنیتی گسترده‌تر اروپا آغاز خواهند کرد. تلاش پوتین برای لغو نظم امنیتی پس از جنگ سرد نتیجه معکوس داشت و به تقویت ناتو ختم شد. اما واقعیت این است که ناتو و روسیه نیازمند آغاز گفت‌وگوی سازنده، در جهت جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی جدید، بازسازی تماس‌ها و ارتباطات نظامی و افزایش بررسی و رسیدگی سایر موضوعات مورد علاقه مشترک، از جمله اشاعه تسلیحات هسته‌ای می‌باشند. گفتگوهای «2 به علاوه 4» که به پایان دادن جنگ سرد کمک کرد، سابقه خوبی برای این رویکرد فراهم می‌کند. در عین حالی که آلمان شرقی و غربی مستقیماً برای اتحاد خود مذاکره کردند؛ ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی درباره ساختار تامین گسترده‌تر امنیتی پس از جنگ سرد مذاکره می‌کردند.

 

تمامی مسائل موضوعات مطرح شده به شرطی است که اوکراین در تابستان امسال در میدان نبرد به دست‌آوآردهایی برسد، یا حداقل پوتین به آتش بس و طرح صلح به عنوان راه حلی برای حفظ اعتبار شخصیتی خود نگاه کند. این رویکرد، غرب برای جلب نظر او همچنین می‌تواند در ازای تمایل روسیه در پایبندی به آتش‌بس، موافقت با منطقه غیرنظامی و مشارکت معنادار در مذاکرات صلح، کاهش محدودی از تحریم‌ها را ارائه دهد. البته امکان دارد که پوتین آتش‌بس را رد کند، یا آن را فقط به منظور بازسازی ارتش خود و انجام عملیات بعدی برای غلبه بر اوکراین بپذیرد.

 

اما آیا مسکو آمادگی برای سازش دارد یا خیر! این رفتار باعث نمی‌شود موقعیت مهمی از دست برود، لذا صرف نظر از پاسخ روسیه، غرب برای اطمینان از اینکه توقف جنگ به نفع روسیه تمام نشود به ارائه تسلیحات دفاعی مورد نیاز اوکراین در دراز مدت ادامه خواهد داد. اگر روسیه آتش بس را نپذیرد (یا اینکه آتش بس را بپذیرد و سپس آن را نقض کند)، این کشور در انزوای دیپلماتیک بیشتری خواهد رفت، که در نتیجه باعث تقویت حمایت ایالات متحده و اروپا و حمایت از اوکراین و افزایش تحریم‌های جدید می‌شود.

 

از دیگر نتایج احتمالی اینکه روسیه با آتش بس موافقت می‌کند تا دستاوردهای ارضی باقیمانده خود را در اختیار داشته باشد، اما در واقع قصدش مذاکره‌ای با حسن نیت برای تضمین یک صلح پایدار نیست. بنا بر این شاید اوکراین با مطالبه اولویت‌های اصلی خود مانند: احیای مرزهای سال 1991، غرامت‌های قابل توجه و پاسخگویی در قبال جنایات جنگی وارد چنین مذاکراتی شود. لیکن بدون تردید از آنجایی که پوتین این خواسته‌ها را قبول نمی‌کند، یک بن‌بست دیپلماتیک طولانی‌مدت ایجاد می‌شود که عملاً یک درگیری جدید و منفعل ایجاد می‌کند. در حالت ایده‌آل، آتش‌بس برقرار می‌شود و به وضعیتی مانند آنچه در شبه جزیره کُره در حال حاضر حاکم است، منجر می‌شود، که بدون هیچ پیمان صلح رسمی برای 70 سال پایدار مانده است. همچنین قبرس نیز چندین دهه است که شبیه به آن (بدون صلح رسمی) تقسیم شده اما هنوز پایدار مانده است. با وجود اینکه نتیجه ایده آلی نیست، لیکن به جنگ شدیدی که سال‌ها ادامه داشته باشد، ترجیح داده می‌شود.

 

رضایت کیف

چالش در متقاعد کردن کیف برای همراهی با آتش بس و تلاش دیپلماتیکی نامشخص از مجبور کردن مسکو به این کار آسانتر است. این پیشنهاد را بسیاری از اوکراینی‌ها به‌عنوان یک خیانت(میهن فروشی) می‌بینند و نگرانند که خطوط آتش‌بس صرفاً به مرزهای جدید نیز تبدیل شود. زلنسکی پس از وعدۀ پیروزی از ماه‌های ابتدایی جنگ، به‌طور چشمگیری اهداف جنگی خود را کاهش داده است که حتی برای بااستعدادترین سیاستمداران نیز کار آسانی نیست.

 

شاید در نهایت کیف با این طرح دستاوردهای زیادی بدست آورد یا حتی اگر در پایان باعث توقف مذاکرات تازه‌ای بین روسیه و اوکراین شود، از کی‌یف نخواهند خواست یا تحت فشار قرار نخواهد گرفت که از هدف بازپس‌گیری تمامی اراضی خود، از جمله کریمه و دونباس، عقب نشینی کند.

 

اگرچه این طرح موجب به تعویق انداختن استقرار وضعیت سرزمین و مردمی است که هنوز تحت اشغال روسیه است. اما احتمالاً کیف از تلاش برای بازپس گیری این سرزمین‌ها با جنگ چشم پوشی خواهد کرد، رفتاری که بدون شک پرهزینه و احتمالاً با شکست نیز همراه خواهد بود، اما به ازای پذیرش آن، باید برای بازپس‌گیری تمامیت سرزمینی خودش در انتظار یک پیشرفت دیپلماتیک بماند. پیشرفتی، که ممکن است تنها پس از اینکه پوتین دیگر در قدرت نباشد امکان پذیر باشد. در این میان، دولت‌های غربی تنها زمانی می‌توانند، قول برای لغو تحریم‌ها علیه روسیه و عادی سازی روابط با آن را بدهند، که مسکو توافقنامه صلحی را امضا کند که مورد قبول کیف نیز باشد.

 

بر این اساس مفهوم مصلحت‌گرایی و سیاست ترکیب می‌شود. صلح اوکراین هر چند که از نظر اخلاقی موجه و شاید هم دست نیافتنی باشد، ولی بدون شک گروگان اهداف جنگی نیز نمی‌تواند قرار گیرد. در عین حال، غرب نباید با وادار کردن اوکراین به پذیرش دائمی از دست دادن قلمرو به زور، به تجاوز روسیه نیز پاداش دهد. لذا راه حل پایان دادن به جنگ و در عین حال به تعویق انداختن واگذاری نهایی زمین‌هایی است که هنوز تحت اشغال روسیه هستند، می‌باشد.

 

اوکراینی‌ها در بهترین شرایط روزهای سختی را در پیش رو دارند. حتی با وجود بر قراری آتش‌بس و پیشرفت مذاکرات دیپلماتیک، کشورهای ناتو باید به مسلح ساختن اوکراین ادامه دهند و هرگونه شک و تردیدی را در کیف مبنی بر اینکه پایبندی این کشور به نقشه راه دیپلماتیک به معنای پایان حمایت نظامی است را از بین ببرند. علاوه بر این، ایالات متحده با شفاف‌سازی باید به کیف نشان دهد، با نقض آتش‌بس توسط پوتین بشرطی که اوکراین آن را رعایت می‌کند، واشنگتن جریان ارسال تسلیحات را بیشتر کرده و محدودیت‌های توانایی اوکراین برای هدف قرار دادن مواضع نظامی در داخل روسیه را که از آنجا حملات انجام می‌شود را لغو خواهد کرد. اگر پوتین آشکارا فرصت‌ها را برای پایان دادن به جنگ را از دست بدهد، آنگاه دولت‌های غربی برای ارائه حمایت‌های بیشتر به اوکراین، مجدداً مورد اقبال عمومی قرار خواهند گرفت.

 

غرب باید یک پیمان امنیتی رسمی برای تشویق و انگیزه دادن به اوکراین پیشنهاد دهد. اگر چه پیشنهاد عضویت ناتو به اوکراین بعید بنظر می‌رسد (این اجماع در داخل دور از دسترس به نظر می‌رسد). اما تعدادی (زیر مجموعه‌ای از اعضای ناتو) مانند ایالات متحده می‌توانند با انعقاد یک توافقنامه امنیتی، متعهد برای ارائه ابزار لازم برای دفاع، با اوکراین متعهد شوند. اگرچه این پیمان امنیتی، از تضمین محکمی برخوردار نیست، اما ممکن است شبیه روابط دفاعی اسرائیل با ایالات متحده یا مانند رابطه‌ای فنلاند و سوئد با ناتو که قبل از تصمیم به پیوستن به ائتلاف داشته‌اند همراه باشد. این پیمان همچنین ممکن است شامل ماده‌ای مشابه ماده 4 پیمان ناتو در زمانی که هر یک از طرفین تمامیت ارضی، استقلال سیاسی یا امنیتی خود را مورد تهدید قرار می‌گیرد را بصورت مشورتی خواستار شود.

 

در کنار این پیمان امنیتی، اتحادیه اروپا باید با ایجاد یک پیمان حمایت اقتصادی بلندمدت، در یک جدول زمانی مشخص برای پذیرش و تضمین ادغام کامل اوکراین در اتحادیه اروپا طرحی ارائه دهد. بطور کل عضویت در اتحادیه اروپا نور امیدی را در انتهای این راه سخت و طولانی به آنها نشان می‌دهد که البته شایسته رسیدن به آن نیز هستند. اما اوکراینی‌ها در بهترین شرایط، روزهای سختی را در پیش خواهند داشت.

 

حتی با وجود این انگیزه‌ها، اوکراین ممکن است درخواست آتش بس را رد کند. در این صورت ایالات متحده برای اولین بار در تاریخ مجبور می‌شود تا برای رهایی و کاهش فشار از حمایت یک هم‌پیمانش از اهداف خود چشم‌پوشی ‌کند. واقعیت سیاسی این است که حتی اگر کیف مخالفت کند، حمایت از اوکراین به ‌ویژه اگر روسیه آتش‌بس را بپذیرد نمی‌تواند در طولانی مدت در ایالات متحده و اروپا ادامه داشته باشد، لذا اوکراین راه چاره زیادی نخواهد داشت، بجز اینکه سیاستی را در پیش داشته باشد که حمایت‌های اقتصادی و نظامی لازم برای تامین امنیت سرزمین‌های تحت کنترل خود (بیشتر نقاط کشور) را در بر گیرد، در عین حال از طرح‌هایی که جنگ را برای آزادسازی مناطقی که هنوز تحت کنترل روسیه هستند را تغییر دهد. علاوه بر این، بشرطی که غرب در پشت میز مذاکرات نه در میدان جنگ، با استفاده از تحریم‌ها و اهرم‌های دیپلماتیک برای بازگرداندن تمامیت ارضی اوکراین نیز ادامه دهد.

 

تنها راه خروج از بن‌ بست

بیش از یک سال، غرب با پشتیبانی از اهداف، راهها و شیوه‌های جنگی اوکراین به پیش رفت. در حال حاضر، صرف نظر از اینکه این سیاست در آغاز جنگ معنا داشت یا نه! براین اساس با اینکه این درگیری مسیر خود را پیدا کرده برای منافع غرب دیگر عقلانی نیست با وجود افزایش هزینه‌های جنگ و با تضاد در اهداف اوکراین در عین ناپایداری و در حالی که مردم غرب و دولت‌هایشان از ارائه پشتیبانی مداوم خسته شده‌اند ادامه یابد. ایالات متحده به عنوان یک قدرت جهانی، باید بپذیرد که تعریف حداکثری از منافع با وجود خطر جنگ، سیاستی را ایجاد کرده است که به طور فزاینده‌‌ای با دیگر سیاست‌ها و اولویت‌های ایالات متحده در تضاد است.

 

البته یک راه عملی بهتری برای خروج از این بن بست وجود دارد، غرب باید به اوکراین برای دفاع بیشتر از خود و پیشروی در میدان نبرد کمک کند تا موقعیت و جایگاه بهتری برای اوکراین در میز مذاکره برای اواخر سال جاری قرار دهد. در این میان، واشنگتن با تعیین مسیری دیپلماتیک، امنیت و دوام اوکراین را در مرزهای واقعی خود در حالی که برای بازگرداندن تمامیت ارضی این کشور در دراز مدت تلاش می‌کند، را تضمین نماید. شاید این رویکرد برای برخی زیاده‌خواهی بنظر بیاید و برای برخی دیگر نیز کافی نباشد، اما برخلاف گزینه‌های جایگزین، این ویژگی وچود دارد تا آنچه که مطلوب (آرزو) است را با واقعیت‌ها در عمل ترکیب ‌کند.

 

جهت ارجاع علمی: ریچارد هاس و چارلز کاپچن، « نیاز غرب به یک استراتژی جدید در اوکراین »، مترجم: رضا فضلعلی، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1402/2/23


نویسنده

رضا فضلعلی

رضا فضلعلی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه روندهای فکری در خاورمیانه  است. وی دانشجوی دکتری علوم سیاسی گرایش مسایل ایران در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده مسائل خاورمیانه و تروریسم نوین است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد