عادیسازی روابط ایران و عربستان از منظر جایگاه چین
نویسنده: سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق
در 10 مارس 2023، دو رقیب منطقه ای یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به توافقی دست یافتند که برنامهای گام به گام برای احیای روابط بین دو کشور ارائه میکند. این قرارداد که در پکن امضا شد گویای نفوذ چین در خاورمیانه است، به ویژه در میان نگرانیهای دیگر ضامن امنیت سنتی منطقه یعنی ایالات متحده در اوکراین و نیز منطقه ایندوپاسیفیک. خبر آشتی ایران و عربستان سعودی با استقبال از سوی دولت بایدن مواجه شد. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید اظهار داشت که واشنگتن از این توافق استقبال میکنند، در حالی که آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه، چین را به خاطر میانجی گری در این توافق ستایش کرد و اظهار داشت که این توافق به نفع کل منطقه است.[1] با این حال، بسیاری در مورد پیامدهای ژئوپلیتیکی این توافق بر موقعیت منطقه ای واشنگتن هشدار دادهاند. موضع مثبت آمریکا در مورد توافق شاید بیشتر به دلیل این واقعیت است که ایالات متحده به دلیل مناقشات سنتی و جاری خود با ایران قادر به مذاکره و میانجیگری برای چنین توافقی نبود. بازگشایی سفارتها یک عنصر حیاتی برای نزدیکی روابط بین دو کشور است. با این حال، مسائل متعددی همچنان وجود دارد مانند آزادسازی داراییهای اقتصادی و مالی یکدیگر در صنعت نفت و گاز، تسهیل تجارت دوجانبه و حتی سرمایهگذاری احتمالی عربستان در ایران که باید به آن پرداخته شود. سعودیها احتمالاً فعلا محتاط خواهند ماند، زیرا مشخص نیست تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران چه تأثیری بر فعالیتهای مالی بین دو طرف خواهد داشت.
از نظر ژئوپلیتیکی، این توافق جغرافیای وسیعی را از لبنان و سوریه گرفته، جایی که ایران و عربستان سعودی از نیروهای سیاسی مختلف حمایت کردهاند، تا بحرین و یمن را در بر خواهد گرفت. یکی از ابعاد توافق ایران و عربستان میتواند نزدیکی مواضع در سوریه باشد، جایی که عربستان سعودی و ایران بیش از یک دهه با یکدیگر مخالفت کردهاند. در واقع اگر آخرین مواضع سعودیها را در نظر بگیریم، نشانههایی وجود دارد که پادشاهی سعودی ممکن است دیگر با ادامه حضور بشار اسد و دولت او مخالفت نکند. در واقع، سعودیها میتوانند مقاومت خود را در مقابل دولت اسد در ازای گرفتن امتیازات از ایران در یمن یا لبنان کنار بگذارند. توافق ایران و عربستان همچنین میتواند به معنای تلاش دو طرف برای کاهش تنش در حوزه رسانهای باشد. به عنوان مثال، یکی از نتایج مورد انتظار این توافق این است که سعودیها پیامهای منفی را از طریق رسانههای فارسیزبان که گفته میشود توسط ریاض تامین مالی میشود، کاهش دهند یا کلا تغییر دهند. به طور مشابه، این امتیاز سعودی راه را برای تغییر مشابهی در ادبیات رسانهای ضد سعودی در رسانه های تحت کنترل ایران هموار میکند.
با این حال، با وجود این همه پیشرفت یک مشکل بزرگ یعنی برنامه هستهای ایران حلنشده باقی مانده است. اتفاق نظر در عربستان بر این است که جمهوری اسلامی دیر یا زود در برنامه هستهای خود به نقطهای بیبازگشت خواهد رسید که باعث بیثباتی منطقه و افزایش تهدیدات علیه پادشاهی سعودی خواهد شد. در دسامبر 2022، در بیانیه مشترکی بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و چین از ایران خواسته شد تا در برنامه هستهای خود همکاری بیشتری داشته باشد.[2] عربستان سعودی حتی از ایالات متحده خواسته است تا برنامه هستهای خود را به عنوان اقدامی موازنه بخش در برابر ایران توسعه دهد. بدیهی است که موضوع هسته ای حلنشده باقی میماند و بنابراین تنشها بین دو کشور خاورمیانه دوباره ظهور خواهد کرد.
عامل چین
سعودیها و ایرانیها پکن را به عنوان میانجی برای بخشی از تلاشهای خود در مسیر اجرای سیاست خارجی چندجانبه منطقهای انتخاب کردند. چین احتمالاً به شکلی هدفمند به عنوان بازیگر میانجی برای نشان دادن استقلال در تصمیمگیریهای ایران و عربستان سعودی انتخاب شده است. مشخص است که این نزدیکی در بحبوحه عدم اطمینان در مورد موقعیت آمریکا در خاورمیانه اتفاق میافتد. اگرچه ایالات متحده حضور خود در بعضی کشورها مانند عراق را تمدید کرده و همکاری امنیتی خود را با سعودیها و سایر کشورهای خلیج فارس حفظ کرده است، اما تسهیلات تجاری چین قابل توجه است و میتواند منادی تغییرات آتی باشد. به همین دلیل، ایالات متحده ممکن است مجبور شود هم نیات پکن و هم پیشبینیهای کشورهای حوزه خلیج فارس را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. به نظر میرسد باید این ایده را پذیرفت که کشورهای خلیج فارس در مورد مسائل امنیتی تنها به آمریکا تکیه خواهند کرد، اما در روابط اقتصادی و سرمایهگذاری با چین همکاری خواهند کرد.
علاوه بر این، عادی سازی روابط در زمانی اتفاق میافتد که کشورهای خاورمیانه بدون مداخله مستقیم ایالات متحده به نزدیکی روابط با یکدیگر میرسند. به عنوان مثال، عادیسازی روابط ترکیه با عربستان سعودی و نیز اقدامات قطر برای بهبود روابط با همسایگان خلیج فارس، تاییدی بر این فرض است. برخی تحلیلگران استدلال میکنند که در دوره ایالات متحده تحت رهبری ترامپ، خاورمیانه هنوز تحت نفوذ ایالات متحده بود. ابتکارات میانجی گرانه واشنگتن جواب داد و طبق توافق ابراهیم، عربستان سعودی ممکن است کشور عربی بعدی باشد که روابط خود را با اسرائیل عادی میکند. در مقابل، تحت دولت بایدن، ایالات متحده ابتکار عمل خود را در منطقه از دست داده است و چین اکنون به تدریج در تلاش است تا شکاف ژئوپلیتیکی در حال ظهور را پر کند. سعودیها دیگر به واشنگتن تکیه نمیکنند و در جایی که هنوز تکیه میکنند، عدم اطمینان در حال افزایش است.
این بهبودها در روابط بین کشورهای خاورمیانه نیز در بحبوحه اختلافات ژئوپلیتیکی در سایر مناطق پیرامونی غرب آسیا رخ میدهد که تمرکز ایالات متحده را منحرف میکند. جنگ در اوکراین، که در آن ایالات متحده سرمایههای مالی و سیاسی زیادی را سرمایهگذاری کرده است و نیز رقابت با چین در منطقه ایندوپاسیفیک که اکنون به طور فزایندهای از نظر واشنگتن به عنوان یک صحنه مناقشه جدی تلقی میشود، از عوامل کاهش نفوذ ایالات متحده نسبت به تحولات خاورمیانه بوده است. اکنون به طور فزایندهای روشن شده است که هر چه منافع اقتصادی چین در خاورمیانه بیشتر باشد، انگیزههای بیشتری نزد پکن برای فعال شدن بیشتر از نظر ژئوپلیتیکی در منطقه خواهد بود. در درازمدت، این میتواند چین را به یک بازیگر امنیتی نیز تبدیل کند که به طور جدی جایگاه سنتی آمریکا را کاهش میدهد. علاوه بر این، تأثیر تبلیغاتی حضور چین ممکن است تأثیر بسیار بیشتری داشته باشد. اگر چین میتواند میان رقبای جدی مانند ایران و عربستان سعودی میانجیگری کند، سایر بازیگران در خاورمیانه نیز ممکن است امیدوار باشند که چین روزی به آنها کمک کند تا زمینههای مشترک با رقبایشان را پیدا کرده و اختلافات را حل کنند.
چین همچنین در وضعیت کنونی بازیگری جذاب است زیرا امنیت را از طریق همکاری با همه طرفها ارتقا میدهد، در حالی که ایالات متحده از طریق سیستم اتحاد عمل میکند. ممکن است این یک عامل بازدارنده قدرتمند نظامی/امنیتی باشد تا در برابر منافع آمریکا حرکت کند، اما این رویکرد با این وجود دارای نقصهایی به لحاظ تضمینهای امنیتی است و ممکن است شکافها را عمیقتر کند و خیلی به محاسبات تهران و ریاض بستگی دارد. با این حال، این امکان نیز وجود دارد که چین به دنبال نزدیکی کامل روابط طرفین نباشد. چین با موفقیت خود در میانجیگری توافق ایران و عربستان، در واقع میتواند امتیازات بزرگتری مانند کمک به عادیسازی روابط بین فلسطینیها و اسرائیلیها را هدف قرار دهد. چیزی که میتواند این امکان را ایجاد کند این واقعیت است که همه بازیگران، پکن را بازیگر قابل اعتمادی بدانند که طرفداری یکجانبه نمیکند و با انگیزه دستیابی به پیشرفت واقعی عمل میکند.
با توجه به موفقیت اخیر چین، احتمالاً برای گسترش طرح کمربند و جاده (BRI) تلاش خواهد کرد. سیاستمداران آمریکایی اکنون از این بیم دارند که چین با جاهطلبیهای خود برای تغییر شکل زیرساختهای راهآهن و بندری منطقه که دسترسی آمریکا و دیگر کشورهای غربی را به منابع نفت و گاز خاورمیانه منع میکند یا حداقل دسترسی آنها را محدود میکند، پیش برود. انتظار میرود یکی دیگر از زمینههای توسعه در زمینه شبکههای 5G و 6G باشد.[3] چین همچنین ممکن است از روابط رو به رشد خود با ایران و سعودیها برای گسترش فروش تسلیحات، به ویژه پهپادها و موشکهای نظامی استفاده کند. رزمایشهای دریایی مشترک با روسیه و ایران نیز ممکن است به سطح دیگری برسد، در حالی که در روابط امنیتی با سعودیها، پکن احتمالاً روی تمرینهای نظامی مشترک، اشتراکگذاری اطلاعات بیشتر و ارتباطات ماهوارهای کار خواهد کرد. کمک به سعودیها برای توسعه سیستم موشکی بالستیک داخلی یکی دیگر از زمینههای ممکن برای همکاری امنیتی است.
وقتی صحبت از سیاست خاورمیانه به میان میآید، چینیها عملگرا خواهند ماند، بهویژه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران. آنها میبینند که این کشور تحت تحریمهای سنگین است و در مجموع بازار پرریسکی است. شرکتهای چینی به سادگی حاضر نیستند منافع خود را به خطر بیندازند و تحت تحریمهای آمریکا قرار گیرند. در زمان سفر ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران به چین در ماه فوریه، سینوپک (Sinopec)، غول انرژی چین، فعالیت خود را در میدان نفتی یادآوران ایران متوقف کرد. اگرچه بعداً مقامات ایرانی به دلیل ادامه مذاکرات آن را تکذیب کردند، اما این اقدام نشان میدهد که چین تا چه اندازه نسبت به تحریمهای اعمالشده علیه جمهوری اسلامی حساس است و این اولین بار نیست که شرکتهای چینی در صنعت گاز و نفت ایران حضور جدی و پایداری ندارند.[4] پراگماتیسم چینی را نیز میتوان در درک متفاوتی از انتخابهای محدود ایران مشاهده کرد. پکن میداند که جمهوری اسلامی به چین به ویژه برای متعادل کردن فشار از سوی غرب نیاز دارد. اگرچه تهران فعلا نگرانی در مورد جاهطلبیهای پکن در خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج فارس ندارد، اما همچنین نمیتواند اجازه گسست یا حتی کاهش جزئی در روابط دوجانبه با چین را بدهد. سرمایهگذاری و حمایت جدی همان چیزی است که ایران اکنون واقعا میخواهد و انتظار دارد از چین دریافت کند.
جمع بندی
چین ممکن است زمینه را برای پروژههای بلندپروازانه تر مانند رویکردهای چندجانبه که بازیگران اصلی در خاورمیانه در آن دخیل باشند، فراهم کند. رویکرد مورد استفاده پکن تاکنون موفقیتآمیز بوده است، اما برای تبدیلشدن به بازیگری که واقعاً به عنوان یک شریک قابل اعتماد یا در برخی موارد یک میانجی گر جدی در نظر گرفته میشود، چین باید رویکرد جدی چندجانبهگرایی را اتخاذ کند. بعید است که چندجانبه گرایی چین چیزی شبیه به مدل غربی باشد (با الزامات مربوط به شیوه حکمرانی داخلی یا اتحادهای رسمی)، اما همچنان میتواند به عنوان چتری برای ساختن خاورمیانه امنتر عمل کند. در برهه کنونی و در مقایسه با مدل غربی، چندجانبه گرایی چینی سست، فاقد ساختار اتحاد و بیشتر بر همکاری اقتصادی متمرکز است.
اگر چین از کشورهای خاورمیانه خواستار انتخاب های جدی باشد، به احتمال زیاد شرکای خود را نگران کرده است. برای اینکه یک دستور کار جاهطلبانه برای تعداد بیشتری از دولتها قابل قبول باشد، ایدههای نظم نوین جهانی نباید بر تحمیل به دولتها اجرا شود، بلکه باید در عین تلاش برای جلب اعتماد آنها، به شیوهای کمتر رادیکال به آنها ارائه شود. به سختی میتوان این اعتماد و اعتبار را به دست آورد، اما بدون این دو مؤلفه، ساختن نظم پایدار خاورمیانه کار دشواری خواهد بود. پکن از این واقعیت بهره میبرد که همه کشورها به نظم ژئوپلیتیکی در خاورمیانه رویکرد مشخصی ندارند. برای خاورمیانه، ظهور چین فرصتهایی را برای ایجاد موازنه در روابط خارجی به ارمغان میآورد. عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس مایل نیستند اتکای خود به غرب (آمریکا) را با وابستگی به چین جایگزین کنند. مهمتر از همه پکن به طور قطع به دنبال افزایش ویژگیهای خود خواهد بود، اگر نقش ایالات متحده در منطقه را جایگزین نکند. این امر میتواند شامل ایجاد نقش صلحآمیز و ارائه قالبهای سیاسی مختلف به طرفهای مخالف باشد تا حداقل با وجود اختلاف نظرها، با یکدیگر گفتگو کنند. با این وجود، پکن با احتیاط عمل خواهد کرد زیرا مسئولیت بیش از حد ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد. در این مرحله، برای پکن بسیار مهم است که هم انتظارات بازیگران خاورمیانه و هم منافع ملی خود را مدیریت کند.
[1] https://www.france24.com/en/live-news/20230315-xi-mediation-offer-spurred-iran-deal-talks-saudi-official-1
[3]https://www.aei.org/technology-and-innovation/biden-touts-saudi-5g-o-ran-deal-but-huawei-still-dominates-the-middle-east/
[4] https://chinaobservers.eu/straightening-out-china-iran-ties/
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « عادیسازی روابط ایران و عربستان از منظر جایگاه چین»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1402/1/15
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.