منی که از راه رسیده است
نویسنده: عارف مسعودی، مدیر گروه سیاست و تمدن ایرانی
چندی پیش زمانی که از دانشجویی دلیل عدم حضور چند باره اش در کلاس را جویا شدم، با همان رندی خاص دانشجویان کارشناسی جوابی داد که بنابر احوالات اینجا و اکنون ما در خور تامل بود: « من در اعتصاب یک نفره بودم!». این «من» در حال اعتصاب که بازیگوشانه بر یکه گی خود اصرار داشت و در مقابل من افسون زده و در حال زوال ایستاده بود از کجا می آمد؟ آیا « آن عموی مهربان، تاریخ» سراغی از آن داشت؟ آری داشت: سد و اندی سال پیش طالبوف در فقره ای از رساله ی «مسائل الحیات» که بخشی از سه گانه ی او تحت عنوان کتاب «احمد» بود در عالم خیال خلاق و در مصاحبت با فرزند موهوم خود « احمد» سرنمونی نفسی را بشارت می داد که به مثل امیل روسو «اهل چون و چرا» گفتن بود و دنبال خروج از نابالغی به تقصیر خویشتن. این «نفس نو» یا همان « احمد» طالبوف میتوانست از «خاک وطن چینی بسازد ، سنگش را بلور کند، ریگ صحرا را شیشه کند از نفت سیاه روغن خورش تجزا کند و هر چه طبیعت در ناف او گذاشته و پنهان نموده را در آورد». گفتگوی طالبوف با فرزند خیالی خود سرآغاز تحولی در مفهوم «منیت» از منظر فردی و اجتماعی بود و از معنای منفی « خودبینی» فاصله می گرفت و معنای مثبت « خویشتنی» را برجسته می نمود. از نظر او برای تولید حق یک منبع وجود دارد که عبارت است از «منی من ، تویی تو ، اویی او» و زبان نیز وسیله است برای اظهار آن حق.
در اینجا کرامت در معنای برابری خواهانه آن، که اشاره به کرامت ذاتی بشر و یا کرامت ذاتی شهروندان داشت و همگان در داشتن آن برابر بودند در برابر اصالت و افتخار قرار می گرفت که تالی فرهنگ استبداد سلطانی و نابرابری برآمده از نظام سلسله مراتب رعیت و شبانی بود. نفس نوآیین نماینده ی جماعت قلیل اما نو خاسته ای بود که در جدال با اهل جمود حق را حقیقت می دانست و آن را قوه ی ششم باطن انسان می پنداشت که« برای او عضو مخصوص ، چون سایر قوا خلق نشده و چون منتهی و متکای هر چیز به حق است از آن جهت قائم به ذات است». در وصف چنین نفسی توکلی طرقی در « تجدد بومی و باز اندیشی تاریخ» برآن است که این نفس نو با نفسی که خواستار رستگاری در جهان باقی بود تفاوت چشم گیر داشت. نفس رستگاری خواه به سعادتمندی در دنیای واپسین می اندیشید و در پی کمال خویش از طریق سیر به عالم بالا و ابدی و راحت سرمدی بود اما نفس مشروطه خواه در پی کمال مدنی، سرور ملی و رشد وطنی و تاریخی بود. نفسی که سعادت خویش را با سعادت ایران و کمال خویش را با ترقی وطن پیوند می داد. نفس رستگاری خواه کمال را حرکتی عمودی از عالم خاکی به عالم ملکوتی می دانست، ولی این نفس نو آیین که با پیدایش گفتمان وطن مدار تولد یافت کمال را در حرکت صعودی زمان و پیشرفت و ترقی و توسعۀ مادر وطن می جست.
گرچه این نفس یا من نو رسیده در تاریخ ما نیایی نداشت و تالی نو ترک شدن جبه و شب کلاه وطن بود اما عفریته ی استعمار و ایدئولوژی های باسمه ای از ملی گرایی افراطی تا کمونیسم و رادیکالیسم، رمقی برای سرنمونی آن نمی گذاشت. در این میان بودند اهل نظری که هوادار عمل خودمختار انسان بودند اما سلطه ی ایدئولوژی چنان بود که « اسوه» یا معیار هایی در بیرون از من نوخاسته مبنای عمل و الگوی تقلید بود. «اسوه» ها گرچه الگوی عمل برای رسیدن به رستگاری جمعی بودند اما حضور سنگین شان جایی برای عمل نفس یا ذهن خود آیین باقی نمی گذاشت.
اما هر چه بود «احمد» این « نفس نو» ، فرزند خیالی طالبوف و حالا ایران ، از آن بحیرهی حوادث ،اگر چه خسته ، به سلامت عبور کرد و اکنون به مدد توسعه ی آموزش ، برآمدن عالم مجازی و نزدیکی فرهنگ ها بیش از گذشته خود آیین ، اهل تساهل، مدارا ، دیگر پذیر و کثرت گرا است و صیانت از نفس خود و همنوعان را در زمره ی اصول اساسی خود می داند. وحدتی را طلب می کند که حافظ و حامی کثرت باشد، نه آن که حضور سنگین آن به بهای نادیده انگاشتن این باشد. به هر رو این « من» یا نفس نو دیگر رسیده است و در برابر من افسون و اسطوره زده قرار گرفته و طلبی جز به رسمیت شناخته شدن و احترام ندارد. او نیز همچون همه ی ما به وطن و آینده می اندیشد اما شاید به سبک و سیاقی دیگر . راه درازی آمده در بر رویش باید گشود و سلامش را پاسخ داد.
جهت ارجاع علمی: عارف مسعودی،« منی که از راه رسیده است »، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/10/20
نویسنده
عارف مسعودی (مدیر گروه)
عارف مسعودی دکتری رشته علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی ، دانشگاه شهید بهشتي تهران است. ایشان در سال 2017 پژوهشگر مهمان در دانشگاه یورک (تورنتو – کانادا) بوده اند . آقای مسعودی اکنون مدیر گروه سیاست و تمدن ایرانی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه هستند