مصاحبه با کریس بلاتمن؛ نویسنده کتاب چرا می جنگیم؟
مصاحبه با کریس بلاتمن/ نویسنده کتاب چرا می جنگیم؟
مترجم: راضیه غریبعلی
انتخاب متن و نظارت: آنا یوسفیان
۲۷ جولای ۲۰۲۲
منبع: ای- اینترنشنال- ریلیشن
Link:https://www.e-ir.info/2022/07/27/interview-chris-blattman/
Chris Blattman discusses the causes and unlikeliness of armed conflict and how it can be avoided.
کریس بلاتمن استاد Ramalee E. person در حوزه مطالعات تعارضات جهانی در دانشگاه شیکاگو و استاد دانشکده مطالعات سیاست عمومی هریس است. او همچنین به عنوان همکار تحقیقاتی در مرکز توسعه اقتصادی مشغول به کار است. جایی که او در مدیریت مرکز توسعه اقتصادی همکاری دارد و برنامه دانش پژوهان بنیاد اوباما را اداره می کند. آثار او در زمینه خشونت ، جرم و فقر به صورت گسترده در نیویورک تایمز ، واشنگتن پست ، وال استریت و سایر روزنامه ها و مجلات مطرح دنیا به چاپ رسیده است . او اقتصاددان و دانشمند علوم سیاسی ست که بر روی خشونت ، جرم و توسعه نیافتگی مطالعه می کند. کتاب اخیر او با نام چرا میجنگیم به ریشهها و علل جنگ ها و همچنین راه های رسیدن به صلح می پردازد .
دهه ها طول کشید تا اقتصاد، علوم سیاسی، روانشناسی و مداخلات دنیای واقعی، دلایل ریشه ای جنگ و مداوای آنها را ارائه دهند. اینکه خشونت هنجار نیست و تنها پنج دلیل وجود دارد که جنگ بر سازش پیروز می شود و همچنین چگونه حامیانِ صلح، کشمکش ها و تلاطم ها را نه از راه حل مسئله که با پاک کردن صورت مسئله حل می کنند.
- کدام قسمت از مطالعات شما در این حوزه ، جذابیت بیشتری برایتان داشت ؟
چیزی که بیشتر از همه توجه من را به خورد جلب کرد دور شدن مردم از تئوری های کهنه و فرسوده ای بود که می گفت «آیا شرایط آب و هوایی سبب بروز جنگ است» «آیا فقر عاملی برای شروع درگیری هاست». در این برهه از زمان ، انسان ها یاد گرفته اند که عمیق تر به مسئله جنگ و علل بروز آن فکر کنند. چرا رسیدن به یک تعادل صلح آمیز با شکست روبرو می شود. آنها در تلاش هستند تا با تحقیق ، مطالعه و بررسی بر روی تئوری های ما ، به این باور برسند که آیا درست میگوییم یا خیر . بهترین کار در مطالعات مربوط به اقتصادِ جنگ، ترکیب آن با علوم سیاسی و بالعکس است.
- چگونه دیدگاه شما نسبت به دنیا در طول این سالها تغییر کرده است؟ چه کسانی و یا چه عاملی در این تغییر نقش بسزایی داشته است؟
حدود ده یا پانزده سال پیش بود ، از من خواسته شد تا بر روی یکی از برنامه های محلی لیبریا مطالعاتی داشته باشم. این برنامه به منازعات منطقه ای بین گروه های نژادی ، مذهبی و حتی اختلافات خانوادگی میپرداخت. از میان هر پنج نفر یک نفر اختلاف بسیار شدیدی داشت که گاهی اوقات ⅓ این اختلافات منجر به خشونت میشد . بیشتر این خشونت ها شامل زد و خورد و یا از بین بردن محصولات کشاورزی بود . اما گاهی اوقات پا را فراتر گذاشته و روستا به حمامی از خون تبدیل می شد. برنامه ی جایگزین برای حل و فصل اختلافات برنامه ای است که به مردم نشان میدهد چگونه می توان با استفاده از استراتژی گفتگو و میانجی گری به اختلافات و مشکلات پایان داد و آنها را حل و فصل کرد . در ابتدا این اختلافات و علل وقوع آنها جزئی و پیش پا افتاده به نظر میرسید، اما در خلال مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که علل اختلافات و مداخلاتی که ممکن است نتیجه داشته باشد ، شبیه آن چیزی است که در کلاسهای درس به عنوان دانش آموز علوم سیاسی و اقتصادی یاد گرفته بودم . در سطح بینالمللی در خصوص عدم تناسب اطلاعات، مشکلات تعهد تعصبات اخلاقی- روانی و غیر عقلانی یاد گرفتیم . چیزی که برایم بسیار حائز اهمیت بود ، درک اتفاقات مشابهی بود که در سطح بین المللی در حال رخ دادن بود و به قطعیت سیر ذهنی و کاریم را تغییر داد.
- کتاب اخیر شما با نام "چرا می جنگیم؟" ریشه و علل جنگ ها و راه های رسیدن به صلح ، با بحث بر سر داستان همیشگی نباید جنگ کرد شروع میشود. چگونه قادر خواهیم بود تا به این مهم دست پیداکنیم؟
کتابم را با همان جمله همیشگی شروع کردم که میگوید جنگ نکنید. که در بحبوحه جنگ دیگری میان قدرت های بزرگ ، به نظر عجیب میرسد . اما تنها دو هفته پس از حمله روسیه به اوکراین ، هند در اقدامی ناگهانی با یک موشک کروز به پاکستان حمله کرد که به آرامش جنگ به قدری ویرانگر است که اندیشیدن به آن برای هر کشوری تقریباً غیر ممکن است .
در اغلب موارد ما نمی جنگیم زیرا جنگ پر هزینه است. این امر در خصوص گروههای قومی ، در روستاها، جنگ های داخلی و میان کشورها صدق می کند. دلیل اینکه می جنگیم این است که جوامع ما و یا رهبران ما از هزینه های جنگ چشم پوشی می کنند و یا به دلایلی حاضر به پرداخت این هزینه هستند. اندیشیدن به این هزینههای گزاف میتواند عاملی برای دوری از جنگیدن باشد. گرچه در بسیاری مواقع رهبران و جوامع از هزینهها چشم پوشی کرده و یا ترجیح میدهند هزینه کلانی پرداخت کرده اما دست از نبرد برندارند .
- چه زمانی این هزینههای کلان نادیده گرفته می شود؟
به طور کلی میتوان گفت برای هر جنگی دلیلی وجود دارد و به هر دلیلی جنگ شروع می شود چیزی که من سعی دارم در کتابم به آن اشاره کنم این است که تنها پنج منطق برای شروع جنگ وجود دارد . نخستین دلیل بسیار ابتدایی و پیش پا افتاده است. بسیاری از رهبران و دولتمردان در قبال کارهایی که انجام میدهند پاسخگو نیستند . ( خواه دیکتاتور باشند و یا نخبه و عامل )
آنها نه تنها پاسخ گویی هزینههایی که جنگ به کشورشان تحمیل می کند، نیستند. که به راحتی از آن چشم پوشی میکنند. دولتمردان برای اعمال خشونت به سرعت وارد عمل می شوند. اگر بدانند که جنگ تنها شانس آنها برای بقا و ماندن در قدرت است، از انگیزه ای پنهان برخوردارند.
دلیل دوم ، دلایل ناملموس هستند یا انگیزه های ایدئولوژیک. به این معنا که میدانیم در ازای خشونت باید بهایی را بپردازیم، اما با تمام وجود خواهان اعمال خشونت و پرداخت هزینههای آن هستیم. هر داستانی که دربارهی رهبری در جستجوی غرور و جایگاهی مهم در تاریخ است، روایتی ست از رهبری، که از هزینه های جنگ اطلاع دارد اما برای کسب دستاوردهای ملموس آماده ی پرداخت آن است.
دلیل سوم می گوید ، ما (دولتمردان) بهایی را که باید برای شروع و ادامه جنگ بپردازیم ، بی ارزش و ناچیز می شماریم و احساس میکنیم با جنگیدن سود قابل توجهی نصیب ما خواهد شد و گاهی هم برای پیروزی خود در میدان جنگ ، شانس زیادی قائل میشویم اما باب جرویس ، دانشمند علوم سیاسی ، این برداشت هارا نادرست می داند.
دو دلیل آخر برای هر کسی آشنا به نظر خواهد رسید . مردم اغلب از آنها به عنوان دلایل عقلانی جنگ یاد می کنند : نقش شک و تردید ( یا اطلاعات ناهمخوان و نامتقارن ) و مشکلات تعهد . جنگ در این دنیای پر از شک و تردید ، قماری بیش نیست . همیشه نمی توان به حرکات حریف اعتماد کرد چراکه ممکن است یک بلوف باشد . افرادی که پوکر بازی می کنند به خوبی به این نکته آگاهی دارند که گاهی حریف بلوف میزند و شما نمی توانید دست او را بخوانید . هرگز بهترین راه این نیست که همواره دست را بر هم بزنید و یا شروط حریف را بپذیرید.
در پایان این پنج نتیجه ، مشکلات تعهد، می تواند به توضیح بسیاری از جنگهای طولانی در تاریخ، کمک کند . این یک ایده واضح است که ما نمیتوانیم به راحتی به توافق میان خود و حریفان اعتماد کنیم . چرا که ممکن است در آینده تمایلاتی برای نقض توافقات وجود داشته باشد. ما با مسأله ای مواجه خواهیم شد که برخی آن را جنگ پیشگیرانه مینامند . یک مثل قدیمی و معروف عراقی می گوید : اگر دشمن قصد دارد شما را برای شام بخورد ، بهتر است شما او را برای ناهار بخورید . من به این مسئله اعتقاد نداشتم تا اینکه به واسطه نوشتار کتاب به این نتیجه رسیدم که خواه جنگ جهانی دوم ، خواه درگیری ساده در روستایی در لیبریا ، به طور معمول جنگ درگیر یکی از این دلایل پنهان است .
- کتاب چرا میجنگیم با این توضیح شروع می شود که چگونه جنگ های مسلحانه حتی با دشمنان دور از ذهن بنظر میرسد ؟آیا این روند در طول زمان ثابت مانده ، یا تغییر کرده است ؟
این نکته قابل بحث است . استیو پلینکرو و دن سوریس این ادعا را مطرح کردهاند که با گذر زمان دنیا به مکانی امن تر تبدیل شده است . بی شک برای خشونت میان افراد ، این امر کاملاً درست است . و من نیز در کتابم درباره این موضوع صحبتی نکردم . اما آیا جنگ های بین المللی ، جنگ های داخلی و یا قومی و قبیله ای نیز کاهش یافته است ؟ لزوما خیر . گرچه شیب ملایمی داشته است اما آمارها به صورت قطع به این سوال پاسخ منفی می دهند . شاید در خوشبینانه ترین حالت ، چیزی که در این میان اتفاق افتاده است این است که جنگ ها آنقدر هزینه بر شده اند که در اغلب موارد امری معمول بشمار می آیند اما بدلیل پر هزینه بودنشان در مقایسه با گذشته تلفات نسبتا کمتری دارند. در سطح بین الملل، ظهور سلاح های قوی ، به معنای امری باز دارنده برای شروع جنگ است. بدین معنا که جنگ ها به مراتب کمتر اتفاق می افتد اما در صورت بروز ، عواقب بسیار خطرناکی در پی خواهند داشت. از این رو ،به عقیده ی من این مسئله بسیار مهم تر از کاهش آمار جنگ در طول این سال ها است.
آیا افزایش هزینه های جنگ به معنی کاهش میزان جنگ ها است و یا رهبران و دولتمردان از مسئله هزینه جنگ چشم پوشی خواهد کرد؟
در مجموع هزینه ها یک بازدارنده واقعی هستند. اگر در محلی زندگی می کنید که ماشین ها با سرعت زیاد در حال تردد هستند، حتما برای آرامش خیال سرعت گیر نصب میکنید، به فرزند خود آموزش می دهید که هنگام عبور از خیابان احتیاط کرده و به اطراف با دقت نگاه کند. اما همچنان نگران هستید که مبادا اتفاقی برایش بیافتد.
همین امر در مورد عوامل بازدارنده جنگ نیز صدق می کند. نمی توان امیدوار بود که تحریم ها نتیجه بخش باشند. گرچه به عقیده من، تحریم ها می توانند بسیاری از دولتمردان را از انجام کار های وحشتناک همچون دستیابی به سلاح های کشتار جمعی و یا نسل کشی باز دارد. تنها چیزی که نمی توان درباره آن به قطعیت صحبت کرد این است که، ما شاهد تمام پیروزی ها نیستیم و تنها شکست ها را می بینیم. صدام حسین گواهی ست که نشان می دهد علیرغم وجود تهدیداتی مبنی بر تحریم، چه اقدامات وحشتناکی انجام داد. و یا پوتین با وجود تحریم های شدید، به اوکراین حمله کرد. اگر از زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم، پوتین از انجام حداقل ۱۲ تصمیمی که در طول این ۲۰ سال گرفته بود، بدلیل ترس از تحریم ها صرف نظر کرد. در این مورد کمی سخت است که بدانیم آیا تحریم ها آنگونه که محققان علوم سیاسی - اجتماعی تصور می کنند، عامل بازدارنده جنگ خواهد بود یا خیر.
امیدوارید که خوانندگان چه نکاتی را از کتاب شما یادبگیرند؟
- می خواهم مردم به صورت دارو به مسئله حل و فصل اختلافات نگاه کنند. تصور کنید که پزشکان فقط به درمان بیماران پرداخته و درکی از کسانی که سالم بودهاند ندارند. در واقع نمونه ای برای کسب تجربه در اختیار نداشته اند، در این صورت از تشخیص، عاجز خواهند بود و بدتر از آن ، در خصوص درمان . فکر میکنم این همان اشتباهی ست که مرتکب می شویم. مردم تصور می کنند که جنگ جهانی اول و یا حمله امریکا به عراق، محصول عملکرد دولتمردان گمراهی ست که مرتکب اشتباه شده اند. گرچه این مطلب صحیح است، اما دلایل ریشه ای و عمیق تری وجود دارد. از جمله رهبران سرکش و غیر قابل مهار، انگیزه های ایدئولوژیکی و مشکلات تعهد که ما را نسبت به این تعارضات حساس تر می کند. پس اگر تشخیص درست باشد، درمان به یکی از پنج دلیل ذکر شده بر خواهد گشت.
- رایج ترین اشتباهات در خصوص جنگ که شما در تحقیقات خود به آنها پرداخته اید کدام هستند؟
یکی از برداشت های غلط میان مردم این است که فقر عاملی برای شروع جنگ است. چرا که آنها باور دارند جنگ ویرانگر است و باید سر تکه ای کیک جنگید. ما می توانیم برای رسیدن به آن کیک بجنگیم و سهم مان را از دست بدهیم و یا روی شانس مان برای پیروزی حساب باز کنیم. می توانیم با پرتاب سکه ای مشخص کنیم کیک سهم چه کسی می شود. خب بی شک راه بهتر این است که کیک را سالم بدست بیاوریم. جنگ همچنان پر هزینه است و این ربطی به اندازه سهم ما از کیک ندارد. همیشه بهتر این است که کیک به صورت صلح آمیزی تقسیم شود. فقر اولین و حتی دومین دلیل برای آغاز جنگ نیست . فقر مشکلات زیادی به همراه می آورد ولی می توان گفت احتمال آغاز یک جنگ داخلی و یا بین المللی را افزایش نمی دهد. عوامل زیادی برای آغاز یک جنگ وجود دارد گرچه هنوز هم باور دارم همه این عوامل دلیلی برای شروع جنگ داخلی یا یک جنگ گسترده نیست. این یکی از برداشت های نادرست در جوامع کنونی ست.
- در کجا تلاقی حوزههای علوم سیاسی و اقتصاد را بیشتر میبینید ؟ آیا احساس میکنید اهمیت این همپوشانی ها در حال تغییر است؟
دو مسئله وجود دارد یکی فصل مشترک و دیگر این که محققان علوم سیاسی به شایستگی های اصلی خود برگشته اند. دانش آموختگان علوم سیاسی نسبت به گذشته تمایل بیشتری به روش شناختی دارند من تصور میکنم که تحقیقات اخیر آنها از کیفیت بالاتری برخوردار است. اقتصاددانان نیز در همین مسیر حرکت می کنند. بسیاری از باورهای غلط گذشته، از بین رفته است. از جمله بازگشت به مسیرهای قبلی و یا داشتن تجربه برای یافتن یک شغل. در نتیجه دانشجویان به دنبال کردن علوم سیاسی از همان طریقی هستند که دانشمندان گذشته با آثار بزرگشان توانستند ذهن ما را تغییر دهند. من فکر میکنم که در هر دو زمینه پیشرفت محسوسی انجام شده است.
- مهمترین توصیه شما به دانشجویان رشته روابط بین الملل چیست؟
ابتدا تصمیم بگیرید کدام شاخه را انتخاب می کنید دوست دارید در زمینه علوم اجتماعی کمّی فعالیت کنید و یا حوزه ارائه تئوری. اما مطمئن باشید با آموزش به دانشجویان و افراد زیر مجموعه میتوانید در سایر رشته ها نیز مهارت کسب کرده و نکات زیادی بیاموزید. مسائل را درک کنید نقادانه ارزیابی کنید، و با سایر رشته ها همکاری کنید. به تخصص گرایی روی بیاورید ولی نه بیش از حد.
جهت ارجاع علمی: مصاحبه با کریس بلاتمن «نویسنده کتاب چرا می جنگیم؟»، مترجم: راضیه غریبعلی، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/8/7
نویسنده
آنا یوسفیان
آنا یوسفیان پژوهشگر مهمان در مرکز آنا یوسفیان پژوهشگر مهمان در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانش آموخته مقطع دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه دانشگاه آزاد تهران مرکز است. حوزه مطالعاتی او شامل اقتصاد سیاسی گفتمان فرهنگی است. نامبرده مقالاتی به فارسی در مجلات معتبر داخلی به چاپ رسانده است. های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانش آموخته مقطع دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه دانشگاه آزاد تهران مرکز است. حوزه مطالعاتی وی شامل اقتصاد سیاسی گفتمان فرهنگی است