جنگ مقدس پوتین در اوکراین

نوع مطلب: مقاله

سید محسن مصطفوی، پژوهشگر مهمان و مدیرگروه مطالعات کشمکش و همکاری در خاورمیانه امروز

 

یک. شوالیه تاریکی

«پست مدرنیته نشان می‌دهد که هر به اصطلاح حقیقتی یک امر اعتقادی است. بنابراین ما به آنچه انجام می‌دهیم ایمان داریم، به آنچه می‌گوییم ایمان داریم و این تنها راه برای تعریف حقیقت است ما حقیقت روسی خاص خود را داریم که شما باید آن را بپذیرید» جملات فوق متعلق به الکساندر دوگین فیلسوف نزدیک به پوتین است که در مقاله اخیر «اسلاوی ژیژک» از قول او آورده شده است .  دوگین به نوعی پرچمدار ناسیونالیسم روسی است و او را می‌توان از فلاسفه متعلق به طبقه سنت گرا و مخالف مدرنیسم دانست که دشمنی عمیقی هم با لیبرال دموکراسی دارد .(دکتر سید حسن نصر نیز پرچمدار این نحله فکری در ایران بود.)

دوگین با ایدئولوژی اورآسیای خود به دنبال آن است که روس‌ها یک امپراطوری فراملی را بازآفرینی کنند و از نظر او بدون اوکراین ، روسیه هرگز یک امپراطوری نخواهد بود . او در کتاب معروف خود یعنی «مبانی ژئوپولیتیک »که در سال 1999 نگاشته ، نقشه راه امپراتوری اوراسیا را به خوبی ترسیم کرده بود و در این کتاب اوکراین بزرگترین و مهمترین هدف در تشکیل امپراطوری اوراسیای روسی دوگین بود. از نظر دوگین «رنسانس روسیه تنها توسط کی‌یف می تواند متوقف شود » و او بعد قانع کردن پوتین به الحاق کریمه در سال 2014 ، از پوتین خواسته بود که در دونباس نیز دخالت کنند .

حال دخالت گذشته روسیه در اوستیای جنوبی ، آبخازیا ، الحاق کریمه به خوبی مشخص می‌شود ، طبق نقشه راه دوگین تمام سواحل شمالی و شرقی دریای سیاه باید در اختیار روسیه باشد و هر چه دوگین به پوتین نزدیک تر شد، توانست او را بیشتر محسور عقاید خود کنند و از نظر دوگین تمام اوکراین باید سنگر ضد غربی شود و بعد از اوکراین کشورهای حوزه بالتیک تا منطقه برون بوم روسی کالینگراد، تمام گرجستان، قزاقستان ، آذربایجان و ... جز اهداف رویایی دوگین است که باید از غرب استعمار زدایی شوند و او توانسته افکار خود را به عنوان فیلسوف کرملین به پوتین به خوبی القا کنند .

هم اکنون نیز بلاروس و چچن عملا در اختیار روسیه هستند و قدیر قدیروف چچنی و الکساندر لوکاشنکو بلاروسی سرسپرده پوتین هستند ، ارمنستان که از خود اختیاری ندارد و با گشتی در خیابان های ایروان حضور روسیه به صورت محسوس دیده ‌می‌شود ، در گرجستان هم تانک های روسی در آستانه دروازه شهر گوری زادگاه استالین ( انتهای مرز اوستیای جنوبی ) منتظر فرمان هستند و تنها دو ساعت با تفلیس فاصله دارند . فقط اوکراین است که هنوز نازی زدایی و اروپا زدایی نشده است و مردم اوکراین و اکرونازیها به قول روسهای دولتی باید استعمار زدایی از استثمار غرب شوند حتی به زور اسلحه و نابودی.

دوگین به نظر آنقدر خود را درگیر کشورهای پیرامون روسیه و امپراطوری اورسیا کرده که از خود روسیه و مردم آن غافل شده است که تا چه اندازه خود روس‌ها شیفته غرب و فرهنگ غربی هستند از ماشین های آلمانی که به آن عشق می‌ورزند تا مارک های لباس های اروپایی ، رستوران های زنجیره ای آمریکایی و شبکه مجازی چون اینستاگرام ( که در خلال جنگ اوکراین در روسیه فیلتر شد ) هر گردشگری با یک بار سفر به روسیه با خود می‌گفت که آیا اینجا روسیه است ؟ مظهر مبارزه با تمدن غرب ؟ من شهرهای روسیه را غربی تر از وین و پاریس و آمستردام دیدم و چگونه دوگین این نشانه ها ندیده است در تعجبم .

الکساندر دوگین بیش از هر کس نگارنده را به یاد راسپوتین راهب و فیلسوف دربار نیکلای دوم آخرین تزار روسیه می اندازد (حتی به لحاظ قیافه و ظاهر ) که چگونه راسپوتین با دخالت های بی جای خود در دربار روسیه و حتی در جنگ روسیه در خلال جنگ جهانی اول دودمان تزار روسیه بر باد داد و خاندان رومانوف را نابود کرد ، آیا امروز نیز تاریخ در حال تکرار شدن است و راسپوتین دیگری ، کسی که رویای تزار شدن را در سر دارد به باد خواهد داد ؟

 

دو. جنگ مقدس پوتین

حقیقت تلخ بحران اوکراین در این است که در قرن 21 همسایه قلدر و قویتر به خود اجازه می‌دهد که همسایه ضعیف تر خود را به زور اسلحه و نیروی نظامی وادار کند چگونه فکر کنند و چه راه و روشی برای زندگی خود انتخاب نمایند و تنها باید مطابق میل همسایه قدرقدرت خود زندگی نمایند وگرنه حق زندگی آزادنه نداشته و باید معدوم شود .

حمله روسیه به اوکراین من را از جهتی دیگر نیز به یاد دکترین مسخره برژنف در شوروی سابق«حلقه های بهم پیوسته سوسیالیسم » می‌اندازد که باعث شد که در سال 1968 در پی آزادی خواهی مردم چکسلواکی ، قیام موسوم به بهار پراگ را با تانک های خویش به خزان تبدیل کند . پوتین با اینکه اعتقاد دارد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی «بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک » قرن بیستم بوده است ولی باید بپذیرد که دنیا تغییر کرده است و مردم دنیا با زور سر نیزه زیر بار فاشیسم نخواهند رفت .

البته تاریخ نیز برای پوتین راهنمای خوبی نبوده است و از انقلاب 1917 شوروی به سرکردگی لنین و دوستان تا به امروز یعنی 115 سال از انقلاب شوروی و بعد از آن ، روسیه تنها 9 حاکم به خود دیده است که سه نفر از آنان نیز روی هم ده سال حکومت کردند ( لنین ، آندروپوف ، چرینکو ) یعنی 6 حاکم برای بیش از صد سال و قصه جایی ترسناک تر می‌شود که بدانیم یلتسین و گورباچف نیز روی هم 15 سال حکومت کردند و این یعنی 4 حاکم برای دقیقا 90 سال ، روندی کاملا متناقص دموکراسی و ادامه حکومت سلطنتی و تیرانی و الیگارشی داشته اند.

پوتین خود را میراث دار چنین خودکامگی هولناکی می‌بیند و ادامه دهنده راه کسانی چون ، استالین ، برژنف و خروچف و البته پترکبیر و این جمله معروف پوتین در اوایل جنگ اوکراین آینه تمام نمایی اوست:«ظاهرا این سرنوشت ماست ، بازپس گرفتن و قدرتمندتر کردن »

اما جنگ اوکراین به قول توماس فریدمن « بزرگترین اقدام احمقانه بعد از حمله هیتلر به روسیه از سال 1941 به روسیه بود». پوتین فکر می کرد در عرض سه روز کیف را فتح کرده و رهبر مد نظر خود را به رهبری اوکراین می گمارد و اروپا نیز سریع از هم گسسته شده و از روی استیصال تن به خواسته جدید پوتین می‌دهد و باز هم پوتین با استفاده از اهرم گاز و سوخت مانند الحاق کریمه ، اروپا را وادار به سکوت می‌کنند ولی چه اشتباه بزرگی و نقشه اول پوتین سریعا نقش برآب شد .

نقشه دوم اشغال منطقه دونباس و گذرگاه تاریخی لوهاسنک _ دونتسک بود (منطقه ای که ناپلئون و هیتلر نیز حمله خود به روسیه را از آنجا آغاز کردند) ولی از نقشه دوم پوتین 5 ماه گذشته و جنگ هنوز ادامه دارد، نه اوکراین تسلیم شده و نه انتظارات پوتین برآورده شده است .

ارتش روسیه خسته تر از همیشه به نظر می‌رسد و پوتین گویی جمله معروف ناپئلون را نشنیده است که«یک ارتش روی شکم خود راه می‌رود» و ارتش روسیه در اقدامات لجستیکی خود ضعیف تر از انتظار عمل کرده است و نظامیان روسی نیز هنوز به خوبی دلیل این برادرکشی و خویشاوندکشی هم نژادان اسلاو خود را درک نکرده اند .

یکی از دلایل روسیه از حمله به اوکراین جلوگیری از همجواری ناتو با روسیه بود ولی اکنون فنلاند و سوئد را در همسایگی خود و در ناتو می‌بیند و حمله اوکراین باعث گردید که این دو کشور یک شبه بی طرفی هفتاد ساله خود را کنار بگذارند و خواستار پیوستن به ناتو شوند و لیتوانی نیز خواهان حضور دایمی نیروهای آمریکایی در خاک خود شود .

اروپا در پی این حمله متصلب تر از گذشته در مقابل روسیه ایستاده است و این بار اروپا عقب نکشید ، به نظر ائتلاف غربی به رهبری آمریکا دوباره در حال قوام گرفتن است با این تفاوت که کشورهای شرق آسیا نظیر ژاپن و کره جنوبی و در اقیانوسیه استرالیا و نیوزیلند به آن پیوسته اند و اتحاد غربی _ ژاپنی شکل گرفته است .

روسیه و شخص پوتین به روی چین در نقشه راه خود حساب ویژه ای باز کرده بودند ولی چین به دلیل پیامدهای منفی اقتصادی در این جنگ بی طرف ماند و حتی طرف روسی را رها کرد و تا 50 درصد نیز صادرات چین به روسیه کاهش یافته است ، صاردات چین به آمریکا تا قبل از جنگ هفت برابر روسیه بود و طبیعی است که شرکت های چینی نگران تحریم های آمریکا باشند . چین و هند که دارای گرایش های روسی بود حتی واردات نفت خود را از روسیه افزایش ندادند و حتی با زیرکی و با توجه به بی مشتری بودن نفت روسیه ، تخفیف های بی سابقه تا بشکه ای 35 دلار از روسیه گرفتند . ترکیه نیز این بهشت دور زدن های تحریم و پولشویی ، در این جنگ طرف روسیه نبود ابتدا با دادن پهبادهای بایراکتار خود به اوکراین حرکت تانک های روسی را مختل کرد و در اقدام دوم بر خلاف تصور، بسیار راحت با عضویت فنلاند و سوئد در ناتو موافقت کرد . ترکیه که قبل از جنگ نیز به روسیه بی اعتماد بود با بمباران بندر اودسا توسط روسیه که قرار بود ( البته هنوز این توافق جاری است ) محل صادرات غله اوکراین با نظارت سازمان ملل باشد به کل اعتماد خود را به روسیه از دست داده است . یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق آلمان نیز به این نکته اشاره کرده است « دیگر اعتمادی به پوتین وجود ندارد » به اعتقاد او هرگز وضعیت قبل باز نخواهد گشت و شاهد تغییر عظیم در اروپا در پاسخ به روسیه هستیم .

حقیقت این است که اروپا به گاز روسیه نیاز دارد ولی شبه تحلیل گران این موضوع را فراموش می‌کنند که روسیه با 145 میلیون جمعیت نیز به پول گاز اروپا شدیدا محتاج است . جمعیتی که در سالهای اخیر به سطحی از رفاه عادت کرده بود ولی اکنون حتی در رستوران خود با عدم ارایه سیب زمینی سرخ کرده ( به دلیل تمام شدن ذخیره سیب زمینی روسیه ) روبرو شده اند . اقتصاد روسیه در سالهای اخیر نیز با نزول روبرو شده بود، اقتصادی که حجم آن یک بیستم آمریکا و یک پانزدهم چین و چیزی در حد اقتصاد کره جنوبی و ایتالیا بود اکنون با منفی یازده درصد رشد اقتصادی روبرو شده است ، اروپا تا 90 درصد مصرف نفت خام خود را از روسیه کاهش داده است و همچنین کاهش 34 درصدی گاز و یک بسته تحریمی 15 درصدی دیگر در مورد گاز در حال تدوین و تکوین است .

بزرگترین بانکهای روسیه از سیستم سوئیفت ( سیستم حیاتی ارتباط جهانی بین بانک ها ) کنار گذاشته شده اند و صندوق ذخیره ارزی که کرملین روزی به آن می‌بالید با بحران مواجه شده و نشریه فارن پالسی گزارش داده که از 600 میلیارد دلار ذخیره آن امروز 300 میلیارد دلار مسدود شده و 75 میلیارد دلار آن نیز هزینه جنگ با اوکراین و تبعات آن شده است . در سالهای اخیر روسیه هزینه هنگفتی در بخش توریسم نموده و در شهرهای مسکو ، سن پطرزبورگ و سوچی هتل های مجلل و فراوانی ساخته که نمود تبلیغ برای جذب توریسم جام جهانی 2018 بود ولی امروز تمام این هتل ها خالی مانده و خیل عظیمی از کارکنان این بخش بیکار گشته اند . بسیاری از شرکت های بین المللی از روسیه خارج شده یا فعالیت خود را معلق کرده اند ، که حدود 12 درصد از نیروی کار روسیه ( 5 میلیون نفر ) در این شرکت ها مشغول به کار بودند و این شرکت ها که بیش از هزار شرکت بودند 40 درصد از تولید ناخالص داخلی روسیه را تشکیل می‌داند و در نتیجه بسیاری از نخبه های روسی و نیروی کار تحصیل کرده در حال مهاجرت از روسیه هستند.

به غیر ضربه های اقتصادی شدید جنگ اوکراین خسارات انسانی و نظامی روسیه نیز بالا بوده است ؛ حداقل 20 هزار کشته در جنگ ( که در برخی آمارها ، تعداد کشته شدگان روسی را 50 هزار نفر ذکر کرده اند) ، آسیب دیدن یا منهدم شدن بیش 5 هزار خودروی نظامی از جمله 900 تانک که بیش از 500 تانک منهدم یا رها شده و نزدیک به 300 تانک نیز به دست نیزوهای اوکراینی افتاده است ، بیش از 60 جنگنده و بالگرد روسی ساقط شده اند و البته رزمناو باشکوه مسکووا نیز به دست اوکراینی ها غرق شده است .

پوتین روی انفعال و خمودگی غرب حساب کرده بود ولی اروپا به جای آن به پوتین مشت خود را نشان داد و علاوه بر تحریم های کمرشکن اقتصادی خود ، سیل تسلیحات نظامی اهدایی به اوکراین به راه افتاد که مسیر جنگ را عوض کرد ؛ از پهبادهای بایراکتار ترکیه تا موشک‌های هایمارس آمریکایی ، توپخانه های هویتزر فرانسوی ، موشک‌های پدافند هوایی استینگر آلمانی ، موشک‌های ضد کشتی هارپون انگلیسی و موشک های ضد تانک کارل گوستاو سوئدی و کشورهای اروپایی شرقی نیز اکثر تجهیرات نظامی روسی خود به اوکراین هدیه دادند . به نظر نقشه دوم پوتین یا پلان B او نیز با دست انداز روبرو شده است و به مانند فصل اول سریال بازی تاج و تخت ، زمستان سخت اوکراین نیز در راه هست. (نام قسمت اول سریال بازی تاج و تخت « زمستان در راه است » می‌باشد)

سه. افکار عمومی جهانیان

پوتین در مورد جنگ اوکراین و کشورهای حامی آن امروز کمتر در زمینه تهدیدات هسته ای صحبت می‌کند و به نظر این امر دو دلیل عمده دارد؛ اول اینکه در مقابل روسیه حداقل سه کشور هسته ای وجود دارد ( آمریکا ، انگلیس و فرانسه ) و به نقل از بن والاس وزیر دفاع بریتانیا «ناتو یک ائتلاف هسته ای است و نه یک کشور هسته ای». دوم، افکار عمومی جهان است که به اندازه کافی از این جنگ و خونریزی دچار انزجار از روسیه گشته اند و تصویر روسیه در اذهان عمومی مخدوش تر از گذشته شده است، البته در گذشته و قبل از جنگ نیز روسیه در میان مردمان اروپا محبوب نبود. امروز هم در غرب ، مردم تا به حال پشت تصمیم سیاستمداران کشورهای خود ایستاده اند. توماس فریدمن در مقاله اخیر خود اشاره کرده است که « حمله روسیه به اوکراین ، حمله روسیه به اروپا بود » و برخی از مقامات روسیه از تهدید کردن سایر کشورهای اروپایی در ابتدای جنگ ابایی نداشتند که بعد از اوکراین به سراغ آنها نیز خواهند رفت. پس اگر جنگ در همان اوکراین تمام شود برای همه اروپا بهتر است، امروز اعتراض به جنگ در داخل خاک روسیه نیز شنیده می‌شود و برخی الیگارش های دیروز روسی نیز خواهان پایان جنگ جنون آمیز و قتل عام در اوکراین شده اند .

فریدمن در مقاله خود به نکته دیگر هم اشاره کرده است که امروز جنگ طولانی ، سخت و خسته کننده شده است و « هیچ چیز وحشتناک تر از رهبری تحقیر شده با بمب هسته ای نیست و گزینه های پیروزی پوتین در حال تمام شدن است.» اما به نظر فریدمن به این نکته توجه نکرده است که همه اطرفیان پوتین در کرملین مانند او فکر نمی‌کنند و حتی دمیتری مدودف یار همیشگی پوتین از نظر الکساندر دوگین یک لیبرال طرفدار غرب است !

 

چهار. از اروپا زدایی تا پوتین زدایی

از اواسط سپتامبر بارندگی در اوکراین دوباره آغاز می شود ( حدود یک ماه دیگر ) و دوباره تانک های روسی در گِل و سرما و برف زود هنگام اوکراین اسیر خواهند شد .

وزیر خارجه لیتوانی گابریلیوس لندسبرگیس اعتقاد دارد که « پوتین زدایی ابتدا در اوکراین اتفاق خواهد افتاد و این بزرگترین هدیه اوکراین به جهان است » و در ابتدای مقاله هم اشاره شد که الکساند دوگین فیلسوف کرمیلن هم بر همین اعتقاد است که «رنسانس روسیه تنها می‎تواند توسط کی ‌یف متوقف شود » .

حال باید دید که آیا رئیس جمهور اوکراین زلنسکی در پایان جنگ به قهرمانی جهانی تبدیل خواهد شد و یا پوتین حربه جدیدی را به کار خواهد برد و شاید اتفاق سومی در در داخل روسیه به وقوع بپیوند و مردم روسیه انتخاب دیگری نمایند.

ابتدای مقاله را با اسلاوی ژیژک این فیلسوف معروف این روزها آغاز کردم و انتهای مقاله نیز با او به پایان می‌برم که ژیژک خود یک اسلاو متعلق به شرق اروپا است و عقاید فکری او نیز بی تمایل به نحله چپ نیست : « مهین پرستان واقعی روسی کسانی هستند که از داخل روسیه به تهاجم اعتراض دارند ، مردمی که واقعا کشورشان را دوست دارند و از 24 فوریه ( آغاز حمله روسیه به اوکراین) به شدت شرمنده هستند» .

 

جهت ارجاع علمی: سید محسن مصطفوی، « جنگ مقدس پوتین در اوکراین»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/5/26

 


نویسنده

سید محسن (ميلاد) مصطفوی (مدیر گروه)

سید محسن (ميلاد) مصطفوی مدیر گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال می باشد. حوزه مطالعاتی آقای مصطفوی مسائل خاورمیانه می باشد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد