ریشه های تاریخی روابط خصمانه میان ایران و آمریکا
نشست علمی (مجازی) گروه بررسی ملاحظات استراتژیک آمریکا در خاورمیانه در تاریخ 18 خرداد 1401 با موضوع «ریشه های تاریخی روابط خصمانه میان ایران و آمریکا » با ارائه دکتر «جان دبلیو لیمبرت»، دیپلمات سابق و مسئول پیشین میز ایران در وزارت خارجه آمریکا و با حضور دکتر قدیر نصری، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، دکتر ابراهیم معراجی مدیر گروه ملاحظات استراتژیک آمریکا در خاورمیانه (مدیر نشست) و برخی از اساتید و پژوهشگران علاقمند به موضوع روابط بینالملل برگزار شد.
دکتر معراجی ضمن خوش آمدگویی به مهمانان حاضر در نشست با بیان مقدمه ای بحث خود را آغاز کرد: " گروه مطالعات آمریکای مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در طول فعالیتهای خود سعی کرده از اساتید برجسته، صاحب فکر و اندیشه در حوزه آمریکا و خاورمیانه دعوت کند. این جلسه پروفسور لیمبرت را در جمع خود داریم که شخصیتی کاملا آشنا با فرهنگ و سیاستهای ایران است و در ایران تجربه فعالیتهای دیپلماتیک دارد. ایشان معاون اسبق دستیار وزیر خارجه امریکا در امور ایران و حوزه تخصصیشان مطالعات خاورمیانه است و تحصیل کرده در این زمینه هستند. همچنین ایشان استاد علوم سیاسی در آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده امریکا می باشند و کتابهایی را به رشته تحریر در آورده اند که میتوان به کتاب «شیراز در عصر حافظ»، «ایران در جنگ با تاریخ و مذاکره با ایران» و «کشتی گرفتن با ارواح تاریخ» اشاره کرد".
سپس دکتر لیمبرت سخنان خود را با نکتهای درباره مصدر تیرگی روابط بین ایران و امریکا آغاز کرد: «از دعوت شما خیلی ممنونم. درود بر تمام شرکتکنندگان این جلسه. برای من خوشحالی بزرگی است که با این چنین گروهی که علاقمند به روابط بینالمللی بویژه روابط ایران و امریکاست، بنشینم و صحبت کنم. در حدود یک ربع ساعت میخواهم بهعنوان مقدمه و جامع صحبت کنم و بیشتر وقت را میگذاریم برای سؤال و جواب و بحث. خیلی علاقمندم علایق شرکت کنندگان را بشنوم. همین طور که همه میدانند، مسئله امروز روابط ایران و امریکا مسئلهای بسیار پیچیده و ریشه دار است یعنی حتی روش بحث و اختلاف زیاد است، به طوری که وقتی بنده در دانشکده نیروی دریایی درس می دادم، در بخش علوم سیاسی درباره روابط ایران و امریکا تدریس داشتم و امتحان نهایی فقط یک سؤال بود که چرا روابط ایران و امریکا برای زمان طولانی اینقدر مشکل دار و تیره است و نظر دانشجویان را پرسیدم. این سؤال را یک ماه قبل از تاریخ امتحان برایشان مطرح کردم و گفتم شما میتوانید هر کتابی یا منابع مراجعه کنیم. مصدر این تیرگی روابط چیست. بعضیها عقاید خوبی داشتند. من به دانشجویان گفتم که خود من جواب را نمی دانم، برای همین از شما و خیلیهای دیگر سؤال کردم زیرا شاید در این مورد از همه بیاطلاع تر باشم".
وی ادامه داد : " قدری به این وضعیت نگاه کنیم. رشته تحصیلی من تاریخ بوده و همان طور که شما میدانید اگر از یک مورخ سؤال کنید همیشه این گونه جواب میدهد که برویم به اصل مسئله در زمان قدیم. مصدر این مسئله چیست و از کجا شروع شد. شاید برگردیم زمان کورش و داریوش و هخامنشیان! ولی خوشبختانه اینجا برای شما بحث نمیکنیم، درباره این مسئله بحث و اختلاف نظر زیاد وجود دارد. بعضی ها می گویند برگردیم به زمان مصدق و کودتای 1342. بعضی ها می گویند به 13 آبان سال 1358 یعنی تسخیر سفارت امریکا در تهران و به گروگان گرفتن کارمندان برگردیم زیرا از آنجا تیرگی روابط شروع شد. البته برای بنده شاید مصدر تیرگی روابط یک جای دیگر و مسئله شخصی بود. برگردیم به سال 1354 که بنده به عنوان معلم سپاه صلح امریکا مشغول تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانی در شهر سنندج ایران بودم. به من گفتند این کلاس شماست. دبیرستان پسرانه شاپور سال هشتم بود. حدود 70نفر شاگرد 13تا14ساله و من جوان و بی تجربه بودم و زیاد تجربه درسی زبان فارسی نداشتم. شاگردان کلاس من را تارومار کردند و نمی توانستم کنترلشان کنم. برای من مصدر تیرگی روابط از انجا شروع شده است»!
لیمبرت گفت : "همین طور که عرض کردم اختلاف نظر زیاد است و اگر بخواهیم بگوییم مصدر واقعی چیست، واقعاً مشکل است و از اینجا تا صد سال دیگر باید بحث کنیم اما به قول شما ایرانیها عقل جن به این مسئله نمیرسد ولی چیزی که همه قبول میکنیم این است که روابط برای سالهای طولانی در یک وضعیتی بود که به نظر من به مصلحت هیچکدام از طرفین نبوده یعنی روابط شامل تبادل توهینات، اتهامات و تهدیدها بود و محصول این وضعیت این بود که ما به یک وضعیتی رسیدیم که من می گویم گلهگذاری. این طرف از آن طرف گله میکند و بالعکس. متاسفانه به نظر من هر دو طرف در این وضعیت گیر کردند. خب ما می دانیم برای کسی پنهان نیست این وضعیت استریل که نتیجه سازنده و مثبت برای هیچ کدام از طرفین ندارد. منتها طوری گیر کردیم که درآمدن از این وضع خیلی مشکل شده است. هر وقت قدری پیشرفت کردیم تا به یک وضعیت جدید برسیم که سازنده و موثر برای هر دو طرف باشد، از سر بدشانسی یا قسمت، این پیشرفت جزئی را هم از دست دادیم. می توانیم اشاره کنیم به خیلی چیزها. زمان آخر ریاست جمهوری بیل کلینتون بود یا عقب تر از آن در اول ریاست جمهوری خاتمی در ایران یا می رسیم به زمان بعد از امضای برجام در 2015 میلادی و انتخاب شدن کسی که هیچ کس توقع نداشت، یعنی ترامپ و کسی پیش بینی نمی کرد این چیزی که به سختی به دست آوردیم یعنی پیشرفت جزئی برجام، از بین برود. هر وقت فکر می کنیم که یک مخرجی راه خروج و نجات از این بن بست پیدا می کند با دلایلی که شاید خودتان از من بهتر می دانید از بین می رود و بر می گردیم به وضعیت قبلی یعنی همان گله گذاری مشترک و همان تبادلات شعارهای توخالی و اتهامات که هر دو طرف می دانند بی فایده است ولی چون متاسفانه هر دو طرف به آن عادت کردند، شاید می ترسند راه دیگری بروند. به محض این که به مشکلی بر می خورند، برمی گردند به راهی که می دانند بیهوده است. این برای بنده یک مقدمه است خیلی مایلم نظر شما را بشنوم و بحث کنیم. امیدوارم بتوانیم مبادله نظر خوب و مفیدی هم داشته باشیم".
سپس دکتر معراجی یادآور شد که پروفسور جهانپور هم در جمع حضور دارد و پروفسور جهانپور نیز گفت:«بنده هم لذت بردم از صحبت های پروفسور لیمبرت و منتظر گفت و گو هستم.»
دکتر معراجی با طرح پرسشی گفت شاید این پرسش، مقدمه ای باشد برای ورود به بحث:«علی القاعده به صورت کلی اهمیت ایران از نظر مناففع امریکا در گذشته چه بوده و امروز کجا هست؟»
لیمبرت در پاسخ گفت: " بسیار سؤال جالبی مطرح کردید. شاید از نظر امریکا مصدر تیرگی روابط را در همین سؤال بتوانیم پیدا کنیم. ما می دانیم تا جنگ دوم جهانی نقش ایران در سیاست خارجی امریکا تقریبا خیلی مهره اصلی نبوده یعنی تا آن زمان ایران جایی بود که همیشه روس و انگلیس حاضر بودند و خیلی برای امریکا حائز اهمیت نبوده است. امریکا تا 1944 در ایران سفارت و سفیر نداشته و بعد از جنگ دوم این وضعیت تغییر کرده و ایران برای امریکا اهمیت خاصی پیدا کرده است. این اهمیت در چارچوب جنگ سرد و رقابت با شوروی و کمونیزم بود. البته متاسفانه آن ستون سیاست خارجی درباره ایران روی پایه منفی جلوگیری از پیشرفت شوروی و کمونیزم در ایران بود و سیاست امریکا این بود که کمونیست ها وارد دولت ایران نشوند و دستشان به نفت ایران نرسد. این تقریبا اصل و مسئله اصلی امریکا با ایران بود، بنابراین سیاستمداران امریکایی زیاد به مسایل داخلی و وضع داخلی توجه نمی کردند. حتی وقتی انقلاب شد در سال 57 این نظر سیاستمداران امریکایی نسبت به ایران عوض نشد، چون جنگ سرد هنوز موجود بود. شاید خیال می کردند می توانند همان سیاست قبلی را ادامه بدهند. این تقریبا برای 30 سال از بعد خاتمه جنگ دوم جهانی تا سقوط اتحاد شوروی اصل سیاست امریکا نسبت به ایران یعنی همان رقابت با کمونیسم و شوروی بوده است".
سپس دکتر معراجی پرسید:«شما بهدرستی به زمینه های تاریخی روابط ایران و امریکا اشاره کردید و اهمیت ایران را برای امریکا برشمردید. به عقیده شما دلایل منجر به تغییر رویکرد روابط بین ایران و امریکا از دوران بعد انقلاب چه بود که از یک کشور دوست تبدیل به روابط خصمانه و خیلی جاها به عنوان یک کشور دشمن شده است؟»
لیمبرت چنین پاسخ داد: "باید اعتراف کنم همان طور که اول عرض کردم، من نیز همین سوال را همیشه مطرح می کنم و از دانشجویانم میپرسم. البته اتفاقاتی در سال های اول انقلاب بود که می توانیم به آن اشاره کنیم و برای کسی پنهان نیست که چه اتفاقی افتاده ولی آنچه من انتظارش را نداشتم این بود که تیرگی و ذهنیت منفی اینقدر دوام بیاورد. اول فکر کردیم بعد از سه چهار دهه سال بالاخره آن تندی روابط قدری از بین میرود و هر دو کشور دنبال راه مثبت تر می روند که در خدمت مصلحت ملی است. همان طور که امریکا با روسیه تقریبا کمتر از بیست سال بعد از انقلاب روسیه دوباره روابط برقرار کردند. همین طور با چین تقریبا سی سال طول کشید. با ویتنام کمتر از بیست سال. حتی الان در سال های اخیر با کوبا روابط برقرار شده است، پس چرا با ایران اینقدر مشکل شده است؟ همیشه این سوال را از خودم مطرح می کنم و خیلی دوست دارم نظر دیگران را بشنوم.»
دکتر معراجی در این زمان بحثی را مطرح کرد و پرسید:«خودم اینطور تصور می کنم بعد از انقلاب در ایران یک مدل تحلیلی را برگزیدیم که در آن مدل، مرکزیت را به امریکا دادیم، یعنی تعریف کردیم که ما بهدنبال چه منافعی هستیم. مثل هر کشوری چه چیزی جزو منافع ملی ما هست؟ یک مرکزیتی برایش قائل شدیم که آن مرکز، امریکا بود. برای این که یک قدرت رو به پیشرفت داشته باشیم از آن زمان هر آن چیزی که در راستای منافع امریکا بود، با آن مخالف بودیم و هر آنچه به ضرر منافع امریکا بود، از آن حمایت کردیم. الان سؤال من این است: با توجه به این که دو کشور در داشتن روابط بهتر منافع مشترک بیشتری می برند، این بیاعتمادی بین دو کشور منجر شده که این منافع بهدست نیاد. راه برون رفت از این شرایط را چه می بینید؟ چه اقدامات و سیاست هایی میتواند کمک کند به روابط دوستانه که روابط بهتری داشته باشیم؟»
لیمبرت پاسخ داد:«سوال خوبی مطرح کردید. نباید خودمان را گول بزنیم. باید سؤال کنیم آیا این راهی که ما انتخاب کردیم در این سالهای اخیر یعنی چهل و چند سال، به منافع ما خدمت کرد، مفید بوده یا خیر؟ چرا این راهی را که واضح است به هیچ جایی نمیرسد و به نفع منافع ملی ما نیست، دنبال می کنیم؟! جواب قاطع برای این نداریم اما چون خودم سال ها در رشته دیپلماسی کار می کردم، فکر می کنم چند راه خیلی ساده است؛ اول باید به همدیگر گوش بدیم. شرط اول دیپلمات این که به حرفهای این طرف گوش می دهد و بخواهد سعی کند بفهمد که آن طرف چه میخواهد و این طرف چه. اگر این کار را می کردیم می فهمیدیم مثلا در بعضی جاها مانند عراق، افغانستان، خلیج(فارس) آیا منافع مشترک داریم؟ دوم باید صبر و حوصله داشته باشیم. به محض این که به مشکلی بر میخوریم نگوییم اصلا نمی شود با آن طرف صحبت کرد و قابل اعتماد نیستند. راه ما یک راه صاف و ساده نیست، راه پر پیچ و خمی که دست انداز زیاد دارد. بعضی مواقع مجبوریم برویم در راه های فرعی. باید یک هدفی داشته باشیم. وقتی که نیکسون رئیسجمهور بود، برای اولین بار به چین رفت. بعد از22سال دشمنی رفته بود روی هواپیما. خط وسطی روی کاغذ گذاشته بود که هدفهای ما و آنها چیست. این کار خیلی ساده و مهمی درباره ایران و امریکا است. کمتر کسانی هستند که این کار را کردند و روی آن عمل کردند.»
دکتر معراجی سپس یادآور شد:«دبیر علمی و اجرایی گروه، خانم دکتر ستاری سؤالی را پرسیدند که با توجه به این که تحریمهای امریکا علیه ایران هر روز بیشتر از قبل شد و به اقتصاد ایران صدمه زد و همچنان در حال مذاکره برای یک سیاست متعادل هستهای هستیم و همچنان این تحریم ها وجود دارد، آیا به نظر شما این دلیلی نیست که روابط خصمانه ادامه پیدا کند؟»
لیمبرت چنین پاسخ داد:«سوال بسیار خوبی را همکارتان مطرح کردند. در مورد تحریم ها باید عرض کنم امریکا از 1358 یک مقدار تحریم اقتصادی روی ایران اعمال کرده، با دلایل مختلف و تا به امروز ادامه داشت. نظر من این است وقتی شما یک اقدامی می کنید حالا چه سیاسی یا اقتصادی، باید در نظر داشته باشید که هدفش چیست. با این کار چه هدفی دارید و با این کار چگونه می خواهید به این هدف برسید. به وضوح می توانم بگویم اولا به نظر من کمتر کسی فکر کرده است که هدف این همه تحریم روی ایران چه چیزی میتواند باشد. این تحریم خودش موجودیتی پیدا کرد که به نظر من هیچ هدف معینی ندارد. مثلا در مذاکرات برجام در زمان اوباما یک عدهای در امریکا ادعا کردند تحریم اقتصادی امریکا با کشورهای دیگر عاملی شد که طرف ایرانی حاضر شود توافق برجام را امضا کند جواب من این بود شاهدت کجاست؟! شواهدی نداشتند. آدم عمیقتر نگاه می کرد. اینهایی که این حرفها را می زنند همان هایی بودند که از اول طرفدار تحریم بودند. چون طرفدار تحریم بودند، نمی خواستند بگویند تحریم بی اثر بود. می خواست بگویند اثر کرده است. شما ایرانی ها اصطلاحی دارید که می گویید هیچ کس نمی گوید ماست من ترش است. اینها نمی خواستند بگویند تحریم ها فایدهای نداشته است. تحریمهایی که خود ما طرفدارش بودیم. متاسفانه در راهی افتادیم که خارج شدن از آن خیلی مشکل است. احتیاج به صبر و حوصله و پشتکار دارد که قدری این ذهنیت منفی از بین برود و قدری خودمان را گول نزنیم که این تحریم ها چقدر خوب بود! به نظر من 95 درصد تحریمها فقط برای این بود که ما درد دلمان را خالی کنیم! این پاسخ واضح و ساده من است!»
دکتر نصری در اینجا پرسید:«نمیدانم مطلع هستید یا نه که قدرت نرم امریکا که در ذهن ایرانیها تا حد زیادی وجود داشت با پدیده تحریم و کارهای شخص ترامپ به صفر رسید. دو اقدام آقای ترامپ که از ذهن ایرانیها نخواهد رفت، یکی ترور سردار سلیمانی بود و دومی لغو برجام و بعد از کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق، این سه اقدام، قدرت نرم امریکاییها را در ذهن ایرانیان تبدیل به کینه کرد و برخلاف قبل، امریکا حتی جامعهشناسی سیاسی را در ایران متحول کرد. حتی طرفداران امریکا و غرب در ایران خلع سلاح شدند. . اگر بصورت واضح بخواهید توصیهای برای شخص بایدن و آیتالله خامنهای داشته باشید، روی چه نکتهای تاکید میکنید و توصیه شما برای کاهش تنشها چیست؟ خیلی دوست داشتم در تهران تشریف داشتید. قسمت نشد. امیدوارم این بار که بیایید سالم از ایران برید و روزهای خوشی را داشته باشید!»
لیمبرت پاسخ داد:«خیلی ممنونم از نظرات شما. من هم خیلی متاسفم که نمی توانستیم این جلسه را حضوری داشته باشیم و انشاالله در آینده نزدیک. البته پیش بینی بنده در سیاست به طور کلی و درباره ایران به طور خاص بیشتر غلط از آب در آمده بود! بنده دیگر پیشبینی نمیکنم و این را گذاشتم کنار و برمیگردم به مسایل تاریخی. البته بنده هیچ وقت جسارت نمیکنم که به ریاست جمهور یا رهبر کشوردیگه توصیه یا پیشنهاد بدم که چه کار باید بکنند.الان بهترین و ساده ترین راه این است که دو تایی بشینند با هم حرف بزنند.»
نصری: «چه حرفی بزنند و از چه شروع کنند؟»
لیمبرت:«البته که یکدفعه دوست صمیمی نخواهند شد! مثل ترامپ و پوتین که دوست صمیمی نمیشوند!»
نصری:«شما خودتان را جای ایران بگذارید، با ایران میخواهند توافقی امضا کنند و میگویند فلان نیروی نظامی شما در تحریم میماند و تروریست است و بعد از دو سال که جمهوریخواهان روی کار آمدند، همان پیمان را دوباره به عقب بر میگردانند. شما باشید اعتماد می کنید به طرف مقابل؟»
لیمبرت:«درست است! هنر مذاکرات و دیپلماسی وقتی به همچنین مسئلهای برخورد میشود این است که یکباره منصرف نشوید. باید پشتکار و صبر و حوصله داشته باشیم. اگرمیبینیم یک راهی بسته است، باید راه دیگر را پیدا کنیم. مگر توافق برجام چقدر طول کشید که به توافق رسید؟ چهار سال شد. من همان اول در گروه اوباما بودم، تقریبا به بن بست رسیده بودیم. اگر یادتان باشد درهمان زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد واوباما در همان چهار سال اول بود که به دیپلماسی و مذاکرات بر نگشتند و دنبال راه دیگری رفتند. این که بگوییم نه آن طرف سرسخت است و می خواهد ما را از بین ببرد، این طور به جایی نمی رسیم و بازمیگردیم به همین گلهگذاری متقابل که ۴۳ سال در آن بودیم و به جایی هم نرسیدیم. همین طور که معراجی گفتند هدف این نیست که دو کشور با هم دوست بشوند. ممکن یک آینده دور باشد.»
نصری:« یک مثالی می زنید که از جمله مهم ترین چیزهایی که طرفین شروع کنند چیست، یعنی چیزی که قابل وصول باشد. چون ایران چندبار همکاری کرد و جایزه نگرفت!»
لیمبرت:«درست است! اگر تاریخ را نگاه کنیم تاریخی است که فرصت های از دست رفته از هر دو طرف زیاد است. در سال ۱۹۹۷ میلادی رئیس جمهور شما پیشنهاد کرد وارد گفتوگو بشویم. امریکا حاضر نبود جواب بدهد تا دو سال بعد که وزیر خارجه ما خانم کلینتون درباره یک نقشهای برای پیشبرد هدفها صحبت کرد و اینبار ایرانی ها حاضر نبودند. لابیگری یک واقعیتی است. گروه های داخلی، گروههای سیاست خارجی، لابی اسراییلی و لابی یونانی داریم. لابی ارامنه داریم وحتی لابی داخلی و همیشه سعی می کنند نفوذ اعمال کنند، بخصوص روی مجلس، قوه اجرایی و روی بخش قانونگذاری، ولی در سیاست خارجی و سیاست در خاورمیانه نسبت به ایران، سیاست امریکا و سیاست انتخاباتی امریکا نقش عمده ایفا نمی کند. یعنی وقتی یک نفر امریکایی به این یا آن کاندیدا رای بدهد یا به این حزب یا آن حزب، تقریبا ۹۵درصد آنها روی مسایل داخلی یعنی تورم و بیکاری و وضع اقتصادی و مسایل بهداشت و درمان و قیمتها و تورم تمرکز دارند. سیاست خارجی برای یک عده مثل من و دوستانم خیلی اهمیت دارد ولی ما گروه بسیار اندکی هستیم شاید بیشتراز 4 یا ۵درصد جمعیت کشور نیستیم. یک عده ای به دلایل خاصی از این مسایل استفاده می کنند ولی مسایل سیاسی دست اینان نیست.»
معراجی: لطفا جمعبندی بفرمایید.
نصری: «در حد دو الی سه دقیقه بفرمایید معضل اصلی تنش بین امریکا و ایران چیست و اساسا این اختلاف به چه سمتی پیش میرود؟ به سمت ادامه اختلاف، جنگ یا به سمت یک مصالحه؟»
لیمبرت:«همین طور که قبلا عرض کردم سال هاست از فالگیری (پیشبینی کردن) منصرف شدم! چون هر چه پیشبینی کردم اشتباه درآمد! می توانم بگویم که بالاخره اگر هدف مثبتی در نظر داریم که به جای مثبتتر و سازندهتر در روایطمان با ایران برسیم، شرط اولش این است که یک هدف معین داشته باشیم و به طور منسجم روی آن کار کنیم و صبر و حوصله داشته باشیم. با یک اتفاق ناهموار و حرفهای ناهموار چه از این طرف یا آن طرف مسئله را رها نکنیم و از راه اصلی منحرف نشویم و ادامه بدهیم که به یک نتیچه مثبت برسیم. این نتیجه در چه زمان اتفاق میافتد؟ من اطلاعی ندارم اما اگر این رویه را پیش نگیریم، هیچ وقت به یک هدف مثبت نخواهیم رسید. کمال میل خواهش میکنم از همکارانتان برای شرکت و سؤالات بسیار بجا و اصولی که مطرح کردند، تشکر کنید. کاش جواب قاطع داشتم که مدعی شوم مثلاً سه سال دیگه به این وضع میرسیم ولی یک راه آن صبروحوصله است که به جایی برسیم.»
نویسنده گزارش: الهام ستاری، دبیر گروه ملاحظات استراتژیک امریکا در خاورمیانه.
جهت ارجاع علمی: جان دبلیو لیمبرت، «ریشه های تاریخی روابط خصمانه میان ایران و آمریکا »، گزارش نشست 18 خرداد 1401 گروه مطالعات آمریکا، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/4/12
نویسنده
الهام ستاری (دبیر گروه)
الهام ستاری، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات آمریکا در خاورمیانه می باشد. وی دبیر گروه بررسی ملاحظات آمریکا در خاورمیانه و دانشجوی مقطع دکتری در رشته علوم سیاسی گرایش مسایل ایران در دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب است. حوزه مطالعاتی خانم ستاری مسایل آمریکا و خاورمیانه است.