اهمیت همکاری استراتژیک ایران با بریکس برای تضعیف تحریم های سیستمی

نوع مطلب: مقاله

 

نویسنده: ابوالفضل آنائی، پژوهشگر مهمان و عضو گروه اقتصاد سیاسی تحریم

 

نظام جهانی سرمایه داری یک نظام تاریخی اساسا متناقض و متضاد شمرده می شود که همواره هر نوع از روابط و جریان های مسلط در آن آلترناتیوهای ضد خود را پدید می آورد. از این منظر روابط و ساخت هژمونیک یکی از این تناقض های آنتاگونیستی بشمار می رود که تغییرات و سیکل های سیستمی آن، دست کم تا صعود جهانی ایالات متحده از اواخر سده نوزدهم و تحقق نهایی سیکل سوم هژمونیک در 1945 از قانون مندی تاریخی و سیستمی معین پیروی کرده است و توالی این تحولات روند افول هژمونیک ایالات متحد را نیز از دهه 1970 مقارن با بحران بلند مدت سرمایه داری متأخر نشان می دهد(Li,2015:pp.44-48). از این منظر اگر از توالی سیکل های سیستمی هژمونیک و احتمال تحقق پذیری سیکل چهارم هژمونیک به نفع عوامل موثر دیگر در تضعیف نفوذ و سلطه شبکه ای قدرت هژمون صرفنظر شود، می توان به نقش اثرات اتحاد ها و ائتلاف های ضد سیستمی در تحدید هژمونی اشاره نمود.

 

مولفه اخیر در شرایط تسلط سیستمی هژمون بر نظام جهانی سرمایه داری بویژه در شرایط افول ساختاری آن می تواند اثرات تسریع کننده و تشدیدکننده در سترون سازی فشارهای سیستمی قدرت هژمون در دو عرصه بنیادی اقتصاد جهانی و نفوذ ژئوپلیتیکی آن داشته باشد. این روند می تواند با بسیج منابع ائتلاف سیستمی ضد هژمون در تولید، مالیه و خدمات شرایط جدید را در جهت مهار تعرضات و تهاجمات هژمون بازآفرینی نماید. همزمان اتحادهای استراتژیک نظامی میان اتئلاف های ضد سیستمی نیز در تضعیف اثربخشی فشارهای میلیتاریستی و امنیتی هژمون روبه زوال و سدنفوذ ژئوپلیتیکی آن موثر واقع شود. از سوی منابع عینی و ذهنی موجود در ائتلاف های ضد هژمونیک سیستمی می تواند شرایط مطلوب و کارآمدی را برای دولت های هدف تحریم های هژمون پدید آورد که در کانال های ارتباطی آن نیازمندی های دولت هدف تحریم را تعدیل و اثربخشی تحریم های سیستمی بین المللی را تحلیل بَرد.

 

از این چشم انداز بریکس یکی از ائتلاف های ضد سیستمی میان قدرت های نوظهور است که در میان آن کشور چین با امعان نظر به صعود جهانی در دوره بلند مدت بحران اقتصاد جهانی از دهه 1970 ببعد نقش محوری در این ائتلاف را دارد. این ائتلاف ضدسیستمی درصدد است نهادها، زیرساخت ها و اصول بنیادی لازم برای تامین نیازها و الزامات متقابل سیاسی،اقتصادی و صنعتی اعضاء را در راستای تسریع و تشدید در توسعه کمی و کیفی متقابل و همه جانبه ایجاد نمایند و یک الگوی بدیل در نظم جهانی امریکایی بوجود آورد. این ائتلاف بدیل برای تحقق پذیری راهبردهای بلند مدت خود در تکاپوی ترویج همزیستی، همگرایی و چندجانبه گرایی صلح طلبانه است(Coning & et.al.,2015:pp.18-9).

 

این وضعیت بازتاب شرایطی است که پنج کشور بریکس بواسطه در اختیار داشتن سهم قابل توجهی از تولید ناخالص جهانی و توان نظامی بالقوه آنها در مهار تهدیدات ژئوپلیتیکی هژمونی ایالات متحده می تواند در تامین نیازهای راهبردی و توسیع منافع ملی کشورهای در حال توسعه نیز نقش محوری ایفا نماید. کاهش سهم ایالات متحده از تولید ناخالص جهانی از اواخر سده بیستم و تضعیف توان قدرت ملی آن بواسطه جنگ های مداوم برای مهار افول سیستمی آن از دوره پساشوروی، روی دیگر سکه اهمیت سیستمی رو به انبساط بریکس را در سمت متضاد الهه صلح امریکایی به نمایش می گذارد(شکل 1 و جدول1).

(Source: © Statista 2022)

 

(Source: Madison 2007, p.380)

 

چنین بنظر می رسد این مسئله در مورد ایران و همکاری چندجانبه با بریکس اهمیت راهبردی بلند مدت داشته باشد. از آنجائیکه ایران در پیچیدگی های گذار از ساخت توسعه نیافتگی با بحران های عدیده ای مواجه است، همز مان تحریم های سیستمی ایالات متحده با راهبرد نهایی خفگی اقتصادی و متعاقب آن ایجاد بحران سیاسی و امنیتی علیه ایران، ضرورت یافتن مسیری برای تضعیف اثربخشی تحریم ها که بشکل عریان کلیت ساختاری ملی ایران را هدف قرار داده است، در ساخت درونی نظام سیاسی و محافل علمی به یک مسئله بنیادی بدل شده است. از سوی دیگر ائتلاف بریکس با عنایت به ساختارهای در حال انبساط اعضای آن در سطح نظام جهانی می تواند بخش عمده ای از نیازهای دارای الویت حیاتی ایران را تعدیل نماید. نکته اخیر در مورد اهمیت بریکس بر پایه رشد و توسعه کمی و کیفی آن در همه عرصه های تولیدی، خدماتی، ارتباطی و دسترسی به تکنولوژی های انحصاری، تولیدات پیشتاز و توسعه شگرف چین و روسیه در تولید تسلیحات فوق پیشرفته بویژه در زمینه موشکی و پیشرفت های کمی و کیفی ممتد در بخش تحقیق و توسعه(R&D) بنیادی واجد اهمیت مضاعف است.

 

چین در محور این ائتلاف به عللی از قبیل جابجایی فضای جغرافیایی سیکل نظام مند پنجم انباشت بسوی نیمکره شرقی و صعود جهانی اش در تصاحب بیشنه ای از تولید ناخالص اقتصاد جهانی سرمایه داری و رویارویی با منافع سیستمی هژمونیک ایالات متحده، عضویت محوری در پیمان شانگهای، عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل بعنوان عضو دائم دارای حق وتو و جهش آشکار در زمینه های مختلف علوم، تولیدات صنعتی و نظامی می تواند در یک «رابطه شفاف، عقلانی، عادلانه و بر پایه احترام متقابل به حق حاکمیت و منافع ملی» بصورت منفرد و هکذا در چارچوب بریکس برای ایران مزایای قابل توجهی در مهار تحریم ها و سایر همکارهای متقابل بدنبال داشته باشد. این سنخ از روابط فی مابین می تواند برمبنای یکپارچی ژئوپلیتیکی در قلمرو هارتلند نظام جهانی بواسطه دَربَرگیری در جاده ابرایشم و مسیرهای ترازیتی زمینی که بصورت کمابیش دارای امنیت کنترل پذیر برای طرفین است، مطلوب و سهل الوصول بوده و از خطرات راهزنی دریایی یا هوایی هژمون رو به زوال ایالات متحده و همدستان آن در فضاهای جغرافیایی خارج از هارتلند مصون و دارای امنیت نسبی لازم است. این روابط می تواند بویژه در زمینه مهار ژئوپلیتیکی و ایجاد ساختارهای امنیتی و نظامی با هند و روسیه نیز موثر واقع شود. از این منظر با احتساب طول و عرض فضای جغرافیایی کشورهای بریکس و ضمیمه توان نظامی آنها به منابع عینی قدرت، می توان شاهد اهمیت اثربخشی بریکس برای پیشبرد منافع راهبردی ایران در نظام جهانی بحرانی و تضعیف تحریم های بود.

 

چنین بنظر می رسد پیشرفت های کمی و کیفی هند در عرصه های مختلف پزشکی و ICT می تواند بخش قابل توجهی از سطح واردات ایران را از نیمکره غربی تعدیل و از این حیث بحران انسداد پرداخت های بانکی بین المللی ناشی از تحریم های ضد ایرانی را از طریق ارزهای جایگزین دلار و یورو با پول های ملی طرفین یا ارز های رایج در نیکره شرقی مهار نمود. از سوی دیگر همین پیوندهای آشکار و همکاری های متقابل با برزیل و افریقای جنوبی بواسطه حضور موثر و تعیین کننده در دو قاره مجزا می تواند کار ساز باشد. از آنجائیکه قاره های افریقا و امریکای جنوبی تجربه ستم استعماری را در تاریخ مدرن جهانی از زمان تجارت برده و بعد از آن در تاریخ خود محفوظ داشته اند و همواره در روابط با ایالات متحده از مداخله های سیاسی،نظامی و انحطاط اقتصادی ناشی از وابستگی تک سویه به آن کشور متضرر شده اند، می تواند زمینه ای برای درک و تفهم متقابل در روابط فی مابین و مسیری برای تامین نیازهای اساسی بود.

 

این پیوند می تواند روابط راهبردی متقابل ژرف تر را در چارچوب جنبش عدم تعهد تقویت نماید. در این میان برزیل می تواند زمینه های سیاسی و فرهنگی لازم را برای توسعه همه جانبه روابط ایران با کشورهای حوزه کارائیب و امریکای جنوبی را تسهیل و مرتفع نماید. در این سپهر می توان انتظار گسترش روابط ایران با سازمان های منطقه ای ضد هژمونیک همانند اوناسور[2] و سلاک[3] بود. گسترش همکاری ایران با اتحادهای مذکور می تواند نفوذ ژئوپلیتیکی کشورمان را در حیات خلوت تاریخی ایالات متحده افزایش داده و زمینه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مقابله با فشارهای جهانی ایالات متحده را موجب شود. از سوی دیگر این سنخ از همکاری می تواند در تقویت منافع متقابل ایران با اعضای اوناسور و سلاک در محتوای سازمان های بین المللی بویژه در نهادهای برتون وودز را افزایش دهد. این مسئله نه تنها می تواند در مهار فشارهای سیستمی تحریم ها با توسل به روندهای حقوقی و بوروکراتیک سازمان های بین المللی موثر واقع شود، بلکه می تواند زمینه ای بین المللی برای بازتعریف و تغییر در الگوهای رشد و توسعه جهانی بشمار رود که الگوهای مسلط آن از کانون دانشگاه های راست نو، صنعتی و نهادهای اقتصادی در ایالات متحده بویژه از سوی وزارت خزانه داری و فدرال رزرو به مغز استخوان صندق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی تزریق می شود. این موضوع همزمان می تواند بنیادی برای اصلاح و فراروی از تجارت جهانی مبتنی بر مبادله نابرابر بسان یک رویه امپریالیستی ساختاری در اقتصاد جهانی سرمایه داری در چهار سده گذشته تحقق پیدا کند.

بنابراین توسعه روابط همه جانبه و راهبردی ایران با اتحاد بریکس می تواند در عرصه های مختلف بسترهای مساعدی برای پیشبرد منافع ملی و تضعیف تحریم های سیستمی ایالات متحده و متحدانش علیه ایران را فراهم نماید. این منافع می تواند در راستای پیگیری اهداف ذیل تحقق پیدا کند:

1. اقدام ایران برای توسعه روابط بانکی و مالی و ایجاد سازوکارهای اقتصاد دیجیتال با بریکس در فضای خارج از امکان کنترل هژمونیک ایالات متحده

2.حذف ارزهای امپریالیستی و جایگزینی آن با ارزی های رقیب بین المللی در روابط تجاری متقابل

3.توسعه همکاری های علمی و آکادمیک با بریکس با رویکرد توسعه در زیرساخت های بنیادی و شبه انحصاری تکنولوژیک در راستای دستیابی ایران به فرآیندهای تولیدی پیشتاز

4.امتناع از خام فروشی و تهاتر صادرات نفت خام با بریکس برای واردات زیرساخت های تولیدی در شاخه های مختلف صنایع مادر از سوی ایران

5.تقویت و تعمیق روابط حقوقی و سیاسی متقابل با اعضا بریکس در سطح سازمان های بین المللی با هدف تضعیف ائتلاف های ضدایرانی در نهادهای مذکور

6.همکاری هوشمندانه ایران با سایر ائتلاف های و اتحادهای منطقه ای و بین المللی ضدهژمونیک که اعضاء بریکس در آنها عضویت دارند.

 

منابع

 

-Coning, Cedric de; Mandrup, Thomas & Odgaard, Liselotte(2014).The BRICS and Coexistence: An Alternative Vision of World Order, Routledge, UK

Minqi (2015).China and the Twenty-first-Century Crisis, Pluto Press, UK -Li,

-Maddison, A. (2007). Contours of the World Economy, 1–2030AD, Oxford University Press Inc., U.S.A

-Statista (2022).Gross domestic product (GDP) of the BRICS countries from 2000 to 2026(in billion U.S. dollars), https://www.statista.com/statistics/254281/gdp-of-the-bric-countries/

 

 

جهت ارجاع علمی: ابوالفضل آنائی، « اهمیت همکاری استراتژیک ایران با بریکس برای تضعیف تحریم های سیستمی»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/3/24

 

[1].BRICS: Brazil, Russia, India, China (PRC), and South Africa

ائتلاف گروهی از قدرت‌های اقتصادی نوظهور شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است که از سال2009 پایه گذاری شده است.

[2].UNASUR Constitutive Treaty: Constitutive Treaty of the Union of South American Nations(Since May 23, 2008)

[3].CELAC: Community of Latin American and Caribbean States (Since December 3, 2011)


نویسنده

ابوالفضل آنائی

ابوالفضل آنائی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه اقتصاد سیاسی تحریم می باشد. وی دانش آموخته دکتری رشته علوم سیاسی گرایش جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه اصفهان است. حوزه مطالعاتی نامبرده مسایل ایران و جامعه شناسی سیاسی و مسائل امریکا است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد