چرایی رفتار ترکیه در مسیر احیای روابط با اسرائیل
نویسنده: سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق (عضو گروه مسائل استراتژیک خاورمیانه)
پس از 12 سال بیگانگی، اسحاق هرتزوگ، رئیسجمهور اسرائیل در مارس 2022 به دعوت همتای ترک خود به آنکارا سفر کرد و اردوغان در این ملاقات اظهار داشت که دولت ترکیه به سمت احیای روابط با تلآویو و احیای همکاری مشترک در تعدادی از پروندهها در منطقه بهویژه پرونده انرژی شرق دریای مدیترانه به پیش میرود. اگرچه اسرائیل در پاسخ به سیگنالهای مثبت ارسالی از سوی آنکارا تا حدودی محتاط به نظر میرسد، اما آنکارا در برگزاری این دیدار پیشقدم شد و آن را با بیانیههایی که حاکی از تمایل به همکاری در پرونده انرژی بود، دنبال کرده است. بدین لحاظ این پیام دیپلماتیک برای تلآویو ارسال شد که ترکیه همچنان بهترین گزینه برای انتقال گاز اسرائیل در مسیر صادرات به اروپا است. این تلاش با اظهارات دیگری به نقل از مولود چاووش اوغلو وزیر امور خارجه مبنی بر ترتیب دو سفر وی و وزیر انرژی به اسرائیل در اوایل آوریل با هدف تعیین مجدد سفرا و بحث در مورد پرونده گازی شرق مدیترانه همراه شده است.
زمانبندی آنکارا
اگرچه عقبنشینی آمریکا از پروژه EastMed انگیزه مستقیم ترکیه بود، اما تعدادی از متغیرهای محلی، منطقهای و بینالمللی ایده احیای روابط با اسرائیل و ورود آن برای شکستن انزوا در شرق مدیترانه را ایجاد کرده بودند:
در داخل کشور، این کشور شاهد یک بحران اقتصادی است، اولین بحران از نظر شدت آن از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، که طی آن لیر ترکیه بیش از نیمی از ارزش خود را از دست داد و تورم به 54 درصد رسید. این کشور همچنین یک سال دیگر در انتظار انتخابات سراسری است و آنکارا معتقد است نزدیک شدن به تلآویو و اعلام تقویت موضع خود در قبال گاز مدیترانه سیگنالهای مثبتی را ارسال میکند که از یکسو به اقتصاد کمک میکند و موقعیت حزب حاکم را تقویت میکند، و از سوی دیگر به طور سنتی، آنکارا روابط با اسرائیل را بهعنوان نقطه ورود منطقی برای نزدیک شدن به دولت ایالات متحده، بهویژه با توجه به کاهش نسبی روابط با دولت جو بایدن، میبیند.
از نظر منطقهای، این نزدیکی با بازنگری در سیاست خارجی ترکیه صورت میگیرد که طی سال گذشته منجر به گفتگوها و دیدارهای متقابل با مقامات امارات، مصر و عربستان سعودی شد. قابل توجه بوده است که آنکارا بیش از یکبار تلاش کرده تا طرف مصری را برای هماهنگی با خود در شرق دریای مدیترانه با طرح چشماندازهایی برای تعیین مرزهای بین دو کشور ترغیب کند. اگرچه ترکیه به قاهره قرارداد سخاوتمندانهتری نسبت به امضای توافق با آتن در سال 2020 پیشنهاد داد، اما قاهره تاکنون هیچ تمایلی برای سازش نشان نداده است. قاهره توافقنامه تعیین مرز بین لیبی و ترکیه در نوامبر 2019 را بهشدت محکوم کرده بود، درحالیکه تلآویو در مورد آن سکوت اختیار کرد تا درها را برای امکان تفاهم با آنکارا در چارچوب یک توافق جامع برای عادیسازی روابط و فرصتها باز بگذارد. پس از شکست مکرر نتانیاهو در تشکیل دولت اسرائیل، احتمال چنین توافقی افزایش یافت، چرا که ترکیه، دولت نتانیاهو را به دلیل شکست در احیای روابط مقصر دانسته است. در رابطه با روابط با یونان، قابل توجه است که دو طرف از ابتدای سال 2021 متمایل به کاهش و یا توقف گامهای یکجانبه اکتشاف گاز بودهاند، علاوه بر این، نخستوزیر یونان دعوت اردوغان را برای دیدار در نشست دیپلماتیک آنتالیا در ماه مارس را پذیرفت.
در سطح بینالمللی، ترکیه مانند سایر کشورها تحت تاثیر افزایش قیمت انرژی به دلیل افزایش تقاضای عمومی در بازارهای آسیایی و افزایش تقاضا در سطح جهانی پس از لغو محدودیتهای کرونا قرار گرفت. جنگ روسیه علیه اوکراین در اواخر فوریه گذشته قیمتها را به سطوح بیسابقهای از سال 2008 افزایش داد و به همراه آن ترس اروپاییها از وابستگی به گاز روسیه و نیاز فوری به تنوع در منابع انرژی را افزایش داد. همه موارد فوق، لحظه فوری را به مناسبترین زمان برای نزدیکی اسرائیل و ترکیه تبدیل کرد که از طریق آن آنکارا تنها امیدوار به بازگشایی سفارتخانهها نیست؛ بلکه شامل هماهنگی راهبردی همهجانبه، از جمله تلاش برای تأثیرگذاری بر موازنههای شرق مدیترانه است، به گونهای که تضمین کند گاز برای سالها در دریا محبوس نمیشود.
دیدگاه ترکیه
دیدگاه ترکیه برای همکاری با اسرائیل در پرونده گاز مدیترانه شامل دو نوع نگاه است:
نگاه اول ایجاد یک خط لوله دریایی است که گاز اسرائیل را از میدانLeviathan به سرزمین ترکیه منتقل میکند تا ترکیه سهمی از آن را برای استفاده محلی خریداری کند و سهم دیگری نیز با بهرهمندی از خطوط لوله گاز آناتولی به اروپا صادر میشود. این ایده کاملاً جدید به نظر نمیرسد و در سال 2013 بین ترکیه و اسرائیل نیز در جریان بود، زمانی که هلدینگ Zorlu که نزدیک به دولت ترکیه است، ماهها مذاکره با دولت اسرائیل برای ساخت یک خط لوله با هزینه 2 تا 2.5 میلیارد دلار با ظرفیت حمل 8-10 میلیارد متر مکعب سالانه به طول 130 کیلومتر انجام داد. این میدان از میدان Leviathan در سواحل تلآویو تا بندر جیهان ترکیه گسترش مییابد، جایی که به خط لوله TANAP که گاز آذربایجان را به اروپا منتقل میکند (که در آن زمان روی کاغذ پیشنهاد شده بود و در سال 2019 به بهرهبرداری رسید) متصل میشود. درحالیکه شرکت دولتی نفت آذربایجان که متحد استراتژیک ترکیه است، 58 درصد از سهام TANAP را در اختیار دارد، شرکت دولتی خطوط لوله نفت ترکیه نیز نزدیک به 30 درصد از سهام آن را در اختیار دارد. ازاینرو، با توجه به وجود مازاد ظرفیت عملیاتی، به نظر نمیرسد آذربایجان در آینده قابل پیشبینی بتواند از آن بهرهبرداری کند. آنکارا بر استفاده از TANAP برای انتقال گاز اسرائیل به اروپا بدون نیاز به زیرساختهای اضافی فشار میآورد و این باعث میشود که این مسیر از نظر اقتصادی به صرفهتر از پروژه EastMed باشد.
در نگاه دوم ترکیه احتمال میدهد که پروژه مصرفی و صادرات گاز اسرائیل از طریق خاک ترکیه موقعیت خود را در بحث گاز تقویت کند و آنکارا را خارج از یک اتحاد سیاسی و امنیتی که در شرق مدیترانه و جدا از آن در حال شکلگیری است، تنها نخواهد گذاشت؛ همچنین امیدوار است که این امر بر بیتوجهی قاهره به تمایل ترکیه برای امضای توافقنامه دوجانبه برای تعیین مرزهای دریایی تأثیر بگذارد. اما مهمترین چیز در اینجا این است که ساخت خط لولهای که میادین گاز اسرائیلی را به سرزمین اصلی ترکیه متصل میکند، لزوماً به معنای کسب موافقت جمهوری قبرس است. ماده 79 کنوانسیون در مورد حقوق دریاها بیان میکند که در انتقال خطوط لوله باید رضایت کشورهایی را که از منطقه اقتصادی انحصاری آنها نیز عبور میکنند، کسب شود. این موافقتی است که در صورت تحقق، به معنای تمایل طرف قبرسی و جانشین یونانی آن برای در نظر گرفتن خواستههای ترکیه است و این دقیقاً تا حدی میتواند حل و فصل اختلافات باقیمانده بین دو طرف را تضمین کند. از طرفی، ممکن است این یک چاشنی نیز باشد که هرگونه امکان تبدیل پروژه ترکیه و اسرائیل به واقعیت را از بین ببرد.
دیدگاه اسرائیل
برخلاف دیدگاه ترکیه، متوجه میشویم که اسرائیل مقدمات متفاوتی برای رسیدگی به پرونده گاز به طور کلی و همکاری با آنکارا به طور خاص دارد. اسرائیل از زمان تأسیس خود به واردات انرژی از اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه فعلی و اخیراً مصر که از گاز طبیعی آن تغذیه میکند متکی بوده است. این وابستگی یک معضل برای تصمیمگیرندگان دولت یهود ایجاد کرده که در آن با محدودیتهای سیاسی و اقتصادی در یک محیط متخاصم ترکیب میشود که بدین شرح است:
اول خودکفایی و دوم صادرات: اسرائیل محدودیتهای زیادی برای فرآیند صادرات قائل شده و تامین نیازهای بازار داخلی را در اولویت قرار داده است. از زمان کشف میدان Mari-B در سال 2000، این میدان منحصراً به تولید داخلی روی آورد و به عملیات اکتشاف و توسعه خود در راستای خودکفایی گاز ادامه داد. پس از اینکه اکتشافات بسیار فراتر از نیازهای محلی گسترش یافت، در سال 2013 تصمیمی اتخاذ شد که درصد صادرات نباید از 40 درصد کل تولید تجاوز کند و میدانTamar ، دومین میدان بزرگ کشفشده، را نیز به بازار داخلی اختصاص داد.
دوم، صادرات از طریق خطوط لوله، نه مایع سازی: اسرائیل از چالشهای امنیتی پیرامون سواحل خود آگاه است، بنابراین ترجیح داده تا ایستگاههای مایع سازی در خشکی یا شناور ایجاد نکند و با احتمال بیشتری گاز را از طریق خطوط لوله صادر کرده و مازاد آن را در ایستگاههای مصریIdku و Damietta مایع سازی میکند. این امر بهمنظور جلوگیری از خطرات امنیتی و زیستمحیطی است که ممکن است با هدف قرار دادن ایستگاههای گاز ایجاد شود و این یکی از دلایل اشتیاق تلآویو به پروژه EastMed است چرا که جریان مقادیر خوبی از گاز را بدون نیاز به ساخت ایستگاههای مایع سازی تضمین میکند.
سوم، گاز بهعنوان ابزار نفوذ منطقهای: اسرائیل تا دو دهه پس از اکتشافات خود به سمت صادرات گاز حرکت نکرد و اخیرا دو قرارداد صادراتی با اردن و مصر به ترتیب در سالهای 2016 و 2018 منعقد کرد که در آن موافقت شد صادرات گاز داشته باشد؛ طی این قراردادها سالانه 10 میلیارد متر مکعب گاز به دو کشور برای یک دوره زمانی 15 ساله میرسد. اسرائیل معامله با مصر را مهمترین توافق بین دو کشور از زمان توافقنامه صلح 1979 میدانست که بیانگر استفاده تلآویو از گاز بهعنوان ابزار نفوذ است و بازار انرژی کشورهای همسایه را در ذیل چتر انرژی اسرائیل قرار داده و از گاز بهعنوان ابزاری برای تقویت روابط نزدیک با کشورهای منطقه بهویژه در زمینههای امنیتی و نظامی در نظر میگیرد.
بین سالهای 2013 تا 2014، اسرائیل مذاکره با آنکارا در مورد انتقال گاز را فرصتی برای تقویت هماهنگی و همکاری مشترک منطقهای میدانست که این پروژه با توجه به دیدگاههای اسرائیل محقق نشد. اما اظهارات اخیر مقامات نشاندهنده تمایل به تنوع بخشیدن به مسیرهای صادرات گاز است، بهطوریکه آنها محدود به کشورهایی نباشند که تجارت با آنها ممکن است در معرض نوسانات سیاسی یا فشار اعتراضات خیابانی باشد؛ بنابراین آنها صادرات مستقیم به اتحادیه اروپا را از طریق EastMed بهعنوان یک راه حل انجام میدهند. به نظر می سد که اولویت تلآویو، محروم کردن کشورهای عربی از فرصت قرار دادن اسرائیل تحت فشار سیاسی نیز باشد.
چالشها
به نظر میرسد بودجه بالای مورد نیاز پروژه EastMed بزرگترین مانع در مسیر آن باشد و هزینه هنگفت آن به دلیل طول مسیر و چالشهای فنی است که مستلزم غلبه بر موانع ساخت لولهها در اعماق دریا است. بر این اساس، بودجه خط لوله اسرائیل-ترکیه واقعاً رقابتی به نظر میرسد، اما این امر تردیدها را در مورد اشتیاق طرفهای ذیربط برای پوشش هزینهها نافی نمیکند، بهویژه که توافق انرژی با ترکیه میتواند تنها با مشارکت شخص ثالثی که تامین مالی را بر عهده میگیرد، محقق شود. به نظر میرسد اتحادیه اروپا نیز مشتاق تامین مالی مشترک خط اسرائیل و ترکیه نیست. گزینههای سیاست خارجی او همچنان طرفدار حمایت از مسیر EastMed است که با دیدگاههای امنیتی او برای منطقه مطابقت دارد، علاوه بر اینکه فرانسه کاملاً به روایت یونانی در مورد مناقشه دریایی با ترکیه و فقدان نقش پیشرو آلمان در اتحادیه عمل میکند. درست است که اروپا همیشه و بهویژه پس از تجاوز روسیه به اوکراین علاقهمند بوده است که جایگزینی برای گاز روسیه پیدا کند، اما خط اسرائیل و ترکیه نمیتواند نقش جایگزین را ایفا کند. ظرفیت حملونقل آن ممکن است بتواند 6 تا 12 درصد از گازی را که اروپا از روسیه وارد میکند، پوشش دهد که بر اساس مصرف در سال 2021، سالانه 155 میلیارد متر مکعب است. از سوی دیگر، جریان تصمیمگیرندگان در اتحادیه معتقدند که به نفع اروپاست که بودجههای کلان پروژههای بلندمدت برای واردات گاز از طریق خطوط لوله مصرف نشود، درحالیکه میتوان انتقال گاز مایع را جایگزین آن کرد. در واقع، برنامهریزی به سمت منابع انرژی پاک، هدفی است که در نقشه راه به صفر رساندن انتشار گازهای گلخانهای تا سال 2050 تصویب شده است.
وقتی به نقشه شرق مدیترانه نگاه میکنیم، متوجه میشویم که خط لوله اسرائیل-ترکیه یا از آبهای سرزمینی سوریه یا از منطقهای که قبرس بهعنوان منطقه اقتصادی انحصاری خود میبیند، میگذرد. این معضل یکی از دلایل شکست مذاکرات پروژه در سال 2014 به موازات حملات اسرائیل به نوار غزه بود. بررسی پروژههای خطوط لوله بدون نگاه به فضای سیاسی و امنیتی کشورهای ترانزیتی و در غیاب هیچ افق مشهودی برای حل بحران سوریه به گونهای که ثبات نسبی را تضمین کند امکانپذیر نیست؛ علاوه بر این، حضور پررنگ روسیه و ایران که احتمال ادامه آن پس از راهحل وجود دارد، ایده عبور خطوط لوله از آبهای سوریه را تا حد بسیار زیادی امکانپذیر نمیکند. در مورد جمهوری قبرس که مسائل و مناقشات زیادی با ترکیه دارد، میزبانی خط لوله خوشایند به نظر نمیرسد، بهخصوص که این به معنای از بین بردن آخرین امیدها برای اجرای پروژه EastMed است. برای حل این معضل، شرکت Turgai Petroleum ترکیه در سال 2013 پیشنهاد داده بود که این پروژه شامل تامین مالی تاسیسات مایع سازی گاز طبیعی در جمهوری قبرس نیز باش؛ قبرس در آن زمان به طور ضمنی موافقت کرد که میزبان خط لوله باشد، اما چنین معاملهای امروز دیگر جذاب نیست زیرا قبرس با سرمایهگذار خارجی و با حمایت مالی اروپا برای ساخت ترمینال در بندر Vassiliko در سال 2019 به توافق رسید.
ترکیه امیدوار است که به یک قطب ترانزیت انرژی تبدیل شود و با استفاده از انرژی بهعنوان یک ابزار سیاسی، شانس خود را برای تبدیلشدن به یک قدرت برتر منطقهای افزایش دهد. این دیدگاه بر هیچ ناظری پوشیده نیست. همانطور که در بیانیههای متعدد مقامات ترکیه بیان شد، این کشور معتقد است که ترکیه در مرکز ژئوپلیتیک انرژی بین دریای خزر، خاورمیانه و اروپا قرار دارد. حملونقل و فروش گاز به حسن نیت کشورهای ترانزیت کننده بستگی دارد. کشورهای حامل میتوانند از طریق نفوذ و اقدامات مختلف، از جمله نظارت غیرقانونی بر خط لوله یا عدم اقدام در قبال تهدیدات امنیتی به قصد اهداف سیاسی، انتقال گاز از تولیدکننده به مصرفکننده را مختل کنند، بهخصوص اگر مقادیر گاز حمل شده بسیار زیاد باشد و هیچ روش جایگزینی برای انتقال وجود نداشته باشد. همچنین ممکن است تلاش کنند شرایط توافقنامههای بلندمدت را برای درخواست هزینههای ترانزیتی بالاتر، تخفیفهای بیشتر در قیمتها و حقوق صادرات مجدد گاز بررسی کنند. بنابراین، پروژههای خطوط لوله را نمیتوان بدون بررسی دقیق سیاستهای داخلی کشورهای ترانزیتی و دغدغههای سیاست خارجی آنها مطالعه کرد.
با توجه به موارد فوق، این سوال در مورد تمایل اسرائیل برای پیشبرد پروژه استراتژیک خود که صادرات گاز از بزرگترین میدان اسرائیل به مسیر ترکیه را محدود میکند، مطرح میشود و آن هم پس از 12 سال از دست دادن اعتماد بین دو طرف و قبل از اینکه این بار جدیت آشتی نشان داده شود. شاید همین سوال در مورد تمایل اروپا به اتکا به ترکیه بهعنوان یک کشور ترانزیتی در چارچوب تلاش برای رهایی از وابستگی به روسیه مطرح شود. اگر ترکیه بهعنوان کشور تجاری نامیده شود؛ یعنی سیاست خارجی آن بهطور پیوسته بر اساس ملاحظات تجاری و اقتصادی شکل میگیرد، اما محرک اصلی سیاست خارجی اسرائیل در مورد گاز، امنیت انرژی است نه دستاوردهای اقتصادی. شاید این همان چیزی است که آنکارا را با توجه به اظهارات صریح خود در مورد همکاری در پرونده گاز، مبهم به نظر میرساند و باعث شده است که تلآویو محتاط باشد.
در نهایت، اگر همکاری با میدان گازیLeviathan از سوی ترکیه و باز کردن راه صادرات آن به اروپا برای اسرائیل، مغایرتی با دیدگاه آنکارا در مناقشه فلسطین و اسرائیل نداشته باشد و راه حل دو دولتی را دستور پایان دادن به آن میداند، اما فلسطینیها معتقدند که اسرائیل از گاز غارتشده آنها به طور غیرقانونی بهرهبرداری میکند. شاخه نظامی حماس با هدف قرار دادن سکوی استخراج میدان Tamar در جریان رویارویی دو طرف در می 2021، پیامی مبنی بر رد این بهرهبرداری ارسال کرد که باعث شد علاوه بر خسارات اقتصادی، برای چند روز هم تعطیل شود و این سناریویی است که بر آینده ایمنسازی خطوط لوله سایه افکنده است. اگرچه آنکارا، صادرات گاز از اسرائیل به اروپا را وسیلهای برای افزایش شانس خود برای تبدیلشدن به یک قدرت منطقهای میداند، اما این نقش ممکن است تاثیرات منفی بر افکار عمومی مردم منطقه و حامیان فسلطین بگذارد. قراردادهای گازی اردن و مصر با اسرائیل، همچنان موضوع طرد و نارضایتی بخشی از مردم است که از زمان انعقاد آن در سال 2016 تا به امروز شاهد اعتراضات دورهای علیه این توافق بودهایم.
نتیجهگیری
در خاتمه، بر کسی پوشیده نیست که انگیزه اصلی اشتیاق ترکیه به فعال کردن مجدد روابط با اسرائیل بر این امید است که اسرائیل با فعال کردن بحث خط لوله اسرائیل-ترکیه، به شکستن انزوای خود در شرق دریای مدیترانه کمک کند. این منطقه بهعنوان کمککننده به اقتصاد و نیازهای رو به رشد انرژی آن و فرصتی برای به حداکثر رساندن قدرت خود است. از منظر آنکارا، این منطقه به یک مرکز ترانزیت گاز و یک کارت بازی قدرت در مناقشه دریایی با یونان و جزیره قبرس تبدیل شده است. اما پروژهای به این بزرگی و در بازه بلندمدت، نیاز قبلی به ثبات سیاسی و امنیتی و دوری از نوسانات و موانع سیاست خارجی دارد. قبل از مذاکره، نیاز به ایجاد یک اعتماد پایدار بین آنکارا و تلآویو و آزمایش قدرت این اعتماد در برابر تضاد روندهای سیاسی در منطقه است که دو طرف را بیشتر از آنچه آنها را متحد میکند، از هم جدا میکند.
اگر جهتگیریهای سیاست خارجی ترکیه تحت تأثیر عوامل اقتصادی باشد، اسرائیل بیشترین اهمیت را به موضوع امنیت میدهد. شاید این اقدام توضیح دهد که چرا تلآویو رئیسجمهور خود را که دارای یک مقام افتخاری است برای دیدار با اردوغان گسیل کرده است و این رفتار، منعکسکننده ملاحظات اسرائیل است. بنابراین، به نظر میرسد تلآویو پیش از برداشتن گامهای جدی در مورد پرونده گاز، در چارچوب مطالبه اثبات حسن نیت، تلاش کند تا منافع بیشتری از آنکارا به دست آورد. و اگر پروژه خط لوله اسرائیل-ترکیه کلیدی برای پیوند اجباری ترکیه در پرونده مدیترانه شرقی باشد، اما تلآویو به دنبال کلیدی برای اتصال اجباری خود با اروپاییها است نه ترکها. تلآویو معتقد است که مسیر EastMed، تجارت مستقیم با اروپا را به گونهای فراهم میکند که جریان آرام گاز را درصورتیکه نوسانات و آشفتگیهای امنیتی محیط عربی و پیرامونی آن را فرا گیرد، تضمین کند.
اعتمادی که باید ایجاد شود در رابطه با اروپاییها نیز صدق میکند، زیرا آنها مشتاق تامین مالی پروژهای نیستند که ترکیه را به یک نقطه ترانزیت انرژی استراتژیک تبدیل میکند، بهگونهای که به آن اهرم فشاری بر مصرفکنندگان اروپایی بدهد و جایگاه و حضور خود را در بسیاری از پروندههای منطقه تقویت کند؛ بهویژه، تعاملات اتحادیه اروپا از نظر تئوری نیازمند اولویت حمایت از منافع دو کشور عضو یعنی یونان و قبرس است. لازم به ذکر است که اگرچه ایالات متحده در ژانویه گذشته عدم اشتیاق خود را برای پروژه EastMed ابراز کرد، اما این به معنای مرگ این پروژه نیست، زیرا واشنگتن نگرانیهای زیستمحیطی و پتانسیل بیثباتی را در اشارهای ضمنی نسبت به کنار گذاشتن ترکیه از آن مطرح کرده است. با اینحال، رویکرد رسیدگی به پرونده گاز از منظر زیستمحیطی یا از منظر ایجاد صلح و ثبات بین طرفین در پی جنگ روسیه و اوکراین تا حد معناداری عقبنشینی خواهد کرد و رویکرد امنیتی اروپا و سیاست بازدارندگی علیه روسیه بیش از هر زمان دیگری به صحنه بازخواهد گشت. بدیهی است که در برهه کنونی، رویکرد واقعبینانه به امنیت انرژی که بر انتخاب مواجهه با چالشهای فنی و اقتصادی استوار است، بر بازی در فضایی که اعتماد در آن وجود ندارد و نوسانات سیاست خارجی تحت تأثیر آن قرارگرفته، برتری دارد.
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « چرایی رفتار ترکیه در مسیر احیای روابط با اسرائیل»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1401/1/16
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.