تنش بین تهران و باکو در سایه متغیر اسرائیل
نویسنده: سید حامد حسینی، عضو گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه
آذربایجان و ارمنستان مدتهاست که در منطقه مورد بحث قرهباغ، منطقهای که اکثریت آن ارمنی است، دچار تنشهای مستمر شدهاند که طی 30 سال گذشته دو جنگ تمامعیار در آن صورت گرفته است. به دنبال پیروزی جمهوری آذربایجان در سال 2020، باکو شروع به ادعای سرزمینی خود در بخشهایی از جمهوری ارمنستان کرد. جنگ 44 روزه قرهباغ با پیروزی قاطع آذربایجان در 10 نوامبر 2020 به پایان رسید و باکو سه چهارم از سرزمینهایی را که قبلا در اختیار نیروهای ارمنی بود تصاحب کرد. به طور آشکار جنگ 2020 قرهباغ پیامدهای عمیقی بر نفوذ و سیاستهای ایران در قفقاز جنوبی داشت. تهران نه بر مسیر درگیری تأثیر گذاشت و نه از تأثیر دیپلماتیک قابل توجهی در مذاکرات آتشبس و توافق صلح ناشی از آن برخوردار بود. اگرچه ایران مهمترین قدرت منطقهای در این درگیری بود که هم با ارمنستان و هم با آذربایجان هممرز بود، اما از سوی ترکیه و روسیه به حاشیه موضوع رفت.
اکنون و در اولین سالگرد جنگ قرهباغ، به نظر میرسد که تنش اخیر بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان با تقریبا 700 کیلومتر مرز مشترک در حال حاضر در سطح بالایی است و اخیرا ارتش ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیروهای خود را بسیج کرده و مانورهای نظامی را در نزدیکی مرزهای شمال غربی خود با جمهوری آذربایجان در میان تنشهای طولانی پس از جنگ 44 روزه آذربایجان با ارمنستان در سال گذشته، برگزار کردهاند. آذربایجان و ترکیه نیز در واکنش، رزمایش نظامی مشترک خود را آغاز کردند. در ظاهر امر، این تنشهای اخیر مربوط به نارضایتی آذربایجان از ایران است که از طریق راههای تجاری و ترانزیتی به رقیب اصلی خود یعنی ارمنستان تنفس اقتصادی میدهد.
این رزمایشهای مشترک آذربایجان مغایر با مفاد کنوانسیون وضعیت حقوقی دریای خزر نیز هست که حضور نیروهای مسلح متعلق به طرفین در دریای خزر (آذربایجان ، ایران ، قزاقستان ، فدراسیون روسیه و ترکمنستان) را ممنوع میکند. در حاشیه این رزمایش، باکو با ایجاد اختلال در کامیونهای ایرانی در حال عبور از جادهای که از سرزمینهای تازه تصرفشده آذربایجان عبور میکند، ارتباط ایران با ارمنستان را به صورت ضمنی به چالش کشید. آذربایجان با ایجاد ایست بازرسی ، شروع به اخذ هزینه از کامیونهای ایرانی کرده و حتی دو کامیون دار ایرانی را بازداشت کرد. شکافی که بر تنشهای جاری ایران و آذربایجان تأثیر میگذارد بیشتر مربوط به انتخابهای اساسی سیاست خارجیای است که تهران و باکو هر کدام انجام دادهاند و بعید است که آن را در مسیر معکوس خود قرار دهند.
حضور اسرائیل
از زمان تشکیل جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور مستقل در سال 1991، تهران و باکو به شکل متناوب نسبت به یکدیگر نگاهی تردیدآمیز داشتهاند اما از درگیریهای آشکار اجتناب کردهاند. این روایت از روابط طرفین تا حدودی نیز تعجبآور نیست. در واقع به لحاظ ساختار سیاسی، مدل سکولار جمهوری آذربایجان در تضاد با الگوی انقلابی شیعه جمهوری اسلامی ایران است. از طرفی آذربایجان، اسرائیل و ترکیه را به عنوان بزرگترین متحدان منطقهای خود انتخاب کرده است؛ دو بازیگری که به ترتیب ایران آنها را دشمن و رقیب جدی خود میداند و به دنبال دستیابی به استحکام بیشتر در قفقاز جنوبی یعنی جغرافیای شمال غربی ایران هستند. روشن است که ایران در ارتباط با حضور اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی نگرانیهای جدی دارد.
بر خلاف تلاش آذربایجان برای توصیف حوادث اخیر به عنوان یک روال عادی، تهران این آذربایجان جدید را در تصویر بزرگتری از تحولات میبیند، جایی که باکو نقش بازیگر ضد ایران برای دیگر بازیگران منطقهای خصمانه مانند اسرائیل را بازی میکند. روایت رسمی در محافل رسانهای و تحلیلی ایران این است که باکو آزادی عملی گستردهای به اسرائیل داده است تا از خاک آذربایجان برای اجرای عملیات در عمق داخلی ایران استفاده کند. آخرین اتهام تهران این بوده که سرقت اسرائیل از پروندههای حساس هستهای در سال 2018 از طریق استفاده از خاک آذربایجان به عنوان زمینهای برای عملیاتی شده است که رهبری سرویسهای اطلاعاتی تلآویو را پشتیبانی کرده است. آنچه به یقین صادق است این است که بر خلاف تحولاتی که در گذشته دیده میشد، هم تهران و هم باکو اکنون درگیر جنگی لفظی هستند. زمینه بزرگتر تنش این است که ایران مانورهای نظامی را در نزدیکی مرز با آذربایجان و ارمنستان انجام داده و میزبان یک هیئت ارمنی بوده است، که نشاندهنده تعهد خود به یک سیاست قوی است و میخواهد وضعیت موجود در مرزهای طرفین حفظ شود و تغییرات ژئوپلیتیکی را خط قرمز خود میداند.
این بار اما به نظر میرسد نگرانی تهران دوچندان است. بر اساس ارزیابی و آمار اندیشکده بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم (SIPRI)، اسرائیل بین سالهای 2006 تا 2019 حدود 825 میلیون دلار تسلیحات به آذربایجان تحویل داده است. ارزیابیهای امنیتی حاکی از این امر است که اسرائیل با تامین حدودا 26 درصد از تسلیحات جمهوری آذربایجان در یک دهه اخیر، تلاشهای خود برای نزدیک شدن به سرزمین ایران را به عنوان راهی برای فشار آوردن بر تهران تشدید کرده است. بدین اعتبار در برهه کنونی اسرائیل و همسایه شمالی ایران از روابط نزدیکی برخوردارند و باکو در سالهای اخیر تعداد زیادی هواپیماهای بدون سرنشین ساخت اسرائیل را خریداری کرده و به یک بازیگر پیش رو در بهرهگیری از این سلاح مدرن تبدیل شده است. جمهوری آذربایجان بارها پهپادهای ساخت اسرائیل را به نمایش میگذارد و به کارآیی آنها خصوصا در جنگ قرهباغ میبالد.
در طرف دیگر ماجرا، رهبر جمهوری اسلامی ایران در جدیدترین اظهارات خود به همسایگان ایران در مورد آنچه که دخالت بیگانگان در منطقه به عنوان منبع اختلاف و آسیب نامیده هشدار داده است و به صورت تلویحی وعده پاسخدهی به آن بازیگرانی را دادند که با اسرائیلیها همکاری میکنند. البته همین اشاره نکردن به کشور خاصی همچون آذربایجان در این اظهارات شاید میتواند نشانهای باشد که تهران تمایلی به افزایش تنشها ندارد و صرفا در صدد حفظ ژئوپلیتیک موجود است. حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه جدید ایران در دیدار با لاوروف همتای روسی خود در مسکو اظهار داشت که ایران مطمئنا تغییرات ژئوپلیتیکی و تغییر نقشه در قفقاز را تحمل نخواهد کرد و ما نگرانیهای جدی در مورد حضور تروریستها و صهیونیستها در این منطقه داریم.
از طرف دیگر، از نگاه برخی تحلیلگران رئالیستی، آنچه جمهوری اسلامی ایران به آن اشاره نمیکند این است که سیاست اسرائیل برای نزدیک شدن به جغرافیای ایران، در واقع همان تصویری از تلاشهای خود ایران برای تثبیت جایگاهش در محیط پیرامونی اسرائیل یعنی در سوریه، لبنان و فلسطین است. به بیان دیگر هم تهران و هم تلآویو در حال اجرای استراتژی محاصره با ابزارهای متفاوت سیاسی و نظامی خود هستند که در طیفی از سطوح متعارف و غیرمتعارف نیز قابل تقسیمبندی میباشند.
ایران از افزایش روابط نظامی بین باکو و آنکارا نیز ناراحت و نگران است، اما این مشارکت چندبعدی آذربایجان و اسرائیل است که در صدر اولویتهای اصلی تهران برای مقابله با آن قرار گرفته است. از نگاه تهران، حضور روزافزون اسرائیل در محیط پیرامونی خود یک مسئله فوری امنیتی است زیرا تصور میشود که این امر برای سیاست اصلی تلآویو در مقابله با تهران اهمیت فزایندهای دارد. اهمیت قضیه اینجاست که اسرائیل در هیچ مقطعی از تاریخ خود این تعداد مجموعه روابط دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی-اطلاعاتی با کشورهای هممرز با ایران نداشته است. به شکل معناداری این روند به نفع اسرائیل است و تهران از این پیشرفت ناراضی است اما هنوز سیاست مشخص، جذاب و اثرگذاری را به جز درخواستها و هشدارهای گاه و بیگاه برای اجتناب از رابطه با اسرائیل عنوان نکرده است که به طور ملموسی شاهد خنثیسازی پیشرفتهای اسرائیل باشیم. از پیگیری ادبیات سیاسی و رسانهای در سطح منطقه پیداست که دلیل این عدم همراهی با سیاستهای تهران به این نکته بر میگردد که بازیگرانی مانند جمهوری آذربایجان، بحرین، امارات متحده عربی و احتمالاً عربستان سعودی به دنبال همکاری با اسرائیل برای مقابله با نفوذ منطقهای ایران هستند.
چالشهای ادامه تنش
هم برای ایران و هم برای آذربایجان، این رقابت ژئوپلیتیکی با توجه به نزدیکی جغرافیایی، قومی، مذهبی و تاریخی آنها بسیار حساس است. تاریخ معاصر روابط طرفین نیز بر این معما و پیچیدگی موضوع تأکید میکند. در جریان جنگ ارمنستان و آذربایجان در سال 2021، روشن بود که ایران چارهای جز حضور در حاشیه بحران ندارد. در داخل ایران، گرایشهای قومی استانهای شمال غربی همراه با نارضایتیهای موجود از شرایط اقتصادی میتواند وضعیتی بحرانآفرین در آن مناطق ایجاد کند، دقیقا جایی که چند میلیون جمعیت ترکزبان ایرانی در آنجا زندگی میکنند. بدیهی است که این واقعیت برای دشمنان خارجی ایران از بین نمیرود و درصدد بهرهبرداری از آن هستند. بازیگران منطقهای و فرا منطقهای به کرات سابقه تلاش برای استفاده از این وضعیتهای ژئوپلیتیکی علیه تهران را دارند. بنابراین تهران گزینه مناسبی برای مشارکت در جنگ قرهباغ سال 2021 نداشت زیرا اهرم کافی و تاثیرگذار بر بازیگران اصلی یعنی ارمنستان، آذربایجان، روسیه و ترکیه در اختیار نداشت. از آنجا که هیچ کشوری کمک قابل توجه سیاسی و نظامی به ارمنستان نکرد، آذربایجانیها، با حمایت ترکیه و اسرائیل، هم از نظر پیروزیهای نظامی به دست آمده و هم از نظر دیپلماتیک در این درگیری غالب بودند.
با این وجود، این مشارکت ترکیه، آذربایجان و اسرائیل ناخوشایند است، به ویژه در شرایطی که آنکارا و تلآویو به یکدیگر مشکوک هستند و بر سر منافع حیاتی خود همپوشانی اندکی دارند. علیرغم این اختلافات، ایران نگران این همگراییهای موقتی منافع در جغرافیای شمال غربی خود هست. در حال حاضر، تهران بدون همراهی مسکو و به تنهایی قادر به تغییر دینامیکها در قفقاز جنوبی نیست. در عین حال، از دست رفتن نفوذ روسیه در این منطقه میتواند یک دردسر بزرگ باشد، در صورتی که ترکها تصمیم بگیرند از کارتهای بازی قومیتی در این منطقه استفاده حداکثری کنند.
تهران همچنان میخواهد این پیام را به باکو ارسال کند که ما میدانیم شما چه میکنید. باکو نیز دیر یا زود باید با برخی از حقایق اساسی مواجه شود و هزینههای آن را ارزیابی کند منجمله اینکه گزینههای آن در مقابل تهران محدود است. در اوج درگیریهای لفظی بین تهران و باکو در اوایل اکتبر، الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان اشاره کرد که جمعیت ترکهای ایران ممکن است در دفاع از پسرعموهای خود در جمهوری آذربایجان به پا خیزند. این نوع صحبت از طرف باکو خشم را در تهران ایجاد کرد، زیرا آن را هدفی برای ایجاد تجزیهطلبی در داخل ایران و قوم ترکزبان قلمداد کردند. اما آنچه علی اف نگفته و پاسخ مناسبی برای آن ندارد، این است که باکو تا چه اندازه پتانسیل ادامه پیشروی در این مسیر را دارد و این کارت بازی قومیتی تا چه میزان ظرفیت بازی را دارد.
نتیجه
از دیدگاه ایران، این تلآویو است که باکو را تحریک میکند تا سیاست ماجراجویانهای علیه تهران اتخاذ کرده و وضعیت موجود ژئوپلیتیک را به چالش بکشد؛ اما میتوان بیان داشت که هرگونه اشارهای به مباحث قومیتی و ژئوپلیتیکی توسط باکو اساسا با جایگاه و وزن باکو در تضاد است و مطمئنا منجر به چالشهایی علیه تمامیت ارضی خود این بازیگر میشود ولو اینکه از حمایت تلآویو و احتمالا آنکارا نیز برخوردار باشند. بدون شک در برهه فعلی هر دو طرف میپذیرند که وضع موجود در روابط، هرچقدر هم مشکلساز باشد، بر حرکت به وضعیتی ترجیح دارد که باکو و تهران به سمت تنشهای بیشتر و دارای ابعاد نظامی گستردهتر حرکت کنند. نوع و مقیاس تجهیزات نظامی مستقر در مرز نیز نشان میدهد که ایران قصد دارد باکو را از ماجراجوییهای سرزمینی باز دارد، اما تهران در نهایت میخواهد از درگیری مسلحانه اجتناب کند. اگر وضعیت بدتر شود و آذربایجان تصمیم نگیرد به نگرانیها و هشدارهای تهران رسیدگی کند، ایران ممکن است از مرز عبور کند تا بازدارندگی پیشگیرانه در خاک ارمنستان انجام شود. یک عامل کلیدی در آن مرحله این است که تا چه حد متحدان آذربایجان آماده حمایت از باکو و مشارکت مستقیم در مقابله با ایران خواهند بود.
آنچه در حال حاضر مشخص نیست این نکته است که آیا ایران میخواهد مسئله تنش با آذربایجان را بیشتر تحت پیامهای سیاسی و احتمالا نظامی قرار دهد یا احساس میکند که دیگر به اندازه کافی گفته و تذکر داده است. البته که تمایل این کشور ارسال پیامهای هشدارآمیز به آذربایجان و نشان دادن تعهد خود به ارمنستان است. با این حال، جمهوری اسلامی نمیخواهد تنشها را با ترکیه افزایش دهد و ترجیح میدهد این مسائل به صورت گفتگوهای دوجانبه یا چندجانبه خاتمه یابد. این امر به این دلیل است که ایران، ترکیه و روسیه منافع مشترک دیگری در خروج آمریکا از سوریه و عراق و همچنین بحث در مورد افغانستان و مسائل تجاری دارند. ایران در واقع نمیخواهد طرف درگیری بین آذربایجان و ارمنستان باشد و خواستار آن است تا پیامهایی ارسال کند و نشان دهد خط قرمزهای مشخصش کجاست. به احتمال زیاد هر دو طرف بهزودی از تصاعد بحران جلوگیری میکنند. نه تهران و نه باکو نمیتوانند اجازه دهند وقایع اخیر منجر به بحران تمامعیار یا رویارویی نظامی بین دو کشور دارای اکثریت شیعه شود.
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « تنش بین تهران و باکو در سایه متغیر اسرائیل»، تاریخ انتشار در سایت مرکز: 1400/7/18
https://www.cmess.ir/Page/View/2021-10-09/4882
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.