رویکرد ایالات متحده در خروج از افغانستان؛ نقض تعهدات آمریکایی و بین المللی
نویسنده: حمیدرضا اکبرپور، دکتری حقوق بینالملل عمومی و عضو گروه اقتصاد سیاسی تحریم
توافق دوحه که میان دولت ترامپ و طالبان شکل گرفت، خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان را در پی داشت. بنا به گفته سنتکام، ایالات متحده سطح نیروهایش را از ۱۳۰۰۰ نفر به ۸۶۰۰ نفر در جهت انطباق با توافق صلح با طالبان کاهش داد. سپس در ژانویه 2021 میلادی نیروهایش را تا ۲۵۰۰ نفر کاهش داد. این کمترین تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان از سال ۲۰۰۱ میلادی تا آن زمان بود. سرانجام در ۳۰ اوت ۲۰۲۱ میلادی، نیروهای آمریکایی بهطور کامل از افغانستان خارج شدند.
این خروج از قبل تعیین شده اما با روند غیرمعمول، سرنوشت شوکآوری را بر جامعه افغانستان و همه اقشار آن تحمیل کرد که نتیجه آن، استیلای دوباره طالبان پس از بیست سال بود. جو بایدن عنوان کرد که حضور در افغانستان در جهت تامین منافع ایالات متحده بوده است و نه برای دولتسازی و گسترش دموکراسی در این کشور. این گفتهها در تضاد با سیاستهایی است که دولتهای بوش و اوباما در پی آن بودند. دولت بوش پس از 11 سپتامبر، سیاستهای کلی خود را در قالب طرح خاورمیانه بزرگ مطرح ساخت. "این طرح به دنبال آن بود که ریشههای افراطگرایی و خشونت در منطقه را از طریق دموکراسیگستری و گشایش فضای باز سیاسی و اجتماعی از بین ببرد". دولت اوباما نیز به طور موکد تاکید داشت که منافع آمریکا در یک افغانستان با ثبات و با انتخابات دموکراتیک و قابل قبول برآورده میشود. ورای این اظهارات روسای جمهور پیشین که در تضاد با مواضع جو بایدن است، اظهارات بایدن در جهت مخالف نظريه صلح دموكراتيك نیز هست که همواره از جايگاه مهمى در سياست خارجى ایالات متحده برخوردار بوده است. این نظریه در سیاست خارجی ایالات متحده بعد ازجنگ جهانی دوم، تبلوری دو چندان یافت. این روند در دوران کلینتون بیش از پیش مطرح شد و او بهترين راه براى تامين امنيت آمريكا و صلح جهانى را گسترش دموکراسی میدانست. اين شيوه در دوران جرج بوش نیز پی گرفته شد و در مراسم سوگند دور دوم ریاست جمهوریاش، هدف اصلى آمريكا را گسترش آزادى دانست و معتقد بود با گسترش نهادهاى دموكراتيك در ميان هر ملتى، به استبداد پايان داده میشود كه اين امر میتواند به افزايش امنيت بینالمللی منجر شود.
اصولاً نیز اقدامات دو دهه اخیر ایالات متحده و هزینه چند صد میلیارد دلاری در افغانستان با مدعای بایدن یعنی حضور در افغانستان بدون تغییر در نهادها و بنیان سیاست در آن کشور، کاری عبث و بیهوده جلوه میکند. در نتیجه اظهار به عدم اینگونه ماموریتی از سوی جو بایدن در واقع اقرار به شکست سیاستهای ایالات متحده در حوزه از پیش تعریف شده در سیاست خارجی این کشور بوده است که میتواند دلایل متعددی را داشته و در برگیرد.
ازسوی دیگر، برخی دکترینهای جدید در حقوق بینالملل بر تعهدات کشورهای مداخله کننده تاکید دارد. به طور مثال دکترین مسئولیت حمایت تاکید دارد که در فاز سوم پس از پیشگیری و واکنش، باید به مسئولیت بازسازی پرداخت. هر چند حضور ایالات متحده در افغانستان بر پایه تفسیر موسع از مفهوم دفاع مشروع است اما حضور ماندگار این کشور در افغانستان و تاثیر غیرقابل انکار بر سیاستهای دو دولت کرزای و غنی، تعهدات مربوط به دکترین مسئولیت حمایت را متوجه این کشور میکند.
طبق این رکنِ دکترین مسئولیت حمایت، مسئولیت بازسازی شامل ارائه کمک کامل برای جبران، بازسازی و مصالحه در برخورد با عوامل آسیب و زیانی است که مداخله به هدف متوقف ساختن یا دفع آنها طراحی گردیده است. در این مرحله میبایست بر سه حوزه تامین امنیت، عدالت و توسعه اقتصادی متمرکز شد.
بنابراین خروج بایدن به این صورت را میتوان در راستای کاهش تعهدات مستقیم ایالات متحده در افغانستان دانست. این کاهش تعهدات شامل نقض تعهدات بینالمللی نیز میشود چرا که عملاً در مرحله بازسازی افغانستان، ایالات متحده با یک عقبگرد عظیم و ناگهانی، به ناامنی، بیعدالتی و سقوط اقتصادی در افغانستان کمک کرده است.
جهت ارجاع علمی:
حمیدرضا اکبرپور، « رویکرد ایالات متحده در خروج از افغانستان؛ نقض تعهدات آمریکایی و بین المللی»، تاریخ انتشار: 1400/6/27
https://www.cmess.ir/Page/View/2021-09-18/4864
نویسنده
حمید رضا اکبرپور
ژوهشگر مهمان در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. نامبرده دانش آموخته مقطع دکتری رشته حقوق بینالملل از دانشگاه دانشگاه آزاد است. حوزه مطالعاتی وی شامل سازمانهای بینالمللی و حقوق بشر است این پژوهشگر عضو پیوسته گروه مسائل خلیج فارس و عضو وابسته گروه های ملاحظات استراتژیک آمریکا و کشمکش و همکاری در خاورمیانه می باشد.