رقابت چین و آمریکا در افغانستان

نوع مطلب: مقاله

 

 

 

نویسنده: ویدا یاقوتی، عضو گروه مطالعاتی افغانستان-پاکستان (افپاک)

 

پس از۲۰ سال مداخله گسترده ایالات متحده و دیگر متحدان ناتو در افغانستان که تبعات آن شامل ده ها هزار کشته، میلیاردها دلار هزینه شده و در پایان خروج بسیار دشوار بود، اکنون زمان آن است که بپرسیم آیا شاهد نقش آفرینی چین به عنوان ابرقدرتی نوظهور در صحنه سیاسی افغانستان هستیم؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت باشد، به این ترتیب پرسشهای دیگری مطرح خواهد شد؛ چین موقعیت خود را چگونه می بیند و در این کشور چگونه برای برخورد با حاکمان جدید افغانستان و تعیین خطوط قرمز خود برنامه ریزی خواهد کرد؟ سطح رقابت و رویکردهای دو ابر قدرت (ایالات متحده آمریکا و چین) در رابطه با افغانستان چگونه خواهد بود؟

رویدادهای گذشته نشان می دهد که آخرین اقدامات هر دو ابرقدرت نباید چندان غافلگیر کننده باشد. چین بر مبنای رویکردی عملگرایانه و اقتصاد محور هیچ گونه حمایتی، از نظر دیپلماتیک، هنجاری و اطلاعاتی- نظامی به کشورهایی که در آنها تغییر رژیم اتفاق افتاده نکرده است و بدون هیچ تردیدی تغییر رژیم را در این کشورها پذیرفته و بر اصل عدم دخالت و احترام به حاکمیت داخلی کشورها تأکید دارد. سیاست چین در قبال تغییر رژیم از آنچه در مصر و سودان اتفاق افتاده بود کاملاً مشخص بود. و دلیل آن هم این است که دو کشور از اصول و سیاست های مشخص در قبال جهان خارج پیروی میکنند. برای درک رفتار چین میتوان به نمونه مصر و برکناری حسنی مبار اشاره کرد: حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۱ روابط بسیار نزدیکی با چین داشت، تا آنجا که در سال ۱۹۹۹ در رسانه ها اعلام کرده بود "وقتی به چین سفر می کنم احساس می کنم" در خانه هستم. حتی از طرف دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای نیز درجه مشاور به وی اعطا شد. مبارک تا سال ۲۰۰۹ حدودا ۹ سفر رسمی به چین داشته که بیشترین بازدید را در بین رهبران خارجی در آن زمان داشت. با این حال، در طول نا آرامی ها و انقلاب مصر چین هرگز کمکی به او در طول انقلاب مصر در سال و حتی هنگامی که مجبور به کناره گیری شد، نکرد. تفاوت چندانی نداشت. در زمان دستگیری و برکناری عمر البشیر رئیس جمهور سودان نیز با وجود روابط تجاری موفق که آن زمان سودان و چین داشتند مقامات چینی از بشیر هیچ گونه حمایتی نکردند. و پکن فقط اصل عدم دخالت و احترام به حاکمیت دولت را تکرار کرد و به دنبال راه هایی برای تماس با رژیم جدید در این کشور بود.

در مورد ایالات متحده، می توان الگویی از مداخلات نظامی آمریکا در خاورمیانه را مشاهده کرد که بدون تکمیل اهدافی که ظاهراً مداخلات مستقیم برای آن آغاز شده بود به پایان می رسد. جدیدترین موارد در عراق با سقوط صدام حسین و در سوریه با جنگ داخلی طولانی آن بود. در هر دو مورد، روسای جمهور آمریکا، جورج دبلیو بوش در جنگ عراق و باراک اوباما در سوریه، عملیات را با انتظارات زیادی آغاز کردند و بدون سرانجام و نهایی سازی اهدافی که بر آن متمرکز بودند عملیات را متوقف کردند. نیمه کاره رها کردن عملیات های به ظاهر آزادی بخش و بازگشت در ادامه پایان دادن به سیاست بسط بی رویه نفوذ است، تا از طریق آن بر هژمونی و تثبیت جایگاه آمریکا در جهان بیفزایند. بنابراین، علت این عقبگرد و رها کردن سیاست امپراتوری سازی در کنار ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت و سایر رویدادهای بین المللی به طور موازی، بحرانهایی را در جهان ایجاد کرد که اکنون ما شاهد آن هستیم، رقابتهایی بین دو قدرت بزرگ با اهداف و رویکردهای کاملاً متفاوت.

یکی از نمونه های مهم نحوه برخورد واشنگتن و پکن با دیگر کشورها این واقعیت است که ایالات متحده (و همچنین سایر قدرتهای غربی در گذشته و حال) در درجه اول با توجه به نوع بحران از نیروهای نظامی برای تسلط، اعمال نفوذ و پیگیری اهداف خود استفاده میکنند و سپس از ابزارهای دیگر مانند آموزش و فرهنگ در راستای کمک به ایجاد دموکراسی در کشورها استفاده میکنند. در مقابل ، چینی ها رویکرد متفاوتی را اتخاذ کرده و مکانیزم پیچیده ای از قدرت نرم در زمینه آموزش و فرهنگ برای نفوذ بدون استفاده از ارتش خود ایجاد می کنند. افغانستان نیز نمونه عینی است که اخیراً میدان نبرد بین دو ابرقدرت شده است تنها تفاوت در نحوه عملکرد و روش های آنها است.

با توضیح نوع رویکردها، اکنون ایالات متحده از افغانستان خارج شده اما این به معنای عدم بازگشت و رها کردن این منطقه نخواهدبود. بنابراین آنچه در چارچوب رقابت ابر قدرتها مهم است مسئله منافع آنها در افغانستان و آنچه که میتوانند در آنجا انجام دهند است. اما با رویکردهای متفاوت. درباره منافع چین و آنچه باید برای آن برنامه ریزی کند. میدانیم حتی قبل از پایان خروج آمریکایی ها از افغانستان، وانگ یی، وزیر خارجه چین، با ملا عبدالغنی برادر رئیس کمیسیون سیاسی طالبان دیدار کرد. چینی ها بدین وسیله درک خوبی از تغییر پویایی داخلی افغانستان و این واقعیت داشتند که طالبان احتمالاً پس از خروج ایالات متحده به سرعت این کشور را تصرف خواهند کرد. افغانستان و چین دارای ۷۶ کیلومتر مرز مشترک هستند که در منطقه ای بسیار حساس در سمت چین واقع شده است، در نزدیکی استان سین کیان، جایی که بیشتر جمعیت مسلمان اویغور چین در آن زندگی می کنند. افغانستان علاوه بر مجاورت جغرافیایی دو کشور، محل زندگی جامعه بزرگی از اویغورهایی است که از چین فرار کرده اند و این ارتباط دو طرف مرز پکن را بیشتر نگران می کند. در نتیجه این نگرانی، دولت چین قصد دارد از قبل با این خطر به روش خودش مقابله کند و اطمینان حاصل کند که طالبان افراط گرایی مذهبی خود را به خارج صادر نخواهد کرد و به هیچ وجه اویغورها را در چین تشویق نخواهد کرد.

بنابراین، ایجاد روابط دوستانه میان رهبران چین و طالبان در حال حاضر به دلیل نگرانی اویغورهای مقیم افغانستان تبدیل شده است. یعنی آنچه تصور میشد به ضرر چین تمام شود با ایجاد پل ارتباطی با طالبان ممکن است به نتیجه دیگری ختم شود. یکی دیگر از عوامل جغرافیایی، ارتباط مستقیم زمینی با ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و همچنین دریای خزر است. به دلیل تنش های موجود در دریای چین جنوبی که به طور مداوم توسط نیروی دریایی هند و دیگر کشورها که محور گفتگوی چهار جانبه امنیتی(QUAD) بوده اهمیت بیشتری پیدا می کند. در نتیجه ، مسیر زمینی نه تنها می تواند برای چینی ها ایمن تر باشد ، بلکه ارزان تر و کوتاه تر نیز خواهد بود. این مسیر احتمالاً بخشی از طرح عظیم چین (BRI) است، اما قبل از اینکه چینی ها سرمایه گذاری خود را در افغانستان آغاز کنند، آنها منتظر خواهند ماند تا ببینند آیا طالبان می توانند ثابت کنند که در این زمینه قابل اعتماد است یا خیر. برای طالبان نیز این مسئله به اندازه کافی جنبه مثبت اقتصادی دارد ذبیح الله مجاهد سخنگو در مصاحبه اخیر خود تصریح کرد که طالبان از پروژه (BRI) چین استقبال می کند و امیدوار است که افغانستان نیز در آن گنجانده شود. ایالات متحده و چین به عنوان بخشی از رقابت ابرقدرتی خود به منابع طبیعی کلیدی مانند نفت و گاز طبیعی نیاز دارند که بیشتر آنها از خاورمیانه تأمین می شود ، اما سایر کالاها نیز مانند فلزات کمیاب، که برای صنایع نظامی و غیر نظامی پیشرفته ضروری هستند. افغانستان نیز میزبان برخی از بزرگترین ذخایر فلزات خاکی کمیاب جهان است.

دولت چین در حال حاضر از رسانه های خود خروج بدون سازماندهی و شتابزده آمریکا از افغانستان را به عنوان بخشی از تلاش های گسترده تر خود برای مشروعیت زدایی از هژمونی ایالات متحده استفاده می کند. از طریق این رسانه ها، چینی ها ایالات متحده را از نظر اعتبار و نفوذ شکست دهند. در واقع هدف اصلی چین از نشان دادن درماندگی ایالات متحده در منطقه کاهش نفوذ آمریکا و ایجاد فضایی از بی اعتمادی به ایالات متحده در بین کشورها است، در این خصوص ایجاد تنش در روابط تایوان با ایالات متحده برای چین یک اولویت است. آنچه که چین با ایجاد ناامیدی از آمریکا قصد دارد نشان دهد سرنوشت تایوان نیز مشابه تجربه افغانستان خواهد بود.

در طول سالهای مداخله آمریکا در افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه، چینی ها از بیرون به اقدامات آمریکا رصد می کردند و گاهی از آنها انتقاد می کردند اما در طول این مدت بارزترین رویکرد چین به این مسائل «منتظر فرصت ماندن» بوده است. پس از مشخص شدن خروج آمریکایی ها از افغانستان، پکن به دنبال فرصت هایی برای گسترش نفوذ خود در خلاء ایجاد شده بود واکنون در زمین افغانستان این فرصت را برای مقابله با نفوذ ایالات متحده به دست آورده است. بنابراین، در مقابل چالشی که ایالات متحده با آن مواجه خواهد بود به ترتیب مقابله با نفوذ اقتصادی چین در منطقه، راه هایی برای مقابله با تبلیغات رسانه ای چینی ها و ایجاد هزینه برای آنها است. در این راه، چالش اصلی که ایالات متحده خواهد داشت افزایش تعداد بازیگران دولتی و غیر دولتی مخالف با آمریکا و ظهور مجدد تروریسم سازمان یافته در منطقه است. بازیگرانی که در این عرصه حاضر هستند و هر یک با ایجاد فرصت مناسب نسبت به پیشبرد اهداف خود اقدام خواهند کرد. به این ترتیب، در صورتی که طرح های هدفمند و برنامه های بلند مدت آمریکا با شکست مواجه شود آمریکا مجبور خواهد شد با گام های سنگین تری به منطقه بازگردد.

 

 

جهت ارجاع علمی: ویدا یاقوتی، « رقابت چین و آمریکا در افغانستان »، تاریخ انتشار: 1400/6/27

https://www.cmess.ir/Page/View/2021-09-18/4863


نویسنده

ویدا یاقوتی (دبیر گروه افپاک)

در تاریخ شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ نشست تخصصی گروه مطالعات جامعه و سیاست خارجی افپاک تحت عنوان «جنگ قدرت در پاکستان: ابعاد و پیامدها» با حضور دکتر عبدالرضا فرجی راد استاد ژئوپلیتیک دانشگاه و سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان و دکتر نوذر شفیعی استاد علوم سیاسی دانشگاه و مدیر گروه افپاک مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد