روابط عربستان و سوریه در مسیر جدید
نویسنده: سید حامد حسینی پژوهشگر مهمان و عضو گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه
کشورهای حوزه خلیج فارس بهتدریج رویکرد خود را در قبال وضعیت فعلی سوریه تغییر میدهند؛ کشورهایی که قبلا از مخالفان حکومت بشار اسد حمایت میکردند، در حال حاضر و بهآرامی با واقعیت ظهور یافته خود را تطبیق کرده و به دولت موجود نزدیکتر میشوند. اگرچه لزوماً این یک اتفاق خوشایند و مطلوب برای این بازیگران نیست، اما ممکن است فرصتی برای این دولتها خصوصا عربستان سعودی باشد. این وضعیت بیشتر به این سؤال بستگی دارد که آیا روند فعلی ادامه خواهد یافت یا خیر و اینکه چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
دولتهای تاثیرگذار عرب بهویژه عربستان سعودی تاکنون در عادیسازی روابط خود با حکومت بشار اسد مردد بودهاند و این مرحله را به پیشرفت سوریه برای دستیابی به یک راه حل سیاسی مبتنی بر قطعنامه 2254 شورای امنیت مشروط کردهاند. بااینحال، با ورود بایدن به کاخ سفید و مذاکرات تسریع شده بین دولت ایالات متحده و ایران در پس زمینه، تغییر در موضع عربستان در مورد سوریه، ازجمله بر اساس تبادل پیام بین ریاض و تهران، ممکن به نظر میرسد. در محاسبات فعلی، روابط جدید با حکومت اسد احتمالا میتواند به کشورهای عربی کمک کند تا نفوذ خود را بر سوریه و جهتگیری سیاستهای آن تاثیر بگذار و بنابراین قدرت ایران را متعادل کرده و از نفوذ تهران در آنجا بکاهد. علیرغم تردید در مورد چشمانداز این اقدام و محاسبات که میتواند بر تصمیمات دولت فعلی ایالات متحده را نیز تاثیر بگذارد، روابط عادی میان ریاض و دمشق ممکن است بر معماری منطقه تأثیر بگذارد و منافع کسانی را که به دنبال مهار نفوذ ایران در سوریه هستند (به رهبری اسرائیل) تأمین کند.
مارس 2021 مصادف با پایان یک دهه جنگ داخلی در سوریه بود. علیرغم پیروزی میدانی بشار اسد در جنگ به لطف کمک ایران و روسیه، سوریه اکنون کشوری ویران شده است. حکومت اسد حدود 60 درصد از گستره سرزمینی را کنترل میکند، بحران اقتصادی که سوریه را آزار میدهد همچنان عمیقتر میشود و هیچ چشمانداز حلوفصل سیاسی در آینده قابل پیشبینی وجود ندارد. از بسیاری جهات، بحران سوریه یک درگیری پیچیده و چندبعدی است. بااینحال، در ماههای اخیر میتوان تغییراتی را در رابطه با روابط برخی از کشورهای عرب سنی با حکومت فعلی مشاهده کرد. در اوایل ماه مه، گزارش شد که یک هیئت سعودی به سرپرستی خالد حمیدان، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان، از دمشق بازدید کرده و با بشار اسد و ژنرال علی مملوک، رئیس اطلاعات سوریه دیدار کرده است که این ملاقات اولین دیدار در نوع خود بوده است. بر اساس این گزارش، توافقنامهای در مورد بازگشایی سفارت عربستان در دمشق بهعنوان اولین گام برای عادیسازی روابط و به دنبال آن پیشنهاد بازگرداندن سوریه به اتحادیه عرب حاصل شد. در پایان ماه مه، یک هیئت سوری برای اولین بازدید عمومی از سال 2011 به سرپرستی محمد مارتینی وزیر گردشگری سوریه وارد عربستان شد.
در طول یک دهه جنگ در سوریه، بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس امیدوار به سقوط بشار اسد بودند و حتی برخی از آنها، بهطور عمده از طریق حمایت نظامی و اقتصادی از نیروهای شورشی، در این کارزار شرکت کردند. در واقع تا همین اواخر، کشورهای حوزه خلیج فارس، بر اساس رویکرد خود در سوریه در سه اردوگاه اصلی قرار میگرفتند:
دسته اول بازیگرانی که حکومت بشار اسد را پذیرفتند: امارات و بحرین اولین دولتها در میان کشورهای عربی بودند که روابط خود را با دولت اسد ادامه دادند، درصورتیکه در اوایل جنگ داخلی آنها از مخالفان اسد حمایت میکردند. امارات متحده عربی در دسامبر 2018 سفارت خود را در دمشق افتتاح کرد. این کشور از نظر مالی به دولت اسد کمک میکند و با مصر در تلاش است تا سوریه را دوباره به اتحادیه عرب بازگرداند. در اکتبر سال 2020، عمان نیز سفیر خود را به دمشق بازگرداند. فضای تجاری راحت دبی در طول جنگ همچنان منبع جذب تجار سوری بود و بنابراین امارات متحده عربی بازسازی سوریه را دارای فرصت اقتصادی قابل توجه میداند. درنتیجه، امارات متحده عربی به شدت با قانون سزار ایالات متحده مخالفت کرد که این امر فعالیت بازرگانان امارات را در سوریه دشوار میکند. همچنین بحران کرونا به ابوظبی - که از سال 2012 بیش از 530 میلیون دلار برای اهداف بشردوستانه به سوریه منتقل کرده است - فرصتی دوباره برای افزایش کمکها با تحویل غذا، تجهیزات پزشکی و واکسن شده است. محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی عملا حتی با اسد صحبت کرد و متعهد شد که در مبارزه با بیماری همهگیر کرونا کمکهای لازم را خواهد کرد و قول داد که سوریه و مردمش تنها نخواهند ماند.
دسته دوم مخالفان حکومت بشار اسد: در آغاز جنگ داخلی، قطر از شورشیان افراطی اسلامگرا حمایت کرد. در میان کشورهای عربی، این بازیگر هنوز بر روی مواضع خود علیه بشار اسد باقی مانده است، از گفتگو با آن خودداری کرده و ادعا میکند که ملاحظات عمدتا اخلاقی-قانونی که باعث اخراج سوریه از اتحادیه عرب در سال 2011 شد، هنوز معتبر است.
دسته سوم بازیگرانی که در وضعیت ابهامآمیز قرار میگیرند: سایر کشورهای عربی ازجمله عربستان سعودی و کویت تاکنون در عادیسازی روابط خود با حکومت اسد مردد بودهاند و ترجیح میدهند بر بال اتفاقات بنشینند و تحولات را دنبال کنند. آنها بهبود روابط خود با دولت سوریه را منوط به پیشرفت در جهت دستیابی به راه حل سیاسی در این کشور بر اساس قطعنامه 2254 شورای امنیت دانستهاند. درحالیکه هیچ تغییری در مواضع کویت مشاهده نشده است اما تغییر احتمالی نگرش عربستان نسبت به سوریه مشهود است. با وجود علامت سوال پیرامون چشمانداز این حرکت چشمگیر، عادیسازی روابط بین ریاض و دمشق میتواند بهنوعی منافع هر دو طرف را تأمین کند.
حکومت اسد درگیر یک بحران اقتصادی بیسابقه است و بهتنهایی توانایی بازسازی کشور ویرانشده را ندارد. بهطور مشخص بازیگرانی که حکومت اسد را نجات دادند – ایران و روسیه - اکنون نمیتوانند بودجه عظیم مورد نیاز برای بازسازی اقتصادی این کشور را تامین کنند. ایالات متحده و کشورهای اروپایی نیز قصد ندارند در بازسازی کمک کنند مگر اینکه اصلاحات سیاسی و اجتماعی قابل توجهی اعمال شود (مطابق با قطعنامه 2254). اکنون کشورهای حوزه خلیج فارس به یک منبع مهمتر برای کاهش بحران اقتصادی و انتقال وجوه برای بازسازی تبدیل شدهاند. فراتر از آن، بشار اسد بهویژه پس از پیروی در انتخابات ریاست جمهوری سخت تلاش میکند تا سوریه را به اتحادیه عرب بازگرداند و موقعیت خود را در جهان عرب تقویت کند؛ بنابراین برای تقویت حاکمیت خود به مشروعیت و اعتباربخشی از سوی اتحادیه عرب نیاز دارد. بدیهی است که هر حکومتی نگران وابستگی بیشازحد به یک جبهه باشد و تنوعبخشی به کارتهای بازی خود را پیجویی کند. شاید بتوان با کمی اغماض بیان کرد که تلاشهای اسد به نوعی برای مانور سیاسی در برابر ایران و روسیه از یکسو و تقویت روابط سوریه با کشورهای عربی از سوی دیگر مربوط است؛ در این مسیر پر چالش احتمالا عربستان سعودی بتواند نیازهای اقتصادی دمشق را تأمین کند.
بااینوجود هنوز مسئله اعتبار و مشروعیت حکومت اسد برای کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس بهطورکلی حیاتی است، زیرا آنها نمیخواهند این روند بر مشروعیت حاکمیت خود آنها تاثیر منفی بگذارد. بااینحال، به نظر میرسد که بهتدریج این تفاهم ضمنی در میان آنها نفوذ کرده است که آنها توانایی تأثیرگذاری در آنچه در سوریه اتفاق میافتد را ولو به شکل حداقلی و بهویژه برای جبران نفوذ ایران در سوریه باید داشته باشند؛ بنابراین باید یک سیاست پیشگیرانه را در پیش بگیرند. به اعتباری برخی بازیگران عرب به دنبال جلوگیری از اشتباهی هستند که در عراق از سال 2003 مرتکب شدند، جایی که صحنه را برای افزایش حضور و نفوذ ایران ترک کردند. در سوریه ، آنها به دنبال خرید نفوذ در سیاستهای حکومت اسد، متعادلسازی قدرت و کاهش نفوذ ایران و همچنین محدود کردن نفوذ محور ترکیه-قطر در این کشور هستند. ورود بایدن به کاخ سفید و مذاکرات تسریع شده بین ایالات متحده و ایران در مورد مسئله هستهای عامل اصلی فرآیندی است که از نظر کشورهای عربی میتواند منجر به تغییر منفی موازنه قدرت منطقهای به دلیل تقویت موقعیت منطقهای ایران شود. پس کشورهای حوزه خلیج فارس نیز تمایل آشکاری در کاهش تنشهای منطقهای، مهار آسیبها و ایجاد نفوذ در صورت امکان در سوریه دارند.
پیامدها
ظرفیت اقتصادی قابلتوجه کشورهای حوزه خلیج فارس به آنها قدرت قابلتوجهی را نسبت به حکومت اسد و نسبت به اشخاص ثالث، سایر کشورهای عربی، برخی قدرتهای فرامنطقهای و مهمتر از همه اسرائیل میدهد. درواقع گرم شدن احتمالی روابط بین حکومت اسد و عربستان سعودی پیامدهایی برای اسرائیل نیز دارد.
در طول سالها ، روابط نزدیک بین دولتهای سنی و سوریه بهعنوان ابزاری برای تضعیف قدرت ایران در این کشور مورد استفاده قرار گرفته است. ازآنجاکه ایران تهدیدی برای اسرائیل است، این امر در پس زمینه توافقنامههای عادیسازی روابط بین اسرائیل و برخی از این کشورها نیز وجود داشت. برای اسرائیل، این امر بهعنوان فرصتی برای ایجاد خلل در روابط میان سوریه و ایران به نظر میرسد. این روند در چارچوب شناخت احتمالی بازیگران عرب از حکومت اسد و کمک اقتصادی به سوریه درازای کاهش حضور ایران در سوریه قابل تحلیل است که تلآویو امیدوار است این فرصت از بین نرود. هدف مشخصتری که ممکن است در چارچوب روابط جدید بین اسرائیل و امارات متحده عربی (و احتمالاً بعداً با عربستان سعودی) محقق شود، ایجاد مجرای انتقال پیام به دولت سوریه در چارچوب منافع مشترک است.
بااینحال، نگاه دقیق به پویایی تحولات منطقه پیچیدگی وضعیت را برجسته میکند. در کنار گزارشهای مربوط به دیدارهای طرفهای عربستانی و سوری، گزارشهایی نیز در مورد عادی شدن روابط بین ایران و عربستان سعودی وجود دارد. بنابراین، بیش از آنکه این وضعیت یک بازی با حاصل جمع صفر (کشورهای حوزه خلیج فارس و سوریه در برابر ایران) ایجاد شود، به نظر میرسد که عربستان سعودی در مقابل صحنههای مختلف ازجمله از طریق تماس با ایران، در پی آن است تا خطرات را نیز جبران کند. این را باید با توجه به تصمیم آمریکا به کاهش حضور نظامی خود در منطقه و تفاهم با ایران بررسی کرد. این احتمال وجود دارد که در صورت دستیابی به توافق، توازن قدرت منطقهای به ضرر کشورهای حوزه خلیج فارس تغییر کند.
اگر این جهتگیری استراتژی مشخص عربستان باشد، پیامدهای قابلتوجهی برای اسرائیل دارد. روابط بازیگران عرب حوزه خلیج فارس و ایران میتواند تلاش اسرائیل برای تشکیل جبههای منطقهای برای منزوی کردن ایران را به خطر بیندازد. درحالیکه ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس ممکن است توافق و سازشی را مابین خود گسترش دهند، تهدید ایران علیه اسرائیل بدون تغییر باقیمانده و حتی افزایش نیز خواهد یافت. این احتمال نیز وجود دارد که تهران اجازه داده است درهای سوریه به روی عربستان سعودی باز شود تا عمق نفوذ ایران بیشتر شود؛ این احتمال وقتی قویتر به نظر میرسد که به دلیل سرمایهگذاریهای سعودی هم از فروپاشی دولت سوریه جلوگیری میکند و هم آن را در مسیر بازسازی با هزینه دیگران قرار میدهد.
در حال حاضر، گفتگوی بین عربستان و سوریه در مراحل اولیه و فرضیههای متناقض است. علاوه بر این، مشخص نیست که ایران چگونه به گرم شدن روابط بین کشورهای عربی خصوصا عربستان و سوریه نگاه میکند؛ آیا منافع ایران را واقعا از نظر سیاسی و اقتصادی تأمین میکند و اینکه سعودیها چه مقدار مایل به سرمایهگذاری در سوریه هستند. بههرحال، اسرائیل نیز در پی آن است که از جو عادیسازی روابط با حوزه خلیج فارس بهره ببرد و برای ایجاد جبههای منسجم با برخی از این بازیگران تلاش کند تا فعالانه ایران را به چالش بکشاند. این روند مکمل استفاده مداوم اسرائیل از نیروی نظامی در سوریه از با تکیه بر استراتژی نبرد بین نبردها هست تا در آینده بتواند در معادلات بازی باقی بماند؛ معادلاتی که در صورت تغییر شکل در معماری منطقهای بهطورقطع تهران و ریاض نیز بخشی از آن هستند.
جهت ارجاع دانشگاهی: سید حامد حسینی، « روابط عربستان و سوریه در مسیر جدید»، تاریخ انتشار: 1400/5/10
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.