تبعات منطقهای خروج ایالات متحده از افغانستان
نویسنده: سید حامد حسینی پژوهشگر مهمان و عضو گروه بررسی مسائل استراتژیک خاورمیانه
به نظر میرسد که خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی از افغانستان، پس از دو دهه کارزار علیه طالبان، خلأ بزرگی برجای خواهد گذاشت که از هماکنون و بهوضوح در فروپاشیهای پیدرپی مناطق تحت کنترل حکومت مرکزی به دست پیکارجویان طالبان آشکار شده است. در درجه اول درک تحولات در دینامیکهای قدرت و پیامدهای خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده پس از بیست سال جنگ و میزان شکافی كه این عقبنشینی در سطح منطقه برجای خواهد گذاشت حائز اهمیت بسیار است. در مرحله بعد، مواضع هر دو دسته از بازیگران آسیب دیده و منتفع نسبت به وضعیت جدید ایجاد شده، اعم از اینکه در سطح کشورهایی مانند پاکستان و هند باشند یا در مورد چین، روسیه و ایران و حتی ترکیه واجد بررسی دقیق هست.
خلأ منطقهای
به طور کلی اکثر تحلیلگران نسبت به وجود خلأ منطقهای که با خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا از افغانستان به وجود آمده است اتفاقنظر دارند. از طرفی بازیگران منطقه هر کدام بنا به انگیزههای خاص خود، بهنوعی توافق دارند كه طالبان قادر به دستیابی به قدرت كامل و همهجانبه در گستره سرزمینی افغانستان نیست. ازاینرو آگاهان به امور افغانستان معتقدند که حلوفصل پرونده طالبان و حکومت مرکزی با تکیه صرف بر ابزارهای نظامی تنها به معنای طولانی شدن آن است که عواقب امنیتی و اقتصادی و تأثیرات منفی بر برخی از بازیگران منطقهای دولت افغانستان نیز خواهد داشت. چین، پاکستان و حتی ایران هر کدام بنا به انگیزههای خود از این تأثیرات نگرانی دارند. تردیدی نیست که ادامه درگیریها، مانع پیشرفت پروژه یک کمربند-یک جاده چین خواهد شد که بر پروژه جهانی اقتصاد چین تأثیر میگذارد. در مورد روسیه، این نگرانی وجود دارد که عقبنشینی نیروهای ائتلاف بینالمللی به حیاط خلوت امنیتی مسکو در مناطق آسیای میانه تأثیر منفی داشته باشد. همچنین نگرانی هند نسبت به بازگشت فضای ترس پس از عقبنشینی شوروی امکانپذیر است. این نگرانی معطوف به هنگامی بود که فعالیت جنبشهای اسلامی مسلح کشمیری در مناطق این کشور که از روابط تاریخی و قوی با طالبان برخوردار بودند، منجر به چالشهای امنیتی برای دهلینو شده بود.
رفتار بازیگران منطقهای درگیر در پرونده افغانستان
رقابت اسلامآباد و دهلینو
خروج آمریكا به همان میزان كه خلأ داخلی ایجاد میکند و احتمالا دولت مرکزی افغانستان قادر به پر كردن آن نیست، یك خلأ منطقهای نیز برجای خواهد گذاشت كه باید توسط قدرتهای منطقهای پر شود. ایالات متحده یک بحران درون سرزمینی را به سطح منطقهای سرایت میدهد و كشورهای همسایه ناچارند که با اثرات خروج این كشور از افغانستان مقابله كنند و پرونده طالبان اثرات خود را از هر سو، چه داخلی و چه منطقهای به دنبال دارد. بهموازات عقبنشینی نیروهای ائتلاف، توجهات به سمت پاکستان معطوف شد و به نظر میرسد که اسلامآباد آغوش خود را برای نتیجهای که همیشه آرزوی آن را داشته گشوده است. اسلامآباد دوباره آنچه را که بهعنوان عمق استراتژیک توصیف میکند و به معنای کاهش نفوذ رقیب سنتی خود یعنی دهلینو هست، چیزهای زیادی به دست میآورد. در حقیقت آنچه که پاکستان بیشتر به آن اعتماد میکند، فتح عامل جغرافیا است. افغانستان یکی از کشورهای محصور در خشکی است که فاقد مسیر خروجی به سمت دریا و آبهای آزاد بینالمللی است و همین امر باعث محاصره شدن بین کشورهایی میشود که خروجی دریا را برای آن فراهم میکنند. بنابراین، پاکستان از نیاز افغانستان به آن آگاه است؛ علاوه بر این بیش از سه میلیون مهاجر افغان در خاک پاکستان برای چهار دهه وجود دارد و این جمعیت دارای خویشاوندان و روابط با مقامات در افغانستان هستند که مسئله مراقبت از آنها را در پاکستان ایجاد میکند و تا حدودی از اولویتهای کابل نیز هست.
همچنین امتناع معنادار نخستوزیر عمران خان نسبت به درخواست آمریكا برای اعطای پایگاههای نظامی برای مبارزه با طالبان در آینده، برای تحلیلگران تعجبآور بود زیرا در تاریخ روابط اسلام آباد-واشنگتن، بهندرت پیشنهادها یا درخواستهای آمریكا رد شده بود. اما این بار نخستوزیر پاکستان به ضربالمثل پنجابی جامه عمل پوشاند: یک بار نه بگو تا صد بار استراحت کنی. این امتناع پاکستان، بیش از یک بار تکرار شد، همانطور که عمران خان، به نیویورک تایمز گفت: ما از امكان ایجاد پایگاههای نظامی در سرزمینهای خود امتناع میورزیم زیرا دوباره هدف انتقام تروریستها قرار خواهیم گرفت و ما بهسادگی قادر به پرداخت چنین هزینهای نیستیم و هزینه سنگینی را پرداخت کردهایم. اگر ایالات متحده با قدرتمندترین و بزرگترین ماشین نظامی خود در طول تاریخ، نتوانسته است از داخل افغانستان در این جنگ بیستساله پیروز شود، چگونه میتواند این جنگ را از پایگاههای سرزمین ما هدایت کند؟! وی هنگام سخنرانی خود در مجلس سنا، همان موضع را تکرار کرد، جایی که وی اظهار داشت: بگذارید این مجلس شاهد باشد و پاکستان شهادت دهد که در دولت عمران خان هیچ پایگاه نظامی ایالات متحده در سرزمین ما وجود نخواهد داشت.درواقع پاکستان درک میکند که این منطقه با آنچه در سال 2001 مجبور به پذیرش دستورات آمریکا شد بسیار متفاوت است.امروز، دولت آمریكا از جنگی كه به مدت دو دهه انجام داد، ناموفق ظاهر شده است و طالبان از این معرکه پیروز بیرون آمده است. این وضعیت از یک سو به معنای عقبنشینی هند بهعنوان رقیب جدی پاكستان در صحنه افغانستان و از سوی دیگر تقویت موقعیت متحد پاکستان یعنی چین در سطح منطقه است.
درگیری میان پاکستان و هند بر سر افغانستان قدیمی و جدید است ، زیرا از زمان استقلال پاکستان در سال 1947 آغاز شده است. دهلینو مشتاق است عمق افغانستان را بر حریف پاکستانی خود تنگ کند و وی را در جبهه غربی افغانستان محاصره کند. بهموازات خروج شوروی از افغانستان در سال 1989، گروههای مسلح ضد هندو و افراطگرای کشمیری به دلیل جنبشی که با پیروزی مجاهدین بر شوروی به دست آمد، احیا شدند و این همان چیزی است که دهلینو امروز پس از خروج آمریکا از افغانستان نگرانی جدی دارد. در این زمینه، اگر پاکستان به سمت جنگ داخلی سوق یابد سه نگرانی جدی در قبال تحولات افغانستان وجود دارد: اولین نگرانی ریشه در ترس پاکستان دارد که درگیری بین طالبان و دولت افغانستان، در صورت ادامه و تنش جدیتر، منجر به هجوم بیشتر پناهجویان افغان به سرزمینهای پاکستان شود. نگرانی دوم، نشاندهنده چالش دیگر اسلامآباد است که اعطای پایگاههای نظامی به آمریکا موجب خشم طرفهای چینی و ایرانی خواهد شد و طبعا هزینههای بیشتری را برای این امر پرداخت خواهد کرد، بهویژه ازآنجاکه این تصمیم ممکن است مانع ادامه پروژه جاده ابریشم چین شود . پاکستان با رد کامل درخواست ایالات متحده به این دغدغه چین پاسخ داد. نگرانی سوم ناشی از این است که دولت کنونی افغانستان بتواند در قدرت باقی بماند، این وضعیت خصومت با پاکستان را پنهان نمیکند و بدان معناست که دشمن دیگری به غیر از هند در مرزهای سست خود در کمین است. شاید همین امر مهم باعث شده است که پاکستان نسبت به تأسیس پایگاههای نظامی ایالات متحده در خاک خود امتناع ورزد.
دغدغههای اقتصادی پکن
نگرانیهای امنیتی و جدیدا اقتصادی چین در پرونده افغانستان، پکن را بیشتر نگران کرده است ، زیرا متوجه میشود که ضعف امنیتی این کشور اقلیت اویغور است که باعث دردسرهای داخلی و بینالمللی شده است. فعالان این اقلیت از روزهای جهاد افغانستان در این کشور بودهاند و نفوذ آنها افزایش یافته و حضور آنها تحت حاکمیت امارت طالبان بین سالهای 1997 تا 2001 افزایش یافته است و آنها به دلیل ایدئولوژیک هنوز در افغانستان اقامت دارند. از طرفی مجاورت جغرافیایی با افغانستان موجب شده است که چین تمایل زیادی برای مخالفت با کنترل کامل طالبان بر افغانستان داشته باشد؛ اما آنچه نگرانی چین را تسکین میدهد ، نفوذ متحد خود یعنی پاکستان بر طالبان است و سیاست چین در طول تاریخ جنگ افغانستان به شکل نزدیکی با سیاست پاکستان بوده است.
تا زمانی که امنیت با اقتصاد مرتبط باشد، چین میترسد که هرگونه تنش در منطقه مانع پروژه آن شود (یک کمربند، یک جاده) که صدها میلیارد دلار برای آن هزینه کرده است؛ پروژهای که چین آرزو دارد یک طرح جهانی مارشال، مشابه پروژه مارشال در اروپا پس از جنگ جهانی دوم باشد. بنابراین، پکن ترس دارد که هرگونه تنش در منطقه، این پروژه را به تأخیر میاندازد. بدیهی است ایالات متحده دشمن مشترک چین، ایران و طالبان که امروز این سه بازیگر را متحد کرده است، علیرغم اینکه تضادها و اختلافاتی بین این سه طرف وجود دارد. چین به خوبی میداند که خروج آمریکا از افغانستان بحران را به سطح منطقهای، بهویژه به سمت چینیها انداخته است، بنابراین، پکن انگیزهها و هدف پشت پرده درخواست آمریکا برای اعطای پایگاههای نظامی خود در پاکستان را میداند. با توجه به وسواس آمریكا در محاصره، تعقیب و مهار چین، این تغییر استراتژی آمریكا با خروج از افغانستان و گرایش به سمت دریای چین جنوبی، شاهد اتفاق منافع و تمرکز تعهدات و قدرت در محیط پیرامونی چین خواهیم بود.
البته این وضعیت امر جدیدی نیست؛ در دوران تصدی سه رئیسجمهور آمریكا، از بوش تا ترامپ، تمركز بر چین بود و حوادث 11 سپتامبر باعث شد تا تقابل با چین به شکلی تحریف شود و وقتی اوباما خروج خود از عراق را اعلام كرد، در مورد مقابله با چین نیز بهصراحت اعلام موضع كرد. در واقع امروز محور شرق آسیا، مسئله اساسی سیاست خارجی بایدن است. این تغییر استراتژی مخالفان خود را نیز دارد. در پارهای از محافل سیاسی و نظامی ایالات متحده معتقدند که خروج از افغانستان با اصل و استراتژی مهار چین و ایران مغایرت دارد. کنار گذاشتن پایگاه استراتژیک بگرام در افغانستان که بیست سال پول و خون آمریکایی در آن هزینه شده است، ضرر بزرگ استراتژیک در هر رویارویی آینده است. این عقبنشینی در ضرر اولیه پاکستان در استراتژی ایالات متحده و همسویی اسلامآباد با چین خود را نشان داد. سخنان عمران خان گویای بخشی از واقعیت است، هنگامیکه در شبکه تلویزیونی چینی به مناسبت صدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست چین گفت: آمریکا اخیراً برای مقابله با چین اتحادی با هند و دیگر کشورها تشکیل داده است، اما ما معتقدیم که عادلانه نیست کشورهایی مانند آمریکا و غرب از ما بخواهند در مقابل کشور دیگر قرار بگیریم.
نگرانیهای مشترک تهران و مسکو
نگرانیهای ایران درباره طالبان به دلیل سنگینی گذشته تاریخی بیست سال اخیر همچنان بهشدت وجود دارد. ایران کاملاً آگاه است که گسترش فعلی و آتی طالبان به معنای از بین بردن دولتی است که در اصل به آن وفادار بوده است. البته از نظر سطح وفاداری کابل به تهران، مشابه وفاداری دولت عراق نیست و در درجات مختلف قرار دارد؛ اما هر پیشرفت طالبان بدان معناست که هر آنچه ایران طی دو دهه در افغانستان با توانمندسازی متحدان خود در اتحاد شمال ساخته بود، از بین خواهد رفت و افغانستان به دوران مبهم خود باز خواهد گشت؛ زمانی که تحت کنترل طالبان بود و بنابراین این وضعیت یکی از بازیگران اتحاد شمال را از بازی خارج میکند.
از سویی بخشی از استراتژی تهران در قبال کابل شباهتهایی با وضعیت عراق پس از داعش و پرونده حشدالشعبی دارد. این را در اظهارنظر جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران میتوان درک کرد که در مصاحبه با شبکه طلوع افغانستان پیشنهاد داده بود تیپ فاطمیون در ارتش افغانستان ادغام شود و افزود: این بهترین نیروهایی هستند که دولت افغانستان میتواند استفاده کند اگر بخواهد. در این زمینه، باید اشاره کرد که ارتش افغانستان هنوز دکترین نظامی و عقیدتی خود را به شکل تمامعیار تشکیل نداده است و ازاینرو توسط تشکیلات منسجم طالبان از نظر نظامی و عقیدتی تهدید میشود، که در دو دهه گذشته موفق شد ائتلاف بینالمللی متشکل از 38 را ناکام کند. اینکه ایران بخواهد یا بتواند تیپ فاطمیون را برای مأموریت علیه طالبان در افغانستان آماده کند در درجه اول بستگی به وضعیت میدانی پیشرویهای طالبان دارد و در مرحله بعد به جنس اصطکاکهای عقیدتی طرفین منوط هست؛ گو اینکه سیگنالهایی از جانب برخی جریانهای قدرت در جمهوری اسلامی دریافت میشود دال بر اینکه طالبان دیگر آن تشکیلات رادیکال و خشن گذشته نیست.
بیم آن میرود که اگر طالبان و دولت مرکزی بر مواضع نظامی خود پافشاری کنند، مجددا جنگ سردی بین پاکستان و ایران در افغانستان مانند دهه نود بازگردد و هر کشور از نیروهای همسو با خود پشتیبانی کند و این روند باعث ایجاد تنش بین آنها شود. اما آنچه با چین مشترک است تمایل به دستیابی به ثبات برای تضمین موفقیت پروژه بلندپروازانه چینی یک جاده یک کمربند است.به باور عدهای آنچه مشترکات ایران با دولت افغانستان است ممکن است مانند همان مواردی باشد که از نظر وفاداری به دولت اسد و خصومت با مخالفانش در سوریه است.
در مورد روسیه نیز به دلیل سابقه تلخ حضور نظامی در افغانستان، پیشروی طالبان را تهدیدی واقعی برای حیاط خلوت خود در آسیای میانه میداند، خصوصاً اینکه افغانستان از نظر جغرافیایی بخشی از منطقه آسیای میانه است؛ بنابراین هرگونه تغییر در آن و با توجه به ارزیابیها، عواقب امنیتی را در پی خواهد داشت. بر این اساس ، روسیه موفق شده است در طی سالهای حضور نیروهای ائتلاف در افغانستان، حضور خود را از طریق متحدان افغان خود در دولت تقویت کند. بنابراین، مسکو و تهران ممکن است ازجمله کشورهایی باشند که علاقهمند به قطع مسیر حرکت طالبان برای رسیدن به قدرت و وفادار به حفظ دولت مرکزی افغانستان هستند، چیزی که هند با آنها مشترک است. به نظر میرسد که در مورد چین، منافع آن با منافع پاکستان مطابقت دارد، بدین معنا که در افغانستان ثبات ایجاد نخواهد شد مگر اینکه طالبان در قدرت سهیم شود.
آنکارا بازیگری جدید
ترکیه اخیراً بهعنوان یک بازیگر جدید در عرصه افغانستان ظاهر شده است و این ممکن است بهعنوان بخشی از استراتژی ترکیه باشد که میخواهد مکانی برای خود در مناطق بیثبات جهان، چه در لیبی یا آذربایجان و قبل از آنها در سوریه فراهم کند. شاید آنچه مانع طرف ترکی است ، دفع طالبان از آن است. ترکیه به دنبال تقویت روابط خود با واشنگتن به دنبال تأمین امنیت فرودگاه کابل و نمایندگیهای دیپلماتیک با نیروهای کافی بوده است تا از تکرار آنچه در سایگون ویتنام یا حادثه بنغازی لیبی اتفاق افتاد جلوگیری کند. مقامات ترکیه در بالاترین سطوح تمایل خود را برای تأمین امنیت فرودگاه کابل با هماهنگی سایر نیروهای ائتلاف ابراز کردهاند و رسانهها توافقهایی را که بین ترکیه و آمریکا در مورد امنیت فرودگاه کابل منعقد شده است را اعلام کردهاند. اظهارات صریح طالبان و تهدید به برخورد با نیروهای ترکیه به همان روشی که با آمریکاییها و سایرین شده موجبات نگرانی آنکارا شده است. سهیل شاهین سخنگوی طالبان در این زمینه اظهار داشت: ترکیه طی بیست سال گذشته بخشی از نیروهای ناتو بوده است ، بنابراین باید بر اساس توافقنامهای که با ایالات متحده امضا کردهایم، از افغانستان خارج شود.
به نظر میرسد که ترکیه به دنبال پر کردن خلأ ناشی از خروج نیروهای ائتلاف در افغانستان است که پاکستان نمیخواست آن را پر کند. بنابراین، اسلامآباد به پیشنهاد ترکیه برای تأمین امنیت فرودگاه پاسخ نداد و آن را رد کرد. این وضعیت ترکیه را به دلیل عدم تمایل طالبان و پاکستان برای همکاری با آن در وضعیت دشواری قرار داد، خصوصاً پسازآن که ژنرال عبدالرشید دوستم، متهم به قتلعام در افغانستان را پذیرفت. بهطور مشخص عدم پاسخ به خواستههای آنکارا از سوی پاکستان، آینده حضور ترکیه در آبهای آشفته افغانستان را دشوارتر میکند.
نتیجه
روشن است که بازی در زمین افغانستان بهعنوان سرزمین بازی بزرگ توصیف میشود که هم پیچیده و هم چندوجهی است و اکنون با سویههای شدیدتری به سطح منطقه بازگشته است و به نظر میرسد که این بار بعد امنیتی با بعد اقتصادی نیز منطبق باشد. خوانشهای متعدد نشان میدهد که طالبان با قدرت به مرحله نظامی بازگشته است، همانطور که قبل از آن و در مرحله مذاکره با واشنگتن نیز دارای دست بالاتر میدانی بود. اکنون این سوال باقی میماند که آیا طالبان کیک افغانستان را به انحصار خود در میآورد یا اگر نتواند به پیروزی کامل نظامی دست یابد، مجبور به مذاکره و تقسیم قدرت با کابل خواهد شد؟ بااینوجود، ذهنیت و تاریخچه اخیر این جنبش تمایل آن به سازش و پذیرش راهحلهای نیمه راه را نشان نمیدهد. به طور مشخص تمامی بازیگران منطقهای درگیر در پرونده افغانستان در دهههای گذشته درسهای زیادی از بحران افغانستان را آموختهاند و اکنون آماده هستند تا تمام نیروهای سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی خود را در برابر درگیریهای داخلی افغانستان یکپارچه کنند تا از سرایت بحران به سرزمینهای خود جلوگیری کنند. اینکه آینده افغانستان چه خواهد شد بستگی زیادی به نوع رفتار طرفین درگیری دارد. باید دید که افغانستان به کدام سو خواهد رفت: احتمال اول دولت ائتلافی و تسلط طالبان بر بخشی از خاک کشور، احتمال دوم تسلط کامل طالبان بر افغانستان و برپایی امارت اسلامی و احتمال سوم تجزیه کامل افغانستان.
جهت ارجاع علمی: سید حامد حسینی، « تبعات منطقهای خروج ایالات متحده از افغانستان »، تاریخ انتشار: 1400/4/20
نویسنده
سید حامد حسینی
سید حامد حسینی، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانشجوی مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی آقای حسینی ایران و مسایل استراتژیک خاورمیانه است.