کلانروندها و روندهای موثر در آیندهِ غرب آسیا
نویسنده: دکتر احد رضایان قیه باشی، مدیر گروه آینده پژوهی در غرب آسیا (خاورمیانه)
به عنوان یک درس ابتدای در آینده پژوهی، با مطالعه کلانروندها و روندهای موجود در یک سیستم، میتوان بخش مهمی از تهدیدها و فرصتهای احتمالی را شناسایی کرد. بسیاری از تهدیدها و فرصتها، حاصل برهمکنش میان روندها هستند در واقع برایند روندها منجر به خلق تهدیدها و فرصتهای میشود. با اینکه گفته میشود برای شناخت آینده لازم است تا برایند تمام نیروها شامل: روندها، رویدادها، اقدامات و تصاویر را در نظر بگیرم اما در یک فعالیتی سادهتر میتوان با مطالعه روندها به بخش مهمی از پیامدهای احتمالی پی برد. این نکته را هم اضافه کنیم که بخش قابل توجهی از دانش احتمالی ما در مورد آینده مربوط به روندها و بویژه کلان روندهایی همچون: رشد جمعیت، شهرنشینی، گرمایش جهانی، فردگرایی، دیجیتالی شدن، رشد افکار عمومی، رشد کلانشهرها است. کلانروندها به دو دلیل دانش قابل اعتمادتری نسبت به آینده به ما ارائه میدهند:
1. تغییرات بسیار اندک در گذر زمان
2. خارج بودن از کنترل یک بازیگر و حتی چند بازیگر
بعبارتی بهتر، کلانروندها خارج از اختیار و اراده یک بازیگر، دو بازیگر و حتی چند بازیگر هستند و در بسیاری موارد برایند تمام بازیگران و تمام مولفههای سازنده آینده هستند و در 1 سال و دو سال و حتی در 10 الی 20 سال تغییرات فاحشی ندارند برای نمونه گرمایش جهانی دارای بازه تغییرات بلند مدتی است برای رسیدن از یک درجه به یک و نیم درجه حداقل 70 سال زمان لازم است البته به شرطی که شگفتیسازی رخ ندهد و صرفا یک بازیگر قادر به ایجاد تغییرات دلخواه در این کلانروند نیست یعنی حتی با خروج کشور قدرتمندی مثل آمریکا از توافق نامه پاریس شادهد تغییرات چشمگیر در 4 سال و حتی 8 سال نیستیم. با این مقدمه، برای درک بهتر تهدیدها و فرصتهای احتمالی در منطقه حساس و استراتژیکی همچون غرب آسیا میتوان روندها و کلانروندهای موجود در منطقه را شناسایی و اثرات احتمالی آنها را مورد بحث و بررسی قرار داد که در ادامه به معرفی تعدادی از مهمترین روندها و کلانروندها خواهیم پرداخت:
الف) کلان روند دموکراتیزاسیون: شاید بتوان بهار عربی را نقطه عطف بسیاری از ملل غرب آسیا در میل به دموکراتیزه شدن ساختارها در نظر گرفت. دموکراتیزاسیون به عنوان کلانروندی جهانی، گویای گرایش حاکمان و مردم برای مردممحور کردن سیاست و قدرت در جامعه است. از این منظر منطقه غرب آسیا بر خلاف روند حاکم بر ملل توسعه یافته، عقبماندگی تاریخی دارد. به وجود این عقبماندگی اما تلاش ملل این منطقه و حتی رغبت حاکمان نسل جدید، باعث شده است تا این کلان روند نقش مهمی در تهدیدها و فرصتهای پیشرو بازی کند.
ب) روند کاهش افراطگرایی: غرب آسیا و بویژه منطقه خاورمیانه به عنوان سرزمین ادیان ابراهیمی و موعودگاه این ادیان، در هزاران سال گذشته همواره مهد افراط و افراطگرایی بوده است. افراطگرایی بیش از آنکه اشاره به رویه دولتهای منطقه در افراط داشته باشد اشاره به روحیه و فرهنگ عمومی حاکم بر مردم و ملل منطقه دارد. آنها بر خلاف گذشته در تبلیغ دین خود، عقاید و باورهای خود بسیار معتدلتر شده و در پذیرش غیر و تحمل مخالف تغییرات قابل توجهی داشتهاند که چنین تغییراتی روز به روز نقش پررنگتری در توسعه روابط عمومی و رسمی آنها دارد. شاید بتوان عربستان، افغانستان و حتی پاکستان را مثالهای خوبی در این زمینه عنوان کرد. کشورهایی همچون آذربایجان، و ملل ترکتبار منطقه هم در این زمینه تغییرات برجستهای در چند صده گذشته داشتهاند که البته سلطه شوروی بیتاثیر نبوده است.
پ) کلان روند توسعه شهرنشینی و کلانشهرنشینی: افزایش جمعیت همراه با میل به مهاجرت از روستاها و یا گسترش روستاها، پدیدهای بنام شهرنشینی را به وجود آورده است که این پدیده سبک زندگی بشر را به کل در مقایسه با زندگی روستایی تغییر داده است بویژه اگر پدیده توسعه کلانشهرها را هم به این موضوع اضافه کنیم. این کلانروند با اینکه در گستره جهان مطرح بوده است اما اثرات و پیامدهای به مراتب بیشتری در بین ملتهای کمتر توسعه یافته همچون ملل غرب آسیا داشته است. این پدیده تاثیر عمیقی بر روابط اقتصادی، اجتماعی، تغییر ارزشها و باورهاداشته است. شهرها به افراد هویت دادهاند و جایگزین هویتهای سنتی شدهاند.
ت) روند همگرایی افکار عمومی در منطقه: با پیدایش و گسترش اینترنت و بویژه شبکههای اجتماعی از یک طرف و توسعه ادبیات حقوقبشری در فردای پس از جنگ جهانی اول و دوم از طرف دیگر، شاهد همگرای افکار عمومی در سطح جهان و خلق نیروی جدیدی در برابر ملیگرایی افراطی هستیم. این همگرایی، ملتها را نسبت به تحولات جاری، آینده و سرنوشت همدیگر حساستر کرده و واکنشهای آنها را در پی داشته است. خودسوزی نوجوان تونسی به جنبشی بیبدیل در تاریخ منطقه تبدیل میشود. وضعیت سوریه و یمن منجر به واکنش سراسری در منطقه شده و بعضا اهانت به مقدسات، منجر به حرکتی هماهنگ و یکدست در منطقه میشود.
ث) گسترش گفتمان توسعه و پیشرفت: انقلاب صنعتی نقطه عطفی در تاریخ ملتهای جهان است. فناوری و اختراعات بشری باعث ایجاد شکاف عمیقی بین مردم جهان میشود. جهان به سه قسمت تقسیم میشود. جهان اول، جهان دوم و جهان سوم. سهم غرب آسیا از این تقسیمات، چیزی جز پسوند «جهان سومی» نیست. مجموعهای از عواملا منجر به این عقبماندگی تاریخی میشوند و فقط حاکمان نالایق به تنهایی در این شکاف تاریخی دخیل نیستند. این عقبماندگی به یک بحران در تمامی این کشورها تبدیل میشود و به مرور روند مهمی را به وجود میآورد. روندی که گفتمان توسعه و پیشرفت را به یک مطالبه عمومی تبدیل کرده و به شاخصی برای سنجش عملکرد دولتها تبدیل میشود.
ج) گسترش گفتمان حکمرانی: اقتدارگرایی در منطقه باعث گسترش نسخه هابزیِ حکومتداری میشود. پادشاهان خود را ملزم به شفافیت، پاسخگویی، دموکراتیزه کردن فرایندها و قانون محور کردن امور نمیبینند اما به مرور به دلایل مختلف این وضعیت تغییر کرده و روند جدیدی متولد میشود. روندی که باعث رقابت بسیاری از کشورهای منطقه شده و شاخصهای جدیدی برای ارزیابی حاکمان به وجود میآورد.
چ) روند کاهش سرمایه اجتماعی: آلوین تافلر در کتاب »ورقهای آینده« معتقد است "با افول هویت دینی در غرب و ایجاد وقفه و شکاف در زایش هویت جدید، شاهد بحران هویت در بین کشورهای اروپایی و آمریکایی هستیم". این موضوع نقش مهمی در کاهش سرمایه اجتماعی در غرب دارد آنها ریسمان واحدی برای همگرایی ندارند و به همین دلیل شاهد پراکندکی و تشدید اختلافات هستیم. به نظر میرسد با تضعیف گفتمانهای دینی در منطقه غرب آسیا و سرگردانی در جانشینی هویت از یک طرف و تضعیف شکل سنتی حکومت و رشد افکار عمومی از طرف دیگر، شاهد کاهش سرمایه اجتماعی در این منطقه هستیم و در آینده هم خواهیم بود. چنین کاهشی در سرمایه اجتماعی نقش پررنگی در پدیدهای بنام «مقاومت در برابر سیاست» دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
منطقه غرب آسیا با ویژگیهای خاصی که دارد در حال گذار از یک وضعیت سنتی به یک وضعیت جدید است. مختصات کلی وضعیت جدید را میتوان در کلانروند و روندهای حاکم بر منطقه شناسایی کرد.
- افزایش وزن مردم و افکار عمومی در معادلات درون سرزمینی و برون سرزمینی (منطقهای).
- کاهش اقتدارگرایی در حکومتداری و تغییر گفتمان در شکل و محتوی حکومت.
- تغییر در باورها و ارزشهای سنتی و روبرو شدن با بحران هویت و کاهش سرمایه اجتماعی.
- گسترش گفتمانهای رفاهگرایی و اقتصادی در مقابلِ گفتمانهای سیاسی و اجتماعی.
- تکثر در هویت و افزایش ظرفیت پذیرش دیگران.
- تضعیف مرزهای ملی و گسترش تعاملات برون سرزمینی و توسعه ارتباطات بینالمللی.
- توجه به مسائل و چالشهای بینالمللی و فشار به دولتها.
بسیاری از این مختصات و ویژگیها نه تنها به خودی خود گویای چالشها و فرصتهای پیشرو در این منطقه جغرافیایی هستند بلکه سرآغازی برای شروع تحولات جدید در منطقه نیز به شمار میروند. این تحولات، همان تهدیدها و فرصتهای نوظهور یا در حال ظهوری هستند که میتوانند آینده این منطقه را رقم بزنند. به زعم نویسنده، آیندهای به مراتب بهتر و زیباتر از گذشته.
جهت ارجاع علمی: احد رضایان قیه باشی، « کلانروندها و روندهای موثر در آیندهِ غرب آسیا»، تاریخ انتشار: 1400/2/18
نویسنده
احد رضایان
احد رضایان قیه باشی دانش آموخته دکتری و پسادکتری آینده پژوهی دانشگاه تهران و پژوهشگر مهمان سابق است. حوزه مطالعاتی دکتر رضایان آینده پژوهی و تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت است.