نشست «مسائل خلیج فارس در نگاه جو بایدن » با سخنرانی پروفسور محمود منشی پوری
نشست «مسائل خلیج فارس در نگاه جو بایدن؛ حد و شروط تغییر و تداوم» با سخنرانی پروفسور «محمود منشی پوری» استاد دانشگاه های سانفرانسیسکو و کالیفرنیا برکلی با حضور دکتر قدیر نصری، رییس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، دکتر سید جواد صالحی ناظر علمی گروه مطالعات خلیج فارس و با مدیریت دکتر جواد حیران نیا، مدیر گروه مطالعات خلیج فارس و جمعی از میهمانان، پژوهشگران و اعضای گروه برگزار شد.
پروفسور محمود منشی پوری در ابتدای این نشست گفت: من به اوایل قرن بیستم باز می گردم و اینکه جنگ امریکا در عراق و افغانستان چه عواقبی برای ایالات متحده داشت. حمله نظامی امریکا به افغانستان و عراق هم به لحاظ مالی وهم نظامی و همچنین کل نقش امریکا در خاورمیانه تبعات بسیاری بدی داشت و به طوریکه هنگامی که اوباما بر سر کار آمد، تلاشی را در جهت خروج تدریجی امریکا از خلیج فارس انجام داد.
وی افزود: امریکا نزدیک به سه تا چهار دهه است که در مسائل پیرامون خلیج فارس نقش و حضور نظامی دارد. یکی از صحبتهایی که اوباما در سال ۲۰۱۵ هنگام خروج از کاخ سفید مطرح می کرد، مصاحبه جالبی با یک ژورنالیست معروف جفری گلدبرگ داشت و اینگونه بیان کرد: خاورمیانه یک باتلاق و لجن زاری است که اهمیت سابق خود را از دست داده است. ما در آن جا منافعی نداریم و اهمیت این منطقه از نظر وابستگی ما به نفت کم شده و باید از آن جا خود را بیرون بکشیم.
وی تأکید کرد: اخیرا مقالاتی منتشر شده که وابستگی نفت امریکا به عربستان سعودی به صفر رسیده و در حال حاضر این وابستگی به کانادا و مکزیک بسیار بالاتر است. بنابراین به نظر می رسد امریکا دید دیگری به خاورمیانه دارد و قصد دارد تا تمام توجه خود را به آسیا و چین معطوف سازد.
استاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی در ادامه تصریح کرد: بعد از آن، ترامپ که نیز بر سر کار آمد هم نظر با اوباما بود و خروج نیروهای خود را از این منطقه مورد تاکید قرار می داد اما معتقد بود که اگر خاورمیانه به ویژه عربستان قصد خرید اسلحه از ما را دارد، امریکا مشکلی نخواهد داشت و به آن ها خواهد فروخت. پس از آن سیاست فشار حداکثری را در مورد ایران به کار گرفت که این سیاست واقعا نتیجه ای در بر نداشت. هدف ترامپ این بود که یا ایران را وادار کند که بر روی میز مذاکره بیاید و مذاکره جدیدی در مورد برجام را انجام دهد و یا سرنگونی حکومت ایران بود که در هر دو مورد، سیاست او جواب نداد و شکست خورد.
وی یادآور شد: به هر حال، در سال ۲۰۱۹ در ۱۳ ماه ژوئن، که دو تا تانکر نفتی در خلیج فارس مورد حمله قرار گرفتند که در نزدیکی تنگه هرمز بودند. به نظر می آمد که آنها در حال حرکت به سمت دریای عمان هستند که حمله به این تانکرهای نفتی اتفاق افتاد که نخست وزیر ژاپن شینزو آبه، در تهران با رهبر ایران مذاکره می کرد. جالب بود که همان زمان این اتفاق رخ داد. در همان زمان مطبوعات اخباری را منتشر می کردند که آبه به این خاطر به ایران آمده تا مذاکرات ترامپ و حسن روحانی را به انجام برساند و نقش میانجیگری دارد.
رئیس دانشکده روابط بین الملل دانشگاه سانفرانسیسکو در ادامه افزود: به هر تقدیر؛ یک هفته بعد یعنی در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹ یکی از پهپادهای امریکایی وارد حریم هوایی ایران شد که ایران آن را سرنگون کرد و امریکا هیچ عکس العملی نشان نداد زیرا از نظر ترامپ هیچ کشته ای در بر نداشت. در همان حال عدم نشان دادن عکس العمل از دید کشورهای خاورمیانه جدی نبودن حضور و نگاه امریکا در منطقه بود.
وی تأکید کرد: اتفاق بعدی در یکم آگوست ۲۰۱۹، هیئتی از امارات وارد تهران شد تا مذاکراتی را انجام دهند و یک قطعنامه بین ایران و امارات امضا شد. اماراتی ها خواستار حفظ صلح منطقه شدند و این موضوع که به لحاظ تجاری در حوزه کشتیرانی و داد و ستد کالا و حتی امنیتی قصد همکاری با ایران را دارند. این موضوع یک تحول بزرگ بود. بعد از آن، یک ماه بعد، حملاتی به تسلیحات نفتی عربستان سعودی آرامکو صورت گرفت به طوری که ۵۰ درصد این تسلیحات سوختند. اخباری از سوی غرب مطرح شد که پای ایران در میان است که ما البته شواهدی ندیدیم. امریکا عکس العمل جدی نسبت به این مسائل نشان نمیداد و این مسئله شاید یک علامتی برای کشورهای خاورمیانه بود که دیگر امریکا متعهد نیست که در آن مناطق عملیات نظامی انجام دهد و وارد بحران های نظامی در آن منطقه شود.
وی تصریح کرد: درست یک سال و اندی بعد، ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، اسرائیل وارد یک سری قراردادهای عادی سازی با کشورهایی نظیر امارات و بحرین شد که در این فاصله امارات از یمن بیرون آمده بود. با این تفاسیر میتوانیم اینگونه تحلیل و نتیجه گیری کنیم که به نظر می آید که امریکا همانند گذشته دیگر پایبند به تعهدات نظامی خود در خاورمیانه نیست. در واقع به دلیل قدرت اسرائیل در منطقه و ضعیف بودن کشورهای عربی دیگرو اینکه به لحاظ نفتی به این منطقه وابستگی ندارند، دیگر امریکاییها تعهدی به توازن قوا در آن منطقه نشان نمی دهند.
پروفسور منشی پوری افزود: در این میان امارات خیلی خوب به ایفای نقش پرداخت. امارات به موقع از یمن بیرون آمد و هنگامی که دید یمن در حال تبدیل شدن به یک فاجعه انسانی است و اماراتی ها نمی توانند کار عمده ای انجام دهند، آن جا بود که از عربستان جدا شدند و نیروهای خود را بیرون کشیدند. نکته دوم این بود که اماراتی ها با ایران توافقنامه ای امضا کردند و از طرفی روابط خود را با اسرائیل عادی کردند. در کشوری که عمر آن از ۵۵ تا ۶۰ سال نمی گذرد و آن قدر خوب بازی می کند این مسئله تعجب آور بود. آنها زمانی که تشخیص دادند مصلحت گرا شدند و سعی کردند نسبت به ایران تشنج زدایی بکنند و نیروهای خود را از یمن خارج سازند.
وی یادآور شد: ذکر شش نکته در خصوص توافق آبراهیم ضروری است. اولین نکته و هدف اصلی در خصوص عادی سازی روابط امارات با اسرائیل مبادلات تجاری، تکنولوژی و ارتباطات علمی بین آنها است. از لحاظ اقتصادی برای امارات و بحرین بسیار خوب است که با اسرائیل ارتباط داشته باشند. نکته دوم این است که هدف این نوع عادی سازی روابط با اسرائیل به انزوا کشاندن ایران به خصوص در عرصه سیاسی است. نکته سوم این است که بعد از ۷۳ سال، این اولین بار است که کشورهای خلیج فارس یک رابطه دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرده اند. این در حالی است که اسرائیل مدت زیادی است که با این کشورها در ارتباط بوده، مراودات اقتصادی با یکدیگر داشته و کمپانی های اسرائیلی در این منطقه حضور داشته اند. اسرائیلی ها دفاتری در قطر داشتند و مطلبی که برای همه پنهان نیست، این است که اسرائیلی ها نرم افزارهای جاسوسی را به این منطقه می آوردند و می فروختند اما نه به صورت علنی و آشکار.
استاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی گفت: نکته چهارم موردی که موجب نگرانی کشورهای خاورمیانه می شود حضور ترکیه در این منطقه است. از زمان اعمال تحریم های عربستان در خصوص قطر، علنا پای ترکیه به خلیج فارس باز شد. ترکیه به کمک قطر آمد زیرا قطر فقط یک مرز زمینی با عربستان دارد و هیچ مرز دیگری با کشوری ندارد. البته ایران به دلیل رابطه همسایگی به قطر کمک می کرد و اشتراکات گازی با قطر دارند و این رابطه بسیار قدیمی است. اما ترکیه در این منطقه پیدا شد و از نظر اقتصادی و در حوزه های دیگر هم به قطر کمک شایانی کرد که این کشور در انزوای کامل سیاسی قرار نگیرد. حضور ترکیه در خلیج فارس موجب نگرانی عربستان و تا حدی امارات شد، به ویژه اماراتی ها اختلاف نظرهایی در مورد مسئله لیبی دارند.
وی افزود: نکته پنجم، قطر و کویت دو کشوری هستند که مخالف توافق ابراهیم هستند و عملا وارد این قراردادها نشدند و برنامه اشان این بوده که اسرائیلی ها به طور یک جانبه یک مقداری از ساحل غربی که فلسطینی ها ساکن هستند، به سرزمینشان بپوندند. صحبتی که قطر و بحرین مطرح می کند بدون اینکه راه حلی برای فلسطین پیدا شود، حاضر نیستند وارد این توافقات شوند. البته می دانیم که عربستان هم هیچ قراردادی با اسرائیل امضا نکرده است اما در پشت پرده رابطه بسیار بسیار نزدیکی با اسرائیل دارد. از جمله روابط داماد ترامپ با اسرائیل و ملاقات های بن سلمان و نتانیاهو. عدم حضور عربستان سعودی در این قرارداد عادی سازی با اسرائیل، دال بر این است که یک کشور مهمی در شبه جزیره عربستان در این قرارداد شرکت نکرده است. عادی سازی برای اسرائیل بسیار مهم بوده است. نکته ششم، هدف مهم این عادی سازی روابط امارات با اسرائیل این است دو کشور قصد دارند تا یک پایگاه اطلاعاتی را در جزیره سقطرا نزدیک تنگه باب المندب احداث کنند که عواقب بدی برای ایران خواهند داشت زیرا دسترسی ایران را به یمن و جزیره سینا و نوار غزه از بین می برد. بنابراین تنها راه باقی مانده ایران برای کمک به فلسطینی ها و حماس، از طریق عراق و سوریه و لبنان است زیرا این پایگاه موجب مسدود کردن رابطه ایران با دریای سرخ می شود. این همکاری بین اسرائیل و امارات می تواند برای ایران عواقبی داشته باشند.
رابطه ایران و امریکا در زمان ریاست جمهوری بایدن
پروفسور منشی پوری در ادامه به روابط ایران و آمریکا در دوره بایدن اشاره کرد و گفت: ترامپ در مدتی که سر کار بود، دولت حسن روحانی را تضعیف کرد و تندروها را قوی تر نمود. البته با سیاست فشار حداکثر به هیچ هدفی نرسید و ایران را پای میز مذاکره نیاورد. ضمن اینکه با شروع سال ۲۰۲۰ و در پایان آن، قاسم سلیمانی و محسن فخری زاده ترور شدند. دولت ترامپ در مورد ایران هیچ دستاوردی نداشت و نتوانست نتیجه ای به دست آورد و کاری را از پیش ببرد.
وی افزود: در رابطه با سیاست خارجی امریکا باید به تیم و بازیگران اصلی عرصه بین الملل توجه کرد و با دیدن آن بازیگران اصلی، پیش بینی کنیم که سیاست خارجی ان در چه جهتی در حال حرکت است. تیم بایدن که قرار است پرونده ایران به آن ها داده شود، کسانی بوده اند که در رابطه با ایران از قبل کار کرده اند. بایدن می خواهد پرونده ایران را به طور ویژه در اختیار «رابرت مالی» بگذارد. کسی است که زمان اوباما بر روی پرونده ایران کار می کرد. یکی از مهره های اصلی بایدن، مشاوره امنیت ملی او یعنی «جیک سالیوان» مصاحبه جالبی با مطبوعات داشت و گفته بود که ما باید هر چه زودتر وارد مذاکرات برجام با ایران شویم زیرا ایران وارد مرحله غنی سازی اورانیوم بالای ۲۰ درصد شده و این حرکت جالبی نیست که ممکن است عواقب بدی برای امریکا داشته باشد. بنابراین، باید بسیار سریع وارد مذاکرات با ایران شویم.
استاد دانشگاه سانفرانسیسکو تصریح کرد: نفر دوم که بر ایران اثر گذار است، مسلما وزیر امور خارجه یعنی «آنتونی بلینکن» است که در مصاحبه چندی پیش خود و در مقابل سنا، اظهار کرد: ما عجله ای برای مذاکرات برجام نداریم و باید با متحدان خود در اروپا و خاورمیانه صحبت و مشورت کنیم . ما باید خیلی از مسائل را حل کنیم. ایرانی ها باید نشان دهند که پایبند توافقات خود هستند. فعلا که ایران به تعهدات خود پایبند نیست. وزیر امور خارجه ایران نیز در پاسخ به بلینکن گفت: ما قصد انجام مذاکره با امریکا را نداریم. آن چیزی که امریکا در سال ۲۰۱۵ وارد شده بود سر جایش است و بعد از آن شما از آن قرارداد بیرون آمدید. شما در ابتدا به آن قرارداد وارد شوید تا ما به تعهدات خود به نحو احسن عمل کنیم. صحبتهایی که سیاست مداران در مقابل مطبوعات انجام میدهند با گفته هایشان در پشت پرده بسیار متفاوت است.
وی تأکید کرد: جالب بود که صحبتهای مشاور امنیت ملی با وزیر امور خارجه امریکا در خصوص ایران متفاوت بوده است. از آن جایی که صحبتهای وزیر امورخارجه باید از طریق سنا تایید شود، باید در مقابل نمایندگان به گونه ای محتاطانه صحبت کند و سعی کند محافظه کارانه رفتار کند. به هرحال اختلافات کوچکی که بین این دو فرد وجود دارد. اما مهمترین شخصی که پرونده ایران به دست او خواهد افتاد، نماینده ویژه یعنی «رابرت مالی» است که نقش عمده ای در خصوص برجام دارد. دولت بایدن قصد انجام مذاکرات سریع با دولت روحانی دارد. دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد. زیرا بایدن این دولت را به خوبی می شناسد و در سال ۲۰۱۵ زمانی که معاون دولت اوباما بوده است به خوبی از اهداف ایران و تیم این دولت با خبر است و آشنایی دارند.
وی افزود: دومین نکته این است که امریکا قصد دارد مسئولیت برجام را به عهده ایران بیندازد. با توجه به خرداد ماه ۱۴۰۰ و انتخابات ریاست جمهوری ایران، هدف بایدن این است که اگر محافظه کاران بر سر کار آمدند اینگونه مطرح کند که ما با دولت روحانی وارد مذاکره شدیم و قراردادی را منعقد کردیم و الان شما هستید که از این قرارداد به طور غیر قانونی میخواهید خارج شوید. مذاکرات دولت بایدن با روحانی یک مذاکرات مرحله ای خواهد بود، یعنی اصطلاحا قطره چکانی. مذاکره ای نیست که به توقف کامل تحریم ها منجر شود بلکه در کاهش این فشارها اثرگذار است. همچنین، مسئله مهم دیگر این است که عادی سازی رابطه بین امریکا و ایران اتفاق نخواهد افتاد، البته غیر قابل تصور نیست و امکان آن وجود دارد، اما احتمال بعید به نظر می رسد.
پروفسور منشی پوری تأکید کرد: جوی در امریکا اکنون وجود دارد که باید با ایران ستیز نکرد و پای مذاکره نشست. اجماع قابل ملاحظه ای در خصوص ایران وجود دارد در حالی که مخالفتهایی هم وجود دارد. این اجماع نشان می دهد که امریکاییها از جنگ در منطقه خسته شده اند. بنابراین دنبال راه حلهایی می گردند که با ایران سازش کنند و بتوانند مصالحه ای را انجام دهند. بنابراین شعارهای ایران دال بر امریکاستیزی موجب قوی تر شدن گروههای تندرو در امریکا می شود. ایران باید در منطقه به دنبال تشنج زدایی باشد. عادی سازی روابط یک هدف واقع بینانه نیست اما تشنج زدایی هم قابل دستیابی است و هم سیاست معقولی است. ممکن است ایران با عربستان وارد مذاکرات شود و یا دست از حمایت حوثی ها بردارد و یا از دخالت در سوریه و یمن دست بکشد.
این نشست مجازی، با پرسش میهمانان، اعضا و پژوهشگران و پاسخهای دکتر منشی پوری به پایان رسید.
گزارش: دکتر جواد حیران نیا، مدیر گروه مطالعات خلیج فارس
نویسنده
جواد حیران نيا (مدیر گروه)
جواد حیران نیا مدیر گروه مطالعات خلیج فارس و کشورهای همجوار در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد. حوزه مطالعاتی آقای حیران نیا مسائل خاورمیانه و مطالعات خلیج فارس می باشد.