گزارش نشست «بازیهای زبانی شریعت در کشورهای مسلمان»
اولین نشست علمی کمیته مطالعات تمدن ایرانی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با حضور اعضای کمیته، دانشوران و پژوهشگران دانش سیاسی با سخنرانی پروفسور «بودوین دوپره»، استاد علوم سیاسی دانشگاه بوردو فرانسه، استاد مدعو علوم سیاسی و ارتباطات دانشگاه کاتولیک لُوین بلژیک و عضو ارشد مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه، دکتر «منصور میراحمدی»، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی، دکتر «احمد بستانی»، استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی و ناظر کمیته مطالعات سیاست و تمدن ایرانی و «سیدرضا حسینی» عضو کمیته مطالعات تمدن ایرانی و مدیر برنامه در روز جمعه، 26 دیماه 1399 برگزار شد.
در آغاز نشست، پروفسور دوپره سخن خود را در باب ترمینولوژی و فهم شریعت آغاز کرد. او گفت درمیان خیل عظیم فهمهای ممکن از شریعت، دو فهم کلی از آنها وجود دارد که اگرچه متضاد یکدیگرند اما در یک بازی معنایی به یکدیگر پاسخ میدهند. یک فهم که شریعت را یک ذهنیت فاضل و باتقوا، الگوی رفتار و هنجار نامحسوس برای یک مؤمن میداند و دیگری آن را تجسّم عقبماندگیِ اسلام و حافظ ارزشهایی میداند که ذاتا مخالف تمدن مدرن است. باید گفت هردو تصور دو روی یک سکّهاند و همبسته و غیرقابل تفکیک هستند؛ گرچه درمقابل یکدیگر قرار گرفته باشند. او در ادامه توضیح داد: «واژه شریعت برای فرد مؤمن یک معنای ذانی دارد که ما درمقام تأیید یا ردّ آن نیستیم. برای دانشمندان علوم اجتماعی تنها موقعیت قابل قبول، مشاهده و ارائه گزارش از آن چیزی است که درباره شریعت گفته میشود.
آنها بر شرایط و چگونگی کاربست شریعت اشاره میکنند. از این منظر ما باید فهمهای متکثر از این واژه را با توسل به زمان و مکان، از یک فرد به فرد دیگر و از یک زمینه به زمینههای دیگر بشناسیم. اگر ما این گزاره را بپذیریم که شریعت مفهومی است که فهم آن در صورت مطالعه جلوههای عملیاش امکانپذیر است، این پرسش را نادیده میگیریم که آیا چنین جلوهای با معنای درست یا غلط و ارتدوکس یا انحرافی آن مطابقت دارد یا خیر؟
پروفسور دوپره در جای دیگری از سخنان خود به تبارشناسی واژه شریعت اشاره کرد و اظهار داشت که به لحاظ تاریخی شریعت ناشناخته بود. در آغاز شریعت به «هنجارسازی الهی» ارجاع میداد و فقها کنکاش در شریعت در قالب اجتهاد را بهمعنای دخلوتصرّف در فعالیت مایشاء الهی دانسته و لاجرم آن را شرک قلمداد میکردند. لذا آنها در این زمینه به بیان «نظر» بسنده میکردند. این درحالی است که از اوسط قرن بیستم به بعد همگان ادعای دانستن معنا و دلالتهای شریعت و چگونگی کاربست آن را داشتند. البته بدین معنا نیست که در این مسأله اجماع عمومی وجود داشته است؛ اتفاقا بالعکس! در این دوره بود که سردرگمیهای بزرگی پیرامون موضوع شریعت بوجود آمد: آیا شریعت مربوط به عرف و آداب و رسوم کشورها و جوامع دارای مهاجرین مسلمان است؟ آیا به قواعد استنباط شده از متون شرعی مربوط است؟ آیا شریعت همان قوانین کشورهای اسلامی است؟ آیا به مشروعیت رژیمهای سیاسی بازمیگردد؟ و آیا شریعت قواعد اخلاق شخصی و جمعی است؟
او با درنظر گرفتن رهیافتی زبانشناسانه گفت که واژه شریعت بهمثابه یک واژه عربی پیش از هرچیز به هنجارسازی الهی اشاره دارد. بنابراین شریعت یک مفهوم هنجاری است؛ با این حال در طول زمان همواره معناهای متضادی در این قالب ریخته شده است. لذا در بررسی این مفهوم فرم بیش از محتوا مهم است. از اینرو میتوان گفت که شریعت وارث دیروز و آبستن فردا است. لذا آنچه برای ما مهم است این است که بهجای آنکه بگوییم شریعت چیست، باید بگوییم شریعت چه میتواند باشد. این در حالی است که نگرش عمومی به شریعت وجه ذاتگرایانه دارد که ناظر به همان باور عمومی {و سطحی} است که شریعت را قواعد حاکم بر رفتار روزانه مسلمانان قلمداد میکند.
با این توضیحات مفهومی و معناشناسانه، پرفسور دوپره در ادامه توضیح داد: شریعت معانی متکثر و فراوانی دارد. این واژه ملغمهای از تصورات روزنامهنگاران، سیاستمداران و محققان در غرب است که درنهایت آنها را سردرگم میکند؛ تصوراتی که معانی بسیاری نظیر موارد زیر را در بر میگیرد. شریعت:
الف) قوانین پایهگذاری شده برمبنای قرآن و سنت پیامبر اسلام است.
ب) همان هنجارهای فقه است.
ج) قوانین مدوّن دولتهای اسلامی است.
د) قوانین عرفی جوامع مسلمان است.
از همه موارد بالا نوعی قطعیت درباره چیستی محتوای شریعت نتیجه گرفته میشود که هنجارهای ساده را دارای شئون الهی و مقدس میکند. این روند باهدف مقابله با آنچه سکولار تلقی میشود، انجام میپذیرد. بنابراین اگر دانستن معنای دقیق شریعت سخت است، میتوان فهمید که معنای این واژه همراه با بار معنایی عاطفی، اخلاقی و هنجاری است که میتواند مثبت یا منفی باشد.
با در نظر گرفتن توضیحات فوق، پروفسور دوپره تلاش کرد تا با استفاده از رهیافتهای زبانشناختی-معناشناختی فرضیه خود را اثبات نماید که همانا زدودن تصور ذاتگرایانه در تعریف معنای شریعت بود. لذا از نظر ایشان واژه و مفهوم شریعت نمیتواند دارای معنای ذاتی باشد.
در ادامه نشست، دکتر منصور میراحمدی بحث خود را ناظر به موضوع چیستیِ شریعت آغاز نمود. در ایضاح این موضوع ایشان چنین بیان داشت:
اگر چه موضوع سخنان من ناظر به چیستی شریعت است و به پرسش شریعت چیست؟ پاسخ می دهد، تلاش میکنم با رهیافت خاصی به این موضوع بپردازم. لذا با بکارگیری رهیافت هرمنوتیکی، فهم شریعت از سوی متفکران مسلمان را در پنج نکته زیر مورد بررسی قرار می دهم:
1. پرسش شریعت چیست؟، پرسشی با قدمت طولانی است. پاسخ به این پرسش مستلزم توجه به مساله "فهم" است. در واقع پرسش شریعت چیست قابل تحویل به این پرسش هرمنوتیکی است: فهم ما از شریعت چیست؟ ما در واقع با فهم خود از شریعت سروکار داریم.
2. شریعت متن محور است. از این رو، فهم شریعت مستلزم فهم متون دینی است. به همین دلیل پرسش شریعت چیست در مرحله بعد قابل تحویل به این پرسش است: چه روی می دهد آنگاه که فهم متون دینی برای مفسّر و عالم دینی رخ می دهد؟
3. فهم شریعت که متن محور است، حاصل در پیش گرفتن روشها و رهیافتهای خاص است. تاکنون در طول تاریخ اسلام، شریعت اسلام با روشها و رهیافتهای متعدّدی فهمیده شده است که مهمترین آنها رهیافتهای فلسفی و فقهی است. رهیافت فلسفی درصدد فهم چیستی شریعت و چرایی آن است اما رهیافت فقهی بهدنبال فهم چگونگی آن است. فیلسوفان مسلمان در صدد اثبات ضرورت آن به لحاظ عقلی بودهاند اما فقیهان استنباط احکام شرعی را دنبال کردهاند. شناسایی شریعت توسط هریک از این دو با "فهم" آغاز میشود. نتیجه چنین تلاشهایی شکلگیری فهم فلسفی و فقهی شریعت است. از این میان، فهم فقهی ارتباط تنگاتنگی با امر واقع پیدا کرده است و از رواج بیشتری در تاریخ فکر اسلامی برخوردار است.
4. فهم فقهی شریعت، فهمی ناظر به متون دینی بهمثابه دستور عمل در زندگی است. فقیه در فهم خود از متون دینی، درصدد استنباط احکام شرعی ناظر به عمل است. در اینجا است که با این پرسشهای مهم روبرو هستیم: آیا در فرایند فهم فقهی امر واقع به محاق می رود و صرفا روایتی از آن برای فقیه بهدست می آید؟ نقش فقیه در فرایند فهم چیست؟ ذهن فقیه در فرایند فهم در وضعیت انفعال قرار داشته یا در وضعیت فعال؟ پیش فرضها و پیشدانستههای فقیه چه نقشی در فرایند فهم فقهی ایفا می کنند؟آیا تأثیرگذاری این پیشفرضها و پیشدانستهها اعتبار فهم فقهی آنان را با چالش اساسی روبرو نمی سازد؟ و... . پرسشهایی از این قبیل در مطالعه ماهیت فهم فقهی شریعت مهم به نظر می رسند.
5. ماهیت فهم فقهی شریعت: فهم فقهی شریعت حاصل نوعی رفت و برگشت ذهن فقیه میان امرواقع و متون دینی است. ذهن فقیه که از سویی دربرگیرنده پیشفرضهای فقاهتی و پیشآگاهیهای فقهی است و از سوی دیگر، شناختی اجمالی از امرواقع دارد، در مواجهه با پرسشهای فقهی ناظر به امرواقع، بهمنظور استحصال پاسخ از متون دینی، به سراغ این متون میرود. در این مراجعه نوعی کنش زبانی از سوی فقیه رخ میدهد که حاصل آن فهم فقیه از متون دینی ناظر به امرواقع است. بدین ترتیب، امر واقع همواره در فرایند فهم فقهی با فقیه فهمنده همراه بوده، نمی توان از به محاق رفتن امرواقع در این فرایند سخن گفت، همانطوری که نمی توان از انفعال کامل ذهن فقیه در این فرایند نیز سخن به میان آورد.
«بر این اساس می توان چنین نتیجه گرفت که فهم متون دینی از نظر فقهی در تعامل امرواقع و متون دینی ممکن به نظر می رسد».
در ادامه نشست، دکتر احمد بستانی بحث و توضیحات خود را پیرامون موضوع نشست و همچنین مباحث پرفسور دوپره مطرح نمود. ایشان در ذکر نقاط قوت تأملات پرفسور دوپره بیان داشت:
ویژگیهای مثبت اسلوب پژوهشی و شیوه نگاه پروفسور دوپره به مفهوم و کارکرد شریعت را میتوان در چند نکته مهم خلاصه کرد: این نگرش از چارچوب نظری و فکری قدرتمندی برخوردار است که آن را از اغلب الگوهای توصیفی و تاریخی در مطالعات اسلامی متمایز میکند. دوم اینکه با «فرهنگ گرایی» مخالف است یعنی دین یا شریعت را به عنصری فرهنگی و مجموعهای از متون که باید توسط گروهی از نخبگان مورد تفسیر و کاربست قرار گیرند تقلیل نمیدهد و از خطرات اینگونه تقلیلها برحذر است. با درک «ذات انگار» از شریعت که جامعه اسلامی را یک کل منسجم و شریعت را یک مجموعه پیوسته و بسته میخواند میانهای ندارد. تلاش میکند دینامیزم درونی شریعت را نشان دهد، نه وجوه فرهنگی آن را. سوم اینکه اسلوب «پراکسولوژی» از دوگانههای رایج و کاذب در مطالعات اسلامی فراتر میرود. دوگانه اسلامگرا/پسااسلامگرا، سکولار/شرعی و ... . و درنهایت این نگاه از تعمیمهای بیجا برحذر است بهویژه تعمیم الگوها و اسلوبهای مطالعات دین در غرب و کاربست آنها بر بستر اسلامی.
همچنین وی در نقد دیدگاه پرفسور دوپره گفت: در نقد و ارزیابی این الگو میتوان به چند نکته مهم توجه کرد. شریعت، مناسک و نهادهای دینی، یعنی آنچه تامس لاکمن به «دین مشهود» تعبیر میکند، همواره در چارچوبی گستردهتر باید فهمیده شوند که نوعی جهاننگری یا «دین نامشهود» است. این دین نامشهود هرچند یکسره ازپیشموجود و منسجم نیست اما نقشی تعیینکننده در چارچوببندی و تعیّنبخشی به شریعت دارد. بدینسان، مفاهیم شریعت، پراکتیسهای کنشگران و قراردادهای زبانی دینی همگی در چارچوب این دین نامشهود فهم میشوند. این دین نامشهود دارای تداوم تاریخی است و در هر جامعهای ویژگیهای خاص خود را دارد و شیوه تعیّنبخشی ویژه خود را. به عنوان نمونه ما ایرانیان بسیاری از مفاهیم کلیدی دین و شریعت را برمبنای پیشینه و بستر تاریخی و تمدنی بسیار عمیق و ریشه داری میفهمیم که قابل تقلیل به پراکتیسهای مؤمنان و یا قراردادهای زبانی نیست. در بسیاری موارد مفاهیم مذهبی وشرعی چنان در فرهنگ و ادبیات ریشهدار ایرانی تحول یافتهاند و دچار ابهام و ایهام شدهاند که به سختی میتوان کاربست روزمّره آنها را فارغ از این بستر مورد فهم قرار داد.
نکته مهم دیگر بیتوجهی این الگو به مسأله اقتدار و امر سیاسی است. بهرهگیری از اسلوبهای «اتنومتدلوژی» هرچند کاربست جامعهشناسانه را بهخوبی توضیح میدهد اما از توان توضیح امر سیاسی و نقش آن بیبهره است. به بیان دیگر بُردار افقی را میبیند اما بردار عمودی را چندان موردتوجه قرار نمیدهد. مسأله اقتدار سیاسی یا مذهبی میتواند نقش مهمی در شکلدادن به کاربردهای زبانی داشته باشد. حضور دولت (به ویژه دولت اسلامی) به مثابه نهادی ایدئولوژیک و چارچوبی اقتداری میتواند معانی و کاربستهایی یکسره متفاوت و گاه دستکاری شده را به پراکتیسهای شریعت تحمیل نماید و یا آن را به سمت و سویی متفاوت جهت بخشد. الگوی «پراکسولوژیک» با تقلیل تمامی این مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی به پراکتیس مؤمنان و یا بازیهای زبانی از توان لازم برای درک چنین چارچوبهای تأثیرگذاری برخوردار نیست.
در ادامه نشست، آقای سیدرضا حسینی پیرامون سخنان پروفسور دوپره و همچنین یکی از جدیدترین کتابهای ایشان تحت عنوان «شریعت چیست» مباحث خود را ارائه نمود. آقای حسینی با اشاره به نقاط قوت مباحث پروفسور دوپره به چارچوب نظری و روششناسی بحث ایشان اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین نقاط قوت بحث پروفسور دوپره و همچنین کتاب ایشان که در سال 2018 منتشر شده، تمرکز ایشان بر «فهمِ فهم» و معرفتشناسی است. چنانچه از بحث ایشان نیز هویدا بود، تمرکز ایشان بر معنای شریعت با توسل به بازیهای زبانی (فهم) و همچنین چگونگی فهم مسلمانان و غرب اعم از رسانهها، سیاستمداران و حتی اندیشمندان آنها است (فهمِ فهم). اشاره ایشان به اینکه غربیها به واسطه تصورات برساختهشده از اسلام، آن را شناختهاند -جنگ، عقبماندگی، رژیمهای اقتدراگرا و محافظهکار، سرکوب و...- به دو پیامد نظری در تحلیل ایشان میانجامد: اولا مفروضات مطروحه در رویکردهای شرقشناسانه را تقلیلگرا میدانند و دوما به نقش تصورات اجتماعی و روایتهای برخواسته از آنها در مسأله فهم -یا تأویل در رویکردهای هرمنوتیکی- توجه میکنند.
با این حال به نظر میرسد ارتباط معنایی میان مفاهیم بازیهای زبانی، تصورات اجتماعی و روایت در مباحث ایشان و همچنین در مقدمه کتاب ایشان از وضوح برخوردار نیست. آقای حسینی ادامه داد: پروفسور دوپره در موضوع فهم شریعت به تصوری دوگانه از این مفهوم تأکید میکند: اولا تصور غربی در مورد شریعت و بهطور عام اسلام - چنانچه اشاره شد- که نوعا تصوری منفی و واپسگرایانه است؛ و دوما تصور مسلمانان در مورد شریعت که آن را بهمنزله یک الگوی رفتار برخواسته از هنجارسازی الهی تلقی میکنند که الزامی برای زیست مؤمنانه دانسته میشود. گفتنی است هر دو تصور و معنای برخواسته از آن در درون خود بسیار متکثر و متنوعاند. بنابراین میتوان گفت تعریف یکپارچه و همبستهای از شریعت در کشورهای مسلمان وجود نداشته و همین مسأله سبب میشود شریعت بیشتر بهمثابه یک فُرم درمقایسه با محتوا در نظر آورده شود که در برابر تعاریف و معانی متکثر از انعطاف قابلتوجهی برخوردار است.
درست به همین دلیل ایشان معتقد است شریعت بهراحتی میتواند در درون بازیهای زبانی بلغزد. با این توصیف، میتوان گفت که طرح نظریه بازیهای زبانی بهمثابه چارچوب نظری مباحث ایشان بهمنزله طرح مقدمات نظری برای اثبات این گزاره است که شریعت واجد معنای ذاتی نیست. بحث من از اینجا آغاز میشود که تأکید بر بازیهای زبانی در کنکاش معنای شریعت لاجرم به نسبیگرایی معنایی میانجامد که گزاره «شریعت واجد معنای ذاتی نیست»، گویای آن است. چنانچه ویتگنشتاین در پژوهشهای فلسفی بر معنای واژه تحت تأثیر کاربرد آن در زبان تأکید میکند، پروفسور دوپره نیز به تأسی از او بر کاربرد واژه شریعت در کاربرد زبانی آن تأکید میکند که برخواسته از زمینههای(contexts) مختلف و متنوع است. با این توضیح میتوان گفت نقد ایشان بر علمای علوم اجتماعی و مردمشناسی که تنها به جلوه عملی شریعت در جامعه با استفاده از روش مشاهده و نه چیز دیگر قائلاند، به ایشان نیز میتواند وارد باشد؛ چراکه پروفسور دوپره با تأکید بر بازیهای زبانی، به تکثر معانی واژه شریعت و نهایتا نفی معنای ذاتی آن میرسند و پرسش از درست یا غلط و ارتدوکس یا انحرافی بودن معانی و تعاریف متکثر از شریعت را به کنار مینهند که البته غیر از این نیز نمیتوان انتظار دیگری داشت چراکه چنین اسلوب روشی و نظری ماهیتا نمیتواند به چنین پرسشی پاسخ دهد.
به عبارت دیگر، نقد پرفسور دوپره بر رهیافت علوم اجتماعی بهدلیل عدم وجود وجوه ارزشگذارانه آنها است که نمیتوانند معنایی را برای پدیدهها بهشکل ذاتگرایانه قائل شوند، اما رهیافت خود ایشان نیز با تأکید بر بازیهای زبانی و نسبیگرایی معنایی برخواسته از آن نتیجتا به همین جا ختم میشود. بنابراین ما نمیتوانیم بدون درنظر داشتن یک معنا و تعریف مشخص و کلی از یک پدیده یا واژه دست به داوری و ارزشگذاری در باب درستی یا نادرستی و اصیل یا جعلی بودن آن بزنیم. از سوی دیگر، باتوجه به اینکه پروفسور دوپره در مقدمه سخنان خود به یک معنای تاریخی و جوهری از واژه شریعت در زبان عربی اشاره میکنند که همان هنجارسازی الهی برای تنظیم رفتار مسلمانان در زیست فردی و اجتماعی است، پس میتوانیم با استمداد از نمادشناسی پل ریکور، فیلسوف هرمنوتیسین فرانسوی، شریعت را موجد دو دسته معنا دانست: یک معنای اولیه، مستقیم و صریح (اصلی و کلی) که همان معنای شریعت در زبان عربی است و یک معنای ثانویه، غیرمستقیم و ضمنی که بسته به زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی-زبانی متغیر خواهد شد.
- شرح تفصیلی این نشست در مجلّدی از سلسله نشستهای علمی و پژوهشی کمیته مطالعات تمدن ایرانی منتشر خواهد شد.
گزارش: سید رضا حسینی (عضو گروه مطالعات سیاست وتمدن ایرانی)
مترجم ارایه از انگلیسی به فارسی: شهاب غدیری