آشتی قطر با 4 کشور عربی؛ آیا بحران پایان یافته است؟
نویسنده: هدی یوسفی کارشناس مسائل قطر
زير نظر ، داوري و تأييد ؛ دكتر جواد حيران نيا ( مدير گروه مسايل خليج فارس و كشورهاي همجوار )
۵ ژوئن ۲۰۱۷ تا ۵ ژانویهی ۲۰۲۱ آزمونی بود برای دریافتن اینکه مهار قطر امکان پذیر نیست. عربستان، امارات، بحرین و مصر پس از آنکه در سال ۲۰۱۷، روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند، مرزهای زمینی و هوایی خودشان را به روی قطر بستند و به زعمِ خود فشار حداکثری بر این کشور را آغاز نمودند، ۱۳ شرط برای از سر گیری روابط خود با دوحه مطرح کردند. بسته شدن پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر، توقف فعالیت شبکهی الجزیره، فاصله گرفتن قطر از ایران در مناسبات خارجی و عدم حمایت دوحه از اخوان المسلمین در منطقه، از اساسی ترین شروط این کشور ها برای رفعِ تحریم بود.
در آغاز سال ۲۰۲۱ در نشست شورای همکاری خلیج فارس در عربستان، توافق مصالحه میان قطر و دیگر کشورهای این شورا به امضا رسید، بدون آنکه حتی یک مورد از شروط ۱۳ گانه تحقق یافته باشد. طبق مصاحبه های مقامات این کشورها، گویا محاصره کنندگان از شروط ۱۳ گانه چشم پوشی کرده اند تا قطر نیز در ازای آن شکایت های خود علیه این ۴ کشور در سازمان تجارت جهانی و دیگر نهادهای بین المللی را به حالت تعلیق درآورد.
اما روندِ طی شده تا مصالحه و تا این پیروزی بزرگ برای قطر، نشان از آن دارد که محاصره شکست خورده است!
در مدت زمانی که تحت عنوان تحریم گذشت، قطر از تهدیداتی چون بسته شدن مرزها و ضربات اقتصادی، فرصت آفرید؛ اقتصاد خود را مستقل تر از هر زمانی پیگرفت، با نزدیکی به ایران و ترکیه، متحدانِ جایگزینی برای خود در منطقه به دست آورد، با لابی گری فعال در واشنگتن حمایت قدرت بزرگ فرامنطقهای را از آن خود کرد، وجههی بین المللی خود را ارتقا بخشید و در نقشِ کشوری صلح طلب که به ناحق مورد ظلم همسایگانش قرار گرفته است در هر نهاد بین المللی به محکوم کردن برادران عربش پرداخت و در نهایت بی آنکه ذرهای در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند مورد استقبال برادر بزرگ خود قرار گرفت.
هوشمندی قطر در طی محاصره نیز ستودنی است، قطر در طی این چند سال اقدامات غیر قابل جبرانی علیه همسایگان خود انجام نداد و حتی گازرسانی به امارات را متوقف نکرد، علیه عربستان کمتر از دیگر کشورهای تحریم کننده تبلیغات منفی انجام داد و در نهایت نیز به گونهای مورد استقبال آل سعود قرار گرفت که مخالفان این آشتی، به جای آنکه در روندِ صلح تاخیر ایجاد کنند، خود در انزوا قرار میگرفتند و برای جلوگیری از این امر با گذشت کمتر از ۱۰ روز از امضای توافق به استقبال روابط گسترده با دوحه رفتند.
در این سالها قطر خودکفاتر شده است، اعتماد به نفسِ بیشتری دارد و امیر این کشور اعتبار و مشروعیت خود را در داخل و در حوزهی بین الملل افزایش داده است، آسیب پذیری این کشور اکنون به میزان قابل توجهی کمتر از گذشته است. علاوه بر این، امپراطوری رسانهای قطر با تبلیغات منفی علیه کشورهای تحریم کننده چنان تاثیری بر افکار عمومی جهان عرب داشته که وجههی بینالمللی عربستان و امارات را خدشه دار کرده و امروز بنسلمان برای بقای خود و رسیدن به تخت پادشاهی، حل اختلافات با دوحه و توقف پخش چنین تبلیغاتی را ضروری میبیند. او که به دنبال جلوه دادنِ تصویری صلح طلب و خواهانِ مذاکره از عربستان به دولت جدید آمریکاست، از مواضع حداکثریِ گذشتهی خود عقب نشینی کرده تا هم توجه بایدن را جلب کرده و قدمی در راستای صلح منطقهای بردارد و هم با بازگرداندن اتحاد شورای همکاری خلیج فارس، به زعم خود رهبری بی چون و چرایش در خلیج فارس را احیا کند.
مصالحهی العلا با تمام این تفاسیر ممکن است موقت باشد چرا که اختلافات قطر با همسایگان عربش ریشه دارتر از چیزی است که با امضایِ توافقی قابل رفع و رجوع باشد.
همانطور که در سال ۲۰۱۴، چنین توافقی میان قطر و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امضا شد اما به دلیل حل نشدن ریشهای مسائل فی ما بین، بحران با شدت بیشتری در سال ۲۰۱۷ مجددا سر برآورد. در هم تنیدگی روابط قطر با ترکیهای که دشمنی هاش آشکار با امارات و مصر دارد و در جبهههای مختلف از جمله در لیبی و یمن و... در مقابل امارات به نبرد پرداخته است، با حاکمیت مصر اختلافاتِ عمده دارد و با عربستان سعودی به ویژه پس از پروندهی قتل خاشقچی روابط تیرهای را تجربه میکند، قطر را در جبههی مقابل این کشورها قرار میدهد.
آشکارترین شکاف میان قطر و دیگر کشورهای جهان عرب، در سال ۲۰۱۹ و پس از حملهی ترکیه به شمال سوریه جلوهگر شد، زمانی که قطر بر خلاف تمام اعضای اتحادیه عرب که به محکوم کردن این تجاوز پرداخته بودند، از ترکیه حمایت کرد و این اقدام را دفاع از مرزهای ترکیه توصیف کرد. پس از این رویداد، حتی کاربران عرب زبان فضای مجازی، خواستار اخراج قطر از اتحادیهی عرب شدند. حمایتِ غیرقابل انکار قطر از گروههای اسلام گرای منطقه و در صدر آنها اخوان المسلمین نیز از دیگر معضلات حل نشده میان دوحه و شورای همکاری خلیج فارس است. قطر با حمایت از شاخههای اخوان در فلسطین، لیبی، مصر و... راه خود را از وهابیسمِ ترویجی عربستان جدا کرده است و با حمایت مالی و نظامی از گروه های اخوانی، قدرت آنهارا بعنوان تهدیدی برای عربستان و امارات در منطقه افزایش داده است.
با وجود چنین اختلافات ریشه داری، مصالحه برای عربستان و امارات نه یک انتخابِ مطلوب، بلکه گزینهای مصلحت اندیشانه برای پیشگری از شکاف بیشتر در شورا بوده است.
در سمتِ دیگر ماجرا، ترکیه بعنوان یار نزدیک آل ثانی، از عادی سازی روابط قطر و همسایگانش ابراز خشنودی کرده است، طبقِ توافق العلا هیچ یک از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس حق دخالت در امور داخلی یکدیگر را ندارند و از آنجا که پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر قرار دارد، حق اظهار نظر دیگر کشورهای شورا در رابطه با حضور یا عدم حضور این پایگاه سلب شده است. حضور نظامی ترکیه در قطر تثبیت شده و با آشتی میان قطر و همسایگان، قطر تبدیل به میانجیِ مطلوبی گشته تا زمینهی تنش زدایی میان ترکیه و اعضای شورای همکاری را فراهم آورد.
ایران نیز، که روابط خود با قطر را در سالهای اخیر به ویژه پس از محاصرهی ۲۰۱۷ گسترش داده است از توافق صلح میان قطر و همسایگان عربش ابراز خشنودی کرده و بیان داشته که زمان اثرگذاری به وسیلهی تحریم به پایان رسیده است. البته در ورایِ آنچه در ظاهر به نظر میرسد که شاید چنین رویدادی سبب دوری قطر از ایران شود، اتفاقاتِ مثبتی نیز به این وسیله برای جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد خورد؛ علاوه بر آنکه همچون ترکیه، ایران نیز میتواند قطر را برای تنش زدایی با عربستان میانجیِ قابل اعتمادی بداند، امارات نیز که در ماه های اخیر به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی پرداخته و به تهدید بالفعلی در مرزهای جنوبی ایران بدل گشته است، اکنون با حضور قطر در شورا احتمال آن میرود که مواضع معتدل تری نسبت به ایران اتخاذ کند.
در نهایت، با وجود آنکه ممکن است پس از گذشت چندماه شاهد سربرآوردن مجدد بحران میان قطر و برادران عربش در منطقه باشیم، آنچه قطعی است پیروزیِ قطر در این نبرد تحمیلی است. برادرِ کوچکی که امروز نه محاصرهاش نتیجه بخش خواهد بود و نه قدرتش قابلِ انکار.