ضرورت تدوین و انتشار سند راهبرد دفاع ملی ایران در عصر جدید
مسعود رضائی – پژوهشگر ارشد مهمان و دانش آموخته مقطع دکتری در دانشگاه اصفهان
خاورمیانه اروپا نیست. تجربۀ دور و نزدیکِ جابجایی راهبردیِ کشورهای این منطقه، با سقفِ کوتاه دوستیها و دشمنیهای موجود، این اختلاف فاحش را به خوبی نشان داده است. بااینحال، وقتی پای معرفی و بازنماییِ جمهوری اسلامی ایران- به عنوان یک تهدید و دشمن مشترک ایدئولوژیک در میان باشد؛ نمیتوان صفبندیهای جدیدِ شکل گرفته در مقابل آن را بیاهمیت، مجازی و از جنس روابط فیسبوکی در نظر گرفت و یا واقعیتهای نوظهور را بدون اقدامی مؤثر و ترتیباتی راهگشا، تنها با تقبیح روزانۀ کشورهای عربی و محکومیت نزدیکیِ کشورهای مسلمان به اسرائیل نادیده گرفت.
تقویت تدریجی مسائلی که سیاست رسمیِ جمهوری اسلامی ایران را مداخلهجویانه و ضد عربی جلوه میدهد و عدم توجه جدی نسبت به ساختارهای بینالاذهانیِ جهان اسلام، رشد ناسیونالیسم عربی، عدم امکان عبور از تخاصم با دولت آمریکا و موضوعیتِ برداشت و سوءبرداشت در تحولات منطقهای با تعمیق رقابتهای تسلیحاتی موجود، ظرف یک دهۀ اخیر، ابعاد و دامنۀ تهدیدهای نظامی و پیچیدۀ امنیتی علیه کشور را افزایش داده و از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید - در پرتو خروج وی از برنامه جامع اقدام مشترک، تلاش برای ایجاد ائتلافهای ضد ایرانیِ عبری- عربی، کاربستِ سیاست فشار حداکثری در قالب اعمال شدیدترین نظام تحریمی جهان با هدف کاهش نفوذ ایران در غرب آسیا، تغییر رژیم، تحدید برنامه هستهای و موشکی آن، حملههای متعدد سایبری و همچنین اصرار بر تمدید تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل - که در کنار یکدیگر از راهاندازیِ «بزرگترین کارزار جنگ ترکیبی قرن» علیه یک کشور مستقل در تاریخ مدرن خبر میدهد؛ تدوین و انتشار سند راهبرد دفاع ملی و ضرورت تبیین «عقلانیت بازدارندگی ایران» را به عنوان یکی از اقدامهای معمولِ تنشزدا و اعتمادساز جهانی، اجتنابناپذیر ساخته است.
راهبرد دفاع ملی عموماً بر انتخابهای راهبردی و فرصتهای موجود برای حفظ و گسترش مزیت نظامی و همچنین بازدارندگی کشور در مواجهه با تهدیدهای وجودی و چالشهای متغیر امنیتی متمرکز است. بر این اساس، راهبرد دفاع ملی نقشی کلیدی در شناسایی قابلیتهای مورد نیاز برای شکل دادن به فرصتها و موانع در محیط منطقهای و بینالمللی جهت افزایش امنیت و دفع تهدیدها در پشتیبانی از راهبرد امنیت ملی ایفا میکند. بااینوجود، وضعیت کنونی ایران در سطح منطقه و جهان، حاکی از آن است که دامنۀ لغتنامه راهبردیِ نخبگان سیاسی و نظامی کشور آنگونه که شایسته است، قوام نیافته تا میان «خروج و عقبنشینی»، میان «راهبرد و راهکنش» و میان قلبها و ذهنها با تپهها و خاکریزها تمایز بگذارد. به همین دلیل است که امروزه، بسیاری از کشورهای محیط پیرامونی و بهویژه کشورهای جنوب غرب آسیا، سیاست منطقهای و راهبرد دفاع ملی ایران را در تعارض با امنیت و منافع خود ارزیابی میکنند و علاوه بر آمریکا و اروپا، پای ترکیه و اسرائیل نیز به مرزهای جنوبی ایران باز شده است.
اساسِ سیاست منطقهای ایران تدافعی است و نه تهاجمی؛ اما درست یا غلط، تصویری که در جهان از جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و مدام هم برجستهتر میشود، تصویری سختافزاری به مثابه یک واحد امنیتی است و نه نرمافزاری. جولیان آسانژ (مؤسس تارنمای افشاگر ویکیلیکس) معتقد است «همه جنگهای رخ داده در پنجاه سال گذشته؛ بهطور مستقیم نتیجۀ دروغهای رسانهای بوده است. [به اعتقاد وی] رسانهها میتوانستند مانع وقوعِ جنگها شوند؛ اگر تنها پروپاگاندای دولتها را منتشر نمیکردند». بر همین اساس، شکی نیست که امروزه، رسانهها و اندیشکدههای بیگانه، سخنگوهای حکومتها و دولتها شدهاند و کشورهایی که از ضعف رسانهای و ناتوانی در جهتدهی به افکار عمومیِ جهانی رنج میبرند؛ به ناچار باید هزینههای بیشتر و نیز انرژی مضاعفی را برای خنثیسازیِ هراسافکنیِ دشمنان خود و مقابله با سوءبرداشتهای ناشی از این فضای غبارآلود صرف کنند. ابعاد و پیامدهای منفیِ این موضوع بهویژه در قلمرو سیاست خارجی و دفاعی زمانی تشدید میشود که در محیط بیثبات خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران، قادر نباشد ضمن تبیین نگرانیهای مشروع خود با ایجاد تفاهم، سیاست و راهبرد دفاعیِ منسجم و شفافی را برای اقناع همسایگان با ترغیب آنها به حُسن همجواری و همکاریهای پایدار امنیتی ترسیم کند.
علیرغم اهمیت حیاتی و روزافزون این مسأله، در جمهوری اسلامی ایران، وزارت دفاع یا ستاد کل نیروهای مسلح طبق قانون موظف نیستند اسناد مربوط به «سیاست و راهبرد دفاعی» را به صورت دورهای و چندساله تدوین و منتشر کنند؛ آنگونه که در برخی از کشورهای بزرگ دنیا نیز مرسوم است. لذا تاکنون هیچ سند رسمی و کلان دفاعی - نظامی به صورت عام تدوین و منتشر نشده است تا بر اساس آن، جامعۀ جهانی بتواند بیواسطه، به درک بهتری از اهداف و دغدغههای ایران برای ایجاد یک دفاع موشکی مستحکم، دامنه و حدّ یقف آن دست پیدا کند؛ اما آنچه اکنون از شرایط ممزوج داخلی و خارجیِ کشور مشاهده میشود، گویای این ضرورت است که ایران به سرعت و در کوتاهترین زمان ممکن نیاز به دورهای از آرامش دارد تا با عبور از دامنۀ وسیع ایرانهراسیِ منطقهای، ضمن خنثیسازیِ تهدیدهای امنیتی، به دور از حساسیتهای کنونی، نیازمندیهای دفاعی خود را پوشش دهد و همزمان با تمرکز بر دیپلماسی، روابط سیاسی و امنیتی خود را با کشورهای عرب منطقه بهبود ببخشد.
بااینحال، بخشی از سیاست رسمی و اصولیِ جمهوری اسلامی ایران نسبت به خاورمیانه، معطوف به «محو اسرائیل» به مثابه یک رژیم اشغالگر و غده سرطانی است و اساساً یکجانبهگرایی ایران در پیگیریِ همین سیاست منطقهای، سهم بزرگی از اختلافها و درگیریهای ایران و غرب را به خود اختصاص داده است. تلاش و تمایل جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهۀ اخیر، کانونیکردنِ محور شیاطین بزرگ و کوچک (آمریکا و اسرائیل) به عنوان دشمنان جهان اسلام بوده است و بر همین اساس ضمن پرداخت هزینههای آن، انتظار تهران بر این تفکر راهبردی استوار بوده که کشورهای عرب منطقه خلیج فارس، باید برای قطع همکاری امنیتی و نظامی با ایالات متحدۀ آمریکا و یا برچیده شدنِ پایگاههای نظامیِ آمریکایی و اروپایی از خاک خود، با در نظر گرفتن منافع و ملاحظات امنیتیِ ایران، گامهای مهمی بردارند؛ و امنیت خود را با ضمانتهای ایران به اشتراک بگذارند. غافل از اینکه اساساً همین کشورها، استقلال سیاسی، امنیت، بقاء و پایداریِ توسعۀ اقتصادی خود را مدیون غرب (بهویژه آمریکا) میدانند. این موضوع به دلایلی برای برخی دیگر از همسایههای ایران نظیر افغانستان و جمهوری آذربایجان نیز، با اندکی تفاوت در نگاه و عملکرد، صدق میکند. به همین جهت، با غالب شدن واقعیتها بر تمایلات و بر خلاف انتظار، امروز با میانجیگری آمریکا، پس از امارات متحده عربی و بحرین، سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس - نظیر عربستان سعودی و عمان نیز در صف عادیسازی مناسبات خود با اسرائیل قرار گرفتهاند.
معنای برقراریِ مناسبات آشکار اسرائیل با همسایههای بلافصل ایران، همکاری و هماهنگی در تمام زمینهها، از جمله همکاریهای نظامی و امنیتی است و با در نظر گرفتن تسریِ این روابط صلحآمیز به سایر همسایههای جنوبی ایران، امضای قراردادهای بعدیِ صلح، عملاً امنیت اسرائیل را به امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس گره میزند؛ تحولی که ممکن است در آینده با راهاندازی و اتصال سامانه دفاع هوایی یکپارچه از شرق مدیترانه به خلیج فارس، توازن قوا و شکاف فنآوری نظامی در محیط فوری امنیتیِ کشور، بیش از گذشته به ضرر ایران دستخوش تغییر و دگرگونی شود.
ازا ین رهگذر، ناامنیهای محیط پیرامونی ایران به شیوههای بیشتر و جدیدتر، بیش از هر زمان دیگری در حالِ برآمدن است. انسداد همه منافذ تجاری و بازرگانی بینالمللی، قطع ارتباط بانکی و بلوکه شدن منابع ارزیِ حاصل از صادرات نفت و گاز کشور، خروج ترامپ از برجام براي اعمال تحريمهاي شدیدتر اقتصادي، نااميدي تدريجي از ظرفيت اقتصادي اروپا در کمک به ايران (حتی غذا و دارو)، تقویت ائتلاف چهارجانبۀ واشنگتن- ریاض- تلآویو - ابوظبی برای مقابله با نفوذ منطقهای کشور و همچنین امیدواری آنها نسبت به وقوع ناامنیِ داخلی و تحقق ایدۀ «تغییر رژیم»، تغییر توازن امنیت منطقهای، نياز چين به پرهيز از رويارويي مستقيم با آمريکا براي تضمینِ رشد اقتصادي خود در آينده و در نهايت تمايل روسيه به حفظ تعادل در روابط با آمريکا و حمایت از امنیت اسرائیل براي تثبيت قدرت جهاني خویش، همگی از واقعیتهای نوظهوری حکایت دارند که ضمن افزایش هزینههای بازدارندگی نظامی، به تضعیف شاخصهای غیرنظامی بازدارندگیِ ایران در حوزۀ اقتصادی و ژئوپلیتیک نیز ختم میشود. اینکه این احساس عمومی وجود دارد که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در آبان 1399، در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری ایران در بهار 1400، تأثیر بیشتر و مهمتری بر سرنوشت ایرانیان دارد؛ گویای برآمدنِ همین دست معضلات چندلایه و پیچیده برای ایران امروز است.
از این منظر، یکی از راههایی که کشورها به منظور کاهش سوءبرداشتهای رقبای منطقهای و دشمنان خود در نظر میگیرند؛ تدوین و انتشار يک سند راهبرد دفاع ملی نوین، مبتني بر تقويت واقعگرایی در چارچوب تمرکز انحصاری بر منافع ملی و با تکيه بر ارسالِ سیگنالِ «اعتمادسازی جهانی» است. درواقع، اگرچه تضادسازی و برقراری موازنه منفی امنیتی ایران، ابزار فوقالعاده مهمی برای مهار رقیب و خصومت دشمنان قلمداد میشود؛ اما نباید فراموش کرد که این توان، عمدتاً جنبه «سلبی» داشته و تنها در شرایط تضاد و تقابل مستقیم کاربرد دارد. همزمان جمهوری اسلامی ایران نیازمند اقدامهای «ایجابی» جدید است؛ به نحوی که با تعدیل آن دسته از اهداف ناسازگار و تهی از مابهازای امنیتی و اقتصادی که در تناقض با قدرت دفاعی و منافع ملی کشور است، قادر باشد سیاست خارجی و دفاعیِ خود را با قدرتهای همپایه و همسطحِ خویش تنظیم کند و از منازعه با همسایگان و قدرتهای بزرگ فاصله بگیرد. به عبارت دیگر، ضروری است سیاست منطقهای و دفاعی کشور از دایرۀ حساسیتهای قدرتهای بزرگ رها شود تا انرژی و ظرفیت تضعیفشدۀ خود را صرف توسعه کند و از راهبرد بقا به سوی راهبرد رشد و توسعه حرکت کند. در حقیقت، انتظار بر این است که راهبرد دفاع ملی نوین، باید کاری بیشتر از بازدارندگی و جلوگیری از جنگ انجام دهد و به صورت واقعگرایانه، خروجیِ آن با افزایش تعداد دوستان و کاهش تعداد دشمنان (بهویژه در حوزه همسایگی)، شرایط زیست بینالمللی را متناسب با منافع بلندمدت شهروندان ایران تعیین کند.
بنابراین، راهبرد دفاع ملی ایران که تاکنون پراکنده، نانوشته و جنبۀ نهفته و مفروض داشته است، در اولین فرصت میبایست برای پرهیز از سوءبرداشت و همچنین در راستای پائین آوردن هزينه تفاهم با همسایگان، آشکارا تدوین و انتشار یابد. سند راهبرد دفاع ملی را میتوان «سند نظامساز و بنیادین با هدفِ تغییر ذهنیت و افزایش کیفیت کنترل بحران» نامید. این مهم را بايد به صورت يك ابزار و فرایندی اعتمادساز نگريست نه يك اقدام مشخص نمادین؛ چرا که تغییر زمان و شرایط در منطقه، تغییر تدابیر را گریزناپذیر ساخته است.
نویسنده
مسعود رضائی
مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات استراتژیک چین در خاورمیانه می باشد. وی دانشآموخته مقطع دکتری در رشته روابط بینالملل از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران (اصفهان) میباشد. حوزه مطالعاتی نامبرده چین و خاورمیانه، بازدارندگی و راهبرد دفاعی ایران است.