تداوم منازعات در عصر کرونا؛ درسهایی برای آینده
نویسنده: اعظم ملایی پژوهشگر مهمان
در ماههای اخیر هر چند بحران کرونا به سرتیتر اصلی اخبار جهان تبدیل شده و این پاندمی اولویت و دغدغه عمده افکار عمومی جهانی بوده است، اما در عین حال، «جنگ» این بیماری مزمن و کشنده جامعه بشری نیز متوقف نشده و همچنان تلفات می گیرد. با وجود تلاشهای سازمان ملل برای برقراری آتش بس در مناطق جنگی در ایام کرونا، کشورهای مختلف، از لیبی گرفته تا یمن هم چنان درگیر جنگ هستند، بهراستی چرا زمانی که هر عقل سلیمی لزوم توقف منازعات و همکاری برای مقابله با یک بحران جدیتر را تأیید می کند و سران کشورها نیز در سیاستهای اعلانی بر اهمیت این امر تأکید دارند، سیاستهای اعمالی به مسیر دیگری می رود و جنگ و منازعات سیاسی در کشورهای مختلف، دوشادوش کرونا جان انسانها را می گیرد؟
سازمان ملل متحد پاندمی کرونا را بزرگترین بحرانی خوانده که جهان پس از جنگ جهانی دوم با آن روبرو گردیده و در همین راستا، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در فروردین ماه سال جاری بر لزوم برقراری آتشبس برای ایجاد کریدورهای بشردوستانه جهت مقابله با ویروس کرونا در همه مناطق جنگی دنیا تاکید کرد. مجمع عمومی این سازمان نیز با رأی قاطع ۱۹۳ کشور عضو، قطعنامه ای را به تصویب رساند که «تأثیرات بی سابقه این بیماری همه گیر» را به رسمیت شناخت و خواستار «همکاری گسترده بین المللی برای کاهش و کنترل این ویروس» شد.
هر چند پس از این موضع گیریهای سازمان ملل، مقامات برخی کشورها از جمله روسیه از آن استقبال کردند و گوترش نیز اعلام کرد در واکنش به درخواست او نیروهای درگیر در چندین کشور از جمله افغانستان، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، کلمبیا، لیبی، میانمار، فیلیپین، سودان، سودان جنوبی، سوریه، اوکراین و یمن، درخواست برای آتش بس را پذیرفته اند، اما نگاهی به صحنه عملیاتی این کشورها نشان می دهد نه تنها خبری از آتش بس، صلح و تمرکز امکانات برای مقابله با کرونا نیست، بلکه برخی از منازعات تشدید هم شده اند. به عنوان نمونه جنگنده های ائتلاف سعودی در هفته گذشته 250 بار مناطق مختلف یمن را بمباران کردند، در لیبی نیز درگیری های سنگین بین نیروهای دولت وفاق و ارتش ملی (ژنرال حفتر) در شهرهای مختلف از جمله طربلس، الاصابعه و ترهونه ادامه دارد و حمایتهای مالی و نظامی کشورهای منطقه از جمله روسیه، عربستان، امارات، ترکیه و قطر از دو طرف مخاصمه نیز شدت یافته است.
اما بهراستی چرا در این شرایط جنگ هم چنان ادامه دارد؟ پاسخ شاید در ماهیت این منازعات و منافع طرفهای درگیر در آن باشد، منازعات به ویژه در غرب آسیا به واسطه ارزش ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیکی که این منطقه دارد، به ندرت در سطح داخلی باقی می ماند. اصولا قدرتهای منطقهای و بین المللی که خواستهها و منافعشان در کشورهای درگیر، در تقابل با کشورهای دیگر قرار دارد، می کوشند به هر طریق ممکن از رقبا سبقت بگیرند و با طرد و بیرون راندن کشورهای رقیب از صحنه و تضعیف گروههای داخلی حامی آنها، موقعیت خود را تثبیت و تقویت کنند. از دیدگاه این کشورها، هر گونه توقف جنگ و تن دادن به آتش بس می تواند به تقویت مواضع گروههای رقیب منجر شود و دستاوردهای گذشته را از بین ببرد. بر اساس چنین نگرشی است که شاهد هستیم با وجود تهدیدات ناشی از کرونا، عربستان در یمن و ترکیه و روسیه در لیبی و سوریه و رژیم صهیونیستی در نوار غزه و برخی شهرهای سوریه به پیشبرد منافع و تقویت مواضع خود ادامه می دهند و برخلاف سیاستهای اعلامیشان، حاضر به پایان مداخله و حمله و یا حداقل تن دادن به آتش بسی موقت و فراگیر نیستند. در واقع ارزش اقتصادی، امنیتی و استراتژیک کشورهای بحران زده برای این قدرتها بیش از ارزش جان انسانهایی است که ممکن است در اثر فراگیری کرونا از دست بروند و بنابراین در این سطح از تحلیل، منافع قدرتهای خارجی و گروههای داخلی همسو با آنها مانع از پذیرش آتش بس در بسیاری از کشورهای آشوب زده می شود.
اما تداوم منازعات در عصر کرونا رویه دیگری نیز دارد؛ در بسیاری از کشورهای در حال توسعه فقدان دولتهای کارامد و فراگیر که از قابلیت تسلط و حاکمیت سرزمینی برخودار باشند و بتوانند با دلسوزی و قاطعیت در راستای منافع ملی خود گام بردارند و فکری برای کنترل پیامدهای کرونا بکنند، به شدت احساس می شود. این وضعیت به ویژه در کشورهایی همچون لیبی و برخی دیگر از کشورهای آفریقایی، یمن، سوریه، افغانستان، فلسطین و ... به چشم می خورد. نبود دولت مرکزی و یا ضعف و ناکارامدی دولت در این کشورها زمینه درگیریهای داخلی و مداخلات خارجی را فراهم ساخته و این امر در شرایط تغییر تمرکز رسانه ها و افکار عمومی جهانی به سمت کرونا، فضا را برای تداوم مداخلات قدرتهای خارجی در این کشورها فراهم کرده است.
در نتیجه با وجود اینکه شاهد هستیم در فلسطین و لیبی، کرونا به اعلام وضعیت فوق العاده و اضطراری انجامیده ومیانگین فوتیهای ناشی از این ویروس در یمن به ۲۰ درصد رسیده (درحالی که میانگین جهانی ۷ درصد است)، جنگ و درگیری در این کشورها و مناطق همچنان ادامه دارد و جان انسانها را در جبههای موازی می گیرد.
اما چه باید کرد؟ اگر قطعنامه های سازمان ملل و درخواست دبیر کل این سازمان نیز برای برقراری آتش بس به نفع مقابله با کرونا کافی نیست، آیا می توان به راهحلهای دیگری امیدوار بود؟ پاسخ در کوتاه مدت شاید منفی باشد، اما تداوم منازعات در عصر کرونا می تواند درسهایی برای آینده داشته باشد. بخشی از راه حل به ساختار سازمان ملل باز می گردد که لازم است مورد اصلاحات اساسی قرار بگیرد. فقدان ضمانت اجرا برای قطعنامههای مجمع عمومی و ساختار توصیهای قطعنامههایی که حتی با اکثریت آراء تصویب می شوند، از مهمترین مواردی است که باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد. تقویت بی طرفی و نقش حقوقی دبیر کل این سازمان و نیز متکثر کردن ساختار شورای امنیت به نحوی که تنها تأمین کننده خواسته قدرتهای برتر جهانی نباشد از دیگر ملزومات این امر است.
اما این تنها سازمان ملل نیست که نیازمند اصلاح است، ساختار اجتماعی و سیاسی کشورهای در حال توسعه، فرهنگ سیاسی و شیوه مشارکت سیاسی مردم این کشورها نیز به تجدید ساختار اساسی نیاز دارد. تداوم منازعات در کشورهایی همچون سوریه، لیبی و یمن نشان داد که جان مردم این کشورها برای قدرتهای خارجی هیچ ارزش و بهایی ندارد و مقامات قدرتهای مداخلهگر حاضرند برای حفظ و تثبیت قدرت و موقعیت خود، پاندومی خطرناکی چون کرونا وتبعات آن برای مردم کشور میزبان را نیز نادیده بگیرند. این وضعیت باید درسی عبرت آموز برای همه ملتها و گروههای سیاسی منطقه باشد؛ در منطقه با اهمیتی همچون غرب آسیا رقابتهای سیاسی داخلی و مطالبه گری برای حقوق باید تنها با نگاه به درون و در دایره منافع و امنیت ملی دنبال شود تا هرگز شرایط کشور را به سمت هرج و مرج، تضعیف دولت قانونی و جنگ داخلی سوق ندهد؛ چرا که در غیر این صورت نه تنها مطالبات به حق مردم تأمین نمی شود، بلکه کشورشان نیز در گردابی از مداخلات و رقابتهای سیری ناپذیر خارجی گرفتار می شود و دور باطل تضییع هر چه بیشتر حقوق و امنیت جانی و مالی شهروندان، شکل می گیرد.