توسعهطلبی رژیم اسراییل با طرح معامله قرن
حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، منازعه اعراب و فلسطین را که در اواخر دوره ریاست جمهوری اوباما در حاشیه سیاست خارجی ایالات متحده قرار داشت، وارد مرحله جدیدی نمود. با توجه به دوستی عمیق بین کابینه بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ، دور از انتظار نبود که دولت ایالات متحده سیاستی را در قبال این منازعه در پیش بگیرد، که بیش از پیش در جهت منافع رژیم اسرائیل قرار داشته باشد. ابتکار «طرح معامله قرن» را می توان در همین راستا ارزیابی کرد. مفاد این طرح نشان می دهد که ایالات متحده در ابتکار خود تنها منافع حیاتی اسراییل را در نظر گرفته است و از فلسطینی ها می خواهد که با دریافت پول و گرفتن امتیازات اقتصادی اندک از حقوق خود چشم پوشی کنند. اما این طرح با چالش های جدی روبرو است.
بر طبق معامله قرن، اسراییل کنترل کامل 30 درصد کرانه باختری، شامل شهرک های صهیونیستی و بیشتر مناطق کرانه رود اردن، را در اختیار خواهد گرفت. در نتیجه فلسطینیها حاکمیت محدودی بر کرانه باختری خواهند داشت. همچنین در این طرح پیشنهاد شده است که یک تونل کرانه باختری را به نوار غزه متصل کند. همچنین فلسطینیها برای تجارت به دو بندر اشدود و حیفا دسترسی خواهند داشت. برای زیبایی بخشی به این طرح، آمریکاییها وعده ساخت یک منطقه صنعتی تولیدی پیشرفته و یک منطقه کشاورزی و مسکونی در صحرای نقب و در کنار مرز بین اسراییل و مصر را به فلسطینیها دادهاند. علاوه بر این، ساخت بزرگراه و پل در کرانهباختری برای اتصال مناطق تحت کنترل فلسطینیها در نظر گرفته شده است. در این طرح، حاکمیت تقریبا کامل اسراییل بر بیتالمقدس تضمین شده است به طوری که فلسطینیها تنها به مناطق بسیار کوچکی از بیتالمقدس (شامل ابودیس و مسجدالاقصی) دسترسی خواهند داشت.
در خصوص تامین امنیت کرانهباختری، کنترل امنیتی کل این منطقه برای همیشه به اسراییل واگذار شده است. انکار حق بازگشت آوارگان فلسطینی به کرانهباختری و نوارغزه یکی از غیرمنصفانهترین بخشهای این طرح یکجانبه است. در نهایت فلسطینیها فقط میتوانند یک دولت غیرنظامی تشکیل بدهند که تقریباحق هیچگونه انعقاد پیمان نظامی را ندارد. البته تاسیس همین دولت فلسطینی مشروط به برآورده ساختن موارد زیر است: 1. خلع سلاح حماس، 2. پایان بخشیدن به خشونت و 3. شناسایی اسراییل به عنوان «دولت ملی یهودیان» از سوی فلسطینیها.
برهمین اساس دولت ترامپ برای موفقیت در اجرای این طرح تصمیم دارد تا حدود 50 میلیارد دلار هزینه کند. براین اساس ایالات متحده در نظر دارد این مبلغ را در طول ده سال در کشورهای مختلف سرمایه گذاری کند: 28 میلیارد دلار در سرزمین فلسطین شامل نوار غزه و کرانه باختری تحت اشغال و مبلغ باقی مانده در میان اردن (7 میلیارد دلار)، مصر (9 میلیارد دلار) و لبنان (6 میلیارد دلار) تقسیم خواهد شد.
همچنین برای جلب پشتیبانی مصر، به مقامات این کشور پیشنهاد شده است تا حدود نه میلیارد دلار در مصر سرمایه گذاری صورت بگیرد. بر اساس این طرح اقتصادی، پنج میلیارد دلار برای مدرن کردن زیر ساخت های حمل و نقل مصر هزینه خواهد شد. یک و نیم میلیارد دلار نیز برای تبدیل مصر به یک مرکز اتصال گاز طبیعی در منطقه خاورمیانه سرمایه گذاری خواهد شد. دو میلیارد دلار نیز برای اجرای پروژه توسعه صحرای سینا اختصاص داده شده است که طبق آن 500 میلیون دلار آن برای پروژه تولید برق، شبکه آبرسانی، سیستم حمل و نقل و پروژه های توریستی هزینه خواهد شد. همچنین 125 میلیون دلار برای کمک مالی به شرکت های بازرگانی متوسط و کوچک مصری و نیز 42 میلیون دلار برای به روز رسانی خطوط انتقال برق از مصر به نوار غزه در نظر گرفته شده است.
مسئله اصلی این است که کدام فرد یا کشوری می پذیرد که این مبلغ را پرداخت کند. بر طبق برآورد آمریکایی ها، کشورهای حاشیه خلیج فارس و بخش خصوصی عهده دار پرداخت این هزینه می شوند به گونه ای که آنها در 179 پروژه زیرساخت و بازرگانی مشارکت خواهند کرد. بر اساس یکی از این طرح ها قرار است که یک کریدور بین نوار غزه و کرانه باختری با هزینه پنج میلیارد دلار ساخته شود.
در صورت اجرای معامله قرن، رژیم اسراییل بزرگترین برنده این طرح صلح خواهد بود. فارغ از این که طرح مذکور به طور کامل منافع اسراییل را در نظر گرفته است، ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری ترامپ اقداماتی را انجام داده است که کاملا در راستای منافع اسراییل بوده است: 1. انتقال سفارت ایالات متحده به بیت المقدس، 2. شناسایی بلندی های جولان به عنوان اراضی اسراییلی، 3. قطع همه کمک های ایالات متحده به فلسطینی ها و 4. تعطیلی دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در واشنگتن.
همچنین اجرای معامله قرن این فرصت را برای اسراییل به وجود می آورد تا تلاش های چندین ساله خود برای برقراری رابطه دیپلماتیک و اقتصادی با کشورهای حاشیه خلیج فارس را دوچندان کرده و ایجاد چنین روابطی را در آینده نزدیک تضمین نماید. اسراییل می تواند با پرداخت هزینه کمتری علیه منافع ایران در منطقه فعالیت کند و حتی شاید محیط مناسبی برای اقدامات نظامی گزینشی علیه ایران، مانند آنچه که در سوریه شاهدش هستیم، به وجود بیاورد.
فعالیتهای منطقهای اسراییل علیه ایران را میتوان به سه دسته تقسیم نمود: 1. مواجهه با برنامه هستهای ایران، 2. مقابله با حضور ایران در سوریه و عراق، 3. همکاری آشکار و پنهان با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس. اسراییل، ایالاتمتحده را اقناع کرده است که در نبود اسراییل منافع بلند مدت آمریکا در منطقه به خطر خواهد افتاد در نتیجه همکاری نظامی بین دو کشور را باید فراتر از عوامل ایدئولوژیکی و سیاسی تحلیل کرد و ریشه این همکاری را در منافع راهبردی و ژئوپولتیکی آمریکا در منطقه ارزیابی کرد.
با بررسی طرح معامله قرن و مواضع بازیگران تأثیرگذار در کنار موانع تحقق آن، چنین به نظر میرسد که این طرح با چالشهای جدی روبروست. اما با شکلگیری مثلثی هماهنگ، متشکل از ایالات متحده، کشورهای عربی حامی سازش و اسراییل، این گروه به دنبال آن هستند تا با بهره گیری از قدرت اقتصادی خود، طرح معامله قرن را اجرایی سازند.
با این وجود طرح معامله قرن را باید فراتر از مسئله منازعه اعراب و اسراییل در نظر گرفت. ایالات متحده با اعطای امتیازات امنیتی و اقتصادی به کشورهای عربی که دستخوش بی نظمی هستند، قصد دارد تا آنها را برای پذیرش این طرح متقاعد سازد. در واقع کشورهای عربی با اجرای این طرح می پذیرند که اسراییل را به طور کامل به رسمیت شناخته و حقوق فلسطینیها در خصوص تشکیل یک دولت فلسطینی را نادیده بگیرند. همچنین با عملیاتی شدن این طرح، محوری عربی- اسراییلی- آمریکایی در برابر محور مقاومت به رهبری ایران شکل خواهد گرفت.
نویسنده
احسان اعجازی (مدیر گروه)
احسان اعجازی مدیر گروه مطالعات ترکیه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه گیلان می باشد. حوزه مطالعاتی ایشان سیاست خارجی ترکیه است.