کرونا و ضرورت بازبینی مجدد در نظریات امنیتی
ویروس کرونا به مثابه حادترین بحران جهانی بسیاری از کشورها و نظامهای سیاسی را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. خطر بحران کرونا برای صلح و امنیت جهانی به حدی است که سازمان ملل خواهان آتشبس در تمامی درگیریها در جهان شده است. مسائلی مانند رکود در اقتصاد جهانی، چالش علیه همکاریهای منطقهای و بینالمللی، چالش در اتحادیه اروپا، تضعیف ارتباطات بینالمللی، گسترش بیکاری در سطح جهانی، سقوط بازارهای مالی، آسیب دیدن نظام معیشت و رفاه مردم در کشورهای توسعه نیافته، کم حجم شدن زندگی روزمره مردم، محدود شدن روابط اجتماعی ، بحرانهای روحی و روانی و... صرفاً بخشی از چالشهای ناشی از این بحران خطرناک محسوب میشوند.
این ویروس در سطوح مختلف میتواند آزمونی برای سنجش سیاستگذاریهای پیشین دولتها، اقدامات منطقهای و سیاستهای بینالمللی باشد. از سوی دیگر این ویروس میتواند به عنوان چالشی برای نظریات آکادمیک و مفروضات اصلی آنها در حوزه علوم انسانی و به خصوص دانش سیاسی نیز تلقی گردد. مسئله این است که نظریات موجود تا چه اندازه توانستهاند بحران کرونا را تبیین و تجزیه و تحلیل نمایند. از میان همۀ نظریات و حوزههای مختلف آکادمیک این نوشتار میکوشد مختصراً به بررسی تأثیرات بحران کرونا بر نظریههای حوزه امنیت از نظریات جریان اصلی(main stream) تا نظریات انتقادی(critical stream) بپردازد. با توجه به ادبیات موجود در این حوزه، عمدتاً نظریهپردازان جریان اصلی مانند رئالیسم فقط تهدیدهای خشن مانند جنگ را تهدید امنیتی تلقی میکنند، در حالی که در نظریات جدید و در تفاسیر گستردۀ امنیتی، بیماریهای کشنده مانند سارس، آنفلوانزا، تب آبله، کووید ۱۹ و ... آفات طبیعی، تغییرات اقلیمی و قحطی نیز تهدیدات امنیت ملی به شمار میآیند.
تفکر سنتی درباره امنیت در قالب رهیافت واقعگرایی قرار دارد و در طول سلطه این رهیافت بر مطالعات روابط بینالملل، تعریف و کاربرد امنیت به شدت محدود و مضیق بود که ماهیتاً آن را مرتبط با قدرت نظامی میدیدند.
بحرانهای ناشی از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و نظامی شدن آشکار سیاست بینالملل نقش هژمونیک گفتمان امنیت واقعگرا را برجسته ساخت. رئالیستها معتقد به نوعی سلسله مراتب در موضوعات سیاست جهانی بوده و مسایل سیاسی، امنیتی و نظامی را در حکم «سیاست اعلی» و امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیستی را در چارچوب «سیاست ادنی» دستهبندی میکنند. به نظر میرسد این نوع دستهبندیها برای فهم «جهان کرونایی شده» و بحران ناشی از آن اهمیت سابق خود را از دست دادهاند، زیرا در حال حاضر بحران کرونا اصلیترین مسئله در جهان امروز است.
به سخن دیگر، صرفاً با نگاه رئالیستی نمیتوان به پدیده کرونا ویروس به مثابه یک تهدید امنیتی خطرناک نگریست، چرا که در این دیدگاه بحرانها بیشتر از دریچه نظامی نگریسته میشوند. این در حالی است که میزان آمار کشته شدههای ناشی از بحران کرونا در سطح جهانی نشانگر آن است که این بحران فراتر از تهدیدات نظامی برای دولتها چالشهای امنیتی به ارمغان آورده است. از این رو میتوان این بحث را مطرح ساخت که بحران کرونا در چارچوب نظریات جدید امنیتی و به خصوص «امنیت موسع» قابل واکاوی است. این بحران ضرورت بازبینی جدی در بسیاری از نظریات موجود در حوزه مطالعات امنیتی را فراهم ساخته است. در جهان معاصر علیرغم اینکه بازیگرانی چون دولتها در عرصه امنیت ملی به ابزارهای گستردهای مجهز شدهاند و انواع گوناگون تهدیدات و چالشهای امنیتی را مورد مطالعه قرار داده و برای مقابله با آن برنامهها و راهبردهای موثری طرحریزی میکنند، اما ظاهراً هرچه جهان رو به جلو حرکت میکند، به همان اندازه خطرها، چالشها و تهدیدهای امنیتی ناشناخته مانند کرونا نیز پدیدار میشوند و عصر خطرناکتری را برای حیات و بقای بشر به وجود میآورند.
اگرچه امروزه دولت ها با «سیاست خودیاری» همچنان بازیگران اصلی در مقابله با ویروس کرونا هستند، اما به نظر میرسد حفظ جهان ما در آیندۀ پساکرونایی بیش از هر چیز به اقداماتی فراتر از دولت محوری نیاز دارد. انتشار ویروس کرونا ترس و وحشت بسیاری از مردم جهان را برانگیخته و تا کنون تلفات زیادی را به همراه داشته است. سرعت انتقال این ویروس نشان داده که بحرانها و آسیبهای بیولوژیک همانند تهدیدات اتمی، دولتهای سرکوبگر و ورشکسته و اقدامات تروریستی میتواند امنیت جهانی را با چالشهای جدی مواجه نماید. بحران کرونا نشان داده است که ساختار موجود نظام بینالملل باید علاوه بر تعارضات شدید ایدئولوژیک و نظامی به سایر بحرانها نیز توجه جدی داشته باشد. میتوان گفت که توجه به همکاری گستردۀ بینالمللی جهت کنترل و مقابله با کرونا کاملاً یک امر ضروری و البته راهبردی است.
در حالیکه در برداشت رئالیستی، امنیت در معنای نظامی آن مطرح است، در چشماندازهای نظری جدید از امنیت افراد، گروهها و جامعه به جای دولت صحبت میشود، افراد و گروههایی که موجودیت و هویتشان توسط دولت یا دشمنان او در معرض نابودی است. از این رو دیدگاه های نظری جدید تلاش دارند تا یک «گفتمان اجتماعی» را جایگزین «گفتمان قدرت» نمایند که این گفتمان بر صلح، همگنی و هماهنگی تمرکز دارد. بحران کرونا نشان داد تا هنگامی که سیاستمداران و مردمان جوامع مختلف معیارها و نظریههای رئالیستی را از ذهن خود پاک نکنند و به جای آن شناخت و مفهوم یک «جامعه بینالمللی» را جایگزین نسازند، نمیتوان امیدوار بود که افراد و کشورها در تمام جهان معنای همکاری با یکدیگر را در مییابند و سیاست جهانی وارد دورهای تازه از صلح و آرامش میشود. باری بوزان استدلال میکرد که در جهان امروز باید بر حسب یک مفهوم امنیتی گسترده و عام به مقوله امنیت ملی نگریست که افراد، دولتها و نظام جهانی همگی نقش ایفا میکنند و همچنین مسایل و عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی به اندازه عوامل نظامی اهمیت دارند. پیشنهادات بوزان و همکاران او برای گسترده کردن موضوع امنیت نقطه عزیمت رادیکالی بود، زیرا او معتقد بود که فراخسازی مفهوم امنیت برای درک واقعیتهای جهان امروز لازم و حیاتی است.
در این چشمانداز فراخ امنیتی، امنیت به مثابه پدیدهای انسانی و طبیعی نگریسته میشود و هرگونه تهدید مانند بحران کرونا برای زندگی، منافع و ارزشهای انسانی مسألهای امنیتی تلقی میشود. این روزها ویروس کرونا نشان داده است که برخی عوامل مانند سلامت انسان بیش از هر موضوع دیگر به عنوان بحران امنیتی محسوب میشود. به گونهای که این ویروس با درگیر ساختن زیست جمعی انسانها معضلات امنیتی دیگر را به درجه دوم اهمیت کشانده است. از این رو، رویکردهای نظری متأخر در حوزه امنیت و استفاده از از آنها میتواند بسیاری از دستورکارهای مغفول مانده در تحلیلهای سنتی امنیت را در نظر بگیرد.
سخن آخر این که به نظر میرسد با استفاده از دامنه این نوع چشماندازهای نظری موسع و جدید بهتر میتوان به بحران کرونا پرداخت و به امکان برون رفت از چالشهای امنیتی و انسانی آن امیدوار بود.
نویسنده
مختار نوری (مدیر گروه)
مختار نوری دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی و مدیر گروه روندها وجریان های فکری در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است.