حکمرانی سیاسی، توسعه و رفاه اجتماعی در ایران و خاورمیانه
نشست گروه مطالعاتی روندهای فکری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با همکاری انتشارات شیرازه با عنوان «حکمرانی سیاسی، توسعه و رفاه اجتماعی در ایران و خاورمیانه» پیرامون نقد و بررسی کتاب «انقلاب اجتماعی: سیاست و دولت رفاه در ایران» روز یکشنبه 13 بهمن ۱۳۹۸در پژوهشكده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با حضور دکتر مراد ثقفی، دکتر قدرت احمدیان، دکتر مختار نوری و آقای محمد صیادی و همچنین با حضور اساتید، دانشجویان و علاقمندان این حوزه برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر مختار نوری مدیر گروه روندهای فکری به عنوان مدیر علمی جلسه، ضمن خیرمقدم به حضار به اهمیت موضوع توسعه و رفاه اجتماعی در ایران و منطقه خاورمیانه پرداخت. از نظر ایشان از عصر مشروطیت تا کنون مسئله پیشرفت و توسعه به مسئله و دستور کار اصلی دولتهای معاصر در ایران تبدیل شده است. توسعه امری ساختگی و محصول فعل و انفعالات فکری نخبگان فکری و ابزاری است و برای دستیابی به آن باید به عناصری مانند عقلانیت، تدبیر و تصمیم توجه جدی داشت. کوان هریس در اثر مذکور یعنی «انقلاب اجتماعی: سیاست و دولت رفاه در ایران» با اتخاذ رویکرد جامعهشناسی تاریخی سراغ مسئله توسعه و رفاه اجتماعی از عصر پهلوی تا دوره جمهوری اسلامی رفته است. او تلاش نموده است تا به تبارشناسی تاریخی سیاستگذاری اجتماعی دولتها پیرامون رفاه اجتماعی در جامعه ایرانی بپردازد. با توجه به شرایط فعلی جامعه ایران پرداختن به چنین مباحثی از ضروریات امروز کشور است و گروه روندهای فکری از چنین منظری به این نوع مسائل و موضوعات ورود نموده است. در ادامه به نکات کلیدی مطرح شده توسط سخنرانان اشاره خواهد شد.
کوان هریس: سیاست و دولت رفاه در ایران
در ابتدای این نشست متنی که توسط کوان هریس نویسنده کتاب برای گروه روندهای فکری و این جلسه به طور اختصاصی ارسال شده بود توسط آقای محمد صیادی قرائت گردید:
از مرکز مطالعات استراتژیک و پژوهشهای علمی خاورمیانه و برگزارکنندگان این جلسه سپاسگزارم. همچنین، مایلم از ناشر کتاب -نشر شیرازه- و مترجم کتاب، محمدرضا فدایی تشکر کنم. من یک جلد از ترجمه را با خود در UCLA دارم و از کیفیت کار بسیار خرسندم. من سالها قبل در طول اولین سفرم به ایران برای کار میدانی در سال 2006، از مرکز مطالعات استراتژیک و پژوهشهای علمی خاورمیانه بازدید کردم و آثار منتشرهی مرکز را کاملاً مفید یافتم. این آثار دامنهی دیدگاههای تولید شده میان جریانهای مختلف کنونی روشنفکران ایرانی را نشان میداد. من همچنین از مجلات مهم دیگری مانند فصلنامه رفاه اجتماعی و گزارشهای متنوع منتشر شده توسط موسسه عالی پژوهشهای اجتماعی استفاده کردم. در اینجا مایلم چارچوب کتاب را در زمینه تحقیقات گسترده بر روی جامعهشناسی رفاه و سیاستگذاری اجتماعی در کشورهای در حال توسعه بیان کنم.
مقدمه و فصل اول کتاب، پازلی جامعهشناختی میچیند و بخش عمده فصل اول، جهتگیری کتاب را به سوی مخاطبان علمی علوم اجتماعی مشخص میکند یعنی جامعهشناسان و همکاران علوم اجتماعی آنها که دولتهای رفاه را مطالعه میکنند. این گروه از مطالعات، فرآیندهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را که به شکلگیری، انبساط و انقباض سیاستگذاری اجتماعی منجر میشوند، باز میشناسد و ارزیابی میکند. همانطور که فصل اول به تفصیل شرح میدهد، در این مطالعات، تئوریهای نظامهای رفاهی در کشورهای در حال توسعه به ویژه آنهایی که منابع مستقل درآمدی و سطح پایین وضع مالیات عمومی (دولتهای رانتیر) دارند، نظام محدودی از تدارک سیاست اجتماعی معطوف به بخش اندکی از جمعیت را پیشبینی میکنند. بنابراین نظام رفاهی در حال گسترش و تعمیق ایران که پس از انقلاب اسلامی 1357برساخته شد، مجموعهای معماگونه از گرایشهای سیاستگذارانه را در پرتو نظریه غالب اتخاذ شده توسط دانشمندان علوم اجتماعی در این جامعه علمی بزرگتر بیان میکند.
جدا از این معماگونگی غیرعادی، چرا ایران باید برای جامعهشناسانی که دولت رفاه را مطالعه میکنند، اهمیت داشته باشد؟ تحلیلهای مرتبط با شکلگیری سیاستگذاری اجتماعی در کشورهای در حال توسعه ادعا میکنند که تئوریهای دولت رفاهی برگرفته از تجربهی نمونه محدودی از کشورهای ثروتمند -یعنی اروپای غربی و ایالات متحده- نمیتواند تنوع نظامهای سیاست اجتماعی قابل مشاهده در مجموعه گستردهتر کشورهای جهان را توضیح دهد. محققان استدلال کردهاند که مطالعه تئوریک موارد غیرعادی در کشورهای در حال توسعه به ویژه در مناطقی مانند آسیای غربی که به طور عمده در این ادبیات غایب هستند، میتواند برای آزمایش، پالایش و گسترده کردن ابزارهای نظری و مفهومی مورد استفاده در این عرصه سازنده باشد.
همچنین، کتاب من مفاهیمی را به بحث میکشد که از مطالعه دولتهای رفاه و همچنین مطالعه دولتهای توسعهگرا -یعنی دولتهایی که تلاشهای کلانی را از طریق سیاستگذاری حکومتی برای رسیدن به سطح ثروت اقتصادهای کشورهای شمال به کار میبندند، پدیدار شدهاند. به علاوه، من مفاهیمی را که از مطالعه دولتهای پساانقلابی مشتق شدهاند، اقتباس میکنم تا سیاستهای اجتماعی وضع شده و محیط سیاسی آنها در ایران پسا 1357 را در کنار سیاستهای اجتماعی وضع شده خارج از خاورمیانه توسط دولتهای انقلابی اوراسیا و آمریکای لاتین، جایابی کنم.
بنابراین، کتاب بر مبنای این سه ادبیات پژوهشی متمایز طراحی میشود: جامعهشناسی دولتهای رفاه، دولتهای توسعهگرا و انقلابها.
من با به مباحثه کشیدن این سه ادبیات و بیرون کشیدن بصیرتهایی از مباحث هر یک از آنها، سه نوع فرآیند را در مقدمه و فصل اول برای توضیح بسط معماگونهی سیاست اجتماعی در ایران پسا 1357 مفهومپردازی کردهام:
- امواج بسیج مردمی (انقلابی، زمان جنگ، انتخاباتی)
- امواج رقابت نخبگان (انقلابی، انتخاباتی، ائتلافی)
- انگیزههای ضدسیستمی دولت توسعهگرا (پاسخهای سیاستی به شرایط ژئوپولیتیکی در حال تکرار)
من این سه مفهوم را در سراسر ادامه کتاب به کار میبرم تا دادههای اولیه و ثانویه جمعآوری شده را در یک روایت تحلیلی ساختار یافته بر مبنای توالی زمانی در طول یک چارچوب زمانی کلان و رفتوآمد تاریخی وسیع، سازمان دهم.
عنوان کتاب -یک انقلاب اجتماعی- باید توضیح داده شود. من متوجه شدم که در نقد اخیر دکتر محمد مالجو بر کتاب در یک میزگرد، وی دو انتقاد مهم را مطرح میکند. اول اینکه من جنبههای شمول سیاست رفاه اجتماعی در قبل از انقلاب 1357 را دست کم میگیرم و جنبههای شمول سیاست رفاه اجتماعی در بعد از انقلاب 1357 را بیش از حد برآورد میکنم. دوم، بنابراین اصطلاح سیاست اجتماعی مفهوم درستی برای استفاده در چارچوب جمهوری اسلامی ایران نیست.
در پاسخ به اولین انتقاد، احتمالاً هم حق با مالجو است و هم نیست. میزان شمول به سیاست رفاه اجتماعیای که آن را تحلیل میکنیم، زمانی که اندازهگیری را شروع میکنیم، آنچه را که با آن مقایسه میکنیم و چگونگی مفهومسازی از تأثیر آن سیاست بستگی دارد. اگر اصلاحات ارضی را به عنوان یک نوع مهم از سیاست اجتماعی برای کشورهایی با جمعیت روستایی بزرگ در نظر بگیریم، آنگاه روشن است که سیاستهای اصلاحات ارضی حکومتِ پیش از 1357 مهمتر بود و به شکل قابل بحثی در مقایسه با سیاستهای توزیع زمین و ملیسازی پس از 1357، افراد بیشتری را در سراسر ایران تحت تأثیر قرار داد. اگر به سیاست سلامت نگاه کنیم، به هر حال من استدلال خواهم کرد که بسط سریع مراقبت سلامت اولیه در طول دهه اول جمهوری اسلامی صرفاً مبتنی بر توسعهی روندهای پیشین نبود -گرچه بسیاری از این سیاستها پیش از انقلاب 1357 بحث شده و حتی آزمایش شده بودند. میتوانم ادامه دهم اما پاسخ من به مالجو دوستانه است -اجازه بدهید مفهومسازی کنیم، دورهبندی کنیم، و سپس انواع مختلف شمول و محرومیت جامعه ایرانی در ارتباط با سیاست اجتماعی و سایر اشکال فعالیت دولتی را اندازه بگیریم. اما هنگامی که این کار را انجام میدهیم، باید به جای نوع ایدهآلی که هیچ نمونهای در تاریخ واقعی جهان سوم ندارد، آن را با کشورهایی شبیه ایران در این دوره مقایسه کنیم. بنابراین، من نکتهای روششناختی را بیان میکنم که چگونه یک فرآیند تاریخی بلندمدت را در ایران مطالعه کنیم و اگر تحقیقات تجربی نشان دهند که استدلال من نادرست است اما این موارد را با روشهای دقیق بیشتری استفاده کنیم، کاملاً خوشحال خواهم شد.
دوم، به نظر میرسد مالجو کاربرد عبارت انقلاب اجتماعی توسط مرا به درستی متوجه نشده است. این عبارت در کارهای جامعهشناختی بسیاری با معانی مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است. یک تعریف آن است که انقلاب اجتماعی شاخه خاصی از انقلابهای مدرن است که به تغییر در روابط اجتماعی یک کشور در مقایسه با روابط اجتماعی در رژیم پیشین منجر میشود. این اغلب با شاخه دیگری از انقلابها به نام انقلابهای سیاسی مقایسه میشود که نخبگان سیاسی در آن جایگزین میشوند اما روابط اجتماعی کشور به طور کلی تغییری نمیکنند.
این بحثی است که نباید در سطح بالای انتزاعی انجام شود. در سطح انتزاعی، من فکر میکنم بسیاری از این تمایزها بیمعنا هستند. من همانند بسیاری از افراد حاضر در این جلسه میتوانم نمونههای تجربی از هر دو تعریف در ایران پس از 1357 بیابم.
تعریف جایگزین من برای انقلاب اجتماعی همان است که فکر میکنم در چاچوب کتاب مفید است. انقلاب 1357 و عواقب آن شامل جنگ دفاعی طولانی با عراق بعثی، به بسط فعالیت دولت در بسیاری از قلمروهای زندگی اجتماعی در ایران منجر شد. این فقط مختص به انقلاب اسلامی نبود. برخی از انقلابها بیش از برخی دیگر به دولتهای بزرگتر و نفوذ به فضاهای خصوصی و مدنی منجر میشوند. یکی از راههایی که دولت انقلابی این کار را در مورد ایران انجام داد، از طریق سازمانهای رفاه اجتماعی بود. به عنوان بخشی از نتایج این فرآیندِ افزایش نفوذ دولت -از طریق بسیاری از سازمانها و اغلب بدون برنامهریزی آگاهانه- مجموعهای گسترده از تحولات اجتماعی در طول دهههای متوالی بر اساس شاخصهای رفاهی رخ داد: امید به زندگی، نرخ زاد و ولد، آموزش جوانان، اندازه خانواده. این نتایج همیشه ناشی از فرآیندهای پیچیده هستند و نمیتوان آنها را به یک سیاست یا سازمان واحد نسبت داد. اما من این استدلال را مطرح میکنم که انقلاب 1357 به توسعهی نفوذ دولت در زندگی اجتماعی، تا حدی از طریق دولت رفاهی کمک کرد. و همچنان که در کتاب به تفصیل شرح میدهم، این توسعه و نفوذ به مجموعهای گسترده از نتایج ناخواسته کمک کرد که اندکی از آنها برای حکومت انقلابی قابل پیشبینی یا موردنظر بود. بنابراین، یک تأثیر مهم انقلاب، تأثیر «اجتماعی» آن بود، و این جنبهی «اجتماعی» انقلاب در مقایسه با تأثیر سیاسی آن، بیشتر مورد غفلت قرار گرفته است. این نه بدان معنا است که دولت رفاهی ایران به شکل خاصی در جهان سوم منحصربهفرد است و نه بدان معنا که هیچ نظام سیاست رفاهی قبل از انقلاب وجود نداشته است. مجدداً برای برگزاری این جلسه سپاسگزارم -آرزومندم شخصاً برای شنیدن آنجا بودم.
مراد ثقفی: ملتسازی در فرایند توسعه مهم است
در ادامۀ دکتر مراد ثقفی از اساتید مطالعات توسعه و رفاه اجتماعی در ایران بحث خود را پیرامون کتاب آغاز کرد. از نظر ثقفی متدلوژی و سبک کار کیوان هریس سبکی است که جایش در مطالعات اجتماعی ما خالی است. کتاب به معنایی دارای رویکرد جامعهشناسی تاریخی است. در حقیقت از دورهای بحث وابستگی به مسیر تاریخ و آوردن آن به متن جامعهشناسی خیلی باب شد و این کتاب هم در همین چارچوب است. البته وابستگی به مسیر میتواند فریبنده هم باشد و باید پرسید که از کدام مسیر حرف میزنیم ؟ اهمیت کتاب هریس در این است که او تلاش کرده از نظر جامعهشناسی تاریخی و وابستگی به مسیر مسائل را بازگو کند. کتاب میتواند آزار دهنده باشد چرا که اگر بخواهیم وارد جزئیات شویم این کتاب بسیاری از پیش فرضهای ما را زیر سوال خواهد برد. نقطه اصلی بحث در مورد state در معنای نظم سیاسی- اجتماعی که در کشور غالب میگردد است. کمتر کتابی در مورد تاریخ معاصر ایران داریم که در آن به دیدگاه هایی همچون پاتریمونیالیسم، نظریه های دولت مدرن- نیمه مدرن یا کژ مدرن اشاره نشده باشد. داستان جدال سنت و مدرنیته همیشه عنصر توضیحی این دوره از تاریخ ماست و یا مفاهیم قدیمیتری همچون ایران به مثابه جامعه فئودال، نیمه مستعمره و... . در حوزه تاریخ سیاسی نیز گزارهها و مفاهیم کلی وجود دارد که گویا مفاهیمی ابدی و دائمی هستند: مفاهیمی مانند پوپولیسم، نخبه کشی ، کوتاه مدت بودن جامعه ایرانی و ... . کتاب هریس از همه این ساختارها و مفاهیم فکری به دور است. نوع نگارش این کتاب به گونه ای است که جز چارچوب هایی کلی هیچ نوع ارجاع تئوریکی در آن دیده نمی شود. دلیل اینکه نویسنده از این نوع مسائل صحبت نمیکند هم این است که تاریخ نگاری ما همیشه بسیار ضعیف بوده است. معمولاً یک اندیشه یا واقعه هست و در آن همه چیز به شکل سیاه و سفید و آدم ها به خوب و بد مطلق تقسیم میشوند و عده ای همیشه برنده تاریخ و عدهای بازنده آن هستند. این سوال مهم است که بالأخره آنها که قدرت را در دست دارند چه کار میکنند که بر سر قدرت باقی میمانند ؟ ما مشاهده میکنیم که کنشگران سیاسی در لحظات بحرانی عموماً کم تعداد هستند مثلاً در مشروطه نمیتوانیم بیش از ده شخصیت کلیدی را نام ببریم یا در مورد رضا شاه یا ملی کردن صنعت نفت و ... . بقیه کنش گران کجا هستند ؟ انگار تاریخ ما راجع به بیست- سی نفر آدم است و به بقیه مردم پیروانی صرف هستند! باید سوال کنیم که این مردم چه هستند و که هستند و در این زمینه ضعیف هستیم . ما به این سوالات جواب نمیدهیم و یا مداوماً مسائل تاریخی پیچیده را در قاب ها و فریم های بزرگی محصور می کنیم . سوال نمی کنیم که این کنش گران از کجا آمده اند اگر هم آنها را در تحلیل های خودمان دخیل کرده ایم سریعاً آنها را در یک دسته بندی و الگو قرار دهیم. مثلاً در مورد وقایع اخیر کشور همه می گفتند که این شورش فرودست ها بوده است در حالی که اگر دقت کنیم مثلاً شهریار یا کرج فرو دست نیستند و حاشیه نشینی آنها هم به آن شکل مرسومی که گفته می شود نیست. کار هریس اهمیتش در این است که از همه این نوع نگرشها اگاهانه دوری کرده است. هریس توضیح داده که کنش گران در تاریخ معاصر ما که بوده اند، از کجا آمده اند و نسبت آنها با سیاست های دولت چه بوده است. در این دولت سازی ها سیاست های رفاهی دیده نشده با اینکه همواره در مرکز ماجرا بوده است. اگر بخواهیم مثالی بزنیم می توانیم به رضاشاه اشاره کنیم، می دانیم که چند توضیح مشهور در مورد چگونگی بر سر کار آمدن او وجود دارد ولی اگر به این توضیح ها تکیه کنیم نمی توانیم جواب دهیم که پس دستگاه اداری ما چطور سر پا مانده است؟ مثلاً قانون مدنی ما که تقریبا از همان زمان دست نخورده باقی مانده چطور تداوم پیدا کرده است ؟ آیا میشود کسانی مثل داور یا تیمورتاش را مجبور کرد که با زور سر نیزه فکر کنند ؟ پس این آدم ها جوری بر سر کار باقی ماندند و آن این بود که شاه به این طبقه و به نظامیان نوعی از رفاه را اعطا کرد و این آغازهای سیاست های رفاهی در ایران بود. اهمیت کتاب هریس در این است که نویسنده می خواهد بگوید هر کسی بر سر کار بیاید باید به شکلی با ملت ارتباط برقرار کند. حرف نویسنده این است که سیاست های رفاهی بعد از انقلاب گسترده شدند و ادعای مردمی بودن حکومت و همینطور جنگ باعث شد تا دستگاه های ایجاد کننده رفاه مداوما ایجاد شوند. البته هریس معتقد است این اعطای رفاه در ایران از سوی جناحهای مختلف صورت گرفته و باعث شده تا رفاه به گروه های مختلفی در جامعه اعطا شود و چه بسا اگر چنین چیزی نبود بخشی از مردم به خصوص پس از جنگ به فراموشی سپرده می شدند چون دیگر به وجود آنها احتیاجی نبود.
محمد صیادی: کتاب هریس در تمایزگذاری توسعه و رفاه مشکل دارد
سخنران بعدی این مراسم محمد صیادی عضو گروه روندهای فکری و پژوهشگر مسائل توسعه بود. صیادی کار هریس را به این شکل توضیح داد که نویسنده ضمن نقد سه نگرش تمامیتخواهی، اقتصاد رانتی و مسائل پوپولیسم تلاش می کند تا مسائل تاریخ معاصر ایران را در مقاطعی مشخص پاسخ دهد. در حقیقت ایده هریس این است که باید از دو گانگی های رایج مثل دموکراتیک بودن/ نبودن و این دوگانگی ها خارج شویم و به جایش از طریق جامعه شناسی تاریخی نوعی دیگر از تاریخ نگاری را آغاز کنیم. صیادی ترجمه کتاب را روان دانست و گفت که در تطبیق هایش برخی از قسمت های نسخه فارسی حذف شده اند و همچنین ترجمه برخی از فصول و سر تیترها نیز میتوانست بهتر از ترجمه کنونی باشد. در بحث روششناسی نیز از آنجا که نویسنده برخی مسائل نظری را به شکل فشرده نوشته است این موضوع در ترجمه نیز منعکس شده و ترجمه را مشکلزا کرده است. از نظر متدلوژیک هم به نظر می رسد که هریس تمایزی بین بحث توسعه و رفاه ایجاد میکند اما نمیخواهد این را در ادامه مباحثش داشته باشد. در حقیقت باید گفت اگر به تعبیر نویسنده ما میتوانیم کشور توسعه نیافه مرفهای داشته باشیم در کتاب به شکلی مفهوم رفاه برجسته میشود که انگار ایران به کشوری توسعه یافته تبدیل شده است. درست است که میزان سواد ،کنترل نرخ موالید و... تغییرات مثبت ما بوده اند اما آیا این ها به معنای این است که ما توسعه یافته شده ایم ؟ بنابراین هریس در بحث توسعه و رفاه و در تمایز گذاری مشکل روش شناختی دارد و نمیداند چطور این موضوع را باید توجیه کند. صیادی همچنین گفت که به نظر میرسد بخش های زیادی از کتاب هریس تا اندازه زیادی از کتاب «ایران بین دو انقلاب» آبراهامیان الهام گرفته است و در مواردی هم که نویسنده مثلاً در مورد برنامه های توسعه نوشته است مرتباً به منابع دست چندم ارجاع داده شده است در حالی که بهتر بود به خود متون و اسناد موجود ارجاع داده می شد. همینطور به طور مثال در کتاب مدام از لفظ طبقه متوسط استفاده شده است اما مشخص نیست که این طبقه متوسط کیست.
قدرت احمدیان: هستیشناسی دولت رفاه مادی است
قدرت احمدیان استاد علوم سیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه سخنران بعدی این نشست بود. دکتر احمدیان مباحثش را در چند محور از جمله تجزیه و تحلیل مفهومی حکومت و حکمرانی، تبارشناسی تاریخی دولت رفاه در غرب، تبارشناسی دولت رفاه در ایران، پیوندهای انقلاب اسلامی با مقوله رفاه و سیاستگذاری اجتماعی، نفت و رفاه اجتماعی و... بیان نمود. از نظر احمدیان دولت رفاهی اساساً در غرب واکنشی به مناسبات غیر انسانی و ناعادلانه صنعتی شدن و نظام سرمایهداری بوده است. از نظر ایشان طیفی از دیدگاههای مارکسیستی، سوسیالیستی، کینزی در مورد دولت رفاه به ارائه بحث پرداخته اند. همچنین این استاد دانشگاه مطرح کرد که از دوره رضاشاه میتوان نشانه های دولت رفاه را تا حدی در ایران مشاهده کرد. در این دوره مسائلی چون بهداشت، آموزش، درمان و ...مورد توجه قرار گرفته بود و در دوره پهلوی دوم نیز تا حد زیادی گسترش یافت. از نظر احمدیان مسائل رفاهی با پیروزی انقلاب اسلامی دچار تغییر و تحول شد و مسائل رفاهی در نتیجه شرایط جنگی و تحولات پس از جنگ ابعاد جدیدی به خود گرفت. از نظر ایشان نهادهای انقلابی توانستهاند در دوره جمهوری اسلامی نقش مهمی در سیاست های رفاهی و توزیع منابع داشته باشند. همچنین احمدیان به موضوع رابطه نفت و رفاه اجتماعی نیز توجه داشت و بر این اعتقاد بود که نفت نمیتواند سیاست های رفاهی را به خوبی پیش ببرد. به تعبیری عنصر نفت می تواند در بازتوزیع منابع به صورت دقیق و عادلانه مشکلاتی را ایجاد نماید. همچنین احمدیان به تفاوتهای میان هستیشناسی مادی دولت رفاهی با هستیشناسی ارزشی دولت در ایران پس از انقلاب نیز توجه نمود. انقلاب اسلامی و ساختار قدرت در جمهوری اسلامی اساساً رسالت مادی ندارند و از نوعی هستیشناسی ارزشی و معنوی برخوردار است. از نظر احمدیان این نوع تفاوتهای هستیشناختی دارای اهمیت زیادی در فهم مسائل رفاهی در جامعه ایران هستند. با این نکات کلی، احمدیان معتقد بود که کوان هریس نویسنده کتاب با اتخاذ روش جامعه شناسی تاریخی دست خودش را برای ارائه دیدگاه های خودش در مورد تاریخ ایران باز گذاشته است و ایده خودش را به این شکل تعمیم داده است. او همچنین معتقد بود که نویسنده کتاب از یک نکته مهم دیکر غفلت کرده است و آن اینکه کانون تکاپوی نظام سیاسی پس از انقلاب اسلامی معطوف سیاستهای رفاهی نبوده است.
مختار نوری: توسعه بر اساس شادکامی سنجیده میشود
در پایان دکتر مختار نوری نیز به ذکر دو نکته تئوریک و مصداقی در حوزه توسعه و رفاه اجتماعی در ایران و منطقه خاورمیانه پرداخت. از نظر نوری در دهههای اخیر و در دوران پس از جنگ سرد ما شاهد برآمدن نظریههای انتقادی و جدید در حوزه توسعه هستیم که این نظریات بر خلاف نظریات جریان اصلی توسعه که بر نگاههای مادی و آماری مانند ثروت و نقدینگی تأکید داشتند، بر کیفیت زندگی، شادکامی و مواردی از این دست تأکید دارند. در این نوع نظریات جدید نسبتی وثیق میان توسعه و اخلاق برقرار شده است و انسان به عنوان معیار توسعه تلقی شده است. از جمله این نظریات جدید می توان به نظریه توسعه انسانی آمارتیا سن متفکری هندی الاصل و برنده جایزه نوبل اشاره کرد. سن در کتاب «توسعه یعنی آزادی» توسعه را تلاشی برای توانمندسازی انسان و اخلاقی زیستن او میداند. در نگاه سن اگر آمارها و ارقام و ثروت و منابع نتوانند به شادکامی انسان منجر شوند، آن نوع از توسعه بدون شک ناکام خواه ماند. موضوع بعدی بحث نوری پیرامون وضعیت توسعه در کشور آسیایی بوتان به عنوان نمونه و الگویی موفق در توسعه بوده است. نوری معتقد بود که رهبران بوتان موضوع شادکامی را با توسعه مرتبط ساختند و سند توسعه کشور خود را بر این اساس تنظیم نمودند. رهبران بوتان به جای تعریف توسعه بر اساس معیارهای اقتصادی و عددی، به این نتیجه رسیدند که توسعه را باید بر اساس شادکامی و توانمندی مردم بوتان تعریف کرد. این تحول توسط وانچوک شاه رهبر بوتان از سال 1972 آغاز گردید و در سالهای اخیر گزارش مثبتی از بهبود وضعیت توسعه در بوتان توسط نهادهای بین المللی مانند بانک جهانی ارائه شده است. سن توسعه در بوتان جهت دستیابی به شادکامی بر چهار محور استوار بوده است: دموکراسی و ایجاد نهادهای سیاسی دموکراتیک، توسعه عادلانه و باثبات اجتماعی- اقتصادی، صیانت و دفاع از محیط زیست و صیانت و دفاع از ارزش ها و فرهنگ بومی در بوتان. از نظر نوری کشور بوتان با این محورها توانسته است که وضعیت مطلوبی در توسعه داشته باشد. در نهایت نوری با این نکته بحث را به پایان رساند که توسعه امری ساختگی و محصول تدبیر و تصمیم رهبران سیاسی یک کشور است و آنها می توانند با تصمیمات عاقلانه خود راه توسعه را برای یک کشور هموار سازند.
این جلسه علمی و ارزشمند با پرسش و پاسخ میان مخاطبان و حضار با سخنرانان به پایان رسید. پرسشهای مختلفی توسط حضار در خصوص موضوعات مطرح شده پیرامون توسعه و رفاه اجتماعی ارائه گردید. گروه روندهای فکری پژوهشكده مطالعات استراتژیک خاورمیانه امیدوار است چنین آثار و نشستهایی بتواند در حل و فصل معضلات جامعه، کشور ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نقش داشته باشد و راههای برون رفت از معضلات موجود را بگشاید. بدون تردید مسائل و معضلات هر حوزه تنها توسط محققان و متخصصان آن حوزه قابل حل و فصل است و این امر یعنی پرداختن به معضلات فکری بیش از هر چیز نیازمند مشارکت جامعه علمی، اساتید و پژوهشگران این حوزه است.
گزارش: سید نوید کلهرودی دبیر گروه روندهای فکری