سهم پایدار و مؤثر گروهها و حرکتهای غیردولتی در سیاست خارجی ایران
پرسشی که این نشست از سلسله جلسات گروه روندهای فکری را هدایت کرد این بود: چرا ایران از دیرباز [مشخصاً بعد از جنگ جهانی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی] تاکنون علایق فراملی داشته، یعنی با گروههای غیردولتی نظیر کردهای عراق، شیعیان لبنان و حتی نیروهایی در آن سوی عمان، یمن و سوریه همدلی داشته است؟
دکتر آرش رئیسینژاد که اخیرا رساله دکترایش را با محوریت «سیاست خارجی غیردولتی ایران» (Non State Foreign Policy of Iran) با راهنمایی دکتر محیالدین مصباحی در دانشگاه فلوریدا آمریکا به انجام رسانده است، پاسخی به پرسش فوق مطرح نمود که برای بسیاری از دانشوران سیاست خارجی ایران تازگی دارد! به زعم دکتر رئیسینژاد، اینگونه نبوده است که ایران به حکم ایدئولوژی شیعی و ناسیونالیستی و .. دنبال نیروهای غیردولتی در فراسوی مرزهای خود بوده است. ایران همواره دغدغه امنیت ملی داشته است یعنی مثلا محمدرضا شاه پهلوی برای مهار خطر پانعربیسم، ناگزیر شد جای پایی در میان شیعیان لبنان پیدا کند تا بلکه ترمزی باشد در مقابل علایق ضدایرانی جنبش فراملی پانعربیسم که ترکشهایش به تمامیت ارضی ایران هم میرسید.
به گفته این محقق سیاست خارجی ، همسویی ایران با کردهای عراق طی سالهای 1968 تا 1975 به همین علت بود: مهار خطر کودتاگران جدید عراق در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ، شاه را وادار کرد سالانه 50 میلیون دلار به کردها اختصاص دهد تا گرایش ضد ایرانی حکام عراقی ( بخصوص البکر و حتی صدام حسین ) در عراق مهار شود.
البته علاوه بر خطر ناصر در مصر و خطرعراق، نگرانی دیگری هم وجود داشت؛ پدیداری حرکتهای قومگرایانه و احتمال تجاوز عراق به بخشهایی از ایران، آن هم در سالهای دهه 1960. گفتنی است طبق روایت و یافته ی دکتر رییسی نژاد ، چنین سیاستی ( توجه به بازیگران غیر دولتی از سوی شاه ) بدون مخالف هم نبوده است: بدین ترتیب که حکومت پهلوی دوم اغلب این حرکتها را به حکم نگرانی امنیتی و نه سیاست خارجی انجام می داد. معمار این سیاستها ساواک بود که سنتزی بود از اف. بی. آی و سازمان سی . آی . ای آمریکا. باور سیاستمردان پهلوی این بود که رشد چپ در داخل و پانعربیسم در خارج از ایران، ایجاب میکند ایران تحرکاتی فراملی داشته باشد.
سومین دغدغه ایران پیش از انقلاب، بیاعتمادی شاه به آمریکا در هنگامه بحران بود. به باور رئیسینژاد، شاه مطمئن نبود آمریکاییها از حکومت او در قبال رشد کمونیسم، پانعربیسم و حتی تجاوز همسایگان دفاع خواهند کرد. در همین راستا بود که حکومت وقت علاوه بر پیوند با بازیگران غیردولتی منطقهای (مانند شیعیان لبنان، کردهای عراق، جنبش ظفار و ..) به تقویت نیروی هوایی و خرید گسترده تسلیحات تمرکز کرد تا بتواند در غیاب متحدین عمده، به تنهایی دفع خطر کند.
بنابراین و به عنوان جمعبندی این نشست، در دوران پهلوی دوم، استراتژی امنیتی ایران بر سیاست خارجی کشور غلبه داشت و بازیگر این رویه، شخص شاه و ساواک بودند تا وزارت امور خارجه. تنهایی استراتژیک، مدیران وقت ایران را مجبور کرده بود تا در اندیشه تدارک متحدی قابل اعتماد باشند و سیاست خارجی معطوف به نیروهای غیردولتی راهی بوده برای رهایی از این مخاطره. مخاطراتی مانند تحرکات شوروی و همه نیروهای چپ در داخل ایران به همراه رشد پانعربیسم و علایق ضد ایرانی در عراق عهد حسن البکر وصدام حسین. همسویی اسراتژیک با آمریکا (به عنوان ستون اصلی در دکترین نیکسون)، همراهی با اسرائیل علیه چریکهای فلسطینی و بالاخره پیوند با کردها و شیعیان لبنان، همگی ناشی از یک دغدغه دیرپا بود: احساس تنهایی استراتژیک در منطقه و فقدان متحد طبیعی برای ایران.
در پایان نشست، این ایده و صحت روش یا ثمربخشی آن مورد بحث و نقد اعضای حاضر در جلسه قرار گرفت.